از ملا علی تا سید علی
کیهان: چند نفر میدانند انگلیس در دوره قاجار چند قرارداد استعماری با ایران بست. چند بار ایران را اشغال کرد. چگونه هرات و بخشی از سیستان و بلوچستان را از پیکره ایران جدا کرد. نقش آن در دو معاهده ننگین گلستان و ترکمنچای چه بود. چگونه با تحمیل قحطی بزرگ در جنگ جهانی اول، حدود نیمی از جمعیت ایران را - که به خیال خود بیطرف بود و به اصطلاح امروزیها فعالیت منطقهای نداشت- به کام مرگی دردناک کشاندند. رضا شصتتیر را از کدام سوراخ پیدا کردند و با کودتا بر تخت پادشاهی نشاندند و آن روز که کارشان با او تمام شد سوار بر کشتی کرده و تبعیدش کردند. آنقدر تحقیرآمیز که کشتی 5 روز در ساحل بمبئی لنگر انداخت اما افسر انگلیسی به رضاشاه کبیر(!) که نصف مملکت را به نام خود سند زده بود، حتی اجازه پیاده شدن هم نداد و روی دریا ماند تا ببرندش جزیره موریس که حتی اسم آن را هم نشنیده بود. پدر را فرستادند موریس و تاج را بر سر پسر گذاشتند. انگار نعل اسبی را عوض کنی. به همین راحتی! آمریکا و انگلیس و شیپورهای آنان - از بیبیسی و رویترز گرفته تا صدای آمریکا و...- نمیخواهند ملت ایران، به خصوص نسل جوان بدانند بر ما چه گذشته است، رویتر که بود و با ایران چه کرد و ملا علیها چگونه مقابلش ایستادند. آنان به طریق اولی نمیخواهند ملت بدانند سید علی کیست و با خیالهای خام آنان - از خاورمیانه بزرگ تا معامله قرن و...- چه کرده است. استعمار و استکبار همیشه از علمای آگاه و حاضر در میدان، سادهزیست و مردمی ترسیده است. اگر ملا علی 150 سال پیش به تاجر صهیونیست انگلیسی یک سیلی زد، امروز سید علی به ارباب انگلیس (آمریکا) سیلی زده است، آن هم بارها. آخرینش را همین دیروز در بغداد خوردند.
آمریکا در عراق سیلی خورد
رسالت: چند ماه پيش، زماني که دولت آمريکا رسما خواهان انحلال حشدالشعبي شد، نخستوزير عراق رسما آن را بخشي از نيروهاي مسلح عراق اعلام کرد و تير دولت ترامپ به سنگ خورد. از سوي ديگر، در جريان درگيريهاي داخلي عراق که از حدود سه ماه پيش شدت گرفت، رسانههاي جبهه غربي، تلاش زيادي کردند تا سوي اعتراضات، ماهيت حشدالشعبي را نشانه رود که با هوشمندي مرجعيت شيعي و همراهي حشدالشعبي با آن بخشهايي از اعتراضات که مردمي بود، اين سناريو هم ناکام ماند. حشدالشعبي، ازآنجاکه نيرويي مردمي، شيعي و تشکيلشده بر مبناي تفکر مقاومت است، نيروهاي مسلح عراق را از حالت انفعال و خمودي درآورده و ابتکار عمل را در دست گرفته است. نقش اين سازمان نظامي مردمي در مقابله با داعش و حضور سرتاسري آن در تمام شهرها و مرزها و حتي روستاها که از ماهيت مردمي آن نشات ميگيرد، باعث تغيير موازنه داخلي عراق شده است، بهطوريکه حتي تحليلگران منطقهاي اعلام ميکنند رصد دقيق تحرکات و هماهنگيهاي ميداني و مرزي ميان نيروهاي سنت کام و عوامل داعش، تحت اشراف سازمان حشدالشعبي قرارگرفته و نقاب از چهره دوگانه آمريکا برداشته است، آمريکايي که از يکسو رهبر ائتلاف ضد داعش است و از سوي ديگر از اين گروه تروريستي، پشتيباني مالي، تسليحاتي و اطلاعاتي ميکند.
