دومین جلسه رسیدگی به پرونده محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران به اتهام قتل همسر دومش میترا استاد آغاز شد.
پایگاه رهنما :
نخستین جلسه محاکمه محمدعلی نجفی، شهردار اسبق تهران به اتهام قتل همسر دومش میترا استاد ۲۲ تیرماه به شکل علنی و به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی، رئیس شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران، برگزار شد.
محمدعلی نجفی ۶۶ ساله متهم به قتل میترا استاد ۳۶ ساله، همسر دوم خود در دادگاه حاضر شد.
در آن جلسه زهرا نجفی و علیرضا بربری (دختر و داماد نجفی)، فرهاد آقازاده (راننده نجفی)، مسعود استاد (برادر میترا استاد) و معصومه رشیدیان، خبرنگار انصافنیوز، به عنوان مطلع در دادگاه حاضر شده و به بیان مشاهدات خود پرداختند.
سه اتهام نجفی در اولین جلسه دادگاه از سوی محمد شهریاری، نماینده دادستان، "مباشرت در قتل عمد" همسر دومش میترا استاد با سلاح گرم، "حمل و نگهداری سلاح و مهمات جنگی غیرمجاز" و نیز "ایراد صدمه بدنی عمدی منتهی به جرح غیرفوتی" عنوان شد.
امروز ۲۶ تیرماه دومین جلسه رسیدگی به این پرونده، ساعت ۹ صبح برگزار و قرار است اولیای دم میترا استاد که در جلسه پیش حضور نداشتند در این جلسه به دادگاه بیایند.
در ساعت ۹:۳۵ دقیقه فرزند میترا استاد به همراه برادر میترا استاد در دادگاه حاضر شدند.
در ابتدای دومین جلسه رسیدگی به پرونده قتل میترا استاد رئیس دادگاه پیش از اعلام رسمیت جلسه دادگاه در توضیحاتی اظهار داشت: جلسه دادگاه با مجوز ریاست قوه قضائیه به موجب مقررات قانون آیین دادرسی کیفری علنی است و انتشار مشروح جلسات دادگاه با رعایت محدودیتهای مندرج در ماده ۳۵۲ قانون آیین دادرسی کیفری آزاد است.
قاضی کشکولی گفت: با توجه به اینکه مطالبی در فضای مجازی به روایت از خبرنگاران محترمی که در دادگاه حضور دارند منتشر میشود لازم میدانم مقررات ماده ۳۵۴ و ۳۵۲ قانون آیین دادرسی کیفری را در خصوص اخلال در نظم دادگاه تذکر دهم.
در ادامه جلسه مستشار دادگاه مفاد این دو ماده را قرائت کرد.
در این لحظه قاضی کشکولی با اعلام رسمیت جلسه تاکید کرد: پیرو جلسه قبل، جلسه امروز را در وقت مقرر برگزار میکنیم.
وی ادامه داد: محمد علی نجفی، دو تن از وکلای مدافع او و وکلای اولیای دم و همچنین مهیار صفری و آقای دادستان هم در جلسه حضور دارند.
رئیس دادگاه افزود: کارشناسانی که در صحنه جرم حضور داشتند و همچنین کارشناسان اسلحه و پزشک معاینه جسد در جلسه امروز حضور دارند که در صورت لزوم از آنها اخذ توضیح خواهد شد.
قاضی کشکولی گفت: ورود و خروج افراد از ساعت ۹ صبح تا ساعت ۱۲:۴۰ که آخرین خروج آقای نجفی بوده است پخش خواهد شد. در این مرحله از رسیدگی به پرونده پیرو مطالب قبلی دادگاه احدی از وکلای اولیای دم میتوانند در جایگاه حضور یابند.
در ادامه جلسه حاجیلویی یکی از وکلای مدافع اولیای دم با حضور در جایگاه گفت: در جلسه قبل شما در رابطه با حواشی که پیش امده بود تذکر دادید، ولی بعد از جلسه موضوع مهدورالدم بودن تیتر روزنامهها شد که حرمت اولیای دم خدشه دار شد و اینجانب به همراهی همکارم بعد از مطالعه پرونده دفاعیات ناجوانمردانه متهم حاضر را دیدیم که جا دارد مواردی را ذکر کنم.
وی افزود: این دفاعیات بسیار متعارض بود و به تیتر اول روزنامهها تبدیل شد. اقاریر متهم در پرونده این بود که مقتوله ابتدا وارد زندگی او شده و بعد گفته من اشتباها ازدواج کردم و ما میدانیم که متهم چه هزینههایی کرده تا نظامات را زیر پا بگذارد و ازدواج را ثبت کند. بعد متهم گفته که من طلاقش ندادم و از آنجا که حق طلاق با مرد است میتوانسته حق و حقوق او را بدهد و بعد متهم گفته که او را کشتم و اشتباه کردم.
