پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
14 شهريور 1398 - 12:25

پیشرفت مطلوب در خدمت عدالت و رفع فقر

رشد اقتصادی امریکا در سال جاری ۲.۳% و رشد اقتصادی چین نیز ۶.۳% است. این بدان معناست که اقتصاد امریکا در سال ۲۰۱۹، ۲.۳ درصد و اقتصاد چین نیز ۶.۳ درصد بزرگ‌تر از سالِ قبل می‌شود.
نویسنده : دانیال داودی
کد خبر : 3800

پایگان رهنما:

رشد اقتصادی امریکا در سال جاری ۲.۳% و رشد اقتصادی چین نیز ۶.۳% است. این بدان معناست که اقتصاد امریکا در سال ۲۰۱۹، ۲.۳ درصد و اقتصاد چین نیز ۶.۳ درصد بزرگ‌تر از سالِ قبل می‌شود. رشد اقتصادی مثبت، یکی از اهداف هر کشور در دنیاست؛ اما باید توجه داشت که رشد‌های اقتصادی با هم یکسان نیستند و برای رسیدن به این رشد‌های اقتصادی، کشور‌ها لزوماً مسیر‌های یکسان را طی نکرده‌اند و حتی به یک نقطه‌ی واحد نیز نرسیده‌اند! برای روشن‌تر شدن موضوع، کل اقتصاد کشور را سفره شام یک خانواده در نظر بگیرید. وقتی سفره‌ی خانواده‌ای بزرگ‌تر می‌شود، لزوماً خوب نیست. تنها زمانی خوب است که اولاً از راه حلال به‌دست‌آمده باشد و در ثانی، مواهب آن به‌صورت عادلانه بین همه‌ی اعضای خانواده تقسیم شده باشد.

امریکا و اقتصاد دزدان دریایی
امریکا مثال بارز کشوری است که رشد اقتصادی دارد، اما این رشد را در اثر استعمار سایر کشور‌ها به دست آورده است؛ بنابراین رشد اقتصادی امریکا بر پایه‌ی ظلم به سایر کشور‌ها بناشده است. دکتر مسعود درخشان، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در مقاله‌ای تحت عنوان «اقتصاد دزدان دریایی» نشان می‌دهد که امریکا با حضور پرتغالی‌ها و انگلیسی‌ها در قاره‌ی امریکا، کشتنِ بومیان و دزدی و غارت طلا‌های ایشان شکل گرفت. در ادامه نیز آمریکایی‌ها در هر کشوری که احساس کردند منافعی وجود دارد، حضور پیدا کردند، استعمار کردند، پایگاه نظامی زدند و منابع آن کشور‌ها را به غارت بردند. این آغاز رشد اقتصادی آمریکایی‌ها بود.
با کمرنگ شدن شرایط استعمار مستقیم نیز، آمریکایی‌ها استعمار نو را بنیان نهادند و از این طریق دزدی خود را استمرار بخشیدند و رشد کردند. راهِ این استعمار نو، این بود که ابتدا صنایع خود را تقویت کرده و به بلوغ رساندند، سپس با فریب سیاستمداران دنیا، بحث تجارت آزاد را مطرح کردند؛ تجارتی که با اجرای آن، امریکا به بزرگ‌ترین صادرکننده‌ی محصولات صنعتی تبدیل شد و سایر کشور‌ها نیز تنها مواد اولیه و منابع طبیعی را - آن‌هم با قیمت‌های کم- صادر کردند و بازار محصولات صنعتی خود را دو دستی تقدیم آمریکایی‌ها کردند. اتفاقی که بعد‌ها به واکنش سایر کشور‌ها - مثلاً آلمانی‌ها- منجر شد. آلمانی‌ها با پایه‌گذاری مکتب تاریخی آلمان-که نزدیک به اقتصاد مقاومتی ماست- پی بردند که رشد اقتصادی با حمایت از صنایع ملی میسر می‌شود، نه با تبعیت از توصیه‌های آمریکایی‌ها؛ بنابراین چنین شد که آمریکایی‌ها، اقتصادشان رشد کرد و اکنون نیز به همان روش‌ها به دنبال دزدی رشد هستند. البته باید در نظر داشت که آمریکایی‌ها به دنیا ظلم می‌کنند، اما در درون کشورشان به‌رغم بالا بودن نابرابری، فقر مطلق کم و کنترل‌شده است. این یعنی زرسالاران اقتدارطلب آمریکایی، به دیگر ملت‌ها ظلم می‌کنند و از این طریق به رشد می‌رسند؛ سپس در کشورشان سرمایه‌دار‌ها بیش از همه از این رشد بهره‌مند می‌شوند و مقداری هم به طبقات پایین جامعه کمک می‌کنند. تا حدی که فقر مطلق کم باشد. آخرین آمار سایت بانک جهانی (سال ۲۰۱۶) نشان می‌دهد نابرابری در این کشور ۴۱% است که بالاست، اما فقر مطلق تنها ۲% است.

