روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
در هفته دفاع مقدس قرار داریم. 39 سال از آغاز و 31 سال از پایان جنگ میگذرد، اما هنوز این دوران به صورت «ذخیره استراتژیک» مورد استفاده ملت ایران در مواجهه با خطرات و مشکلات است. وقتی جنگ آغاز شد هیچ محاسبهگر مادی و نیز هیچ محاسبه مادی وجود نداشت که روی احتمال برونرفت ایران از این جنگ بدون آنکه دچار تغییرات اساسی سیاسی و جغرافیایی شود، حسابی باز کند. بر همین اساس رژیم عراق اگرچه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از نظر نظامی خود را در موضع برتر میدید، با پیروزی انقلاب و بههم ریختگیها و ضعفهایی که به طور طبیعی در سالهای اولیه هر انقلابی روی میدهد، هیچ تردیدی نداشت که تهران یا طی چند هفته سقوط میکند و یا در فرودگاه به استقبال «هیئت بغداد» میآید، تا به طور مسالمتآمیز خواستههای عراق را عملیاتی کند. اما در عمل این طور نشد و این کاملاً خلاف انتظار ناظران چیرهدست و امری غیرطبیعی بود. ایران با همه مشکلاتی که در سال 1359 داشت، توانست با سرعت زیادی خود را جمع کند و روند جنگ را چند ماه پس از آغاز در کنترل خود بگیرد و حدود 18 ماه پس از آن کاملاً معکوس نماید و در نهایت در یک مقاومت هشتساله در برابر دهها کشور بزرگ و کوچک حامی عراق از جنگ خارج شود، بدون آنکه به تعبیر یک روزنامه غربی، کوچکتر از زمان آغاز آن شده باشد و این در حالی بود که در پایان جنگ لااقل نیمی از جنگافزارهای زمینی، دریایی و هوایی ایران از بین رفته بود و در مقابل در پایان جنگ، تجهیزات جنگی دشمن در ابعاد جنگ زمینی و دریایی لااقل به دو برابر زمان آغاز جنگ رسیده بود. نیروی جنگی و تجهیزات نظامی عراق در عمل از ایران شکست خورد و این در حالی بود که اگرچه تعداد نیروهای رزمی ایران به حدود دو برابر رسیده بود اما در مقابل تعداد 450 هزار نیروی جنگی عراق در31 شهریور 59، نیز در مرداد 67 به حدود یک میلیون یعنی بیش از دو برابر رسیده بود و جالبتر اینکه تعداد هواپیماهای جنگی ایران در پایان جنگ از 447 فروند به 50 فروند و تعداد هواپیماهای جنگی عراق از 339 فروند به 600 فروند رسیده بود کما اینکه تعداد بالگردهای نظامی ایران در پایان جنگ از 744 فروند به 390 فروند و تعداد بالگردهای نظامی عراق در پایان جنگ از 260 فروند به 380 فروند رسیده بود.
براساس فرمول ریاضی شکست ایران در این جنگ قطعی بود و تفاوت شدید در موازنه سلاح و سرباز، برتری موقعیت سرزمینی ایران و نیز برتری جمعیتی ایران نسبت به عراق را به شدت تحت تأثیر قرار داده بود؛ اما به نحو عجیبی این ایران بود که در پایان هشت سال جنگ نابرابر، به عنوان «طرف پیروز» شناخته شد. در این خصوص تجزیه و تحلیلهای زیادی صورت گرفته اما به نکته اصلی در پاسخ به این سؤال کمتر پرداخته شده است. از این رو باید گفت:
1- این جنگ نشان داد که عدد نیروی انسانی و بزرگی و کوچکی جغرافیا به خودی خود نه در ممانعت از آغاز جنگ حرف اول را میزنند و نه در پایان دادن به جنگ از آنچنان تعیینکنندگی برخوردارند. جغرافیای بزرگ و باز ایران در مقابل جغرافیای کوچک و بسته عراق مانع جنگ نشد کما اینکه جمعیت حدود 40 میلیونی ایران ـ در زمان آغاز جنگ ـ در مقابل جمعیت حدود 20 میلیونی عراق در این زمان مانع حمله عراق به ایران نشد. در پایان جنگ نیز این عامل جنگافزار و تعداد نیروی سرباز نبود که سرنوشت را رقم زد. چرا که در پایان جنگ تعداد نیروهای در میدان رزم عراق نزدیک به دو برابر ایران بود و تعداد هواپیماهای جنگی عراق در پایان جنگ 12 برابر و تعداد بالگردهای عراق با تعداد بالگردهای ایران در پایان جنگ برابری میکرد. در این دوران تعداد تانکهای ایرانی از 1735 دستگاه به نیم تقلیل پیدا کرده بود، در حالی که تانکهای عراقی در ماههای پایان جنگ از 2750 دستگاه به دو برابر رسیده بود با این وصف کاملاً پیداست که روند و سرنوشت جنگ پرماجرای هشتساله که ما به درستی از آن، به دوران «دفاع مقدس» یاد میکنیم کمتر تحت تأثیر عوامل مادی اعم از عوامل ایستایی مثل جغرافیا و عوامل دینامیکی مثل تعداد نیروی رزمنده قرار داشت و به ناچار باید از عوامل دیگر سراغ گرفت.
