07 دی 1398 - 17:24
«سبک زندگی» در گام دوم انقلاب - بخش پنجم

وقتی پرخاشگری جای گفت‌وگو را می‌گیرد!

تحقق «سبک زندگی ایرانی اسلامی» یکی از مهم‌ترین نیاز‌های جامعه ایرانی در گام دوم انقلاب اسلامی است. رسیدن به الگوی متعارف و در دسترس از «سبک زندگی ایرانی اسلامی»، نیازمند بستر‌های مختلفی است که باید در حوزه‌های مختلف روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی آحاد مردم موردتوجه قرار گیرد.
نویسنده :
شاهرخ صالحی کرهرودی
کد خبر : 4737

پایگاه رهنما :

تحقق «سبک زندگی ایرانی اسلامی» یکی از مهم‌ترین نیاز‌های جامعه ایرانی در گام دوم انقلاب اسلامی است. رسیدن به الگوی متعارف و در دسترس از «سبک زندگی ایرانی اسلامی»، نیازمند بستر‌های مختلفی است که باید در حوزه‌های مختلف روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی آحاد مردم موردتوجه قرار گیرد. یکی از همین موضوعات و ضرورت‌ها، افزایش آستانه تحمل اجتماعی و کاهش پرخاشگری در جامعه است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین ابعاد مختلف سبک زندگی و چالش‌های آن، در دیدار جوانان خراسان شمالی در سال ۱۳۹۱، موضوع بردباری را موردتوجه قرار دادند و با طرح یک سؤال کلیدی، پرسیدند: «علت برخی پرخاشگری‌ها و نابردباری‌ها در روابط اجتماعی چیست؟».
برای پاسخ به این سؤال مهم، ابتدا باید تعریف مشخصی از مفاهیم پرخاشگری و بردباری را موردتوجه قرار دهیم. روانشناسان، پرخاشگری را رفتاری می‌دانند که هدف آن، صدمه زدن به خود یا دیگری است. پرخاشگری ممکن است بدنی، لفظی یا به‌صورت دست‌درازی به حقوق دیگران باشد. البته پرخاشگری انواع مختلفی دارد. گاهی پرخاشگری را وسیله‌ای برای جلب‌توجه یا تهدید دیگران برای رسیدن به خواسته‌های خود قرار می‌دهند؛ مشابه چنین رفتاری به‌صورت شایع در کودکان و البته در بخشی از بزرگ‌سالان هم قابل‌مشاهده است؛ اما گاهی پرخاشگری، صرفاً باهدف آسیب زدن به دیگران و تخلیه روانی فرد پرخاشگر است.
در مقابل پرخاشگری، بردباری قرار دارد؛ بردباری عبارت است از فروبردن خشم در عین تسلط بر نفس خود. از امام دوم شیعیان حضرت امام حسن مجتبی (ع) سؤال شد که «حلم» چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «حلم و بردباری آن است که خشم خود را فرو ببری، به‌طوری‌که کاملاً بر نفس خود چیره و مسلط باشی». نکته ظریفی که در تعریف بردباری به چشم می‌خورد، این است که فروبردن خشم در عین تسلط بر نفس ارزش دارد. بردباری نباید با مواردی، چون سهل‌انگاری، بی‌تفاوتی یا نگرفتن حق خود اشتباه گرفته شود.
چرا عصبانیت؟
حالا سؤال مهم این است که چرا پرخاشگری در روابط اجتماعی افراد به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای افزایش یافته است؟ مرحوم دکتر محمدامین قانعی راد، استاد برجسته جامعه‌شناسی در خصوص علل افزایش پرخاشگری در جامعه معتقد بود که «پرخاشگری نشانه کاهش ظرفیت‌های زیست‌شناختی، اجتماعی و محیطی افراد در موقعیت‌های خاص است. آدم‌ها به‌طور طبیعی از ظرفیت زیست‌شناختی و روان‌شناسی برخوردار هستند، بنابراین در موقعیت‌های خاص سعی می‌کنند از طریق تعامل و تبادل‌نظر درباره مسائل به گفت‌وگو بپردازند و مسائل را حل کند؛ اما در برخی شرایط چنین امکانی وجود ندارد.»
