شیوع کرونا در آمریکا بسیاری از کاستیهای دولت این کشور را افشا کرد. دونالد ترامپ ابتدا تلاش کرد اوضاع را کاملاً عادی جلوه دهد؛ وقتی این روایت باورپذیری خود را از دست داد، رئیسجمهور آمریکا یک کنفرانس خبری گذاشت و تلاش کرد با استفاده از آمار بالای مرگومیر در کشورش در اثر آنفلوانزا، آمار کرونا را کماهمیت جلوه دهد. چیزی نگذشت که بحران داخلی در دولت آمریکا به طور کامل خود را در مدیریت بحران کرونا نشان داد .
مجله آمریکایی آتلانتیک اخیراً طی گزارشی تحت عنوان «ویروس کرونا دست آمریکا را رو کرد [۱] » به ضعفهای دولت آمریکا در مقابله با کرونا پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید، مهمترین نکات این گزارش است.
اپیدمیها واقعیتهای زیر پوست جوامع را افشا میکنند
ویروس کرونا در روزهای اولیه شیوع خود [در آمریکا] است، اما مقیاس و شدت بحران اقتصادی و پزشکیای که این ویروس در آمریکا به بار خواهد آورد پیشاپیش وحشتناک به نظر میآید. چند هفته پیش (که گویی یک عمر پیش بود) در ایتالیا بودم و گزارشی درباره اولین علائم شیوع ویروس کرونا در این کشور نوشتم. در آن گزارش نوشتم که ویژگی اپیدمیها این است که «وقتی در یک جامعه شیوع پیدا میکنند، واقعیتهای زیر پوست آن جوامع را آشکار میکنند [۲] .» ویروس کنونی پیشاپیش همین کار را انجام داده است، آن هم با سرعتی ترسناک. آنچه کرونا درباره آمریکا، نه تنها دولت، بلکه همچنین نظام درمانی، بوروکراسی، و نظام سیاسی این کشور، آشکار کرده، باید آمریکاییها را به وحشت بیندازد.
نصب قفلهای رمزدار روی شویندههای بهداشتی پس از هجوم مردم به فروشگاهی که کاربران شبکههای اجتماعی میگویند در سانفرانسیسکوی آمریکاست؛ اپیدمیها لایههای پنهان یک جامعه را افشا میکنند (+)
هنوز همه این موضوع را درک نکردهاند. بسیاری از آمریکاییها همچنان معتقدند که حتی در مواجهه با این بحران هم، جامعه ما از جوامع دیگر تواناتر بوده است. مطالب بسیاری درباره رفتار بیملاحظه و وحشتناک مقامات در شهر «ووهان» چین [که ویروس کرونای جدید اولین بار در آن شناسایی شد نوشته شده است؛ مقامات این شهر در ابتدا اقدام به تهدید و ساکت کردن پزشکانی کردند که اطلاعات مربوط به شیوع این ویروس جدید را منتشر کرده بودند. این ماجرا بارها و بارها، و البته بهدرستی، روایت شده است تا نشان داده شود که نظام حاکم بر چین چه اشکالاتی دارد. با این حال، در آمریکا هم برخی افراد بودند که هشدارهای زودهنگامی درباره شیوع کرونا دادند، اما اینجا هم این اطلاعات [مانند ووهان و چین] سرکوب شدند.
اواخر ماه ژانویه [سال ۲۰۲۰]، همان زمانی که اولین موارد ابتلا به «کووید-۱۹» [COVID-۱۹] (بیماریای که در نتیجه آلودگی به ویروس کرونا به وجود میآید) در آمریکا پیدا شدند، «هلن چو» متخصص بیماریهای واگیر ساکن شهر سیاتل، به این نتیجه رسید که به روشی برای دستیابی به آمار شیوع کرونا دست پیدا کرده است [۳] . وی در چارچوب تحقیقات درباره آنفلوانزا در حال جمعآوری نمونه از افراد ساکن سیاتل و مناطق اطراف آن بود و پیشنهاد کرد از همین نمونهها برای تشخیص ابتلای احتمالی افراد به ویروس کرونای جدید استفاده کند. با این وجود، مقامات ایالتی و فدرال با اشاره به نگرانیهای مربوط به حریم خصوصی و مانعتراشیهای بوروکراتیک درباره مجوزهای آزمایشگاهی پیشنهاد «چو» را رد کردند.