2- وقتی جنگ آغاز شد، ایران ارتشی داشت که تحت تأثیر شرایط انقلابی که حدود 19 ماه پیش از جنگ به پیروزی رسیده بود؛ از آمادگی کمی برای مقابله با ارتش عراق برخوردار بود، ارتش عراق جنگ را با بیش از 400 هزار نیروی رزمی شروع کرد و این در حالی بود که تعداد نیروی نظامی آماده رزم ارتش ایران در آن زمان از 100 هزار نفر فراتر نمیرفت و این در حالی بود که در آن زمان ما با انواعی از بحرانهای امنیتی در شهرهای مرزی شمال، غرب و جنوب کشور مواجه بودیم. تعداد نیروهای رزمی که در سایر سازمانهای نظامی و انتظامی ایران شامل سپاه، ژاندارمری، شهربانی و کمیتههای انقلاب فعالیت میکردند هم در مجموع از 100 هزار نفر فراتر نمیرفت و این هم در حالی بود که شرایط دوره انقلاب اقتضا میکرد این نیروها به کار ساماندهی امنیتی و انتظامی شهرها بپردازند. پر واضح است که در آن زمان نیروی امنیتی شکلیافتهای هم در کشور وجود نداشت. سازمان اطلاعاتی ایران منحل شده و سامانه جدیدی هم جای آن را نگرفته بود و لذا امور اطلاعاتی درونمرزی و برونمرزی کشور بلاصاحب بود و همین نیروهای سپاه، کمیته و شهربانی باید علاوه بر فعالیت انتظامی خود، وظایف سنگین اطلاعاتی کشوری در اندازه ایران را برعهده میگرفتند. وقتی ایران با جنگ سنگین عراق که از پشتیبانی کامل نظامی، اطلاعاتی، تسلیحاتی، سیاسی، اقتصادی و... دو ابرقدرت غرب و شرق و کشورهای عربی منطقه برخوردار بود، مواجه گردید، قاعدتاً نمیتوانست در قاعده عمومی جنگها عمل کند چرا که در چنین جنگی شکست آن قطعی بود. ایران با فراست به سیاست جدیدی در جنگ روی آورد و این سیاست به دلیل ناشناخته بودن برای دشمن، توانست ورق را به نفع ایران برگرداند.
3ـ بین پیشرویهای دشمن- در خاک ایران- تا توقف آن، فاصله زیادی وجود نداشته است. حمله در اول مهر و توقف پیشرویها در دی ماه سال 59، نشان میدهد که استراتژی دفاعی ایران توانسته در زمان کوتاه زمین جنگ را از سیطره مطلق دشمن خارج گرداند و انجام عملیات بزرگ فتحالمبین در فروردین 61 در وسعت 2500 کیلومتر از استان خوزستان که به نقطه عطف جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شهرت دارد، ورق را به ضرر ارتش مجهز عراق برگرداند. در این عملیات دو لشکر ده زرهی و یک مکانیزه عراق منهدم و 2500 نیروی مهاجم عراقی کشته شدند. این موضوع به خوبی از برتری استراتژی جدید ایران از یک سو و ناشناخته بودن آن برای طرفهای مقابل حکایت میکند. اینک میتوانیم به طور قطع بگوییم فکری برای اینجای کار نکرده بود.
4- عنصر برتریساز ایران در جنگ، عنصر «معنویت» بود. عراق در جنگ به روش معمول میجنگید و لذا اگرچه به دلیل برخورداری از نفرات بیشتر، دست سنگینی داشت، ولی ضمناً مشت آن باز بود یعنی ایرانیها میتوانستند همه کنشها و واکنشهای طرف عراقی را از قبل پیشبینی کنند و برای آن چارهای بیندیشند اما در نقطه مقابل آن، ایران روش غیرمعمول را در جنگ برگزید که بعدها به «جنگ نامتقارن» معروف گردید و وارد ادبیات نظامی جهان شد. در این جنگ ایران اگرچه در جنگ به دلیل برخورداری از رزمنده کمتر در مقایسه با عراق، دست سبکی داشت ولی مشت آن کاملاً بسته بود و لذا عراقیها از آنجا که نمیدانستند ایران در عملیات بعدی چه طور میجنگد، نمیتوانستند برای دفع حمله ایران کار عمدهای انجام بدهند. ایران در جنگ روش جنگ مخروطی را کنار گذاشت و به روش دایرهای روی آورد و به این معنا که ارتشهای کلاسیک شرقی و غربی، از ساختاری استوانهای پیروی میکنند. بدینگونه که جنگ را نیروهای ارشد فرماندهی میکنند و نیروهای جزء به پیش میبرند. از این رو خیمه و سنگر فرماندهی در جنگهای کلاسیک غربی و شرقی همیشه در پشت سر نیروها قرار دارد و در گاه خطرات فرماندهی در نقطه ایمنتر نشسته و خطرات متوجه نیروهای جزء میباشد. در این فرمول کمترین تلفات متوجه فرماندهان و بیشترین تلفات متوجه سربازان میباشد. ایران در جنگ، این روش را تغییر داد و خیمه فرماندهی را به نوک نیروها و یا به قلب نیروها برد. از این رو، در این جنگ فرماندهان بیش از سربازان در خط رزمندگی و جانبازی قرار داشتند و این انگیزه نیروهای سرباز و رزمنده را فزونی میبخشید و لذا با شهادت هر فرمانده که به شکل الگو برای بقیه جلوهگر شده بود، فوجی از نیروی جدید به خط اول رزم وارد میشد و در ضمن نیروهای جدیدی آماده پیوستن به جبهه میشدند. در واقع در این جنگ، در جبهه دشمن، خط فرمان فرماندهان، «برو» و در جبهه ایران، خط فرمان فرماندهان «بیا» بود و این دو تفاوت بنیانی و اساسی ایجاد میکرد.
