- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
شنبه ؛ 22 آذر 1404 به مناسبت سالگرد رحلت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
سایه پُر مهر «سیدالکریم» بر سر تهرانیها
در میان تمام امامزادگان و فرزندان بزرگوار ائمه اطهار (ع)، وجود مبارک محدث بزرگوار حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) که با چهار واسطه به سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی (ع) میرسد و همعصر امام دهم شیعیان حضرت امام هادی (ع) بوده است، شأن و منزلتی برجسته و متفاوت دارد.
در میان تمام امامزادگان و فرزندان بزرگوار ائمه اطهار (ع)، وجود مبارک محدث بزرگوار حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) که با چهار واسطه به سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی (ع) میرسد و همعصر امام دهم شیعیان حضرت امام هادی (ع) بوده است، شأن و منزلتی برجسته و متفاوت دارد. این انسان والامقام و با تقوا در سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مدینه متولد شد و پس از ۷۹ سال عمر بابرکت که یکسره در راه نشر معارف نورانی اهلبیت (ع) و مبارزه با خلفای ظالم بنیعباس و رسیدگی به احوال شیعیان سپری شد، در ۱۵ شوال در شهر ری دیده از جهان بست. وجود این محدث حکیم و مورد وثوق و اعتماد اهلبیت (ع) در شهر ری، گویی باعث برکت و امنیت برای امالقرای جهان اسلام شده است و اهالی تهران و اطراف، این توفیق را پیداکردهاند که هر بار از غبار روزمرگیها آزرده و خسته میشوند، به زیارت ایشان مشرف شوند و در صحن و سرای نورانی او که از قضا بارگاه دو امامزاده شریف و برحق دیگر نیز هست، غبار از دلوجان بزدایند و به زیارت فرزندی از فرزندان رسول خدا (ص) مشغول شوند که در برخی روایات، زیارت او دارای ارزش و منزلتی مانند زیارت کربلا قلمداد شده است؛ آنگونه که در زیارتنامه معتبر این بزرگوار نیز آمده است که «السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهدا یرتجی». جزئیات مسائل مربوط به علل مهاجرت حضرت عبدالعظیم (ع) به شهر ری، مشخص نیست؛ لیکن میتوان گفت که سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از یکسو و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک حضرت عبدالعظیم (ع) با اهلبیت پیامبر (ص) از سوی دیگر، موجب شد که ایشان در سالهای پایانی زندگی، تحت تعقیب حکومت وقت قرار گیرد.
ازاینرو، برای ادامه فعالیتها و چهبسا با اشاره امام هادی (ع) زندگی مخفی را انتخاب کرد و بالباس پیک و بهصورت مسافری ناشناس، وطن اصلی خود را ترک کرد و شهرهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آنکه در شهرری در مکانی به نام «سربان» رحل اقامت افکند و در خانهیکی از پیروان اهلبیت و در محلّهای که «سکةالموالی» نامیده میشد، سکونت یافت. روزها روزه بود و شبها به عبادت میپرداخت و گاه بهصورت مخفیانه از خانهای که در آن ساکن بود، خارج میشد و به زیارت قبری که هماکنون در مقابل مزار او قرار دارد، میرفت و میفرمود: «این، قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر (ع) است». از آن زمان تا هنگام ارتحال، محفل مخفیانه حضرت عبدالعظیم محل رجوع شیعیان و راهنمایی آنان و رفع مشکلات علمی و غیرعلمی آنان بوده است. در خصوص زمان رحلت ایشان، بر اساس گزارشهای معتبر تاریخی از جمله گزارش صاحب بن عباد نقل شده است که شب وفات حضرت عبدالعظیم (ع) یکی از شیعیان ری در عالم رؤیا، پیامبر خدا (ص) را دید که به او فرمود: «مردی از فرزندان مرا فردا از سکة الموالی میآورند و در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب در کنار درخت سیب دفن خواهند کرد». آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مکان آن را بخرد. صاحب باغ به او گفت: این درخت و مکانش را برای چه میخواهی؟ او جریان رؤیای خود را بازگو کرد. صاحب باغ هم گفت: من همچنین خوابی دیدهام و بدینجهت، محل این درخت و همه این باغ را وقف سادات و شیعیان کردهام که اموات خود را در آن دفن کنند. در پایان فرازی از غزل «امید مهدینژاد» شاعر جوان کشورمان در وصف مقام والای آن سید بزرگوار خواندنی است که اینطور سروده؛ «تهران چه بود و چیست؟ دهی در تیول ری، این آبروی توست که تهران گرفته است/ بویی اگر ز. نام خدا دارد این دیار، بیشک ز. باغ فیض تو سامان گرفته است/ یا سیدالکریم نگاه عنایتی، تهران تو را دو دست به دامان گرفته است/ از تشنگان شهر فراموش یاد کن تا بشنویم باز که باران گرفته است». به امید آنکه قدر نعمت این وجود نورانی را بدانیم و از فیض زیارتش محروم نمانیم.
ازاینرو، برای ادامه فعالیتها و چهبسا با اشاره امام هادی (ع) زندگی مخفی را انتخاب کرد و بالباس پیک و بهصورت مسافری ناشناس، وطن اصلی خود را ترک کرد و شهرهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آنکه در شهرری در مکانی به نام «سربان» رحل اقامت افکند و در خانهیکی از پیروان اهلبیت و در محلّهای که «سکةالموالی» نامیده میشد، سکونت یافت. روزها روزه بود و شبها به عبادت میپرداخت و گاه بهصورت مخفیانه از خانهای که در آن ساکن بود، خارج میشد و به زیارت قبری که هماکنون در مقابل مزار او قرار دارد، میرفت و میفرمود: «این، قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر (ع) است». از آن زمان تا هنگام ارتحال، محفل مخفیانه حضرت عبدالعظیم محل رجوع شیعیان و راهنمایی آنان و رفع مشکلات علمی و غیرعلمی آنان بوده است. در خصوص زمان رحلت ایشان، بر اساس گزارشهای معتبر تاریخی از جمله گزارش صاحب بن عباد نقل شده است که شب وفات حضرت عبدالعظیم (ع) یکی از شیعیان ری در عالم رؤیا، پیامبر خدا (ص) را دید که به او فرمود: «مردی از فرزندان مرا فردا از سکة الموالی میآورند و در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب در کنار درخت سیب دفن خواهند کرد». آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مکان آن را بخرد. صاحب باغ به او گفت: این درخت و مکانش را برای چه میخواهی؟ او جریان رؤیای خود را بازگو کرد. صاحب باغ هم گفت: من همچنین خوابی دیدهام و بدینجهت، محل این درخت و همه این باغ را وقف سادات و شیعیان کردهام که اموات خود را در آن دفن کنند. در پایان فرازی از غزل «امید مهدینژاد» شاعر جوان کشورمان در وصف مقام والای آن سید بزرگوار خواندنی است که اینطور سروده؛ «تهران چه بود و چیست؟ دهی در تیول ری، این آبروی توست که تهران گرفته است/ بویی اگر ز. نام خدا دارد این دیار، بیشک ز. باغ فیض تو سامان گرفته است/ یا سیدالکریم نگاه عنایتی، تهران تو را دو دست به دامان گرفته است/ از تشنگان شهر فراموش یاد کن تا بشنویم باز که باران گرفته است». به امید آنکه قدر نعمت این وجود نورانی را بدانیم و از فیض زیارتش محروم نمانیم.
منبع: سایت رهنما
اشتراک گذاری:
گزارش خطا
ارسال نظرات