به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱- براساس سخنان رهبر معظم انقلاب «باب مذاکره با آمریکا» در هر سطحی و درباره هر موضوعی بسته شد و مدعیان غربگرا که آمریکا را کدخدای جهان میدانند، باید بدانند از امروز «باب اقدام و باب مقاومت» که سیاست قطعی نظام و ملت ایران است بهروی دولت و مسئولان کشور گشوده شده است.
و قطعاً این بسته شدن باب مذاکره با آمریکا از روی حکمت و گشوده شدن باب اقدام و مقاومت هم هرچند از قبل بروی ملت ایران باز بود، از روی رحمت خداوند است که بشارت دهنده پیروزی ملت ایران و شکست آمریکاست.
رهبرمعظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام با بیان اینکه «آدم احساس میکند بعضیها از این هیبت ظاهری و هیاهوی آمریکا جا میزنند و وحشت میکنند»، انذار دادند «هیچ کس از هیبت ظاهری آمریکا نباید بترسد، هیچکس!».
ایشان با تاکید براینکه «تا وقتی آمریکا به تعبیر امام آدم نشده مذاکره ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی آمریکا، یک سَمّ مضاعف است»، گزینه قطعی ملّت ایران را «مقاومت در مقابل آمریکا» اعلام کردند.
ایشان در مرداد سال گذشته هم در دیدار اقشار مردم تذکر داده بودند «اگر بر فرض محال قرار بود دولت جمهوری اسلامی با رژیم آمریکا مذاکره بکند، با این دولت کنونی آمریکا هرگز مذاکره نمیکرد». با توجه به این مواضع و سیاستهای رهبری نظام، همه در مقابل «شدیدترین تحریمها در طول تاریخ» که آمریکا علیه ما اعمال کرده، باید به دنبال «سختترین شکست در طول تاریخ برای آمریکا» باشیم نه اینکه بدنبال مذاکره و گرفتن «بزرگترین تضمین در طول تاریخ» از آمریکا باشیم که مثل آب خوردن زیر آن میزند!.
رهبرمعظم انقلاب سال گذشته نیز در دیدار هیئت دولت فرموده بودند که: «برجام هدفی نیست که ما لازم باشد این را حتماً حفظ کنیم؛ چنانچه به این نتیجه رسیدید که برجام نمیتواند منافع ملّی را تأمین بکند، برجام را بگذارید کنار، هیچ اهمّیّتی ندارد.»
۲- هرچند به هزاران دلیل و ادله منطقی و عقلانی در چند سال گذشته گفته شده که برجام منافع و امنیت ملی ما را تامین نمیکند و خود مذاکرهکنندگان نیز به آن اذعان کردهاند، اما متاسفانه دولت خیلی دیر به این نتیجه و جمعبندی رسید که برجام منافع ملی را تامین نکرده و نمیکند و اقدام دولت در برداشتن یک گام در جهت خروج از برجام فی نفسه اذعان بهاشتباه بودن مسیر گذشته در مذاکرات هستهای و امضای برجام بوده است.
اما سؤال این است: چرا دولت اکنون که به این نتیجه رسیده منافع ملی کشور با برجام تامین نمیشود، براساس فرمایش رهبرمعظم انقلاب برجام را کنار نمیگذارد؟ و چه شرایطی موجب شده تا دولت به جای کنار گذاشتن برجام، تصمیم به اقدام دیرهنگام و کم اهمیت، آنهم گام به گام بگیرد؟ در این خصوص باید گفت اولاً همانگونه که تاکنون به هشدارها و تذکرات و شروط نه گانه رهبری عمل نکردند و موجب تحمیل هزینهها و خسارات فراوان بر کشور شدند، اکنون نیز اگر به این فرمایش رهبری عمل نکنند، هزینههای بیشتری بر مردم و کشور تحمیل خواهند کرد. ثانیاً با توجه به نتایج غیرقابل قبول برجام و بدتر شدن وضع اقتصادی مردم، فشار سیاسی- اجتماعی و نخبگان کشور برای خروج از برجام زیاد شده است و دولت در شرایطی قرار دارد که راهی جز این ندارد.
اما سایه سنگین تفکر غربگرای حاکم بر دولت به هیچ عنوان اجازه خروج از برجام را به دولت نمیدهد و به همان دلیل که توافق به هر قیمتی را امضا کردند، تلاش دارند برجام را نیز به هر قیمتی حفظ کنند.
دادن مهلت بیشتر به دشمنان پیام انفعال را ارسال کرد و هم در حاشیه آن سیگنال بازی مذاکره مجدد را فرستاد. ثالثاً متاسفانه تصمیم گیران اصلی سیاست خارجی در دولت تحت تاثیر تفکرات نفوذیها دچار تغییر و اشتباه محاسباتی شدهاند و تصور میکنند این اقدامات جمهوری اسلامی است که موجب تنش میشود! و براساس این تفکر غلط مدعیاند میخواهند با این اقدام گام به گام، تنش زدایی کنند!.
اما از درک این موضوع ناتوانند که تنشزدایی با کشوری که ماهیتاً و ذاتاً در اهداف و سیاستهایش تنش زا است و جز از طریق تنشزایی و درگیری نمیتواند به اهداف خبیثانه و سیاستهای زیاده خواهانهاش برسد، معنا ندارد و مدعی چنین تفکری کمترین فهمی از روابط بینالملل و حاکمیت نظام سلطه ندارد.