انتقال یک زن مبتلا به ویروس کرونای جدید به مرکز پزشکی دانشگاه نبراسکا در آمریکا با استفاده از یک محفظه ایزوله؛ گزارشها حاکی از آن است که واشینگتن واقعیت را درباره شماری از مبتلایان و حتی قربانیان کووید-۱۹ پنهان کرده است (+)
ویتنام در غربالگری کرونا بهتر از آمریکا عمل کرده است
نهایتاً در پایان ماه فوریه [یک ماه بعد از مخالفت مقامات دولتی]، «چو» دیگر مقابل تصمیم دولت کوتاه نیامد و با انجام برخی آزمایشها به این نتیجه رسید که یک نوجوان آمریکایی بدون آنکه به خارج از آمریکا سفر کند، به ویروس کرونا مبتلا شده است. این بدان معنا بود که کرونا در میان مردمی در سیاتل در حال گسترش بود که هرگز پایشان را خارج از آمریکا نگذاشته بودند. اگر «چو» یک ماه زودتر این اطلاعات را پیدا کرده بود، ممکن بود جان بسیاری از انسانها نجات پیدا کند و شیوع این بیماری کاهش یابد؛ این در حالی است که حتی پس از آنکه ضرورت تحقیقات «چو» آشکار شد، باز هم به آزمایشگاه او دستور داده شد که آزمایشهایشان را متوقف کنند.
«لولا شورت» ۸ ژانویه سال جدید میلادی فوت کرد؛ اگرچه پزشکان معالج، علت فوت را «آنفلوانزا» اعلام کرده بودند، اما حتی در گواهی فوت او هم علت فوت «ویروس کرونا» ثبت شده بود
مانند پزشکان در ووهان، «چو» هم توسط دولتی ساکت شد که تحت غل و زنجیر بوروکراسی به اندازه کافی درباره یک ویروس همهگیر نگران نبود؛ و البته مقامات آن در «سازمان غذا و دارو» و «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها» احتمالاً حتی تحت فشار سیاسی هم قرار داشتند تا کووید-۱۹ را آنقدر که باید، جدی نگیرند اکنون دیگر همه ما میدانیم که آزمایش تشخیص کووید-۱۹ در آمریکا اتفاقی نادر است. کره جنوبی که مدت زمانش برای آمادهسازی مقابل این بیماری دقیقاً مانند آمریکا بود، در حال حاضر میتواند هر روز ۱۰,۰۰۰ آزمایش غربالگری کرونا انجام دهد [۴] ؛ آمریکا با جمعیت بیش از شش برابر کره، تا روز جمعه [۲۳ اسفند ۹۸] در مجموع حدود ۱۰، ۰۰۰ نفر را آزمایش کرده بود. ویتنام، که کشوری فقیر است، تا کنون افراد بیشتری را نسبت به آمریکا غربالگری کرده است.
«آنتونی فاوچی» برجستهترین متخصص بیماریهای واگیر در آمریکا طی شهادت خود در کنگره، نظام غربالگری آمریکا را «شکستخورده» توصیف کرد و گفت: «آیا همه مردم [در آمریکا] باید مانند دیگر کشورها به راحتی [و بدون هزینه] مورد غربالگری قرار بگیرند؟ ما شرایط انجام این کار را نداریم. آیا به نظر من این کار باید انجام شود؟ بله؛ اما ما آمادگیاش را نداریم.» اما چرا؟ قطعاً مقامات حزب کمونیست چین نبودند که به آمریکاییها اجازه غربالگری نمیدادند. هیچکس مانع از آن نشده بود که مقامات دولت آمریکا دستور بدهند فوراً تعداد زیادی غربالگری در این کشور انجام شود. با این وجود، مقامات آمریکایی این کار را نکردند. ما هنوز همه جزئیات را نمیدانیم، اما یک بُعد مسئله را نمیتوان انکار کرد: شخص رئیسجمهور آمریکا نمیخواست خیلی درباره این بیماری بحث شود یا ارقام مربوط به آن بالا گزارش شوند.
