سیدعبدالکریم متولد ۱۳۱۱ بهشهر مازندران بود. پدرش سید حسن مردی باتقوا بود و امورات زندگیاش را با مغازه نفتفروشی میگذراند. پسر هم علاوه بر درس خواندن کنار پدر شاگردی میکرد؛ اما وقتی اشتیاق تحصیل در او شعلهور شد و پدر این علاقهمندی را در او دید، او را راهی حوزه علمیه آیتالله کوهستانی در شش کیلومتری بهشهر کرد. در مدت چهار سالی که نزد این استادشاگردی کرد، دروس مقدماتی و بخشی از دروس اصول و فقه را آموخت. این همان دورانی بود که خود سید عبدالکریم از آن بهعنوان نقطه عطف در زندگیاش یاد میکرد که ظاهراً آغازی بود برای ورود به وادی مبارزات سیاسی علیه حکومت پهلوی و روشنگری مردم؛ اما وی بعد از چهار سال از استادش آیتالله کوهستانی کسب تکلیف کرد و راهی حوزه علمیه قم شد. در شهر قم از بزرگان بسیاری همچون امام خمینی (ره) علامه طباطبایی و آیتالله بروجردی درس آموخت. ولی بعد از فوت آیتالله بروجردی در سال ۱۳۴۰ به مشهد رفت و از همین وقت سخنرانیهای تندوتیز و پرشور و حرارت خود را علیه رژیم شاهنشاهی آغاز کرد و پا در زندگی پرالتهاب سرشار از مبارزه و مخالفت گذاشت. با برادر همسرش (سید حسن ابطحی) در سال ۴۳ کانون بحث و انتقاد دینی را در مشهد پایهگذاری کردند. هدف آنها هدایت و روشنگری جوانان از مسائل روز و اتفاقات پیرامونشان بود. این کانون که طرفداران بسیاری داشت همواره مورد خشم ساواک قرار میگرفت. به همین خاطر هم بود که سید عبدالکریم بعد از مدتی از پاسخ به سؤالات جوانان منع شد. اما هاشمی نژاد از مواضع و مخالفتهای خود با حکومت زمان خود یعنی حکومت پهلوی خود بههیچوجه کوتاه نمیآمد و هر جا که امکانش وجود داشت در هویدا کردن باطن حکومت پهلوی تلاش و سخنرانی میکرد. به همین سبب بارها از سوی ساواک دستگیر و زندانی و شکنجه شد، ولی هر بار بعد از آزادی اهداف و برنامههای خود را دنبال میکرد. ماجرای مسجد فیل مشهد یکی از همان اتفاقاتی بود که به دنبال سخنرانی وی رخ داد. در ایام فاطمیه در سال ۴۲ هاشمی نژاد برخی از شبها در مسجد فیل سخنرانی میکرد. دریکی از شبها موضوع سخنرانی او حقوق زن و انجمنهای ایالتی و ولایتی و کاپیتولاسیون بود که شدیداً ساواک را به خشم واداشت و دستور دستگیری وی صادر شد. آن شب جمعیت زیادی در مسجد بود که با حمله ساواک برای دستگیری هاشمی نژاد عدهای شهید و مجروح و زندانی شدند. همان شبها رادیو بیبیسی حادثه مسجد فیل را یکی از نادرترین حوادث اعلام کرده و گفته بود مسبب آنیک بچه شیر است. با پیروزی انقلاب هاشمی نژاد هیچ مسئولیت دولتی و رسمی قبول نکرد و دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد شد و در جریان انتخابات مجلس خبرگان نماینده مردم مازندران شد و به این مجلس راه پیدا کرد. کینه او را ساواک و بعدها سازمان منافقین سالها بود که در سینه داشت. به همین خاطر دنبال فرصتی مناسب بودند تا او را از صحنه روشنگری مردم کنار بزنند. ۷ مهر سال ۶۰ صبح هنگام همان زمانی بود که مترصد بودند. او که داشت از کلاس درس بیرون میآمد و از ساختمان حزب جمهوری در مشهد خارج میشد فردی به نام هادی علوی فتیله چی که قبلاً در حزب رخنه کرده بود و البته اخراج شده بود طرح ترور را پیاده کرد. زمانی که هاشمی نژاد از پلهها پایین میآمد این فرد نارنجک را نزدیک ایشان منفجر کرد و به دفتر قطور جنایات گروهک منافقین صفحه دیگری اضافه شد. شهادت سید عبدالکریم هاشمی نژاد که در بین مردم محبوبیت زیادی داشت شهر مشهد را سه روز در عزای عمومی نشاند. امیر یغمایی معاون اطلاعات سازمان مجاهدین خلق بعدها گفته بود: «طرح ترور به دست جلال و شهاب دو تن از اعضاء سازمان ریخته شده بود. در طرح بنابراین بود کل کلاس را که هاشمی نژاد در آن تدریس میکرد بزنند ولی بعداً متوجه شدند هادی علوی قاتل شهید هاشمی نژاد لو رفته است.» با لو رفتن طرح گفته شد، چون آیتالله طبسی به سفر حج رفته است بنابراین هاشمی نژاد، فرد نخست مشهد است و ترور او به حکومت ضربه مهلکی میزند؛ بنابراین دستبهکار شدند و نارنجکی به هادی علوی فتیله چی دادند که در کتابفروشی حرم کار میکرد. او به بهانه خرید کتاب و پوستر روانه حزب شد و مأموریت خود را انجام داد. شهید هاشمی نژاد علاوه بر آنکه سخنرانی وزین بود، نویسنده خوشقلمی هم بود که آثار متعددی از او بهجامانده است. رمان مناظره دکتر و پیر و کتابهای درسی که حسین (ع) به انسانها آموخت، مسائل عصر ما، رهبران راستین، هستیبخش، قرآن و کتابهای دیگر آسمانی و مشکلات مذهبی روز از کتابهای وی هستند که امروزه مخاطبان زیادی دارد.
ارسال نظرات