عربستان بغل گوش ما برای مدعیان چنین تفکری اگر مختصر عقلانیت سیاسی داشته باشند، میتواند نمونه عبرت آموزی باشد. تنشزدایی در فرهنگ آمریکا به معنی ایجاد روابطی مثل روابط با عربستان بهعنوان گاو شیرده است که هرچه به او توهین شود و منابع و ثروتش توسط آمریکاییها غارت شود، جرات حتی یک واکنش دیپلماتیک و سیاسی نمایشی برای حفظ ظاهری آبروی خود را هم نداشته باشد.
آیا نتیجه «سیاست تنشزدایی» دولتهای اصلاحات و سازندگی و اکنون دولت آقای روحانی در برجام چیزی جز فراهم کردن «فرصت بیشتر برای تنشزایی» طرف مقابل به دلیل اینکه تنشهای بین آمریکا و ایران واقعی و استراتژیک هستند، در پی داشته است؟ لذا رئیسکمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با کدامین منطق سیاسی و دیپلماتیک در توئیتی فارسی– انگلیسی ادعا میکند تنشهای بین ایران و آمریکا «مصنوعی» است و در شرایط فعلی راه تنش زدایی مذاکره با آمریکاست؟!
رابعاً دولت و تیم وزارت خارجه که تاکنون امیدوار به روی کار آمدن تیم دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا بودند، مجدداً در تحلیلی غلط اندرغلطتر اکنون به این تحلیل رسیدهاند که به احتمال قوی ترامپ بدلیل بهبود موقتی اقتصادی آمریکا، در دور دوم نیز رئیسجمهور خواهد بود و از روی کارآمدن دموکراتها ناامید شدند. لذا به نظر میرسد به این جمعبندی رسیدهاند که جان بولتون و مایک پمپئو را دور بزنند و مستقیماً باب گفتوگو با ترامپ را بگشایند.
۳- متاسفانه در اقدام متقابل دولت سه عامل مهم موفقیت هرگونه آرایش جنگی در هر نبردی، یکی غافلگیرکننده بودن، دوم سریع و برق آسا بودن و سوم پیشدستانه بودن، هیچکدام رعایت نشد و به مرور با اقدامات و مواضع خنثی کننده طرف مقابل روبرو شده و میشود!.
وقتی در هر صحنه نبردی یک طرف آرایش جنگی به خود میگیرد، به هیچ عنوان اقدامات بازدارنده و دفاعی و تهاجمی خود را نه برای طرف مقابل رو میکند و نه به دشمن فرصت میدهد آرایش جنگی متناسب بگیرد و آتش تهیه خود را تشدید کند.
لذا فضاسازی درباره حضور ناوهای خلیجفارس و فرصت دو ماهه به اروپاییها دقیقاً دو مصداق این موضوع هستند که علاوهبر داشتن فرصت برای اتخاذ اقدام متقابل، فرصت فضاسازیهای رسانهای را نیز برای هدایت افکارعمومی با امکانات فراوانی که در اختیار دارند، بدست آوردند.
۴- با توجه به آنچه که گفته شد مسئولان باید به چند نکته محوری توجه کنند. یک - براساس مواضع رهبری که فرمودند «مذاکره با دولت ترامپ سم مضاعف است»، اگر احتمال پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا به واقعیت بپیوندد و تا سال ۲۰۲۴ در قدرت باقی بماند، دولت آقای روحانی تا پایان مسئولیتش یعنی تا سال ۱۴۰۰ و همچنین دولت بعدی حداقل در دوره چهار ساله مسئولیتش باید پنبه مذاکره با آمریکا را از گوش خود بیرون کنند.
دوم- این بحث در محافل رسمی آمریکا مطرح است که «اگر تحریمها بر ایران تاثیرگذار و نتیجه بخش بود، نیاز به اعمال تحریم جدید نبود. لذا سیاست نفتی آمریکا علیه ایران محکوم به شکست است» و براین اساس رهبرمعظم انقلاب تاکید میکنند «قطعا آمریکا شکست خواهد خورد».
سوم- دیدیه بیلیون پژوهشگر موسسه روابط بین المللی و راهبردی فرانسه (ایریس) میگوید «اروپاییها میتوانند نظر ایران را درباره برجام تامین کنند، اما نمیخواهند و اراده سیاسی لازم را ندارند و اینستکس نوزادی مرده به دنیا آمده است».
براین اساس هرگونه فرصت دادن به اروپاییها و مذاکره با آنها نیز بینتیجه است.چهارم-فروکش کردن فشارهای رسانهای–سیاسی آمریکایی در بازی القای جنگ، نشان داد که آمریکا پیام سخنان رهبرمعظم انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام و موضع قاطع نظام را به خوبی درک کرده است.
رییس جمهور آمریکا در جمع هوادارانش در فلوریدا ابتدا به بازی بودن اعزام ناو جنگی به خلیجفارس اذعان کرد و بلافاصله ناامیدی خود را از هرگونه مذاکرات با ایران نشان داد و گفت «امیدوار بودم بتوانم در زمانی که شاید هرگز رخ ندهد، احتمالاً رخ نخواهد داد، بنشینم و با ایرانیها بر سر توافقی کار کنم»!.
پمپئو هم در گفتوگو با شبکه سی ان بی سی اذعان میکند «ایران یک تهدید فعال برای منافع آمریکاست و برای همین میخواهیم با آنها مذاکره کنیم!». این یعنی آمریکا از قدرت تهدید کنندگی ایران ترسیده و آن را درک کرده است که نشان میدهد سیاست دفاعی و موشکی و نفوذ منطقهای ایران بازدارنده بوده و باعث شده آمریکاییها خود را مجبور به مذاکره ببینند، نه جنگ و رسماً و علناً پیام بدهند ما خواستار جنگ نیستیم!.
