واقعهي خرمشهر از دور فقط يك حادثهي تاريخي است كه براي ملت ايران هيجانآور و افتخارآميز است؛ ولي از نزديك، اين قضيه شبيه يك معجزهي بزرگ بود.
چه شد که عراق به ايران حمله کرد؟وقتي رژيم عراق با تشويق دولتهاي دشمنِ انقلاب به مرزهاي ما حمله كرد، هدفگيري دقيقي كرده بود. خرمشهر، قدمِ اوّل و بسيار مؤثّر از اين هدفگيري بود. هدف آنها به طور خلاصه اين بود: با خود فكر كرده بودند با پيروزي انقلاب، ايران؛
اوّلاً نيروي مسلّحي ندارد كه از مرزها دفاع كند؛
ثانياً سامان اداري و اجتماعي درستي ندارد تا بتواند به دفاع از كشور و منافع ملي بپردازد؛
ثالثاً در دنيا انقلاب طرفداري ندارد.
استکبار شرق و غرب، دشمنان انقلاب اسلامييك طرف امريكا بود، دشمنِ پر از حقد و كينه عليه انقلاب - چون انقلاب سلطهي امريكا را بر اين كشور از بين برده بود، بنابراين از غضب و كينهي بر انقلاب و نظام اسلامي پُر بودند - يك طرف هم شوروي سابق بود؛ آن هم با دلايل ديگري عليه انقلاب اسلامي. اين دو ابرقدرت كه در دهها مسأله با هم اختلاف داشتند، در دشمني با ايران با يكديگر اتّحاد كلمه داشتند و هر دو به رژيم عراق صميمانه و با همهي وجود كمك و از آن دفاع ميكردند!
کمکهاي همه جانبه شرق و غرب به عراقناتو و قدرتهاي اروپايي به عراق كمك كردند؛ هواپيما دادند، بمب دادند، تانك دادند، وسايل شيميايي دادند، هليكوپتر دادند، موشك دادند. اروپاي شرقي نيز كه آن روز زير سيطرهي حكومت شوروي و وابستهي به آن بود، هرچه عراق ميخواست، به او داد. بنابراين يك طرف عراق بود با حمايت امريكا و شوروي و ناتو و ورشو - كه همان پيمان اروپاي شرقي و كشورهاي بلوك كمونيست بود - و همچنين دولتهاي عربي منطقه كه پول و سلاح و امكانات و مشاور نظامي و هرچه دولت بغداد براي رسيدن به هدفهاي خود در اين حمله احتياج داشت، بيدريغ در اختيار او قرار ميدادند؛ يك طرف هم نظام جمهوري اسلامي بود.
امريكا با اين نظام بد بود و براي اينكه اين نظام از بين برود، لحظهشماري ميكرد. شوروي هم با اين نظام بد بود؛ اروپاييها هم با آن هيچگونه رابطهاي نداشتند و هيچ دلسوزياي براي آن نميكردند؛ دولتهاي مرتجع هم به گونهي ديگر. امكانات مالي كشور، بسيار ضعيف؛ نيروهاي مسلّح، نامنسجم؛ وسايل نظامي، بعضي كهنه و فرسوده و بعضي منتظر قطعهاي بود كه به ما نميفروختند. هواپيما داشتيم، قطعه نداشت؛ تانك داشتيم، قطعه نداشت و دنيا به ما نميفروخت؛ در داخل هم از اين وسايل هيچ چيز توليد نميشد.
در چنين وضعيتي، طبيعت قضيه چيست؟ طبيعت قضيه همان چيزي است كه عراق پيشبيني كرده بود: با يك حمله بيايد ابتدا خرمشهر را بگيرد، بعد اهواز را بگيرد، بعد دزفول را بگيرد و در نهايت خوزستان را از ايران جدا نمايد؛ سپس شروع به چانهزني كند. خوزستان را تا آخر پس ندهد، منابع نفتي كشور را در اختيار بگيرد و بعد هم دولت انقلاب را از موضع ضعف و ذلّت پاي ميز مذاكره بنشاند. اين، نقشهي رژيم عراق و در حقيقت نقشهي امريكا و شوروي بود.