وی افزود: آقای نجفی شما وزیر سابق آموزش و پرورش بودید نوک مداد را نشکستید بلکه شما آدم کشتید که میگویید اشتباه کردم. اینجا صحنه سیاست نیست که به راحتی کنار بکشید شما مرتکب قتل عمد شدهاید. بعد گفتید که او پرستو است و با نهادهای امنیتی در ارتباط است.
قاضی کشکولی در این هنگام به وکیل مدافع اولیای دم تذکر داد و گفت: ما مقررات آیین دادرسی کیفری را قرائت کردیم و توقع این است که شما وکلا که حقوقدان هستید دقت کنید و بیان الفاظ ناجوانمردانه در شأن دادگاه نیست.
وکیل ادامه داد: متهم یکبار گفته میخواسته میترا استاد اطلاعات شخصی من را به خبرنگاری بدهد، ایشان ۴۰ سال است که در سیاست مملکت است و از ما بهتر میداند نهادهای امنیتی کارشان طبقهبندی اطلاعات است و مقتوله میخواسته با خبرنگار حرف بزند و کار خبرنگار انتشار است. میدانیم به خبرنگار چه میخواسته بگوید، چون انگیزه شخصی در ماهیت ماجرا تأثیری ندارد.
وی افزود: نجفی در جای دیگری گفته میترا استاد مهدورالدم بوده و به همین دلیل او را کشته است بعد حرفش را پس گرفته و گفته نیت کشتن نداشتهام این دو نوع دفاع قابل قبول نیست. اینها در لوایح وکیل نوشته شده و در اختیار ایشان گذاشته شده است. بهتر است یکبار برای همیشه اعتراف کند و بگوید مرتکب قتل عمد شده و تقاضای بخشش کند.
قاضی در همینجا تذکر داد به جای متهم صحبت نکنید.
وکیل میترا استاد گفت: باید حرف اولیای دم را بزنم، پدر و مادرش به دلیل اوضاع بد روحی نتوانستند بیایند و در این مدت یکبار به پسر او سر نزدند و از نظر روحی حال خوبی ندارد.
فرزند میترا استاد مادر عریان خود را خونآلود دیده و به ناحق به مادرش شلیک شده و کشته شده است. خانواده متهم حق و حقوق مقتول را مطالبه کرده و ماشین لکسوز وی را فروختهاند. اجازه میدادید پولی میرسید تا حداقل مهیار را به روانپزشکی میبردند.
قاضی کشکولی در این لحظه درخصوص عدم حضور یکی از وکلای متهم توضیح داد و گفت: مراتب عزل آقای علیزاده طباطبایی دیروز بعدازظهر اعلام شده در نتیجه امروز متهم با دو وکیل از خود دفاع خواهد کرد.
همچنین قاضی کشکولی اعلام کرد که جهانشاه صفری پدر مهیار صفری نیز به همراه او در دادگاه حاضر است و مهیار خواسته که هیچ عکسی از او گرفته نشود. در همین لحظه از، ولی مهیار خواسته شد تا به جایگاه بیاید.
پدر مهیار در جایگاه قرار گرفت، قاضی از او پرسید مهیار چند ساله است که وی گفت: متولد ۱۱ شهریور ۸۲ است. سپس قاضی از مهیار صفری خواست تا در جایگاه حاضر و خود را معرفی کند.
مهیار گفت: من متولد ۱۱ شهریور ۸۲ هستم، فرزند جهانشاه صفری، قاضی پرسید تحصیلات شما چقدر است گفت: سیکل هستم.
قاضی پرسید: شکایتی دارید، مهیار گفت: تقاضای قصاص خون مادرم را دارم.
قاضی از مهیار خواست تا مشاهدات خود را از نحوه به قتل رسیدن بگوید.
مهیار گفت: ۹ صبح از خانه خارج شدم و ساعت ۱۲:۱۰ وارد خانه شدم و دیدم دو فرد غریبه در خانه هستند، با کمک آقای آقازاده (راننده نجفی) وارد حمام شدم و مادرم را در آنجا دیدم.
قاضی از او پرسید: دقیقاً بگویید چه دیدهاید.
در این لحظه مهیار به دلیل شرایط بد روحی نتوانست پاسخ دهد و قاضی گفت: ایرادی ندارد، پاسخ ندهید.
مهیار صفری پسر میترا استاد در پاسخ به این سؤال که مادرت چند بار با آقای نجفی درگیری داشته است گفت: این موضوع به ماهها پیش برمیگردد.