و اکنون با این موضع آمریکاییها و در مقابل موضع قاطع رهبرمعظم انقلاب، برای همگان روشن شد که «نه آمریکا با ایران جنگ میکند و نه جمهوری اسلامی با آمریکا مذاکره میکند». پنجم-با توجه به اینکه دولت امکانات و اختیارات کافی و حتی فراقانونی از طریق جلسه هماهنگی سران سه قوه را دارد، باید سیاست «صبر استراتژیک» خود به امید گشوده شدن «باب المذاکره» را از طریق «باب المقاومه» به «اقدام استراتژیک»، چه در سیاست داخلی برای دنبال کردن رونق تولید و خودکفایی و چه در سیاست خارجی برای شکست تاریخی آمریکا و فراهم کردن زمینه جهش اقتصادی کشور در آینده تبدیل کند.
امروز ۲۹ اردیبهشت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ است. روشن است که آقای روحانی رئیس جمهوری در دو سال گذشته نتوانسته است به بسیاری از وعدههای خود در زمینههای اقتصادی و سیاسی عمل کند.
ولی ریشه این خلف وعدهها گذشته از برخی سستیها در اراده و عدم شجاعت لازم در برخورد با موانع داخلی، فقدان اتحاد میان دو بخش حاکمیت بوده است. همه میدانیم که بخشی از حاکمیت از روز اول توافق برجام مصمم بود که این توافق اجرا نشود و شکوفایی اقتصادی تحقق نیابد و بالاخره به هدف خود هم رسید.
اما بهتر است گذشتهها را رها کنیم و ببینیم برای آینده چه باید کرد. اکنون امریکا و اسرائیل با حداکثر توان خود به دنبال شکست انقلاب اسلامی هستند، آنان امیدوارند که تحریمها و فشارهای مالی و بانکی وارده به ایران مردم را در مقابل حکومت قراردهد و جمهوری اسلامی از درون متلاشی شود، غافل از آنکه رشد اجتماعی و سیاسی مردم ایران که در طول ۴۰ سال گذشته ارتقای چشمگیری پیدا کرده است، مانع تحقق این آرزوی امریکا و اسرائیل است.
وظیفه اول دولت، مجلس و قوه قضائیه و سیاسیون کشور اتحاد و یکصدایی و پرهیز از انتقام گیریهای سیاسی است. اما دولت در این نبرد اقتصادی در طلیعه لشکر اسلام و ایران قرار دارد و باید کارهایی را در اولویت قرار دهد. از جمله این کارها این است که یک حداقلی از نیازهای خانوادههای کم درآمد و متوسط به کالاهای اساسی را از طریق کوپن یا کالابرگ تأمین کند.
این کار دو حسن دارد؛ یکی اینکه نگرانی بسیاری از خانوادهها برطرف میشود و دیگر اینکه دشمن در مییابد ایران خود را برای یک مقاومت درازمدت و فرسایشی آماده کرده است. اقدام دیگری که دولت باید انجام دهد این است که روابط خود را با کشورهای عربی که با بهانههای بعضاً واهی به سردی گراییده است بهبود بخشد.
برخی از آنان از ترس ما به دامن اسرائیل افتاده و به او پناه بردهاند. باید دست اخوت و برادری اسلامی به آنان بدهیم و از فرقهگرایی و تعصب شیعه و سنی بپرهیزیم. هدف همه ما باید گسترش اسلام باشد. اقدام دیگر دولت باید افزایش سرمایه اجتماعی باشد.
دولت باید از کارهایی که سرمایه اجتماعی نظام را کاهش میدهد مانند برخورد نامناسب با منتقدان و متهم کردن افراد به جاسوسی یا تعطیل کردن برنامه ۹۰ در سیمای جمهوری اسلامی جلوگیری کند و نگوید اینها مربوط به بخش دیگر حکومت است.ز یرا رئیس جمهوری مسئول اجرای قانون اساسی است.
مسئله ای که بعد از افزایش نرخ ارز در سال ۹۷ پیش روی دولت قرار گرفته، حفظ و افزایش قدرت خرید خانوارهایی است که در دهک های درآمدی متوسط و پایین قرار دارند. بر همین اساس، دولت به ارائه بسته های حمایت غذایی اقدام کرد.
طبق آمارهای رسمی، خوراکی ها سهم ۲۶ درصدی در سبد هزینه خانوار دارند بنابراین برنامه های مرتبط با این بخش به مرور در حال اصلاح و اجراست.
با این حال به نظر می رسد طیف دیگری از نیاز خانوارها، یعنی مسکن که سهمی بین ۳۰ تا ۴۰ درصد را در بودجه خانوار به خود اختصاص داده، با غفلت مواجه شده است.
قیمت مسکن در سال ۹۷، با جهش حدود ۱۰۰ درصدی مواجه شده است بنابراین می توان گفت این افزایش قیمت، شوک سنگینی در سال ۹۸ به خانوار دهک های پایین تر وارد خواهد کرد و بسیاری از آنها را بر سکوی پرتاب به سوی حاشیه نشینی قرار می دهد.
جدای از خانوارهای سه دهک فقیر که در سال های گذشته هم توان خرید مسکن نداشتند و نیازمند حمایت کامل دولت در این زمینه هستند، هم اکنون چشم طبقه متوسط، به تصمیمات جدید این وزارتخانه است.