روشن است که در چنين شرايطي، آمريکا نتواند حشدالشعبي را تحمل کند و مترصد فرصتي براي اجراي فرمول قديمي نظريه بحران باشد، فرمولي که ابتدا با مشغول کردن حريف و ايجاد خلا امنيتي، کشوري را به آشوب بکشاند که بهانهاش ميتواند انتخابات يا نارضايتي از اوضاع مالي باشد و سپس در گام دوم، خود مستقيما وارد عمل شده و عمليات کند. به خاطر داريم که تنها مقطعي که دشمن توانست دانشمندان هستهاي ما را ترور کند، ماههاي پس از فتنه ۸۸ بود و چنين چيزي، نه قبل و نه بعدازآن، اتفاق نيفتاده است. از سوي ديگر، آمريکا تلاش کرد تا با استفاده از معترضان جوکري، سازمان حشدالشعبي و متحدان آن را عامل بسياري از نارضايتيها در عراق جلوه دهد و با اين ترفند، ميان بدنه مردم و اين سازمان، شکاف ايجاد کند. عجيب آنکه جادوگران رسانهاي و هاليوودي آمريکا، اين توانايي را داشتهاند که مردميترين سازمان مسلح عراق که براي حفظ ثبات، امنيت و تماميت عراق، بيش از ساير بخشهاي مسلح عراق شهيد داده است را در ذهن بخشهايي از مردم، غيرمردمي و عامل بيثباتي جلوه دهند و اين فريب و وارونه نمايي رسانهاي، مقدمه عمليات نظامي عليه حشدالشعبي بوده است. پيشازاين، سپاه پاسداران در ايران و حزبالله در لبنان، مورد تحريم يا تهاجم مستقيم آمريکا بودهاند. بايد به حشدالشعبي و ملت عراق تبريک گفت که در اين فاصله کوتاه از زمان تشکيل، آنقدر مؤثر عمل کردهاند که حالا نامشان به همان فهرستي اضافه ميشود که پيشازاين، نام نيروهاي مسلح مقتدر ما و رزمندگان فداکار حزبالله، در آن ثبتشده است.
خودمان را تحریم نکنید!
فارس: امروز در جلسه کمیسیون مشترک مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره پذیرش یا نفی لایحه «مقابله با تامین مالی تروریسم-CFT- تصمیم گرفته میشود. گزارشها حاکی از آن است که اکثریت قریب به اتفاق اعضای محترم مجمع با پیوستن ایران به این کنوانسیون که یکی از کنوانسیونهای زیرمجموعه FATF است مخالفند و با نگاهی هوشمندانه دریافتهاند که پذیرش CFT غیر از خودتحریمی، باز کردن پای تروریستها به کشور و بستن تمامی راههای دورزدن تحریمها نتیجه دیگری ندارد. اگرچه زیر تابلوی فریبنده مقابله با تامین مالی تروریسم تدوین شده است ولی نکته مهم آن است که تعریف ما و غرب از تروریسم و گروههای تروریستی، متفاوت و حتی متضاد است و مدیران و برنامهریزان گروه اقدام مالی FATF با صراحت و رسما اعلام کردهاند که تعریف جمهوری اسلامی ایران از «تروریسم» را نمیپذیرند و ایران باید تعریف FATF را ملاک عمل خود قرار بدهد! اما موافقان(دولت و مجلس) ادعا میکنند که درباره مصداق و تعریف تروریسم «حق تحفظ» دادهایم! که در این خصوص باید گفت؛
بر اساس ماده ۱۹ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین، حق تحفظ یا شرط در یک معاهده بینالمللی فقط هنگامی قابل پذیرش است که با موضوع و هدف معاهده (روح معاهده) ناسازگار نباشد. موضوع کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم، قطع منابع مالی و مراکز پشتیبان گروههای تروریستی است. بنابراین وقتی شرط ما آن است که تعریف کنوانسیون درباره تروریسم و مصداق گروههای تروریستی را نمیپذیریم، این شرط، بهزعم آنان با موضوع کنوانسیون مغایرت داشته و قابل پذیرش نیست
گروه اقدام مالی FATFF در آخرین بیانیه خود شروط چندگانهای را برای ایران اعلام کرده است و در اولین شرط تاکید میکند که جمهوری اسلامی ایران باید تعریف FATF از تروریسم و مصادیق آن را بپذیرد. در این بند تاکید شده است؛ ایران باید به نحو مناسبی تامین مالی تروریستها را جرم انگاشته و از جمله معافیت گروههای تحریم شده را که «در تلاش برای پایان دادن به اشغالگری خارجی، نژادپرستی و استعمار هستند»، حذف نماید. بنابراین، ادعای موافقان این لایحه با واقعیت آن مغایرت دارد.