ترامپ ترجیح میدهد مردم آمریکا درباره کرونا بیشتر بیاطلاع باشند تا نگران (+)
«دموکراسی آمریکایی» مستبدتر از «کمونیسم چینی»
خود ترامپ این نگرانیاش را وقتی ابراز کرد که داشت توضیح میداد چرا دلش نمیخواهد یک کشتی مسافربری مملو از آمریکاییهای آلوده به کرونا در کالیفرنیا پلو بگیرد: «من دوست دارم آمار، همینی باشد که هست. دلیلی نمیبینم آمار ما به خاطر کشتیای دو برابر شود که [آلوده شدن مسافران آن] تقصیر ما نبوده است.» ترامپ هم مانند مقامات ووهان نگران اعداد و ارقام بود و اطرافیانش هم این را میدانستند. برخی شواهد نشان میدهد «آلکس آزار» مدیر و لابیگر سابق صنایع داروسازی که اکنون تصدی وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا را به عهده دارد، علاقهای نداشته است چیزهایی را به ترامپ بگوید که رئیسجمهور آمریکا دوست نداشته بشنود. «دن دایموند» خبرنگار نشریه «پولیتیکو» در اینباره میگوید:
برداشت من این است که یکی از دلایل عدم اصرار «آزار» بر تشدید غربالگری طی هفتههای اخیر این بوده که انجام آزمایشهای بیشتر احتمالاً منجر به کشف موارد بیشتر ابتلا به ویروس کرونا میشده است؛ در حالی که ترامپ صراحتاً تأکید کرده بود هرچه تعداد موارد ویروس کرونا کمتر باشد، برای رئیسجمهور بهتر است و شانس انتخاب مجدد وی در انتخابات پاییز امسال بیشتر خواهد بود [۵] .
آنچه در بحران شیوع کرونا در آمریکا برای دونالد ترامپ اهمیت دارد، این نیست که چند نفر مبتلا یا قربانی این ویروس میشوند، بلکه این است که کدام اعداد و ارقام افشا میشوند و این آمار چه تأثیری بر شانس انتخاب مجدد وی در انتخابات ریاستجمهوری امسال دارد (+)
همه اینها یعنی ما آمریکاییها بدون آنکه در کشورمان خبری از تهدید و خشونت نظام چین باشد، وضعیت مشابهی را تجربه کردهایم: دانشمندان اجازه پیدا نکردند کارشان را انجام بدهند؛ مقامات خدمات درمانی اصراری به غربالگری بیشتر نکردند؛ و آمادهسازی به تأخیر افتاد، همگی به خاطر اینکه یک سری آدم میترسیدهاند این کارها ممکن است به آینده سیاسی رهبر کشور آسیب برساند. من اینها را نمینویسم که کمونیسم چینی را ستایش کنم؛ اصلاً. اینها را مینویسم تا آمریکاییها بفهمند دولت دارد همان کارهایی را میکند که کمونیسم چینی انجام میدهد. این یعنی حال نظام سیاسی ما بسیار بسیار وخیمتر از آن است که تا کنون میدانستهایم [۶] .
اگر مشخص شود (که به احتمال قریب به یقین مشخص هم خواهد شد) که کشورهای دیگر در مقابله با این نوع فاجعهها به مراتب بهتر از ما هستند، آنوقت چه میشود؟ به سنگاپور نگاه کنید که پس از شیوع کرونا بلافاصله اپلیکیشنی ساخت که میتواند موقعیت فیزیکی تمام افراد درون قرنطینه را ردیابی کند و همه افرادی را هم که با فرد مبتلا به کووید-۱۹ در ارتباط هستند موقعیتیابی میکند [۷] . به کره جنوبی نگاه کنید که ظرفیتهای خود در غربالگری را اثبات کرد. به آلمان نگاه کنید که آنگلا مرکل، صدراعظم آن، صادقانه و علناً درباره این بیماری حرف زد و پیشبینی کرد ۷۰ درصد آلمانیها به آن مبتلا خواهند شد [۸] ؛ و با این حال، بازار این کشور سقوط نکرد.