موضوع دیگر در این جنگ نقش توکل و توسل و به طور کلی معنویت و به تعبیری که شهرت پیدا کرد «ایدئولوژی» بود. در جبهه عراقی نیروی رزمی حتی اگر اعتقادی هم به میدان میآمد این اعتقاد ناشی از اعتقاد به یک حزب یا یک شخص بود، اما در جبهه ایران از آنجا که این اعتقاد با یک آرمان بلند ـ رضایت خدای متعال ـ گره خورده بود از مانایی و استحکام بسیار بیشتری برخوردار بود. توسل به ائمه معصومین علیهمالسلام اجمعین و به خصوص توسل به حضرت ابیعبدالله الحسین و حضرت صدیقه طاهره سلامالله علیهما، نقش بسیار اساسی در روحیهدهی و استقامت رزمندگان داشت و روی توکل آنان در حین جنگ تأثیر میگذاشت. نقش توکل و توسل تا آنجا بود که نوعاً رزمندگانی که امکانات کمتری داشتند مقاومت بیشتری میکردند. در این جنگ جوهر انسانیت میجوشید و جلوههای عجیبی از اخلاص و عبودیت بروز میکرد و این جلوه معنوی تا آنجا بود که بعضی از عرفای نامی مثل میرزا جواد آقای تبریزی میفرمودند: حاضرم همه عمر نماز شبم را به یک رزمنده بدهم و حال یک ساعت او را از آن خود کنم و حضرت امام خمینی(ره) میفرمودند: «این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند، مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند؛ یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الان هم وقتی میآیند از من میخواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند، پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه میکند و میخواهد که دعا کنیم شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید».
5- امروز میتوانیم بگوییم روش جنگی ایران در 8 سال دفاع مقدس اساساً تئوری جنگ و دفاع و مقاومت و پیروزی را در دنیا معنای تازهای بخشیده است و لذا یک ملت دست خالی مثل مردم یمن در یک دوره کوتاه میتواند بر ارتشهای بزرگ و ائتلافهای بزرگ پیروز شود. توکل، توسل، اعتماد به نفس، جهاد و امید، رمز جبههای است که برای «تکلیف» شکل گرفته است. آیا این نوع جبهه فقط در حوزه امنیت به کار میآید؟ آیا وقت آن نرسیده است تا از این تجربه در حوزههای دیگر که در آنها با مشکلاتی مواجه هستیم، استفاده کنیم؟
انتخاباتی که دیروز در افغانستان برگزار شد، موضوعی چالش برانگیز بین امریکا و طالبان از یک سو و امریکا و دولت افغانستان از سوی دیگر بود.
در بین سه مؤلفهای که برشمردیم، طالبان که دولت کنونی را به رسمیت نمیشناسند راغب بودند روند انتخابات، بخشی از فرآیند صلح افغانستان باشد. به این ترتیب که هرگاه روند صلح در این کشور تکمیل و دولتی موقت تشکیل شد، فرآیند انتخابات آغاز شود و آنها نیز به عنوان یک گروه سیاسی و نه شبه نظامی در آن حضور یابند و به پایگاه سیاسی دست یابند. اما از دید دولت افغانستان انتخابات بخش مهمی از فرآیند دموکراسی در افغانستان است و تحت هیچ شرایطی نباید متوقف شود. دولت تأکید میکرد و میکند که مردم افغانستان در طول 18 سال گذشته هزینه بالایی برای دست یافتن به دموکراسی پرداخته است و نمیخواهد روند انتخابات متوقف شود. امریکا نیز دیدگاهی همسو با طالبان داشت. اما یکی از دلایلی که باعث لغو مذاکرات امریکا با طالبان شد، امتیازات گستردهای بود که طالبان در این مذاکرات از امریکا گرفته بود. اگر قرار بود این امتیازات جنبه عملی پیدا کند، یک شیفت پارادایمی یا تغییر اساسی در حکومت افغانستان به وجود میآمد. به همین دلیل مشاوران سیاسی و نظامی ترامپ و خود دولت افغانستان و دوستان منطقهای امریکا از جمله هند به ترامپ پیشنهاد کردند توافقنامه با طالبان را امضا نکند.
از همین رو با توجه به چالشهایی که در روند شکلگیری انتخابات دیروز افغانستان وجود داشته، انتظار میرود از این پس نیز شاهد چالشهای جدی سیاسی و امنیتی در سپهر سیاسی افغانستان باشیم. طالبان همانطور که دیروز تلاش کردند در روند انتخابات خللهایی وارد کنند، از این پس نیز با حملات مسلحانه خود مانع ثبات در افغانستان و حکمرانی درست هر دولتی که در افغانستان شکل گیرد، خواهند شد.