پدر مهیار صفری نیز گفت: با توجه به اینکه پسرم تقاضای قصاص دارد ما هم تقاضای قصاص داریم.
در ادامه قاضی اتهامات محمدعلی نجفی را به او تفهیم کرد و از او خواست از خود دفاع کند.
در ادامه جلسه نجفی با دستور قاضی در جایگاه قرار گرفت و پس از معرفی خود در پاسخ به سؤال قاضی که آیا اتهامات خود را قبول دارید یا خیر؟ در دفاع از خود گفت: آنچه که اتفاق افتاده را قبول دارم و توضیح میدهم، اما اتهام قتل عمد را به هیچ عنوان قبول ندارم و دلایل خود را عرض میکنم.
وی گفت: خدمت ریاست محترم دادگاه و مستشاران و حضار محترم عرض سلام دارم و تشکر میکنم از این وقتی که به من دادید.
نجفی ادامه داد: در ابتدای سخن میگویم از این حادثه دردناک بنده هم بسیار متأثر هستم و مجدداً به خانواده استاد تسلیت عرض میکنم.
وی افزود: امیدوارم آنچه اینجا میگویم موجب روشنتر شدن ماجرا شود تا قضات بتوانند بر اساس شرع و قانون حکم عادلانهای صادر کنند.
این متهم تأکید کرد: هدف بنده فقط روشن شدن حقایق است و تا یک حدی خودم را در این قضیه مقصر میدانم و امیدوارم خداوند از تقصیر و گناهی که از سوی من به وقوع پیوسته خدا من را مورد رحمت قرار دهد.
نجفی ادامه داد: آنچه که وکیل گفته چیزی بر کیفرخواست اضافه نکرده و از دادگاه تشکر میکنم که براساس قانون به وکیل تذکر داد، زیرا ایشان حق ندارد توهین کند و لفظ ناجوانمردانه استفاده کند و یا به طعنه از دوران وزارتم در آموزش و پرورش بگوید.
آنچه که در مطالب مهیار آمد سخت بود و من شرایط روحی ایشان و خانوادهاش را درک میکنم، اما مطالبی به اشتباه گفته شده که خیلی به آن وارد نمیشوم و به هیچ وجه عنوان نکردهام که همسرم را به قتل تهدید کردم. برای روشن شدن ماجرا آنچه که لازم است را میگویم و وکیل در وقت بیشتری را در دفاع و توضیحات مطالب کیفرخواست ارائه میدهد.
متهم پرونده قتل میترا استاد گفت: مطالبی از نامه ۶ صفحهای من خوانده شد که در صدر نامه نوشته بودم که دلم نمیخواهد عمومی شود و حتی گفتهام تعداد معدودی از بستگانم از نامه با خبر شوند. چطور اینجا بخشهایی از نامه قرائت شد و حتی برای اثبات قتل، باید در جلسه غیرعلنی خوانده میشد. متأسفم خیلی از مطالب غیردقیق مطرح شد.
وی در مورد تاریخچه زندگی خود با مرحومه میترا استاد گفت: ازدواجمان در ۸ اردیبهشت بود البته قبل از آن ۷ ماه عقد موقت بودیم و در آن مدت محرم بودیم و رابطه داشتیم، اما در آن دوران مشغله و مسولیت بسیاری داشتم و فرصت برای گفتوگو نداشتیم و خیلی مسائل اجمالی مطرح میشد و مسأله عقد دایم با عجله رخ داد و تقاضایم این بود که عقد دایم به تأخیر بیفتد تا فرصت بیشتری برای شناخت پیدا کنیم.
نجفی گفت: یک قرار عمل جراحی سخت هم داشتم و حدود ۱۰ اردیبهشت بود که پزشک گفت: یک ماه نمیتوانم فعالیت مؤثری داشته باشم و به خانم استاد پیشنهاد دادم که عقد به تعویق بیفتد، اما ایشان نپذیرفت.
وی ادامه داد: اختلافات از همان زمان سرباز کرد و به این نتیجه رسیدیم که اختلاف داریم و سعی کردم بعد از کنارهگیری از مسؤولیتم با بحث به نقطه مشترک برسیم، ولی سوءبرداشتهایی بود که مسیر را حادتر نشان داد.
نجفی افزود: ۶ ماه قبل از حادثه به این نتیجه رسیدم که زندگی مشترک ما با توجه به عمق اختلافات نمیتواند ادامه یابد پیشنهاد دادم با توافق جدا شویم و حتی گفتم فرصت بدهد دو یا سه ماه تمام مهریهاش را میدهم، اما قبول نکرد و میگفت: عاشق من است.