ادعا میکنند که؛ نه در قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد و نه لیست خزانهداری آمریکا نام هیچ یک از سرداران و مسئولان ایرانی وجود ندارد بلکه این قطعنامهها شامل لیست افراد و گروههای القاعده، طالبان و داعش! است. این ادعا، دروغ محض است چرا که در سایت وزارت خزانهداری آمریکا از سازمان صدا و سیما، وزارت اطلاعات، سپاه و وزارت دفاع و در قطعنامههای شورای امنیت ملی از فریدون عباسی، محمدرضا نقدی و قاسم سلیمانی و... به عنوان حامیان تروریسم نام برده شده و در صورت پذیرش CFT باید اموال این افراد را توقیف و مصادره کنیم!
استراماچونی بازی سراسر باخت
جوان: همه میدانیم کار استقلال با استراماچونی تمام شد، اما ناگهان نام او دوباره مطرح و یک تیم سه نفره که دو نفر از آنها اصلاً مسئولیتی در استقلال ندارند راهی قطر شدند تا با وکیل کارکشته استراماچونی دیدار کنند و مربی قهر کرده را دوباره به نیمکت استقلال برگردانند. حالا بر سر چه موضوعاتی قرار است توافق حاصل شود که اینقدر طول کشیده کسی بهدرستی نمیداند و هیچ کس هم پاسخگو نیست.
اینکه کدام یک از این سه نفر به امور حقوقی و قوانین بینالمللی فوتبال آگاه هستند تا بتوانند در مقابل وکیل استراماچونی از حق باشگاه استقلال دفاع کنند؟ توجه داشته باشید وقتی خود استراماچونی در مذاکرات حضور ندارد، یعنی اینکه همه شرایط قبلی را تکرار و به وکیلش اعلام کرده است (همان بیانیه ۱۱ بندی معروف). نمایندگان استقلال در حالی بدون هیچ پیششرطی راهی قطر شدهاند که احتمالاً برای بازگرداندن استراماچونی و به دست آوردن محبوبیت نزد هواداران تیم، خیلی راحت از شرایط نهچندان محکم کنونی استقلال هم عقبنشینی خواهند کرد.
اما به سکوت وزارت ورزش به این مسئله برمیگردد. هرچند که وزارتنشینان این روزها حسابی درگیر استعفای ناگهانی مهدی تاج هستند، اما از آنجا که نمایندگان اعزامی استقلال به قطر با دستور مستقیم وزیر ورزش به این سفر رفتهاند و شنیده شده که وزارت به آنها گوشزد کرده که این پروسه بیشتر از این طولانی نشود، این سؤال در ذهن ایجاد میشود که چرا وزارت در مقابل این سکوت خبری هیچ واکنشی نشان نداده است؟
این بازی سراسر باخت برای فوتبال ایران باید تمام شود. باید قبول کرد که توافق احتمالی با این مربی هم چیزی عاید فوتبال ایران و استقلال نمیکند، چراکه استراماچونی آن مربی باانگیزه اول فصل نیست و به راحتی میتوان متوجه شد که او پازل بازگشت احتمالیاش را طوری چیده که همه چیز در آن به ضرر استقلال و فوتبال ایران باشد. پازلی که حتماً در آن پیشبینی شده که استراماچونی در قهر بعدی با کدام رسانههای معاند صحبت کند و چگونه به فوتبال ایران بتازد. نقشههایی که حتی به فکر تیم سه نفره مذاکرهکننده استقلال هم نمیرسد.