«فرقه ترامپ» و بحران حکومتی آمریکا
آمریکا که از مدتها قبل عادت کرده خودش را بهترین، کارآمدترین و از نظر فناوری پیشرفتهترین جامعه جهان بداند، قرار است به زودی مشخص شود امپراتوری است که لباس به تن ندارد. وقتی زندگی انسانها در معرض خطر باشد، ظرفیتهای [دولت] ما به اندازه سنگاپور، یا کره جنوبی، یا آلمان نیست. مشکل هم این نیست که ما از نظر فنی عقبتر از آنها هستیم، بلکه مشکل این است که نظام بوروکراسی آمریکا، و همینطور دولت فدرال منسوخ، مرتجع و منفورِ مافوق آن، دیگر توانایی مقابله با چالشهایی را ندارند که در قرن بیستویکم پیش روی ماست. اپیدمیهای جهانی، جنگ سایبری، و نبرد اطلاعاتی، تهدیدهایی هستند که برای مبارزه با آنها عوامل بسیار زیادی لازم است که از جمله آنها مسئولین باانگیزه و تحصیلکرده، نظام درمانیِ ملیای که کل جمعیت را تحت پوشش قرار دهد، و مدارس دولتیای است که تفکرِ هم عمیق و هم انعطافپذیر را به دانشآموزان بیاموزد.
ناکامیهای کنونی را میتوان تا حدودی به «فرهنگ وفاداری» ای نسبت داد که خود ترامپ سه سال صرف ایجاد آن در واشینگتن کرده است. وی همین چند هفته پیش، بادیگارد سابق و ۲۹ ساله خودش را که پیش از این به دلیل جرائم مالی از کاخ سفید اخراج شده بود، به سرپرستی تیم جدیدی منصوب کرد که وظیفه تأیید صلاحیت پرسنل دولت آمریکا را به عهده دارد. این فرد اکنون وظیفه دارد مطمئن شود که فقط افرادی که وفاداری آنها به ترامپ پیشاپیش راستیآزمایی شده است، امکان کار برای رئیسجمهور را پیدا میکنند [۹] . ترامپ همچنین علناً مقاماتی را هم که در جلسات استیضاح رئیسجمهور در کنگره، صادقانه شهادت داده بودند، اخراج کرد؛ اقدامی که به سایرین درباره خطرات صداقت هشدار میداد.
اینها صرفاً جدیدترین نمودهای سبک استبدادیای [در دولت ترامپ] هستند که بارها و بارها توسط افراد بسیاری توصیف شده است. و اکنون میتوانیم ببینیم که دقیقاً چرا این سبک [حکومت] بسیار خطرناک است. در فرقهای که بر اساس وفاداری اداره میشود، هیچکس به رئیسجمهور نمیگوید که غربالگری گسترده و فوری [در این مورد برای مهار کرونا] اقدام بسیار عاقلانهای است، زیرا هر کس این کار را انجام دهد، با خطرِ افتادن از چشم رئیسجمهور و حتی اخراج از دولت مواجه میشود. البته این مسئله دیگر اهمیتی هم ندارد، چراکه ترامپ همین الآن هم افراد اندکی پیرامون خود دارد که حقیقت را بگویند. آن افرادی که جرأت میکردند رئیسجمهور را عصبانی کنند، پیشاپیش ردههای بالای کابینه و نظام اداری را ترک کردهاند.
ترامپ تمام افرادی را که زمانی امید میرفت آمریکا را از سقوط نجات دهند، از دولت خود بیرون کرده است (+)
ترامپ اهمیتی برای نظام درمانی قائل نیست
در عین حال، بخشی از آنچه که در آمریکا میبینیم، ارتباطی هم به ترامپ ندارد. ناکارآمدی کنونی آمریکا نتیجه دوگانگی در نظام خدمات درمانی این کشور نیز هست؛ نظامی که هم بهترین و هم بدترین نظام خدمات درمانی در دنیاست و به هیچ عنوان آمادگی واکنش به هرگونه بحرانی در سطح ملی را ندارد. بحران کنونی، نتیجه دهها سال سرمایهگذاری ناکافی در خدمات مدنی، کمارزش برشمردن بوروکراسی در خدمات درمانی و سایر حوزهها، و مهمتر از همه، اهمیت قائل نشدن برای برنامهریزی بلندمدت است. من بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳، سرمقالههای متعددی در مورد جنگ بیولوژیک و آمادگی برای مقابله با اپیدمیها برای «واشینگتنپست» نوشتم.