وی گفت: من هم ایشان را دوست داشتم، ولی با این حجم اختلافات ترسم این بود این علاقه به نفرت تبدیل شود و سعی شد با برخی از ریش سفیدان و افرادی تماس گرفته و ایشان را به طلاق تشویق کنم، اما تعهدی در روز عقد داده بودم که ایشان از من خواسته بود که من اختیار طلاق را به ایشان بدهم که ندادم، اما در مقابل دو تعهد دادم و گفتم هر وقت خواستی جدا شوی قبول میکنم و هر وقت به این نتیجه رسیدم که جدا شویم با توافق شما انجام شود و نمیخواستم زیر قولم بزنم.
این متهم افزود: خانم میترا استاد یک ماه قبل از حادثه به من گفت: حق نداری راجع به طلاق حرف بزنی و ارتباطم بیشتر با برادرش بود که اکنون در جلسه حاضر است، اما مرحومه تأکید داشت که نه با من و نه با شخص دیگری در مورد طلاق حرف نزنم.
نجفی گفت: یک هفته قبل از حادثه تصمیم گرفتیم به خانه بزرگتری برویم و حتی روز اسبابکشی جروبحث بالا گرفت و رابطه سرد بود. حتی شب قبل از حادثه برادرش در خانه ما دعوت بود و فهمید رابطه ما سرد است. حتی دید که مطالب دوستانهای بین ما رد و بدل نمیشود.
وی افزود: پس از رفتن آنها دوباره ناسزا گفتن را شروع کرد و حتی ۴ تا ۵ بار در این مدت برخورد فیزیکی داشتیم و در حالی که در طول عمرم با هیچ خانمی برخورد فیزیکی نداشتم و این اتفاق مرا متأثر و افسرده میکرد و سعی کردم جواب ندهم و به بهانه خوابیدن حدود ساعت ۱۱ و نیم شب به اتاق خواب رفتم، اما ایشان تا ساعت ۳ نیمه شب نمیگذاشت من بخوابم و خشمگین بود و ناسزا میگفت. همان حوالی بود که به اتاقش رفت تا بخوابد.
نجفی در مورد روز حادثه گفت: ساعت ۸ صبح بود که بیدار شدم و حدود ۸ و نیم مهیار را بیدار کردم که به مدرسه برود و در طول یک سال سعی کردم وظایف پدریام را انجام دهم و حتی مرحومه جلوی من به خانوادهاش میگفت: کارهایی که میکند بیشتر و سنگینتر از پدر اصلیاش است.
متهم به قتل گفت: ساعت ۹ صبح بود که مهیار رفت و ایشان بیدار شد و مجدد ادامه بحثهای شب قبل را مطرح کرد.
وی افزود: خواستم پاسخ ندهم و ساعت ۹ و نیم شده بود که گفت: میروم به حمام و پس از آن بیرون میروم. گفتم کجا، گفت: خودم میدانم.
نجفی گفت: این موضوعی بود که خیلی بین ما بحث شده بود. از آن لحظه به بعد خیلی عصبانی شدم و همه ماجرا دو تا سه دقیقه طول کشید و نفهمیدم چه شد عصبانیت و خشم مرا فراگرفت.
وی افزود: در مورد نگهداری و غیرمجاز بودن اسلحه بعداً توضیح میدهم، زیرا مجاز بوده و مجوز آن را تمدید کرده بودم.
متهم به قتل گفت: پشت سر میترا استاد رفتم و فکر کردم از درب حمام تا وان یک متر فاصله است و فکر میکردم ایشان در وان است و میتوانم بنشینم و با او حرف بزنم و قطعی روی طلاق تصمیم بگیرم و پشت سرش وارد شدم و در کمد نیمه باز و اسلحه آنجا بود.
نجفی ادامه داد: اسلحه را برداشتم و بالشت را روی آن گذاشتم تا اسلحه را نبیند و نگران نشود. چون یکبار گفته بود بیا و روش استفاده اسلحه را به من یاد بده.
وی افزود: وقتی وارد حمام شدم متأسفانه ایشان وارد وان نشده بود و ما سینه به سینه هم شدیم. بالشت را کنار زدم تا اسلحه را ببیند و به او بگویم که کارمان به جای باریک میکشد اگر با گفتوگو مسائل را حل نکنیم، اما ایشان وقتی اسلحه را دید نمیدانم چه شد که هل شد.
نجفی ادامه داد: ایشان دستشان را روی شانههای من گذاشت و من به عقب رفتم و به این دلیل که دستم روی ماشه بود یک گلوله شلیک شد و بالشت روی زمین افتاد. من سپس دستم را بالا بردم و سپس ایشان دو دستی دست راست مرا گرفتند و من گفتم ول کن و پس از تیر اول ۴ تیر دیگر نیز شلیک شد.