اما نکته دیگری که در انتخابات دیروز قابل توجه بود، مسأله حضور گلبدین حکمتیار در انتخابات بود. در این خصوص پیش از هرچیز باید به این مسأله توجه داشت که دولت کنونی افغانستان، «دولت قراردادها» است و برپایه توزیع قدرت میان قومیتها استوار است. از دو معاونی که اشرف غنی دارد، یکی هزاره و دیگری ازبک است. دومین قرارداد، قرارداد دولت وحدت ملی است که متشکل از غنی و عبدالله است. قرارداد بعدی قراردادی است که بین حکمتیار و دولت شکل گرفت و برمبنای آن چارچوب مشارکت حکمتیار در انتخابات مشخص شد. حکمتیار هر چند کنار طالبان بود اما خودش هرگز طالب نبوده است. او رهبر حزب اسلامی است و در چارچوب حزب خود به دنبال کسب قدرت است. او زمانی از در معامله با دولت درآمد که متوجه شد، کنار طالبان نقشی حاشیهای خواهد داشت و با طولانی شدن جنگ هم عملاً جایگاهش تنزل مییابد اما اگر وارد جرگه قدرت شود، جایگاه خود در سیاست افغانستان را ارتقا میبخشد. حکمتیار به این ترتیب بود که وارد مذاکره با دولت شد و به بخشی از آنچه که از قدرت میخواست، دست یافت. اما واقعیت آن است که او با این کار به ضرر خود عمل کرد. زیرا او در حال حاضر مدعی است به عنوان یک فرد جهادی از پایگاه اجتماعی خوبی برخوردار است. اما واضح است که در انتخابات رأی نمیآورد. بنابراین زمانی که نتایج انتخابات اعلام و مشخص شود حکمتیار نتوانسته آرای قابل توجهی به دست آورد و ضعیف بودن پایگاه اجتماعی او برملا میشود. با این حال اگر او با علم به چنین مسألهای و اینکه فرد پیروز انتخابات نخواهد بود در انتخابات شرکت کرده باشد، علت را باید در اشتیاق او به پیدا کردن تثبیت پایههای قدرت و معامله با رئیس جمهوری دانست که در انتخابات پیروز خواهد شد. بنابراین میتوانیم انتظار داشته باشیم در ماههای آتی همزمان با شدت گرفتن حملات طالبان، حکمتیار بلافاصله بعد از اعلام نتایج انتخابات وارد مذاکره با رئیس جمهوری آتی شده و خواستار سهم خود از قدرت شود.
نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد در کنار دستاوردهای مثبتی که برای ایران در بیان مواضع بهحق خود در افشای ماهیت فشار حداکثری امریکا و شکست تلاش امریکا ومتحدانش در القای انزوای ایران داشت، یک دستاورد مهم دیگر نیز داشت وآن همانا افشای چهره فریبکارانه کشورهای مطرح اروپایی علیه مردم ایران است و در عین حال اثبات کرد که این قدرتهای مطرح جهانی به رغم ادعای استقلال و داشتن حاکمیت مستقل همچنان زیر سلطه امریکاییها قرار داشته و فاقد قدرت تصمیمگیری در مسائل جهانی در تراز یک کشور مطرح ویا قدرت مدعی در جهان هستند.
نکته مهم این است که عملکرد این کشورهای مطرح اروپایی نظیر آلمان، انگلیس و فرانسه در همراهی با امریکاییها و نحوه تعامل با ایران نه در چارچوب قواعد و مقررات بینالمللی، بلکه در راستای خواست و اراده ترامپ رئیس جمهور امریکا و در تکمیل سناریوی فشارحداکثری علیه مردم ایران است که این سیاست حتی در داخل خود امریکا با ادبار و انتقادهای جدی رسانهها و نخبگان این کشور مواجه شده است، اما متأسفانه کشورهای مطرح اروپایی همچنان بار ناکامیها و شکستهای امریکا در منطقه ما را به دوش میکشند.
در خواست سران اروپایی از رئیس جمهور ایران که به هر قیمتی به یک دیدار دوجانبه با ترامپ در جریان سفر به مجمع عمومی سازمان ملل رضایت دهد، نمادی از این واقعیت است. به گزارش خبرگزاری رویترز رهبران بریتانیا و فرانسه در دیدار سه شنبه شب با دکتر حسن روحانی دو خواسته خود از رئیس جمهوری ایران را مطرح کردند. آقای مکرون در این دیدار به حسن روحانی گفت که رفتن روحانی از امریکا بدون ملاقات با پرزیدنت ترامپ از دست دادن یک فرصت است؛ چرا که روحانی به این زودی به امریکا باز نمیگردد و ترامپ نیز به ایران سفر نمیکند، بنابراین آنها باید همین حالا ملاقات کنند. رویترز نوشت که بوریس جانسون نیز این نظر مکرون را تأیید کرد. براساس همین گزارش پرزیدنت ترامپ تلاش رهبران جهان، از جمله امانوئل مکرون را برای میانجیگری بین ایران و امریکا در جهت کاهش تنش تأیید کرده بود؛ و این در حالی بود که برای این دیدار هیچ نقشه راهی برای حل مشکلات فی مابین و تمکین ترامپ به مقررات و قواعد بینالمللی پیشبینینشده و تنها محصول این دیدار باید یک عکس یادگاری میبود که ترامپ قرار بود از آن برای حل مشکلات داخلی خود در امریکا استفاده کند. طرح صریح این خواسته که از یک سو بیانگر عزت وعظمت وقدرت و نفوذ ایران اسلامی است که رئیس جمهور امریکا مدتهاست برای آن لحظه شماری میکند، اما از سوی دیگر نشانگر نقش منافقانه وپادویی کشورهای اروپایی برای امریکا است که بی ارادگی وسر سپردگی شاخصه اصلی آن است.