مقاومت مردمي مانع سقوط خوزستاندر قدمِ اوّل، نيروهاي عراقي پيشرفتهايي كردند و تا سيزده چهارده كيلومتري اهواز هم رسيدند؛ اما وقتي خواستند به خرمشهر - كه مرزِ نزديكتر بود - حمله كنند، دچار مانع شدند. علّت هم اين بود كه نيروهاي مردمي، جوانان مؤمن و مرد و زن انقلابي وارد ميدان شدند؛ يعني در اينجا انقلاب شروع كرد خود را نشان دادن؛ بنابراين دشمن نزديك اهواز زمينگير شد. آنجا نيروهاي مسلّح و ارتش و نيروهاي مردمي پشت سر هم مثل كوه در مقابل دشمن ايستادند و اين اوّلين تودهنياي بود كه به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ايران را گرفته بود؛ چون هزاران كيلومتر از خاك كشور زير چكمهي دشمن قرار داشت. بنده در ماههاي اوّلِ جنگ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نيروهاي مسلّح را ميديدم. نيروهاي مسلّح، عازم و جازم بودند؛ اما غم سنگيني بر دلشان نشسته بود. بتدريج عظمت نيروهاي مردمي، خود را نشان داد. سپاه پاسداران بهسرعت خود را سازماندهي كرد و نيروهاي مردمي و بسيج مردمي بتدريج سازمان پيدا كردند؛ يعني جوهر انقلاب و ايمان در اين ميدان خطر، خود را در اراده و عمل و قدرت مديريّت انسانها نشان داد.
تلاش استکبار براي کشاندن ايران به پاي ميز مذاکره از موضع ضعفدنياي سياسي - مثل سازمان ملل و امثال آن - با ما چه كرد؟ دنيا از همه طرف فشار آورد كه بنشينيد با عراق مذاكره كنيد و جنگ و مقاومت را متوقّف سازيد. اين يكي از نقاط عبرت است؛ جوانان ما روي اين نقاط خيلي تكيه كنند. ما دولتِ تازه كاري داشتيم كه دو سال روي كار آمده و با چنين حملهي سنگيني مواجه شده بود و دشمن در هزاران كيلومتر زمين ما، از جنوبيترين نقطه تا شماليترين نقطهي همسايگي با عراق، مستقر شده بود؛ اما در اين حال به ما ميگفتند بياييد مذاكره كنيد! مذاكره از موضع ضعف و ذلّت و همراه با دست پُر حريف در چانهزني. آن روز اگر مذاكره صورت ميگرفت - كه يك عدّه از سياسيّون، همان روز به امام فشار ميآوردند كه بنشينيد مذاكره كنيد - مطمئنّاً عراق از بخش عمدهي خاك ما خارج نميشد و تا امروز خوزستان و خرمشهر و شايد بسياري از مناطق ديگر همچنان زير چكمهي نيروهاي متجاوز بيگانه بود.
امام تسليم چنين مذاکرهاي نشد!اما امام ايستاد. منطق امام اين بود كه وقتي متجاوز در خاك ماست و با دست پُر ما را تهديد ميكند، ما مذاكره نميكنيم. مذاكره آن وقتي صورت ميگيرد كه دشمن از تمام خاك ما خارج شود. امروز عدّهاي ناجوانمردانه اين حقيقت را نديده ميگيرند. آن روز عدّهاي، از جمله همان روسياهان فراري از كشور كه امروز به دامن امريكا و اروپا و جاهاي ديگر پناه بردهاند، از طريق محافل سياسي و روزنامهها و راديو و تلويزيون - كه در دست آنها بود - مرتّب فشار ميآوردند كه امام بايد مذاكره كند. هيأتهاي بينالمللي هم مرتّب به ايران ميآمدند و ميگفتند مذاكره كنيد. امام با الهام از همان بينش روشن، ايمان راسخ، توكّل به خدا و قدرت اراده ايستاد و گفت اگر ما توانستيم سرزمينهاي خود را پس بگيريم، آنگاه وقت مذاكره است؛ امروز وقت مذاكره نيست؛ عملاً هم همينطور شد.
فتح خرمشهر با کمترين امکانات نظاميدر چنان شرايطي كه غم، دلها را فرا گرفته و رجزخوانيهاي عراق همهي دنيا را پُر كرده بود، نيروهاي ما از كمترين امكانات مادّي برخوردار نبودند. اينكه ميگويم كمترين امكانات مادّي، يك حقيقت است. من فراموش نميكنم، يكي از سرداران و فداكاران آن روز - كه امروز بحمداللَّه در همين جلسه حضور دارند - به اتّفاق چند نفر در اهواز پيش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز ميخواستند تا بتوانند قدري در مناطقِ جلوتر ايستادگي و مبارزه كنند؛ اما كسي نبود به اينها اين چند قبضه خمپارهانداز را بدهد! ما براي سيم خاردار و گلوله و آر.پي.جي مشكل داشتيم؛ تانك و نفربر و امثال اينها كه به جاي خود. آنچه در اختيار ملت ايران بود، عبارت بود از يك ارادهي قوي و نشاط همهجانبه كه برخاسته از ايمان و آگاهي بود. اينكه امام فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد كرد»، يعني اين.