وی ادامه داد: من قصد شلیک نداشتم و آخرین تیر که به او برخورد کرد من دیدم ایشان مرا رها کرد و سپس دیگر تیری شلیک نشد. او سپس داخل وان افتاد و من بلافاصله اسلحه را جلوی آینه حمام گذاشتم و شوکه شده بودم و من دست گذاشتم دیدم حرکتی ندارد و دیدم که بالای سینه شان سوراخ است و شاید ۴ یا ۵ دقیقه بدون حرکت آنجا ایستاده بودم و حالتی غیرقابل تصور داشتم.
نجفی با بیان اینکه قصد کردم خودم را با آن اسلحه تنبیه و بکشم افزود: دوبار کنار ایشان رفتم و در وان نشستیم و بعدها فکر کردم که چرا شلوار و پای من باید خونی باشد و هر چقدر فکر کردم متوجه نشدم و بعد فهمیدم همان دوبار که سمت چپ ایشان نشستم همان جا خونی شده باشد و بعد از چند دقیقه از وان خارج شدم و در اتاق قدم زدم و به بالکن رفتم و فکر کردم که آیا خودم را از آنجا پرت کنم یا نه.
وی افزود: به راننده زنگ زدم تا بیاید دو کیف اسناد خصوصی مثل چند موبایل و پاسپورت و شناسنامه و یکسری مدارک پزشکی و قباله ازدواج داشتم و، چون نمیدانستم چه اتفاقی برایم میافتد به راننده گفتم که بیاید تا کیفها را به او بدهم تا به دخترم برساند مثل اینکه راننده وقتی رسیده بود به من زنگ زده بود و من متوجه نشدم.
وی افزود: به نظرم رسید متنی بنویسم و بخشی از داستان زندگی مشترکم با او را بنویسم و ما به خواست آن مرحوم ۶ ماه ارتباطی با خانوادهام نداشتهایم و آنچه که نوشتم با عجله بود و بعضی چیزها بصورت غیر دقیق نوشته شد.
من در دفاعیاتم عنوان مهدور الدم را بیان نکردم و بازپرس پرونده میخواست آن را در دهان من بگذارد و میگفت که قبول داشتی که مهدور الدم است که این عنوان اصلا آن زمان مطرح نبود و بعدا مطرح شد.
نجفی ادامه داد: زمانی که راننده آمد به راننده گفتم کیف را بالا بیاور و قصد داشتم که نامه را داخل یکی از آن دو کیف که به او داده بودم بگذارم تا او نتواند نامه را بخواند و بعد به قم و زیارت حضرت معصومه (س) و مزار پدر و مادر رفتم.
وی افزود: گفتم به آنجا بروم و تصمیم بگیرم که خود را به پلیس معرفی کنم یا اینکه تصمیم دیگری بگیرم و اسلحه را با خود برده بودم، زیرا گفتم اگر بخواهم خود را به پلیس معرفی کنم بهتر است که اسلحه را تحویل دهم و پیش خودم گفتم اگر قرار باشد خودم را سر مزار پدرم بکشم باز هم باید اسلحه همراهم باشد.
وی افزود: من آن موقع کارت حمل سلاح را زیر جعبه داروها در کمد خانه گذاشته بودم و وقتی کارت را دیدم متوجه شدم زمانش تا سال ۹۴ بوده است و من آن موقع بود که این را متوجه شوم در ادامه به ترمینال بیهقی رفتم و با اتوبوس به قم رفتم.
در قم که بودم تصمیم گرفتم به تهران بروم و با تاکسی به ترمینال جنوب و سپس به اداره اگاهی مرکزی رفتم. حتی موبایل هم نداشتم و در کیف گذاشته بودم، زیرا گفتم اگر بخواهم خودکشی کنم این موبایل بعدا پیدا نشود.
وی افزود: من سپس تلفن راننده را گرفتم و دخترم تلفن را جواب داد و گفتم من به آگاهی میروم و مشکلی نیست. پس از اینکه به آگاهی رفتم یکی دو ساعت درباره مسایل اتفاق افتاده صحبت کردم و رئیس آگاهی آمد و سلام و علیک کردند و بعد از افطار لباس بازداشتگاه را پوشیدم و بعضی سوال و جوابها انجام شد و شب به پزشکی قانونی رفتیم.
نجفی با اشاره به موضوع قصد قبلی برای انجام قتل گفت: به هیچ عنوان قصد قتل در ذهن من نبود، اما قبول دارم اشتباه کردم که اسلحه را برداشتم و ۵ گلوله شلیک شد.