مشکل دیگر این چند کشورهای اروپایی ادامه حمایت یکجانبه از جنایات سعودیها در یمن است که به رغم کمکهای چند ساله مستقیم این کشورها و رژیم امریکا به رژیم متجاوز سعودی و ائتلاف شکل گرفته علیه مردم مظلوم یمن در بمباران و کشتار وسیع و گسترده کودکان وزنان در این کشور است، آنگاه که با پاسخ قدرتمندانه انصارالله یمن مواجه میشوند تنها با این استدلال که یمنیها امکانات و توان انجام این عملیات را ندارند، ایران را به عملیات علیه پالایشگاههای نفت آرامکو در عربستان سعودی متهم میکنند واین در حالی است که به رغم پیشرفتهای اخیر یمنیها در تولید تجهیزات نظامی، اگر قرار است این استدلال صحیح باشد، پس عامل اصلی جنایات پنج ساله سعودیها علیه مردم یمن نیز این سه کشور اروپایی هستند که به همراه امریکاییها آخرین تجهیزات نظامی را در اختیار رژیم سعودی و امارات قرار داده وحتی با ایجاد یک مرکز هدایت وکنترل عملیات، با بمباران وحشیانه مردم مظلوم یمن عملاً کم نظیرترین جنایت تاریخ معاصر را مرتکب شدهاند واین در حالی است که به رغم ناتوانی در اثبات این اتهامات واهی خود علیه ایران، تبعات این متهم سازی پیامدهای سختی را برای منطقه خواهد داشت که این مدعیان در آن تبعات نیز شریک خواهند بود، اما در این میان ادعای اخیر گاردین مبنی تهدید اتحادیه اروپا به خروج از برجام، بعد دیگری از چهره منافقانه اروپائیها را افشا کرده است، روزنامه گاردین مدعی شد اتحادیه اروپا با ارسال پیامی خصوصی به تهران هشدار دادهاند اگر ایران تهدیدش به دورشدن بیشتر از برجام را اجرایی کند، این اتحادیه چارهای جز خروج از برجام در ماه نوامبر (همزمان با گام چهارم کاهش تعهدات برجامی ایران) نخواهد داشت. این تهدید گستاخانه در حالی است که شرکای اروپایی برجام، بعد از خروج امریکا از آن تاکنون به هیچ یک از وعدههای خود عمل نکردهاند.
قبل از حادثه آرامکو که به هرحال بحق یا ناحق با صدور بیانیه سه کشور انگلیس و فرانسه و آلمان به گردن ما انداختند، حس مظلومیتی را که در دنیا برای ما بهوجود آمده بود، از بین برد. این موضوع سرآغاز یک تصمیمگیری جدید علیه ایران بود و میتوان گفت آمریکا به این بهانه دارد به سمت اجماع بینالمللی علیه ایران حرکت میکند. از طرف دیگر جلوگیری از عیادت محمدجواد ظریف از مجید تختروانچی، تا حدودی از جهت حیثیتی برای هیات ایرانی سنگین تمام شد. در مجموع آمریکا توانسته قدمهایی در جهت ایجاد اجماع بینالمللی بردارد ولی اینکه کشورهای دیگر بخواهند به دنبالش حرکت کنند، تردید جدی وجود دارد. از طرف دیگر با اولتیماتومی که اتحادیه اروپا به خاطر گام بعدی کاهش تعهدات برجامی داده، این سوال را مطرح میکند که ایران دنبال چه هدفی است؟ اگر دنبال این است که اتحادیه اروپا را مجبور کند که از آمریکا بگذرد و به نفع ایران 15میلیارد گفته شده را تامین کند، خیلی مقرون به واقع نیست.
واقعیت این است که ما نباید اتحادیه اروپا را از دست بدهیم ولی انگار داریم از دست میدهیم. برخی اعتقاد دارند که این سیاستها نمیتواند ما را به نقطه مطلوب برساند و فضا را بر ما تنگتر خواهد کرد و باید به دنبال سیاست جدیدتری حرکت کنیم. سیاستی که در نهایت به کاستن از التهاب منجر شود که میتواند با دخالت اتحادیه اروپا باشد. شاید بهتر بود که این پیشنهاد را به اتحادیه اروپا میکردیم که آمریکا برای مدت شش ماه بخشی از تحریمها را حذف کند و بعد از آن، در جمع 1+5 با آمریکا وارد مذاکره شویم و اختلافاتمان را که حول مدت برجام است، حل کنیم. شاید این راه نزدیکی باشد که با کاهش تحریمها هم توانستهایم جواب افکار عمومی داخلی را بدهیم و هم توانستیم تا حدودی به هدفمان نزدیک شویم و هم اینکه شرایط را برای ترامپ هم بهوجود آوریم که در آستانه انتخابات بخشی از این تحریمها را کاهش دهد. از طرفی عربستان پس از حادثه آرامکو، یک سیاست دوگانه در پیش گرفته است. از یکسو آمریکاییها و اروپاییها را تحت فشار قرار داد که ایران را مقصر این اقدام بدانند و از طرف دیگر وزیر مشاور در سیاست خارجیاش، عادل الجبیر اعلام کرد که کار ایران بوده و این یک نوع اعلام جنگ به ما بود.
