مقدمه: جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي(جمنا) در آستانه دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري شروع به فعاليت کرد. اما پس از ناکامی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، به محاق رفت و کمتر خبری از این مجموعه شنيده شد. با قرار گرفتن در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی اخباری از فعال شدن این تشکل به گوش میرسد. ضمن آنکه تشکیلات جدیدی با نام «شورای وحدت» آغاز به کار کرده که نسبت این دو مجموعه سوالاتی را نزد افکار عمومی ایجاد کرده است. سوالا و ابهامات فوق توسط پايگاه خبري - تحليلي بصيرت در گفتگو با مهندس مهدي چمران، نايبرئيس جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي(جمنا) به بحث گذاشته شده است.
* جريانهاي وفادار به انقلاب اسلامي چه دغدغههايي نسبت به آينده سياسي کشور دارد؟
جريانشناسي انقلاب اسلامي را بايد فراتر از اصولگرايي تحليل کرد. حتي دوقطبي اصولگرا و اصلاحطلب موضوع مناسبي براي بحث از انقلاب اسلامي نيست و بايد تفکر انقلابي جايگزين آن شود و تقسيمبنديها فراتر از اين موضوعات باشد. البته اين بحث را رهبر معظم انقلاب مطرح کردند با اين مضمون که افراد انقلابي داريم و کساني که با انقلاب موافق نيستند. در بين اعضاي دو جريان سياسي، کساني هستند که در جمع اصلاحطلبها قرار دارند، اما با تفکر اصولگرايي موافق هستند يا افرادي هستند که خود را اصولگرا مينامند، ولي حرکتها و رفتار آنها در مسير اصلاحطلبان تعريف ميشود.
افزون بر آن، اگر جامعه را بررسي کنيم، مردم به اصولگرا و اصلاحطلب تقسيم نميشوند و بيشتر مردم به دستهبنديهاي سياسي تعلق ندارند. بايد در جامعه انقلابي حرکت کرد و مردم را به سوي انقلاب فرا خواند. در حقيقت 22 بهمن نشان ميدهد مردم به جناح خاصي وابسته نيستند؛ بلکه به انقلاب پايبند هستند. اين امکان وجود دارد فردي از جريان سياسي اصلاحطلب بحثي را مطرح کند که نظر و رأي کل افراد آن جريان سياسي نباشد؛ براي نمونه درباره حضرت امام خميني(ره) ترديد ايجاد کند يا بگويد دوران انقلاب سپري شده است؛ البته اين گلايه وجود دارد که چرا همحزبيها اين موضوع را اصلاح و تکذيب نميکنند.
در جريان اصولگرايي اين موارد کمتر وجود دارد؛ اما بعضي افراد از اسم و شانه اصولگرايي بالا ميروند و بعد ميگويند اصولگرا نيستند؛ زيرا اکثريت مردم در اين دو جناح قرار ندارند و خود را مستقل معرفي ميکنند. به اين ترتيب، هدف «جبهه مردمي» يا «شوراي وحدت»ي که در حال شکلگيري است، فراتر از اصولگرايي است.
* با توجه به اظهارات شما درباره دعوت از همه جريانهاي سياسي، اما در عمل افراد مؤثر و اثرگذار جمنا اکثر از اصولگرايان هستند و ديگران در آن جاي ندارند؟
کساني که با انقلابيگري و جريانهاي انقلابي موافق نيستند، وارد جمنا نشدند؛ ولي مردمي که رأي دادند، به خواستههاي جبهه مردمي انقلاب توجه کردند. افرادي هم که به جريان سياسي مقابل رأي دادند، نميتوان مخالف انقلابيگري ناميد. جريان انقلابي نتوانست اين افراد را جذب کند و طرف مقابل بهتر جذب کرد.
ما با عموم مردم صحبت ميکنيم؛ همانند رهبر معظم انقلاب که جوانان را تقسيم نميکنند و به همه آنها اميد دارند؛ از اين رو اگر انقلاب و گفتمان آن براي آنها تبيين شود، همه جوانان ميتوانند انقلابي باشند و از روي ظاهر نميتوان قضاوت کرد.
البته گروه رقيب از امکانات مادي و تبليغي بالايي برخوردار است؛ اما گروه انقلابي در فضاي مجازي کمتر حضور دارد. طرف مقابل زندگي حقيقيشان به زندگي مجازي تبديل شده است. گروه، تشکل و سازمان دارند. حداکثر حرکت پيشگيرانه عليه صداوسيما ميشود تا دو کلمه عليه دولتيها نقد نکند. حتي خود را طلبکار نشان ميدهند.
گفتمانسازي انقلابي کمتر صورت ميگيرد؛ اما آنها در داخل و خارج قويتر عمل ميکنند و جوانان را هدف قرار ميدهند تا بتوانند تفکر غربي را بر کشور حاکم کنند. براي رسيدن به هدف خود اسلام، پيامبر، امام، رهبر و مديران کشوري را از طريق تقبيح، سخنان زشت، فحش و ناسزا مورد حمله قرار ميدهند.
* چه احزابي به جبهه مردمي دعوت ميشوند؟ آيا عملکرد گذشته از نظر کارشناسانه نقد شده است؟
در جبهه مردمي، گفتمان به صورت دقيق تعريف شده است. پس از انتخابات فرصت به وجود آمد تا بازنگري دقيق، عميق و نگارش مجدد انجام گيرد. مجموعه احزابي که با اين گفتمان هماهنگ هستند؛ دعوت شدند تا حضور يابند. حتي بعضي از افراد در جامعه به گونهاي معرفي شدند که چندان مناسب نيستند يا به نوعي کمرنگ و پررنگ هستند؛ ولي اينها حذف نشدند. تنها افرادي که گاهي به اين سو و آن سوي بودند، دعوت نشدند.