به تازگی حسینی معاون وزارت راه، جدیدترین برنامه های این وزارتخانه را اتمام ۵۰۰ هزار مسکن مهر، اقدام ملی برای ساخت ۴۰۰ هزار مسکن تا پایان دولت، استفاده از ظرفیت بازار سرمایه برای تامین مالی تا ۷۰ درصدی مسکن و افزایش سرمایه بانک مسکن اعلام کرده است.
این توضیحات نشان می دهد که متقاضیان مسکن مهر به رغم بی توجهی های مدیریت پیشین وزارت راه، تقریباً می توانند نفس راحتی در خصوص خانه دار شدن خود بکشند. اما همان گونه که از عبارات فوق نیز پیداست، سیاست گذاران هیچ تصویر روشنی از آنچه در دیگر حوزه ها می خواهند انجام دهند ارائه نکرده اند.
به ویژه متقاضیان تسهیلات مسکن یکم که تا پیش از رشد قیمت ها با توجه به رقم وام مسکن، امید به خرید داشتند، با شوک قیمتی به وجود آمده، تقریباً می توان گفت قدرت خریدشان از بین رفته است. طبق آمارهای ارائه شده، اکنون نام حدود ۳۶۰ هزار متقاضی در صف تسهیلات صندوق مسکن یکم وجود دارد و مهم ترین دغدغه آنها این است که در شرایط کنونی با وام و سپرده خود چه کار می توانند بکنند؟
با این شرایط به نظر می رسد اکنون همان گونه که اتمام طرح مسکن مهر به درستی در دستور کار وزارت راه قرار گرفته، باید طرح های دیگر دولت را نیز در قالب یک بسته، تعریف کرد و برای به هدف رساندن آنها، یک برنامه زمانی در نظر گرفت. از جمله طرح صندوق مسکن یکم که سپرده گذاران آن با اتکا به وعده دولت برای تامین بخش عمده هزینه مسکن، در این طرح وارد شده اند.
افرادی که اکنون سپرده قفل شده آنها، حتی کفاف رهن و اجاره را نیز نمی دهد. بنابراین در این زمینه، به نظر می رسد گفت وگوی صریح سیاست گذار با سپرده گذاران و تعیین تکلیف آنها، ضرورت دارد.
از سوی دیگر، در شرایطی که مراجع رسمی، از آمارهای میلیونی منازل خالی در کشور خبر می دهند، انفعال و بی عملی دولت در اعمال ابزارهای مالیاتی یا هر ابزار دیگری برای عرضه بخشی از این منازل به بازار فروش یا رهن و اجاره مسکن آزار دهنده است.
نکته دیگر نیز چرایی پرهیز دولت از هرگونه طرح جدید در حوزه مسکن است. شخص معاون وزیر راه در گفت وگوی اخیر خود، از امکان ساخت واحدهای ۸۰ متری در مدت شش روز با استفاده از فناوری های نوین خبر داده است.پیشتر نیز برخی طرح ها برای ساخت مسکن سبک، ارزان و سریع الاحداث در کشور ارائه شده است.
بنابراین با توجه به نیاز مبرم بازار مسکن به عرضه و نیز امکان تامین بخش عمده ای از مواد اولیه مسکن، اینکه چرا به کارگیری مجموعه ای از این روش ها (به همراه روش های نوین تامین مالی) مورد کم توجهی قرار می گیرد، موضوع دیگری است که بر مجموعه ابهامات در شرایط اضطراری موجود می افزاید.
در سخنان اخیر رئیسجمهور آمریکا در رابطه با ایران نکته مهمی وجود دارد که نباید از آن عبور کرد و از بازکردن آن غفلت نمود. وی ضمن رد اخبار اختلافش با جان بولتون و مایک پمپئو و شکایت از انتشار اخبار گوناگون خصوصاً پیرامون موضوع ایران اشاره میکند که در برابر اخبار متناقض و مختلف، ایران نمیداند چه فکری بکند و این خیلی خوب است! در واقع رئیسجمهور آمریکا امیدوار است که در مقطع کنونی ابهامها و تردیدها فشار مطلوب واشنگتن بر مقامات ایران را بیشتر کند و حالتی از غافلگیری که وی از آن لذت میبرد متوجه تهران شود.
اگر موضوع اختلافات و رویارویی آمریکا با ایران را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم برای اصل غافلگیری و جنگ روانی و تاثیر محاسبات در نتیجه بازی، باید جایگاهی ویژه قائل شویم، کما اینکه در اکثر رویاروییها آنکه حقایق را به درستی تشخیص و بر اساس واقعیتها اقدام کرده است نتیجه رااز آن خود میکند و غافلگیر نمیشود.
در این زاویه نگاه به هیچ عنوان نباید به هیچ خبری خصوصاً اگر از درون اردوگاه رقیب درز پیدا میکند تکیه کرد و بر اساس آن استراتژیها را استوار ساخت، خبرهایی که چهبسا ساختگی هستند و فقط برای فریب حریف انتشار پیدا میکنند. ما در برخی از مواقع از محاسبات خود دچار اشتباه شدهایم و تاوان هم برای آن پرداخت کردهایم. در حال حاضر اگرچه باید جو التهاب و تردید و ابهام را از ساحت کشور دور و روحیه مردم را با تمام توان مرتباً تغذیه کرد ولی روشن است که تصمیمگیران کشور هرگز نباید بهترین حالتها را در نظر بگیرند و بر اساس آنها اقدامات و برنامههای خود را تنظیم کنند.