به هر حال عربستان و امارات متحده در تیررس ایران هستند و نگرانند از اینکه ایران دست به یک اقدام انتقامجویانه بزند. سطح آسیب پذیری عربستان و امارات در برابر ایران بسیار پایین است و به این دلیل است که خود عربستان مستقیما و رسما واکنش ضدایرانی نشان نداده است. در مجموع بعید است که دونالد ترامپ دست به اقدام نظامی حتی محدود بزند، برای اینکه ممکن است با واکنشهای وسیعتری از طرف ایران مواجه شود و همانطور که اشاره کردم عربستان و امارات و شیخنشینهای دیگر مثل بحرین در برابر ایران بسیار آسیبپذیرند. درواقع درگیری دیگر قابل کنترل نیست. از طرف دیگر آمریکا تجربه خوبی در جنگ منطقه نداشته، در افغانستان ناموفق بوده، به عراق حمله کرد و داعش بهوجود آمد، در سوریه و شمال آفریقا توفیقی نداشته و از این نظر عاقلانه نیست که بخواهد دست به یک جنگ جدید آنهم علیه ایران بزند ولی دارد تلاش میکند با مهره ایران جوری رفتار کند که ایران را وارد گفتوگو کند تا در انتخابات ریاست جمهوری از آن استفاده کند.
موضوع دیگری که اخیرا مطرح شده، استیضاح رئیسجمهور در آمریکاست که کار سخت و مشکلی بهنظر میآید، چون موضوع برای آمریکا حیثیتی است. برای اینکه در آمریکا قانون اساسی، پرچم و رئیسجمهور از ابتدا مقدس بوده است. حالا اینکه بخواهند رئیسجمهور را استیضاح کنند، کار بسیار سخت و سنگینی به نظر میرسد. در نتیجه بیاحترامیها و توهینهایی که ترامپ علیه حزب دموکرات کرد و از خانم نانسی پلوسی با بیاحترامی یاد کرد و حتی جلوی یکی از سفرهای خارجی او را با پروازهای دولتی گرفت، منجر به خصومتی شد و این سیاست از طرف خانم پلوسی دارد اعمال میشود و برای آزاررسانی بوده و در عین حال یک رقابت سیاسی در چارچوب اختلافات حزبی هم هست. حدود 35 درصد آمریکاییها هنوز طرفدار ترامپ هستند و تعصبات احمقانهای دارند و سیاستهای ضد مهاجرتی ترامپ ریشه در همین نگاه دارد. هر چند رای دموکراتها با آمار گرفته شده برای جو بایدن، بالا بوده، اما باید آن طرف سکه را هم ببینیم که اگر ترامپ باز هم در کاخ سفید بماند دیگر این نرمشها را به کار نمیبرد.
هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع جوانان و مردمان پاکباخته ایران از سرزمین اسلامی و نوامیس این آب و خاک یک قطعه نورانی در تاریخ ایران و جهان است. ملت ما در این جنگ از میان ویرانیها، دردها، رنجهای جانکاه و تهدیدهای روزافزون دنیای کفر و استکبار ؛ فرصتهایی پدیدآوردهاند که در هیچ مقطع تاریخی نمیتوان سراغ آن را گرفت.
امام (ره) پس از پذیرش آتش بس با حزب بعث عراق جنگی را شروع کردند که ابعاد آن را در منطقه و جهان و فتوحات آن را شاهدیم. امام (ره) با پذیرش قطعنامه منافقین را به مهلکه مرصاد کشاند و صدام را گرفتار جنگ خلیجفارس کرد و او را گرفتار کسانی کرد که تشویقش کردند به ایران حمله کند. او توسط کسانی به دار آویخته شد که به او مقام سرداری حمله به ایران داده بودند.
امام خمینی (ره) دستاوردها و برکات دفاع مقدس را در چند جمله، سه ماه قبل از رحلت جانگداز خود در پیامی به شرح زیر فهرست کردند. این فهرست دقیقترین و منصفانهترین و واقعگرایانهترین تحلیل از نتایج و برکات هشت سال مقاومت جوانان این مرز و بوم است.
۱- ما در جنگ انقلاب خود را به سراسر جهان صادر کردیم.
۲- ما توانستیم مظلومیت خود و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت کنیم.
۳- ما در جنگ پرده تزویر از چهره جهانخواران کنار زدیم.
۴- ما در جنگ دوستان و دشمنان انقلاب را شناختیم.
۵- ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم باید روی پای خود بایستیم.
۶- ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق وغرب را شکستیم.
۷- ما در جنگ ریشههای انقلاب پربار اسلامی را محکم کردیم.
۸- ما در جنگ حس برادری و وطندوستی را در نهاد یکایک مردم بارور کردیم.
۹- ما در جنگ به مردم جهان و منطقه نشان دادیم که علیه همه ابرقدرتها میتوان سالیان دراز مبارزه کرد.
۱۰- جنگ ما موجب شد تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند.
۱۱- صنایع نظامی ما در جنگ رشد کرد.
۱۲- استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.