متهم به قتل گفت: من اگر در فاصله یک متری قصد قتل داشتم و میخواستم او را از بین ببرم یک گلوله کافی بود، اما از ۵ گلوله ۴ تا از آن به سقف و دیوار خورده است.
وی افزود: من با اسلحه آشنایی داشتم و زمانی که با شهید چمران در ارتباط بودم قصد رفتن به لبنان داشتم که در کلاسهایی در این خصوص شرکت میکردم. اینکه ۵ گلوله شلیک شده و ۴ تا به سقف خورده نشاندهنده این است که من با قصد شلیک نکردم بلکه غیرارادی بوده و وقتی او درون وان بود شلیکها متوقف شد، اما در برخی رسانهها گفته شده که میترا استاد با ۵ گلوله به قتل رسیده است که ۵ گلوله یعنی هم قتل و هم نفرت.
وی با بیان اینکه اصابتهای گلوله نشان دهنده این است که شلیکها بطور مستقیم نبوده است گفت: در فضای مجازی این مطالب به طنز میآید و سه نفر در بازداشتگاه و یک نفر هم در آگاهی همین مطلب را از من سوال کردند و گفتند شما که آشنایی داشتید چرا یک فرمول دیگری برای این عمل پیدا نکردید. من گفتم که اصلا قصد قتل نداشتم.
نجفی افزود: ما تا شب اخر مشغول کارهای زندگی بودیم این در حالی است که همان زمان سازمان بازرسی نامهای درباره صندوق ذخیره فرهنگیان که من موسسش بودم نوشته بود و من عصرش دو ساعت وقت گداشته بودم که پاسخ نامه را بدهم و روز حادثه روی میز بود.
وی ادامه داد: من روز قبل از آن با دوستانم برای خرید یک اپارتمان صحبت کرده بودیم که اگر قصد قتل داشتم اصلا این مباحث پیش نمیآمد و حتی من چند روز پیش به اخوی خود زنگ زدم و گفتم زندگی ما خوب است. من به این نتیجه رسیده بودم که از یکدیگر جدا شویم و میخواستم او را قانع کنم.
متهم به قتل گفت: در سال ۶۰ که ترورهای خیابانی وجود داشت در اواخر تیر یا اول مرداد ۶۰ بود که رجایی رییس جمهور و باهنر نخست وزیر بود و من هم وزیر فرهنگ بودم و در آن زمان در شورای عالی امنیت تصمیم گیری شد که مسؤولان مسلح شوند که اکثرا اسلحه گرفتند و به من یک کلت برتا داده شد و من هم چند ماهی با خودم میبردم و بعد که فضای کشور آرام شد هیچ وقت اسلحه همراهم نبود و تا سالها بعد کنترل نکردم و کارت را چک نکردم که اعتبار دارد یا خیر.
اما از طریق دستگاه حراست یا سرتیم محافطان ما این کارت خود به خود تمدید میشد و من فکر میکردم که این تمدید مثل گواهینامه ۱۰ ساله است و آخرین بار در حراست ریاست جمهوری یا تیم حفاطت تمدید شد، اما من، چون هیچ وقت استفاده نمیکردم میخواستم آن را برگردانم حتی در سال ۷۰ وزارت دفاع اسلحههای مسلسلی را خودش تولید کرده بود و به وزرا و مسؤولان هدیه کردند و من دو سه ماه نگه داشتم و سپس خواستم تحویل بدهم و آن موقع همین کلت را هم تحویل دادم، اما به من گفته شد که شما کلت را نگه دارید اینکه برای شما زحمتی ندارد و در نتیجه آنرا نگه داشتم.
نجفی افزود: زمانی که در منزل با همسر اولم بودم در جایی اسلحه را پنهان کرده بودم تا کسی آن را نبیند، اما همسرم از آن خبر داشت، اما بعد که به منزلی که برای آن مرحومه گرفته بودم نقل مکان کردم اسلحه را در بخشی از لباسهایی که استفاده نمیکردم در یک چمدان گذاشته بودم و وقتی به این منزل آمدم آن چمدان را باز نکردم و چمدان را جایی گذاشته بودم روی قفسه و کیفها و وسایل دیگر را روی آن گذاشته بودم و مرحومه چند بار از من پرسید که آیا اسلحه را اوردهای که گفتم بله گفت: به من یاد بده که من یادگیری آن را به تعویق میانداختم.
نجفی افزود: مرحومه روزی به شوخی گفت: یک روز اسلحه را بیاور تا خودمان را بکشیم که من هم به شوخی گفتم تو اول مرا بکش و بعد اگر دلت آمد خودت را هم بکش.