افراد جامعه، به‌خصوص در شرایط سخت ناشی از فشار‌های اقتصادی، نیاز دارند تا درباره نیازهایشان، آرزوهایشان و حتی ناراحتی‌هایشان با دیگران گفت‌وگو کنند و همدیگر را بفهمند
دکتر قانعی‌راد به برخی موقعیت‌هایی که افراد دچار پرخاشگری می‌شوند، اشاره کرده و گفته است: «در برخی شرایط که ظرفیت زیست‌شناختی کم است، مثلاً فرد دچار گرسنگی است و مسئله رژیم غذایی، باعث تغییر در خلقیات او می‌شود یا همین مسئله آلودگی هوا و آلودگی‌های صوتی و محیطی باعث رفتار‌های تنش‌زا می‌شود. به‌عبارتی‌دیگر، تأثیراتی که روی فیزیک بدن انسان گذاشته می‌شود یا فاکتور‌های حیاتی او را درگیر می‌کند، ممکن است باعث کاهش ظرفیت انسان در برخورد با یک موقعیت شود. این فرد به هر دلیلی، احساس ناامنی می‌کند؛ شاید نوعی ناکامی را تجربه کرده است، شاید در ارتباط با دیگران مشکل دارد و نمی‌تواند روابط سالمی با دیگران برقرار کند، ارتباط تعاملی و گفت‌وگویی با دیگران ندارد و بنابراین به سمت پرخاشگری می‌رود.»
گفت‌وگو و فهم مشترک؛ راه درمان پرخاشگری
موضوع، گفتگو برای مقابله با پرخاشگری، یکی از ضرورت‌هایی است که در جامعه امروز کمتر به آن توجه می‌شود. نتایج یک مطالعه دانشگاهی در کشور نشان می‌دهد که مدت‌زمان گفت‌وگوی بین زن و شوهر (گفتگو به معنای فهم دقیق مسائل مشترک) در شبانه‌روز به کمتر از ۲۰ دقیقه رسیده است؛ این رقم در خصوص سایر ارتباطات اجتماعی نیز کاهش‌یافته و افراد حتی در محیط کار هم که ساعات زیادی حضور دارند، کمتر به گفت‌وگو با دیگران می‌پردازند. عدم گفت‌وگو، منجر به ایجاد مسائل گوناگون شده و همین مسئله در بلندمدت، زمینه برای پرخاشگری را فراهم می‌کند. در واقع به‌جای اینکه افراد از طریق گفت‌وگو به دنبال حل مسائل یا بیان درخواست‌های خود باشند، دست به پرخاشگری زده و آن را وسیله‌ای برای رسیدن به خواسته‌ها یا تهاجم به دیگران قرار می‌دهند. موضوع مهم‌تر این است که ساختار‌های رسمی و غیررسمی اجتماعی نیز فرهنگ گفت‌وگو و راهکار‌های تحمل و بردباری را نه‌تن‌ها به افراد آموزش نمی‌دهد که زمینه‌های آن را نیز فراهم نمی‌کند. از خانواده تا مدرسه و حتی در سطوح بالاتر، کسی شنونده حرف دیگران نیست. در چنین شرایطی، حرف‌هایی که در شرایط عادی قابل‌بیان است، کم‌کم به پرخاش تبدیل‌شده و از طریق دیگری بیان می‌شود. مسئله این است که افراد جامعه، به‌خصوص در شرایط سخت ناشی از فشار‌های اقتصادی، نیاز دارند تا درباره نیازهایشان، آرزوهایشان و حتی ناراحتی‌هایشان با دیگران گفت‌وگو کنند و همدیگر را بفهمند. بسیاری از مسائل از طریق گفت‌وگو قابل ریشه‌یابی و برطرف شدن است، اما، چون افراد عادت نکرده‌اند که چنین فرصتی را به هم بدهند، رفتار‌های خشن، جایگزین گفت‌وگو‌های ملایم می‌شود. همچنین افزایش شناخت و آگاهی نسبت به مسائل و راه‌حلی آنها، به افراد جامعه کمک می‌کند تا در مواقع حساس بتوانند تسلط بیشتری بر رفتار خود داشته باشند و باکمی درنگ و فروبردن خشم، مسائل را به‌گونه‌ای دیگر حل‌وفصل کنند.

ارسال نظرات