شرط عقل این است که هرکس در یک بازی حساس قرار میگیرد خصوصاً آنجا که امنیت و منافع یک ملت در میان است برای بدترین شرایط ممکن برنامهریزی کند، سادهانگاری را کنار بگذارد وتصور و تمایل خود را بهعنوان واقعیت تحمیل نکند. اکثر واقعیتهای موجود نشان میدهد که آمریکا فعلاً توان و تمایل و شرایط درگیری نظامی با ایران را ندارد ولی این حدس و گمان نباید باعث شود که مسئولان و مدیران از احتمال هر چند کوچک جسارت آمریکا غفلت کنند و برای روز مبادا برنامهریزی نکنند. نه تنها از این احتمال نباید غفلت کرد بلکه حتی از هماهنگی احتمالی بین اروپا و آمریکا هم نباید بهکلی غافل شد.
چهبسا در یک فرض نادر و استثنائی برنامهای در خفا وجود داشته باشد که ناگهان بروز یابد و همه را حیرتزده کند. بهترین حالتها آن بود که ما اساساً خود را دچار چنین شرایط حساسی نمیکردیم و بهوجود آمدن بدترین مسائل اثر چندانی در اوضاعمان نمیگذاشت ولی حالا که به هر دلیل به نقطه کنونی رسیدهایم دقت فوقالعاده و احساس مسئولیت همهجانبه شرط عبور از گردنههای پیش روست.
ما باید حتی در جریان مذاکرات هستهای احتمال روی کار آمدن کسی مثل ترامپ را جدی تلقی میکردیم و براساس آن برجام را میبستیم، پس از آن باز هم باید روی انتخاب یک جمهوریخواه برنامههایمان را تنظیم میکردیم که اگر چنین بود قطعاً شرایط فعلی را بسیار بهتر فراهم میکردیم، پس از روی کار آمدن ترامپ باز هم باید فکر میکردیم که وی به شعارهای انتخاباتی عمل کند و تهدیدهای ضمنی خود را اجرایی نماید.
اکنون هم طبیعی است که وی با وجود احتراز از جنگ به سادگی از فشارهای حداکثری خود عقب نخواهد نشست و امکان اجرای هر برنامهای را دارد. لذا شرط عقل آن است که در لابهلای دهها خبر ریز و درشت و بهرغم انواع فضاسازیهای مختلف بیش از آنکه به تاکتیکهای مقطعی تکیه کنیم در استواری استراتژیهایمان همت کنیم.
استراتژی اصلی و بازدارنده استحکام داخلی از طریق تکیه به مردم و استعدادها و ظرفیتهای همه اقشار جامعه است. اگر رضایت مردم تحصیل شود و اکرام و اهتمام واقعی و نه شعاری به آنها دراولویت قرار گیرد حتی اگر در مقطعی دچار اشتباه محاسباتی بشویم با پایههای قوی داخلی قابل جبران است.
کاملاً روشن است که آنها روی نارضایتی داخلی حسابهای بسیار کردهاند و درست در نقطه مقابل ما باید تحصیل رضایت واقعی و درازمدت و همهجانبه مردم را وجهه همت خود قرار دهیم؛ رضایتی که تنها با توزیع چند سبد کالا یا کمکردن بخشی از مشکلات معیشتی قابل دستیابی نیست.
فرصت ۶۰ روزه ایران به اعضای غربی گروه ۱+۴ و آغاز برداشتن گامهای عملی برای باورپذیر کردن این ضربالاجل عملاً صحنه مواجهه غرب با ایران را وارد عرصه جدیدی کرده که البته بقا و تداوم آن و تبدیل آن به تغییر عملی در سیاستها و راهبردهای مواجهه با ایران مستلزم اراده جدیتر ایران و ورود همه ظرفیت دستگاههای اجرایی به صحنه برای احقاق حقوق ایران در این عرصه است که این روزها به نقطه اوج خود رسیده است.
آنچه این روزها در واکنشهای قدرتمندانه ایران به جنگ روانی دشمن در بهرهگیری از حرکت یک ناو هواپیمابر به منطقه اتفاق افتاد و نشان داد اراده ایران برابر هر آتش افروزی احتمالی دشمن پاسخی کوبنده است، عملاً بهرهگیری از ظرفیت بازدارندگی دفاعی در برابر تهدیدات احتمالی بود و قابلیت خود را اثبات کرد. پاسخی که در کنار برخی تحولات نظامی در منطقه که از جنگ سه روزه در غزه آغاز شده بود و به دشمن ثابت کرد که این میدان، میدان مناسبی برای آزمایش تکراری شکستهای گذشته نیست.
اما در عرصه اقتصادی به عنوان تنها میدانی که برای دشمن برای «شکست اراده مردم ایران» باقی مانده ظرفیتهای ما کمتر از ظرفیت عرصه دفاعی نیست و البته لازمه آن تبدیل این ظرفیتهای بالقوه به ظرفیت بالفعل و تحقق بازدارندگی اقتصادی است که میتواند همچون عرصه دفاعی محاسبات دشمن را بر هم بریزد که آثار آن را از هماکنون در سردرگمی و استیصال کاخ سفید دربرابر مردم ایران میتوان دید که مصداق آن سخنان اخیر ترامپ است که هنوز منتظر زنگ خوردن تلفن کاخ سفید از سوی ایران است.
اهمیتی که صدای این زنگ برای هیئت حاکمه کاخ سفید دارد، تنها و تنها القای شکست «اراده» مردم ایران است وگرنه ترامپ نشان داده که به هیچیک از وعدهها و امضاهای خود نیز پایبند نیست، چه برسد به امضای کری در پای توافقنامه برجام.