وی ادامه داد: در نتیجه این گفتوگو آقا مهیار هم کنجکاو بود من برای اینکه کسی به آن دسترسی نداشته باشد چمدان را در آن قفسه گذاشته بودم. کمدی در اتاق خواب من بود که وسایل خصوصی من در آنجا قرار داشت.
مرحومه وقتی وسایل را میآورد اسلحه وسط لباسها بود و گفت که این چیست که گفتم اسلحه هست و من نمیخواستم که با آن ور برویم و آن را گرفتم و روی یکی از قفسههای کمد که کنار قرصها بود گذاشتم و هدفم این بود که دوباره اسلحه را پنهان کنم.
آن شب ایشان گفت: شام بخوریم و با هم به سمت آشپزخانه رفتیم و من یادم رفت خشاب را بردارم و اسلحه را پنهان کنم. روز درگیری وقتی پشت سر ایشان با حالت خشم رفتم چشمم به اسلحه افتاد و گفتم اسلحه را بردارم و به او بگویم که ما کارمان به جای باریک میکشد.
امیدوارم توضیحاتم از گمانه زنیهایی که به غلط توسط برخی از مسؤولین و دیگران انجام شده کاسته باشد. من توضیح دادم که این ازدواج بدلیل اینکه با دقت انجام نشده بود مشکلاتی داشت و من هم مقصر بودم، زیرا سنم بیشتر بود و من تجربیات بیشتری داشتم.
نجفی در ادامه با خواندن شعر «یارب نظر تو را برنگردان» گفت: امیدوارم خداوند از گناهان ما درگذرد و امیدوارم دادگاه تصمیم درستی بگیرد و این مصیبتها ممکن است در زندگی همه پیش بیاید.
قاضی کشکولی در ادامه با توجه به دفاعیات نجفی خطاب به مهیار صفری گفت که وظیفه دادگاه و اولیای دم این است که سازش و گذشت کنند و ما از اولیای دم و وکلای آنان میخواهیم درخواست سازش و اعلام گذشت کنند، زیرا قصاص یک فرد نمیتواند جایگزین قتل مقتوله باشد و گذشت میتواند یک فرهنگ عمومی را به نمایش بگذارد و توجه جامعه ما را به جرایم جنایی سوق دهد تا بیشتر مراقب رفتار خود باشند.
قاضی گفت: یکسری دلایل اتهام مطرح است بنابراین ممکن است سؤالات تکراری پرسیده شود. بخشهایی از صحنههای اولیه شما در پلیس آگاهی و اصل قتل را قرائت میکنم. شما گفتید خشاب اسلحه از قبل در سلاح بود و مسلح نبود و روی ضامن قرار داشت. وقتی به سمت حمام رفتم آن را مسلح کردم البته اشتباه کرده و مرتکب قتل شدم. آیا این گفتهها را قبول دارید؟
نجفی گفت: نمیدانم چه شده هر چه فکر کردم در فاصله اتاق تا حمام کاری جز برداشتن بالش نکردم. اسلحه از قبل مسلح بوده و آنچه در روز اول گفتهام به دلیل شرایط نامساعد من بوده و شرایط عادی نداشتم.
قاضی پرسید شما با بکارگیری سلاح آشنایی داشتید چطور مسلح بوده؟ نجفی گفت: در منزل قبلی مسلح بوده و لابلای لباسها گذاشتم، اما دقت کافی نکردم خشاب را نخواستم جدا کنم که گم نشود و متاسفانه سلاح به صورت مسلح به منزل جدید منتقل شد.
قاضی پرسید: مهیار چه ساعتی از خانه خارج شد؟ نجفی گفت: آژانسی که برای مهیار رزرو کرده بودیم برای ساعت ۹ بود که ۹ و ۵ دقیقه از خانه خارج شد و فکر میکنم حدود ۹ و نیم این اتفاق افتاد.
قاضی کشکولی پرسید نامه را پس از انجام قتل نوشتهاید، نامه در ۶ صفحه و بار حقوقی داشت. چطور با آن شرایط روحی دسته بندی شده نوشتید؟ متهم پاسخ داد من دقت نداشتم بار حقوقی دارد یا نه. یک ربع یا ۲۰ دقیقه نمیدانستم چه کنم. در منزل قدم میزدم. به نظرم رسید که باید خود را تنبیه و خودکشی کنم. نامه را هم با این غرض نوشتم؛ و آنچه به ذهنم بود را با سرعت نوشتم و قصد و غرض حقوقی نداشتم. وقتی راننده رسید نامه تمام نشده بود. پایین خانه منتظر شد و بعد نامه را به او دادم.
قاضی پرسید قبل از تماس با راننده نامه را نوشته بودید نجفی گفت: فکر میکنم زنگ زدم به راننده و گفتم بیا و شروع کردم به نوشتن و وقتی رسید نامه تمام نشده بود. حدود ۱۰ زنگ زدم و حدود ۱۰ و نیم فکر کنم نامه تمام شد.