و بعد فرمودند: «همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود … جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست.(۱)
امام (ره) این مطالب را در پاسخ به شبهات لیبرالها که دستاورد هشت سال دفاع مقدس و پیروزیهای غرورانگیز جمهوری اسلامی را در این سالها زیر سؤال میبردند، فرمودند. امام (ره) در پیام پذیرش قطعنامه که در آن میتوان اقیانوسی از معارف را مشاهده کرد در تعظیم یاد شهیدان هشت سال دفاع مقدس فرمودند: «مسلم خون شهیدان؛ انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.
خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند کرد. همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد شد.
خوشا آنانکه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنان که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!» (۲)
۳۰ سال است از بیان این مواضع نورانی میگذرد. ایران اسلامی به چنان اقتداری رسیده است که؛ دشمن جرئت نمیکند وجبی در زمین و آسمان و مرزهای آبی کشور حتی در ذهن خود به فکر تجاوز بیفتد. با اینکه این روزها شاهدیم چند سیلی محکم خوردهاند. اما مثل گرگ زوزه میکشند و حاضر نیستند وجبی جلو بیایند.
این قدرت از کجاها حاصل شده است؟ ما امروز با تکیه به چه نیرویی در برابر یک مشت آدمهای «ناتو» ایستادهایم. پنتاگون از چه میترسد که مدام به کاخ سفید هشدار میدهد دست را باید از روی ماشه برداشت!
بیتردید قدرت دفاعی جمهوری اسلامی امروز در آسمان بازدارندگی سیر و سلوک میکند. صدها هزار موشک در زمین و دریا پایگاههای دشمن را در منطقه هدف قرار داده است با کمترین توطئه دشمن، به صورت آتش به اختیار تا نابودی کامل عمل خواهد کرد. دهها هزار پهپاد در انواع و اندازههای مختلف هدفهای خود را قبل از هر تحرک دشمن خواهند زد. اما میخواهم بگویم دشمن شاید از این هم هراس نداشته باشد که دارد. دشمن از کسانی هراس دارد که پشت این سلاحها دست به ماشه آماده عملیات هستند. اینها چه کسانی هستند؟ اینها از نسل همان شهدایی هستند که امام (ره) از آنها در جای جای بیانیهها و سخنرانیها از عظمت روح و تعالی آنها یاد میکند و میفرماید: «وصیتنامههای این عزیزان را مطالعه کنید. ۵۰ سال عبادت کردید، خدا قبول کند. یک روز هم این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید …»از میان دهها هزار وصیتنامه نورانی شهدا که دو کلمه آن را در برخی سنگ نبشتههای قبور آنها میتوان مشاهده کرد میتوان به دنیای شگفتانگیز و حیات غرورآمیز و خلوت بهجتانگیز آنها پی برد. در مزار شهدای قزوین در روی یک سنگ قبر شهیدی نوشته شده است؛ «مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال» در وصیتنامه این شهید مطالب مهمی نوشته شده اما این جمله به عنوان وصیت و خواسته او بوده که بر روی قبرش همین چند جمله نوشته شود و از نوشتن نام او بر مزارش پرهیز گردد.
کدامین عارف و صاحب نفس در عصر ما میتواند این چند کلمه را تفسیر کند. او به هنگامی که وصیتنامه را مینوشت؛ چه درکی از نسبت خود به هستی، به جهان طبیعت، به تاریخ و به انسانها داشته است.
یک جوان بیست و چند ساله در سیر و سلوک روحی خود در کدامین کهکشان نورانی عوالم تهذیب نفس سیر میکرده که به این چند کلمه رسیده است. او حتی از نوشتن کلمه «هدیه» پرهیز کرده است. یعنی ننوشته است؛ «مشتی خاک هدیه به پیشگاه خداوند متعال» او اصلاً در عوالم سیر وسلوک چیزی از خود در پیشگاه احدیت ندیده است که بر آن تکیه کند.دهها هزار شهید در سیر و سلوک خود در میان خاک و سنگ و شن سنگرها در سکوت مناجات خود با خدا به همین مرتبت رسیده بودند و صدایش را در نمیآوردند.این فقط مربوط به شهدای دفاع مقدس نیست. شهدای مدافع حرم همه پیشرفتهتر از این حال و هوا ظاهر شدند کافی است در وصیتنامه و زندگینامه شهید حججی و شهید حججیها غور و تأملی داشته باشیم.شهدا به پاسخهای دقیقی از «چیستی جهان:» و «کیستی خود» رسیده بودند. این را صاحبان کارتلها و تراستهای جهان نمیفهمند. ما راهی برای دریافت آن پاسخها نداریم مگر اینکه مرگ در راه خدا و شهادت در راه او را تجربه کنیم. شاید اگر مجالی برای شهدا پس از رفتن به عوالم دیگر بود به ما میگفتند:
چیستی در امتداد کیستی است
یک قدم آن سوتر از ما نیستی است
ای عدم پرورده! لاحولی بگو
از حدیث نیستی قولی بگو
هین بگو ملک جهان از آن کیست
قبض جسم تو به دست جان کیست
این که اهل کل شیء هالکی
هین بگو مستاجری یا مالکی
هینبنه این نفی را اثبات شو
در حیات قائم بالذات شو
ای نبودن ! دست بودی را بگیر
ای عدم قبض وجودی را بگیر
سرنوشتنهایی جنگ بین حق و باطل در آینده به دست کسانی است که در مکتب نورانی ۸ سال دفاع مقدس و ۵ سال نبرد نابرابر دفاع از حرم تمرین «مشق نظام جمع» کردهاند. اینها به فرمان آتش به اختیار منتظر لحظه موعود هستند. برای توقف آنها «هیچ توافق» و «هیچ مذاکره» ای کارگر نیست. خدا کند احمقها در کاخ سفید و کاخ الیزه و کاخ ملکه انگلیس کار دست سرمایهداری لجام گسیخته جهانی و صاحبان حرمسراها در دربارهای قارونهای عرب بدهند. آنوقت خواهند دید کسانی که هوس ایستادن در برای «دین» ما را کردهاند جوانان پاکباخته ایران و سراسر خطوط مقاومت در منطقه در برابر «دنیای» آنها خواهند ایستاد و چیزی از آن باقی نخواهند گذاشت.