پیش از این اشاره شد که ترامپ در کارنامه دو سال و نیمه گذشته خود هیچ دستاوردی برای جامعه امریکا نداشته، نه در مذاکره با کره شمالی موفق بود، و نه توانست ناتوی عربی را شکل دهد و نتوانست امنیت اسرائیل را حفظ کند و نه معامله قرنی را به پیش برد و در یمن هم که شکست خورد و اگر نبود حماقت و مزدوری آلسعود که با شیردهی عملاً به اقتصاد داخلی امریکا رونق داد، اما جهان اسلام را با مصائب دشواری مواجه ساخت، تیم حاکم بر کاخ سفید حرفی برای گفتن ندارد و این گام آخر را نیز اراده مردم ایران به شکستی دیگر برای ابرقدرت پوشالی جهان تبدیل خواهد کرد.
این گام مردم ایران که در هفتههای اخیر آغاز شده است، جهت تحقق عملی و تکمیل خود نیاز به چند اقدام اساسی دارد که ابعاد آن را به درستی در بیانات اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام در شامگاه سهشنبه ۲۴/۲/۹۸ میتوان دید.
۱- قطع امید به مذاکره اولین گام است. این امر خوشبختانه در عین اینکه در کلام مسئولان اجرایی کشور تکرار میشود، در حوزه نخبگی و جریانی کشور نیز بازتاب داشته است. به عبارت دیگر اکنون به رغم چهل سال گذشته هیچ گروه، جریان و فعال نخبهای را در عرصه سیاسی کشور نمیتوان یافت که مذاکره با امریکا را نتیجهبخش بداند، اگرچه چیزی را که ترامپ دنبال آن نیست مذاکره منطقی است، بلکه او دنبال یک گفتوگوی فرمایشی و ارائه یک نوشتهای همچون برخورد اولیه با کره شمالی است که البته آن هم به شکست رسید. اینکه ترامپ از شروط دوازدهگانه پمپئو در مواجهه با ایران تنها به شرط نداشتن «سلاح هستهای» عقب نشسته، عملاً اذعان به شکست در گامهای گذشته است.
۲- باور به اینکه مشکلات اقتصادی کشور قابل حل است، اگرچه تحقق آن و دفع آسیبهای موجود، نیازمند مدیریت شجاعانه، امیدوارانه، جهادی و همراه با اشراف میدانی بر مشکلات و عدم انفعال در برابر دشمن و شرطی نکردن اقتصاد به مسائل خارج از اختیار است، مؤلفههایی که ضعف دولت و دستگاههای اجرایی در آن در سالهای اخیر سبب پیشرفت گامبهگام دشمن شده است. در زمینه تأثیر این مؤلفهها تنها میتوان به عملکرد بانک مرکزی اشاره کرد که با یک برنامهریزی و عمل میدانی به رغم اینکه ضعف در بقیه عرصهها کماکان وجود دارد، دولت موفق به مهار تلاطمهای ارزی شد.
۳- بهرهگیری از جوانان و نیروهای باانگیزه و انقلابی در مواجهه با این شرایط بارها توصیه شده است. دولت شاید این مهم را در عرصه مقابله با سیل تجربه کرده باشد. کافی است شرایط کشور و بهویژه نقاط سیلزده را اگر این ظرفیت به میدان نیامده بود تصور کنیم، اما حضور خالصانه و بدون توقع و چشمداشت ظرفیت نیروهای انقلابی، کشور را از یک بحران نجات داد و نشان داد که به رغم گذر از چهل سال از انقلاب، این ظرفیتها همچون گذشته و یا حتی پرشورتر وجود دارد، تنها کافی است آقای رئیسجمهور حلقه بسته دور خود را که از فرسودگان سیاسی و منفعتطلبان اقتصادی شکل گرفته است بگشاید و به این نیروها میدان بدهد.
آیا جز این است که ایشان بر ناتوانی کنترل بازار اذعان داشته و معاون اولش هم بر این ناتوانی اعتراف میکند، احاله دادن مشکلات به نداشتن اختیار از هرکسی پذیرفته باشد از ایشان پذیرفته نیست، عمل انقلابی، انسانی، اسلامی و مردمی این است که آقای روحانی در این ماههای باقیمانده این حلقه را شکافته و توهم ناکارآمدی نظام را که دشمنان تبلیغ میکنند شکسته و در عرصه اجرا میدان را به نیروهای انقلابی و با انگیزه بسپارد و خود سود سیاسیاش را ببرد و نوش جانش، چرا که مشکلات مردم حل و دشمن ناامید میشود.
۴- ترامپ در طول تاریخ تحولات جهانی، چهره واقعی استکبار و نظام سلطه را به روشنترین وجه ممکن آشکار ساخته است، چه در مواجهه با سعودیها که به خاطر تسلیمشاندر برابر کاخ سفید از بدترین تعبیرها استفاده کرد و چه در برابر انقلاب اسلامی که به دلیل ایستادگی و مقاومت، صریحترین و عریانترین شروط را برای تسلیم مردم ایران مطرح میکند. این صراحت که باید آن را قدر دانست، تکلیف ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران را کاملاً آشکار کرده است.
برجام و مذاکرات هستهای که کند کردن اقتدار هستهای ایران را به همراه داشت، آن را به کند کردن اقتدار موشکی و منطقهای در برجامهای دیگر امیدوار کرده و فشارها به همین دلیل بود، اکنون که با بیانیه شورای عالی امنیت ملی و اقدام ایران به گشایش قفلهای برجامی عملاً به شکست روند مذاکره و اعتماد به دشمن اذعان داریم، پس برای کاستن از هزینههای بیشتر در آینده گزینه مقاومت راهگشای انقلاب در این شرایط حساس است.
مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام نقشه این انتخاب را به روشنی ترسیم و میفرمایند در مواجهه با دشمن دو راه بیشتر وجود ندارد، یا عقبنشینی ما و پیشروی متقابل آنها یا مقاومت و ایستادگی که تجربه ما در جمهوری اسلامی نشان میدهد که هرجا در مقابل دشمن مقاومت کردیم جواب گرفتیم.
ایشان با تأکید بر اینکه در این مواجهه نیز امریکا ناچار به عقبنشینی در مقابل مقاومت ملت ایران خواهد شد، مقاومت را با جنگ و درگیری متفاوت دانسته و یادآور میشوند، بحث مقاومت بحث برخورد نظامی نیست و اینکه برخی در روزنامه یا فضای مجازی مسئله جنگ را مطرح میکنند، حرف بیخود و غلطی است.
بنا نیست جنگی انجام بگیرد و انجام هم نخواهد شد چرا که ما ابتدا به ساکن هیچگاه دنبال جنگ نیستیم و آنها هم میدانند که جنگ به صرفهشان نیست و آنگاه تأکید میکنند که رویارویی کنونی برخورد ارادههاست و، چون ما اراده قویتری داریم و به خدا توکل میکنیم انشاءالله آینده خوبی در انتظار مردم ایران است.
امیدواری، همبستگی ملی و حقوق طبیعی انسان زمانی کارایی خواهد داشت که بتوان از واقعیتها حرف زد، آنها را تحلیل کرد و بر میز سیاستگذاری عمومی نشاند. در آن هنگام همه راهحلها به میان خواهد آمد و مناسبترین نقشه راه برای مقابله با موانع و مسائل برگزیده خواهد شد.
در این برهه، چون مدیریت کشور تابع فرآیندی از مشارکت همگانی است که از طریق نهادهای رسمی و پاسخگو رقم میخورد، خلایق نسبت به بقاء مولفههای مدیریتی جانبدارانه برخورد خواهند کرد.در این اوضاع و احوال سیاسی که آشفتگی شاخصهای اقتصادی جدی است، باید پرسید ریشه به کجا برمیگردد و مسئول و متولی نابسامانیها کیست؟! آیا باور داریم که مردم تحت هیچ شرایطی از اوضاع معیشتی رضایت ندارند و به حرمت شهیدان و حفظ امنیت ملی دم فرو بستهاند.
تورمها، بیکاری مزمن، ارتشاء عادی شده، باندبازی جناحی و قبیلهای و جغرافیایی، زیادهطلبی علنی و فساد سیاسی از ناهنجاریهای جامعه ایران است که در مرحله نهادینگی است. در نظام پهلوی منشا آشفتگیها به حلقه اول قدرت و دربار برمیگشت اما در حال فعلی آلودگی، بیشتر به طبقه میانی و پایین قدرت و سطح دوم خانوارهای برخوردار برمیگردد، ولی حلقه اول بهخاطر عدم آگاهی، وابستگی صنفی، خانوادگی و دلایل دیگر با حمایت از آنان، نظام را به ویروسهای عقبماندگی و ناموزونی آلوده میکنند.
بخشی از منشا و ماوای آلودگی به طرز تفکر معیوب کانونهای غیررسمی اما پرنفوذ جامعه برمیگردد. افرادی که ادعا دارند و به جای اعتراض به عملکرد منفی نهادها و ادارات، فقط پتک بر سر مردم میزنند و با جسارت و گستاخی اعلام میکنند در جامعه اگر رفاه زیاد و فراوان باشد، منجر به ازدیاد گناهان خواهد شد.
این سخنان پوچ و تهی از عقلانیت که بدون شک حاصل انحطاط منابع معرفتی است، در شرایطی نشخوار میشود که این طیف برای گذران زندگی دست به جیب خود نمیبرند و از هر نوع امکان، تفریح، مسافرت و انعام بهرهمندند. کسانی که فرهنگ جامعه را هم به رخوت کشاندهاند. حاصل موعظه و پند ایشان در جامعه تولید خشونت، کینه، بهتان و رواج دلسردی، تملق، گزافه، خرافه و مبالغه است.
از مولی علی (ع) شیری میسازند که شب و روز در خدمت جنگ وهمی و برداشت غلط آنان از مکتب باشد و آنچنان فراغت از مولی میگیرند که جایی برای حریت، آزادی، عدالت و تقوا، اعمال ولایتی باقی نماند. علی را در زندان هوسهای فکری خویشتن متوقف میکنند و راههای تولید علم، فقاهت و حل مسئله را میبندند و با تکیه بر خبر صرف میخواهند جهانبان باشند.
مدعیانی که سر تا پای وجودشان، غرور، نخوت و تکبر است و تحمل هیچ عتاب، انتقاد و نصیحتی را ندارند. فرهنگی که از چنین جراحتهایی رنج ببرد، طبیعی است، نمیتواند اقتصادی بسازد که سمتوسوی عدالت، تولید ثروت، نوآوری و انفاق داشته باشد و چالههای طبقاتی، اشرافی و مفتخوریها را پر کند. از فرار مالیات میگوییم، اما هر سال قارونهای مالیاتگریز گردنکلفتتر میشوند.
به معوقات بانکی اعتراض میکنیم، ولی هر سال سقف و حجم آن بیشتر و بالاتر میرود. به جنگ قاچاق میرویم، اما یکبار طاق نصرت مبارزه با قاچاق بر فراز نکردهایم. به ظاهر از ایده اصلاح ساختار نظام مالی که مورد تاکید رهبری است، حمایت میکنیم اما برای سازمان، نهاد و اداره تحت امرمان از سالهای قبل بیشتر اعتبار میخواهیم و هیچ نظارت و حسابوکتابی را برنمیتابیم.