چین و ظلم به ۳۰% از جمعیتش
رشد اقتصادی چین، اما متفاوت است. چینی‌ها که مثل آمریکایی‌ها روحیه استعمارگری و چپاول منابع سایر کشورها، دخالت در امور داخلی کشور‌ها و نقشه کشیدن برای تصاحب منابع سایر کشور‌ها را در پرونده‌ی خود ندارند، برای رشد اقتصادی از مدل دیگری استفاده می‌کنند. در چین نابرابری که در سال ۲۰۱۰، ۴۳.۷% بوده، در سال ۲۰۱۵ به رقم ۳۸.۶% رسیده که اگرچه بهبود داشته، اما باز هم خیلی بالاست. جالب اینجاست که فقر مطلق در چین در سال ۲۰۱۵، ۲۷.۲% بوده که در مقایسه با بسیاری از کشور‌ها از جمله امریکا (که ۲% بود)، خیلی بالاست. جالب اینجاست که فقر مطلق در سال ۲۰۱۰ نیز ۵۳.۴% بود. یعنی بیش از ۵۰% چینی‌ها در سال ۲۰۱۰ پول لازم برای نیاز‌های اولیه‌ی زندگی (خوراک، پوشاک و مسکن) را نداشتند و اکنون نیز نزدیک ۳۰% آن‌ها چنین‌اند. وضعیت این قشر از چینی‌ها را می‌توان در مستند «کارخانه‌ی جهان» به روایت محمد دلاوری دید. او در این مستند، مردمی را روایت می‌کند که همه‌ی روز‌ها بیش از ۱۴ ساعت کار می‌کنند، فقط برای اینکه زنده بمانند؛ بنابراین چینی‌ها اگرچه برای رسیدن به رشد اقتصادی -مثل آمریکایی‌ها- به خارجی‌ها ظلم نکردند، اما نظام اقتصادی‌ای را بنا کردند که با ظلم و استثمار بیش از ۳۰% از مردم کشورشان، بتوانند در رشد اقتصادی از امریکا پیشی بگیرند.

پیشرفت؛ تحقق توأمان رشد و عدالت
هر چند اقتصاد ایران با کشور‌هایی مانند چین وآمریکا قابل مقایسه نیست، اما نابرابری در کشور ما از امریکا کمتر و از چین، تنها مقداری بیشتر است. علاوه بر این، فقر مطلق نیز بر اساس آمار‌های بانک جهانی (در سال ۲۰۱۶) تنها ۳% است؛ یعنی فقط ۱% از بزرگ‌ترین اقتصاد جهان بیشتر و البته ۲۴% از دومین اقتصاد دنیا (چین) کمتر. این موفقیتی بزرگ برای جمهوری اسلامی، در گام نخست انقلاب است. موفقیتی که باید در گام دوم، قوی‌تر استمرار یابد. برخی اقتصاددانان لیبرال، الگوی رشد چین و امریکا را به ایران پیشنهاد می‌کنند، این در حالی است که رهبر معظم انقلاب همواره - از جمله در دیدار اخیر با هیئت دولت- هشدار دادند که اسلام، پیشرفت را برای تحقق عدالت می‌خواهد؛ بنابراین راه پیشرفت اقتصاد ایران نه آنچه لیبرال‌ها به دنبال آن هستند، بلکه راه تحقق رشد و عدالت به‌طور هم‌زمان است.

ارسال نظرات