خوب است در اينجا ياد شهيد عزيزمان «صيّاد شيرازي» را گرامي بداريم. خيلي از فرماندهانِ آن روز بحمداللَّه امروز زنده و سر حال و مشغول انجام وظيفهاند و بعضي هم به شهادت رسيدند. اين شهيد و همكارانش در سپاه و ارتش مجموعهي توانايي را تشكيل دادند و عمليات امام رضا، فتحالمبين و سپس بيتالمقدّس را طرّاحي و اجرا كردند و بتدريج كارايي انقلاب و اسلام و يك ملت مؤمن را در اين منطقهي بسيار خطير، مقابل چشم همه گرفتند.
آزادي خرمشهر را هيچ کس باور نمي کرد! هيچ كس در دنيا باور نميكرد كه نيروهاي مسلّح ما بتوانند خرمشهر را پس بگيرند؛ چون خرمشهر رفته بود. همين مناظري كه شما امروز ميبينيد اسرائيليها با تانك در جنين به وجود ميآورند، شبيه همين را در خرمشهر ما به وجود آوردند. البته - همانطور كه پدر عزيز شهيد «جهانآرا» گفتند - جوانان ما مقاومت كردند و مدّتي دشمن را پشت در نگهداشتند. حدود چهل روز يا بيشتر، جوانان مؤمن و نيروهاي مسلّح ما توانستند به ارتش عراق تودهني و او را پس بزنند؛ ولي بالاخره بسياري شهيد شدند و خرمشهر از ملت ايران غصب شد.
وقتي نيروهاي مسلّح ما در عمليات بيتالمقدّس با تدبير، روشنبيني، ارادهي برخاسته از ايمان، توكّل به خدا، استفادهي از همهي امكانات - يعني نگذاشتند جزئي از امكانات هدر برود - و با تكيه به نيروي خود و اعتماد به خداي متعال حركتشان را شروع كردند، هيچ كس در دنيا باور نميكرد اينها بتوانند خرمشهر را آزاد كنند؛ اما توانستند. وقتي ما اعلام كرديم خرمشهر را پس گرفتهايم، تا يكي دو روز خبرگزاريهاي دنيا حاضر نبودند اين خبر را پخش كنند - با چشم ترديد به آن نگاه ميكردند - اما اين اتّفاق افتاد و آخر هم همه مجبور شدند به اين پيروزي اذعان كنند. در اين عمليات، رزمندگان ما بيش از پانزدههزار اسير عراقي گرفتند و به اردوگاههاي اسرا به عقب جبهه فرستادند. البته خرمشهر آزاد شد؛ اما بسياري از سرزمينهاي ما همچنان در زير پاي دشمن بود. مهران و نفتشهر و صدها شهر و روستاي ما در طول مرز مغصوب بود.
چرا قطعنامه را بعد از فتح خرمشهر نپذيرفتيم؟در همين خلال، كساني كه حاضر نبودند براي انقلاب و منافع اين كشور يك قدم بردارند، بلكه فقط بلد بودند نق بزنند و عليه انقلاب بهانهگيري كنند، باز فشار ميآوردند كه جنگ را تمام كنيد. اگر ارادهي قوي و مصمّم و ايستادگي امام نبود، مطمئنّاً جنگ جز با پيروزي دشمن تمام نميشد. همين نفسهاي خبيثي كه آن روز اين وسوسهها را در كشور ميدميدند، امروز هم بعضيشان سر بلند كردهاند و همان حرفها را تكرار ميكنند و ميگويند چرا بعد از فتح خرمشهر آتشبس را قبول نكرديد؟! بعد از فتح خرمشهر، هنوز بخش عظيمي از سرزمينهاي ما - مرزها و شهرهاي ما - و نيز گروه كثيري از مردم ما در اختيار رژيم متجاوز بودند. تهديد بالاي سرِ مرزهاي ما بود و دشمن از همه طرف تجهيز ميشد. بايد شرّ دشمن از سر مرزها كم ميشد؛ اين يك بينش خردمندانه بود. آن روز همهي دلسوزان كشور، از مسؤولان نظامي و غيره، اين منطق را براي همه اثبات ميكردند. امام يك انسان منطقي بود و تصميم گرفت و عمل كرد و به فضل پروردگار توانست ملت ايران را سرافراز كند.
*** فرازی از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بمناسبت سالروز آزادي خرمشهر، 1/3/81
ارسال نظرات