اقتصاد ملی را به بازی نگیرید
وطن امروز: دولت آقای روحانی طی 6 سال گذشته، اقتصاد ملی را به معادلاتی خارج از مرزها و خارج از کنترل خود گره زده است؛ معادلاتی که حالا دولتیها هم به معکوس کار کردن آن معترفند. از این 6 سال، ما قریب 2 سال را فقط منتظر اروپاییها بودهایم تا ساز و کار مالی موسوم به اینستکس را راهاندازی کنند؛ کانالی که حالا رئیس بانک مرکزی میگوید فعلا فقط حرف است! اگر یادتان باشد، یک سال را هم در هول و ولای خروج یا ماندن ترامپ در برجام سر کردیم. وقتی ولیالله سیف، رئیس سابق بانک مرکزی به تلویزیون بلومبرگ میگفت برجام تاکنون «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته، هنوز 9 ماه به روی کار آمدن ترامپ باقی مانده بود! محمدجواد ظریف اینگونه از بدعهدی دولتهای اوباما و ترامپ در کمیسیون مشترک برجام سخن گفت: ایالات متحده آنطور که در توافق هستهای مقرر شده، تحریمها را رفع نکرده و ما هنوز نمیتوانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم!
گروگانگیری اقتصاد ایران توسط غرب میتواند توصیف بامسمایی برای 6 سال پیشین باشد. چندی پیش همین جا این وضعیت را به تلویزیونی تشبیه کردم که کنترل آن دست همسایه است و ما تنها مجبوریم کانالهای مورد علاقه او را تماشا کنیم! تمایل تمام نشدنی دولت برای ادامه این مسیر اشتباه، خواه ناخواه در 6 سال گذشته آن را در مقام تقابل با این گروگانگیری قرار نداده است. خبر ناگوارتر اما اینکه دولت ظاهرا همچنان از بن دندان معتقد به ادامه همین مسیر است، چنانکه سعی میکند تمام برنامههای خود را هم بر همین مبنا تدوین کند. اعتراض گسترده اقتصاددانان موافق و منتقد دولت به لایحه بودجه 99 و بحثهای نمایندگان عضو کمیسیون تلفیق طی روزهای گذشته، واقعیات تلخ دیگری در همین زمینه را برای افکار عمومی روشن کرد. ظاهرا دولت محترم بیش از آنکه ما تصور کردهایم به سفر ژاپن و آنچه آقای عراقچی «مذاکرات سنگین و فشرده با ژاپنیها» خوانده بود، دل بسته است.
حجتالاسلام «نصرالله پژمانفر» از اعضای کمیسیون تلفیق مجلس پیرامون سخنان «محمدباقر نوبخت» در جلسه بررسی بودجه در کمیسیون مذکور گفته است: «آقای نوبخت در این جلسه اعلام کرد ژاپنیها از ما دعوت کردهاند که شما پای میز مذاکره بیایید و حتی گفتهاند ما میتوانیم بالاتر از تحریمها را برای شما برداریم. آقای نوبخت میگفت حالا اگر 95 درصد این وعده دروغ باشد، احتمالا 5 درصد این تحریمها را میشود برداشت. 5 درصد هم نشد 2 درصد یا یک درصد احتمال دارد تحریم از بین برود!»
ارسال نظرات