هدف ما جمع کردن همه احزاب اصولگرا زير يک بيرق است و الآن تشکيلات ديگري وجود ندارد تا اين احزاب را جمع کند. از درون اصولگرايي نيز زياد به ما حمله ميشود. عدهاي مخالف وحدت هستند و ميگويند ما بايد راه خود را برويم و گفتمان خود را داشته باشيم. البته با اين منطق هيچ وقت به جايي نميرسند؛ بنابراين بايد همه متحد شوند. اگر فردي انتقاد دارد بايد آن را پذيرفت؛ اما کوبيدن و منهدم کردن ساختار درست نيست. انتقاد جبهه مخالف با هدف شکستن ساختار مطرح ميشود؛ اما خوديها نبايد با دست خود ساختار را بشکنند. اگر به اصلاح نياز باشد، ساختار اصلاح ميشود تا به نتيجه درست برسيم.
* ملاک دعوت کردن يا نکردن افراد به جمنا چيست؟
اگر بخواهيم با دلايل گوناگون افراد را حذف کنيم، کسي باقي نخواهد ماند. هدف جمنا اين است افرادي را که پاي انقلاب، ملت، امام، دين و رهبري هستند، جمع کند. اگر کسي نسبت به اين امور ترديد داشته باشد، در گفتمان جمنا جاي نميگيرد.
* لازمه فعاليت سياسي اطلاع رساني و داشتن رسانه است؛ در حالي که جمنا در اين موضوع ضعيف عمل ميکند. آيا اين ضعف و نقد را قبول داريد؟
من ميپذيرم. آن دوران که به دوران سکوت تعبير ميشود، ما ساکت نبوديم؛ اما انعکاس عملياتي وجود نداشت و ديگران برداشت سکوت کردند. ارتباطات بيشتر و تبيين گفتمان بين مردم بايد اولويت داشته باشد؛ از اين رو اين روزها سخنراني زيادي دارم. در ايام دهه فجر تقريباً هر روز در يک استان بوديم؛ اما با وجود آنکه تلاش خود را انجام ميدهيم، صداي ما رسا نيست؛ زيرا از نظر امکانات مادي، رسانهاي، روزنامه، سايت و کانال در شرايط مناسبي قرار نداريم.
پس از انتخابات 96، راهبرد جمنا تبيين و برنامهريزي شد؛ البته در همه شهرها و استانها عملياتي نشد و در زمينه عملياتي جمنا شروع به فعاليت نکرد؛ اما ساختار وجود دارد و بايد بر اساس ساختار حرکت کنيم.
* درباره شوراي وحدت هم توضيحاتي بفرماييد؟
قرار است شوراي وحدت شکل بگيرد تا فراتر از جمنا فعاليت کند. يعني افزون بر گروهها و احزاب برخي از شخصيتها که حزب، گروه و دسته ندارند ولي در بين مردم جايگاه دارند، عضو شوراي وحدت شوند تا از اين طريق به يک نظر و گفتمان واحد اجتماعي، فرهنگي و سياسي برسيم.
* شوراي وحدت چه وجه تمايزي با جمنا دارد؟
شوراي وحدت وظيفه اجرايي ندارد؛ در حالي که جبهه مردمي، احزاب را با هدف انجام کار اجرايي جمع ميکند. اعضاي جبهه مردمي در شوراي مرکزي، استاني و شهري از پايين شکل ميگيرد. همه احزاب همسو در آن وجود دارند و فعاليت آنها مقطعي و صرفاً براي زمان انتخابات نيست؛ اما شوراي وحدت با هدف ايجاد وحدت شکل ميگيرد و هدف حزبي و تشکيلاتي ندارد. بنابرين وظايف جمنا و شوراي وحدت متفاوت از هم است.
* آيا جمنا ميتواند اصولگرايان را به فهرست واحد برساند؟
در انتخابات مجلس اصراري براي رسيدن به فهرست واحدي نداريم. هر شهر مقتضيات اجتماعي و سياسي، قوميتي و قبيلهاي خود را دارد. مقتضيات شهرهاي کوچک و بزرگ متفاوت از هم است. بنابراين در اين زمينه نميشود نسخه واحد پيچيد. در آن استانها شوراهاي استاني تصميم ميگيرند. نحوه عملکرد در هر استان متفاوت از ديگر استانها است.
البته اميد ما اين است که همانند انتخابات رياستجمهوري به فهرست واحد برسيم؛ اما در رياستجمهوري راحتتر ميتوان به اتحاد رسيد؛ زيرا در بعضي استانها افراد متحد ميشوند اما در بعضي ديگر از استانها اين موضوع امکانپذير نيست. متأسفانه، اين موضوع تجربهاي است که چند بار تکرار شده است؛ اما اميدواريم به فهرست واحد برسيم.
* نظر شما درباره استاني شدن انتخابات چيست؟ آيا اين موضوع را به صلاح کشور ميدانيد؟
اين موضوع مزايا و معايبي دارد که به نظر بنده در شرايط فعلي معايب آن بيشتر از محاسن است. براي مردم شهرهاي بزرگ عملاً فرقي نميکند؛ چون ليستي رأي ميدهند، ولي براي شهرهاي کوچک مردم افراد کانديدا شده را ميشناسند. وقتي استاني ميشود مردم روستاها و شهرها بايد به کانديدايي رأي دهند که براي آنها مشخص نيست از کدام شهر هستند. از سوي ديگر در آن استانها هر کسي پول و تبليغات بيشتر داشته باشد، موفق ميشود. پس اين مناسب نيست و انتخاب واقعي شکل نميگيرد.
مصاحبه از فرهاد کوچک زاده
ارسال نظرات