آیتالله رئیسی ریاست محترم قوه قضائیه در دیدار با نمایندگان تشکلهای دانشجویی گفتند: «کسانی که از فساد خبر بدهند مورد تشویق قرار میدهیم. این موضوع را به صورت قانونمند دنبال میکنیم تا سازوکار آن فراهم شود. نباید خبردهنده تحت فشار قرار گیرد بلکه باید تشویق شود.»
این رویکرد در قضا یک رویکرد خوب و راهبردی است. رسالت تاکنون در دهها مقاله در مورد افشای فساد، مستند حرف زده است. حتی این استناد متقن و غیرقابل خدشه بوده اما نه تنها پشت سر آن اقدام حقوقی و نظارتی نبوده بلکه در یک مورد به حکم قاضی جریمه هم شده است!
دستگاه قضائی در برخورد با فساد و تضمین حقوق عامه میتواند با صدور احکام شجاعانه، عادلانه و هوشمندانه کارآمدی خود را در اجرای عدالت نشان دهد. انتشار متن کامل احکام قضائی در رسانهها، اندازه این کارآمدی را واتاب خواهد داد.
بالاترین مقام مسئول در هر قوه اعم از مجریه، مقننه و قضائیه رئیس آن است و بالاترین اختیار قانونی را هم به همین علت رئیس آن قوه دارد. مردم به ماهو صاحبان اصلی و حامیان اساسی نظام حق دارند عملکرد رؤسای قوه را در قاب دستگاههای اجرایی زیر مجموعه آنها ارزیابی کنند و رضایت یا عدم رضایت خود را به طور گوناگون در مواجه به هر دستگاهی بروز دهند.
در این ارزیابی وضعیت قوه قضائیه و عملکرد رئیس آن با دو قوه دیگر فرق میکند چرا که رئیس قوهقضائیه منصوب ولیامر مسلمین است و تمامی قضات و دادرسان در مقام تمییز حق با یک واسطه فیالواقع منصوب ولیامر مسلمین محسوب میشوند.
فلذا در بررسی عملکرد آنها حساسیت بسیاری نهفته است و به عبارتی احکام و آراء قضات که به ماهو حکام شرع محسوب میشوند باید منطبق با مرّ قانون و شرع انور باشد. سوال این است آیا هست؟
مرّ قانون یعنی چه؟ یعنی آراء و احکام صادره باید نه تنها وفق قانون صادر شود بلکه باید وفق قانون هم حسب مورد منتشر شود، آیا میشود؟
۱- مواردی وجود دارد، قاضی رأی صادر کرده که در موضوعی که نه علمش را داشته، نه از علم کارشناس رسمی استفاده کرده و نه به نظر بازپرسی پرونده توجهی کرده و نه رای و نظر اکثریت هیئت منصفه را مدنظر قرار داده است. از رئیس محترم قوه قضائیه انتظار میرود با تعیین یک بازرس ویژه علاوه بر ساختار اداری بازرسیهای موجود به غنای آراء صادره در قوه بیفزاید.
۲- نظارت بر حسن اجرای قوانین از جمله وظایف قوه قضائیه است. سخن این است آیا نظارتی بر حسن و قبح اجرای قوانین از سوی آن قوه اعمال میشود؟ اگر میشود خروجی آن چیست؟ و چگونه برای مردم اطلاعرسانی شده یا میشود؟
۳- مگر قانون مجازاتهای اسلامی، قانون نیست؟ آیا نظارتی بر حسن اجرای آن از سوی قوه اعمال میشود؟ اگر نمیشود چرا و اگر میشود پس چرا تبصره ذیل ماده ۳۶ قانون مجازاتهای اسلامی مصوب ۹۲ به جز در یک مورد در دیگر موارد تاکنون بلااجرا مانده است؟
۴- دهها پرونده فساد مالی مسئولین وصاحبمنصبان در منظر مردم مطرح است که مردم از مفاد حکم محکومیت قطعی مجرمین آنها بیاطلاع هستند. چرا به حکم آمره تبصره ذیل ماده ۳۶ قانون مجازاتهای اسلامی عمل نمیشود تا مردم از اجرای عدالت و چگونگی آن مطلع شوند.
۵- سخن از انتشار حکم قطعی است. نه اعلام مجازات محکومین که رسانهای میشود آگاهی مردم از متن احکام محکومیت قطعی حقی است که مقنن به مردم داده و قوه قضائیه جز در یک مورد (حکم محکومیت قطعی آقای بقائی) نسبت به انتشار احکام محکومیت قطعی دیگر محکومان پروندههای مهم مورد توجه مردم اقدام نکرده است، چرا؟
۶- مسئول حسن اجرای تبصره ذیل ماده ۳۶ قانون مجازاتهای اسلامی اگر قوه قضائیه نیست، پس کیست؟
۷- مردم وقتی میبینند حکم محکومیت قطعی مفسدین و مجرمین وفق تبصره ذیل ماده ۳۶ قانون مجازاتهای اسلامی منتشر نمیشود از اجرای عدالت ناامید و قوه قضائیه را نسبت به عدم نظارت بر حسن اجرای قوانین بیتفاوت میبیند و این رویکرد و این تصور به اساس نظام قضائی جمهوری اسلامی که بر قانون و عدالت اسلامی استوار است لطمه میزند انتظار میرود در دوران ریاست آیتالله رئیسی جلوی این لطمات گرفته شود.
ارسال نظرات