اقلامی مانند ماسک و ضدعفونیکنندههای دست در فروشگاههای بزرگ آمریکا با شیوع ویروس کرونا تقریباً نایاب شدند (+)
این موضوعات پس از ۱۱ سپتامبر و ترس زودگذر از سیاهزخم، در رأس دستورکار همه قرار گرفته بودند. همان زمان هم سرمایهگذاریهای بسیار بزرگی دقیقاً در همین زمینهها انجام شد؛ خصوصاً در حوزه تحقیقات علمی و نتیجه آن سرمایهگذاریها را هم الآن [در بحران کنونی] خواهیم دید. با این حال، طی سالهای اخیر، این موضوعات از خبرها حذف شدهاند و سناتورها هم «آمادگی برای اپیدمی» را از لایحههای بودجه حذف کردهاند [۱۰] . موارد بعدی شیوع گسترده آنفولانزا در آمریکا هم به اندازه کافی مردم را به وحشت نینداخت و اخیراً ترامپ مقامات مسئول «بهداشت بینالملل» را از شورای امنیت ملی آمریکا حذف کرد، زیرا این نوع موضوعات برای او (و برای بسیاری از افراد دیگر در دولتش) جذاب نبودند [۱۱] .
ما ملت آمریکا، برنامهریزی بلندمدت بلد نیستیم و البته جای تعجبی هم ندارد: نظام سیاسی ما اصرار دارد که هر رئیسجمهور جدید اجازه داشته باشد هزاران نفر جدید را [به جای مقامات دولت قبل] منصوب کند؛ از جمله افرادی را که برای مقابله با اپیدمیها برنامهریزی میکنند. این کار چه ضرورتی دارد؟ چرا نباید به افراد اجازه داد تا در عالیترین سطوح دولت، مانند مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها، تخصص خود را در طول زمان افزایش دهند؟ من پیشتر درباره مشکل عدم پیوستگی در سیاست خارجی آمریکا نوشتهام [۱۲] : رؤسایجمهور جدید روی کار میآیند و تصور میکنند میتوانند دکمه «ریست» را با کشورهای دیگر بزنند؛ گویی کشورهای دیگر فراموش خواهند کرد دولتهای قبلی آمریکا چه کردهاند؛ گویی میتوانیم شاد و خوشحال همه روابط خارجیمان را از سر بگیریم. همین مشکل در مورد مسائل درمانی، محیطزیستی و سایر موضوعات سیاستی نیز صدق میکند. البته هر چهار یا هشت سال یک بار باید اعضای کابینه عوض شوند، اما آیا همه معاونان آنها هم باید تغییر کنند؟ و معاونانِ معاونان آنها؟ و معاونانِ معاونانِ معاونانِ آنها؟ در حال حاضر در اغلب موارد این اتفاق رخ میدهد.
همه اینها علاوه بر سایر بیماریهای آشنا [در نظام آمریکا] هستند: دوقطبیهای عمیق؛ تلفیق سیاست با سرگرمی؛ از بین رفتن اعتقاد به نهادهای دموکراتیک؛ چشمپوشی از فساد، جرائم سازمانی و پولشویی؛ رشد نابرابری؛ و تبدیل رسانههای اجتماعی و بخشی از رسانههای خبری به ناقلان مواجببگیر اطلاعات غلط. اینها همگی قطعههای دیگر پازل پشت بحران کنونی هستند. البته سؤال اصلی این است که آیا این بحران به اندازه کافی ما را شوکه خواهد کرد تا رویههای خود را تغییر دهیم یا نه.
در همینباره بخوانید:
›› ترامپ میگوید بقیه؛ بقیه میگویند ترامپ! / آتشسوزیهای کالیفرنیا تقصیر کیست؟
›› درون بزرگترین آتشسوزی قرن اخیر در آمریکا چه میگذرد؟
›› کلکسیون خرابکاریهای ترامپ در آتشسوزی کالیفرنیا
›› سیل بیسابقه در غرب میانه آمریکا/ ترامپ چگونه فرشته عذاب کشاورزان شد
ارسال نظرات