پینوشتها:
(۱)- سوم اسفند ۱۳۶۷ – منشور روحانیت – صحیفه امام صفحه ۲۸۳
(۲) – ۲۹ تیر ۱۳۶۷ – قبول قطعنامه ۵۹۸ – صحیفه امام صفحه ۹۲ و ۹۳
به گمانم برای حفظ و بقای ملک در ایران بزرگترین و ضروریترین عامل، همانا برخورداری از شاخصهای مطلوب توسعه است. رشد اقتصادی هرچند قادر به ارائه تصویری جامع از توسعه نیست، اما در این مسیر قدم اول است. در تهیه و تدوین برنامه ششم توسعه اقتصادی و اجتماعی هرچند فریاد برآورده شد که کشور امکان رسیدن به رشد اقتصادی ۸ را ندارد و نیروهای فنی و سیاستگذار کشور را به بزرگبینی و جاهطلبی وادار نکنید، اما وقعی نهاده نشد و پیشبینیهای منطقی و متقن به کناری گذارده شد. در نتیجه در سال ۹۷ و ۹۸ که سالهای دوم و سوم برنامه است رشد اقتصادی ایران منفی شد و شاخصهایی چون درآمد سرانه، بهرهوری، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، اشتغال، مهار تورم و سایر مولفههای اقتصاد کلان نیز متوقف شده است. بدون شک حاصل کار پسروی است. با وجود منابع عظیم نفت و گاز و معادن و نیروی انسانی و موقعیت جغرافیایی، کشور برای رسیدن به توسعه چه چیزهایی کم دارد؟
هرچند توسعه فقط منحصر به شاخصهای کلان اقتصادی نیست و منبعث از داراییهای فکری، فرهنگی علمی و تکنولوژیکی هم هست و در فرایند توسعه از ضروریات است که زیرساخت مربوط به بخشهای همافزا را آماده کرد.
بر همین اساس، وفاق اجتماعی یکی از ملزومات توسعه است. اتحاد بر حول مفاهیم و اهداف یکی دیگر از نشانگان توسعه به حساب میآید. ملاکهای ارزیابی ارضاع کشور نیز از سایر انتظاراتی است که مفروض است. گریزان بودن نخبگان و مسئولان از پذیرش مسئولیتها و متهم کردن همدیگر به استبداد، دیکتاتوری و کمکاری، رمقی برای توسعه باقی نمیگذارد.
در جامعه ایران حلقوم اکثر مدیران، فرماندهان، وزیران، نمایندگان و بعضی از اهل منبر برای تخطئه خیلی گشاد است، اما دریچه انتقاد از خویشتن بسته و معبر پذیرش خطا بسیار باریک است. منصفانه است حداقل هر کس به میزان مسئولیتی که دارد قصور را بپذیرد و از همه مهمتر گزارش عملیات و اقدام مثبت برای همبستگی اجتماعی، رشد اقتصادی، پیشرفت علمی و زیرساختهای مربوط به آیتی را ارائه دهد.
در جامعهای که گذشته آن ابنسینا، زکریای رازی، سعدی، حافظ، نظامی و فردوسی را به عنوان ذخایر بزرگ جهانی در خود جای داده است آیا نباید با سرعت نور از بیعقلی، هتاکی، گستاخی، مفتخوری و یاوهگویی فرار کرد؟ لیاخوفوار به نهادهای برآمده از مردم وقتی تاخته میشود، اطمینان داشته باشید مسیر به سمتوسوی افتراق و دوقطبیکردن جامعه پیش میرود. هنر امروز اداره جامعه و کشور به نحوی است که در بین ملل دیگر بتوان به تواناییهای عمومی بالید. در دهه اخیر چینیها، کرهایها، بعضی از کشورهای عربی و ترکیه به پیشرفتهای بسیار خوبی رسیدهاند، در کشورهایشان صنایع را تقویت بخشیدهاند و بسیاری از موانع را از سر راه برداشتهاند اما ما هنوز در مرحله متهم کردن و خائن جلوهدادن همدیگر هستیم. بدون تعارف باید فهمید که توسعه حاصل کار مشترک است و باور کرد هیچ گروهی و فردی توانایی مدیریت کشور را به تنهایی ندارد.
سعادت، فضیلت، رفاه و آرامش همه بستگی به اتحادی دارد که در قول و عمل ملتزم به آن باشیم. نادیده گرفتن استعداد ایرانیان داخل و خارج از کشور در پیشرفت و آبادانی، بدون تعارف از عدم آگاهی ریشه میگیرد و ستم بر ملتی است که به نام ایران شناسنامه در دست دارد.
ارسال نظرات