قاضی گفت: پس فکر میکنید زمان نوشتن نامه ۳۰ دقیقه طول کشیده درست است؟ نجفی احتمالا. چون آخر نامه چیزهایی اضافه کردم؛ و همه نامه بعد از قتل نوشته شد.
قاضی پرسید نامه در کیف و در خانه زهرا دخترتان کشف شد. دست نوشتهای هم روی میز ناهارخوری به دست آمده در این باره بگویید -در این لحظه دست نوشته به متهم داده شد تا در مورد آن توضیح دهد- نجفی گفت: من این دست نوشته را در تاریخ ۲۰ اسفند سال گذشته نوشتهام. اینها مطالبی است که مرحومه به من گفته.
قاضی پرسید از تلفن ایشان به دست آوردید نجفی گفت: نخیر خودشان گفته بود.
قاضی: چرا روی میز بود؟ نجفی: شاید قاطی وسایلم شده. تعجب میکنم جز یادداشتهای خاص من بود. من بعد از گفتوگو با او اینها را مینوشتم. ایشان صدای من را ضبط میکرد، اما من مینوشتم و مطالبی است که به من میگفته است.
دو برگ دیگر مربوط به سازمان بازرسی و صندوق ذخیره فرهنگیان را عصر روز قبل از حادثه نوشتم که کاملا دقیق است.
قاضی کشکولی گفت: در تاریخ ۱۶ آذر ۹۷ نامهای در پلیس ۱۱۰ موجود است که نشان میدهد فردی با هویت محمد علی نجفی به واحد پلیس مراجعه و اظهار کرده که فردی به نام میترا استاد یک سال است همسرش بوده و از ایشان شاکی است. این موضوع را قبول دارید؟
نجفی گفت: وقتی درگیری ما حاد شد دو بار اورژانس را خبر کردم. یک بار به صورت سطحی دستش را با تیغ بریده بود که به اورژانس گفت: مسئله جدی نیست، اما چون در تماس با اورژانس گفته شده بود خودزنی است اورژانس پلیس را خبر کرده بود و این نامه مربوط به آن موقع است.
در این لحظه قاضی پرونده میترا استاد اعلام کرد که نمایشی از لحظه ورود و خروج محمدعلی نجفی در روز حادثه وجود دارد که به نمایش گذاشته میشود.
وی از متهم پرسید در آن روز چه لباسی به تن داشته متهم پاسخ داد تیشرتی که شب قبل به تن داشتم طوسی تیره رنگ بود و رویش کت و شلوار طوسی پوشیدم و با همان لباس به آگاهی رفتم. کیف برزنتی کوچکی که متعلق به مرحومه بود را برداشته خالی کردم و اسلحه را در یک جانماز پیچیدم و در کیف گذاشتم و با خود به قم بردم.
(در این لحظه فیلم ورود محمدعلی نجفی به آسانسور ساختمان مسکونیاش پس از وقوع قتل به نمایش گذاشته شد که در آن نشان داده شد متهم با تیشرت تیره طوسی و کت و شلوار و در حالی که کیف به دست چپش بود وارد آسانسور شده و پس از لحظهای از آن خارج شده است)
قاضی پرسید این فیلم را قبول دارید خودتان هستید؟ نجفی گفت: بله در طبقه پارکینگ پیاده شدم، چون میخواستم در خیابان کمی قدم بزنم و فکر کنم. وقتی در شرایط بد روحی قرار میگرفتم و معمولا به قم میرفتم و با همین نیت هم رفتم.
وقتی وارد صحن میخواستم بشوم فردی به من تسلیت گفت و فهمیدم خبر پخش شده است فردی میخواست سلفی بگیرد و میگفت: در تهران دنبال شما میگردند، اما گویا از پشت سرم عکس را گرفت و من در جریان آن نبودم.
قاضی پرسید در چه ساعتی؟ متهم پاسخ داد حدود ۱۶ و ۳۰. وقتی به تهران رسیدم از تلفن راننده استفاده کردم به نظرم رسید خانوادهام باید باخبر شود. زنگ زدم با دخترم حرف زدم و گفتم نگران نشوند و گفتم به آگاهی مرکزی میروم. جلوی آگاهی با موتور یک مامور وارد شدم به همین دلیل افسر نگهبان من را ندید. اسلحهام را هم به همین افسر دادم.
در این لحظه قاضی کشکولی به دلیل طولانی شدن روند رسیدگی به پرونده دو دقیقه زمان تنفس اعلام کرد.
ادامه دارد...
ارسال نظرات