به گزارش رهنما به نقل از بصیرت ،در همان حال که آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دهمین گزارش خود پایبندی جمهوری اسلامی ایران به برجام را تأیید کرده است، آمریکا و اروپا به بهانههای واهی و حیلهبازی، اجرای آن را معطل گذاشته و نه تنها از تعهدات خویش طفره میروند، بلکه با مستمسک قرار دادن توان موشکی و نفوذ منظقهای جمهوری اسلامی، وقیحانه مذاکرات مجدد به روی برجام و تغییر بندهایی از آن را دنبال میکنند که سقف زمانی دارد. به عبارتی، آمریکا و متحدانش بدون انجام تعهداتی که در واقع برآورده شدن منافع جمهوری اسلامی ایران از برجام به حساب میآید، به دنبال تحمیل محدودیتهای دائمی یا دائمیسازی هزینههای کشورمان از برجام هستند. البته این گروه کشورها تلاش میکنند در عین نقض اعمالی برجام، از نقض اعلامی آن خودداری کرده و در واقع لاشه برجام را همچنان ابزاری برای فریب افکار عمومی ایران مورد استفاده قرار داده و مسئولان را نیز در بلاتکلیفی و معطلی برای تصمیمات راهبردی و راهکارهای جایگزین نگه دارند.
در شرایطی که متأسفانه برخی دولتهای اروپایی به جای وادارسازی رئيسجمهور دیوانهنمای آمریکا به حفظ اعتبار دیپلماسی غربی و احترام به توافق هستهای، متأسفانه او را در تشکیل جبهه واحدی علیه ایران همراهی کرده و به زعم خویش این دیوانهنمایی و ژست تهاجمی ترامپ را فرصتی برای تشدید فشار وادارسازی کشورمان به تکرار برجام در حوزههای دیگر تلقی میکنند، از مسئولان محترم دولتی انتظار میرود برای خروج از این وضعیت تصمیمگیری کرده و سناریوی مشترک آمریکا و دولتهای متحد اروپایی آن را خنثی کنند.
تأملی بر بازی مکارانه این دولتها، نشاندهنده این واقعیت است که سعی دارند بر اساس تجربه جنگ سرد و فروپاشی شوروی با مذاکره و گشایشنمایی، جامعه را نسبت به آینده مذاکرات شرطی و مسئولان را نیز با وعده و وعید به بیعملی کشانده و در انتظار نگه دارند. مسیری که حل مسائل و مشکلات جامعه را به آینده موکول میکند و در عین حال به توقعات و انتظارات مردم دامن زده و برآورده شدن آن را هم منوط به قبول شرایط یکجانبه و ظالمانه و آن هم برای آیندهای نامعلوم میکنند. قرار گرفتن مسئولان در موقعیت انتظار و بیعملی و مواجه شدن جامعه با انتظار بینتیجه و فراتر از آستانه تحمل که با دیپلماسی عمومی و مدیریت ادراک تقویت شود، میتواند به تغییراتی در افکار و رفتار منتهی شود و شاید اشاره صریح وزیر خارجه آلسعود مبنی بر اینکه برجام به تنهایی برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران کفایت نمیکند، اشاره به همان سناریویی باشد که معطوف به تجارب جنگ سرد است. جالب اینکه در آن دوران هم برای تشدید فشار بر شوروی، آمریکاییها کاهش قیمت نفت را با همکاری عربستان سعودی پیش بردند.
اما حال که نشانگان تکرار همان سناریو علیه ما آشکار شده، باید با عبرت از تاریخ به سرعت از دام آن خارج شد که خروج از این دام الزاماتی به شرح زیر دارد:
۱ـ بیان واقعیتهای مربوط به پایبند نبودن آمریکا و دولتهای غربی به تعهداتشان در برجام از سوی شخص رئيس محترم جمهور و تیم مذاکرهکننده که اگرچه سنگین بوده و با برخی ادعاهای قبلی آنان در تعارض هم قرار میگیرد؛ اما منافع ملی و مصالح نظام در رتبهای بالاتر از آن قرار میگیرد و همانگونه که شروع مذاکرات را نوعی شجاعت میدانستند، امروز هم باید شجاعت خروج از این دور باطل را داشته و از هزینههای حیثیتی احتمالی کوتاهمدت آن هیچ نگرانی نداشته باشند.
۲ـ تغییر در رویکردهای راهبردی به ویژه چرخش به شرق و استفاده از ظرفیت موجود در دیگر کشورها و شکستن توهم سران دولتهای غربی که تنها گزینه ایران حفظ و ارتقای روابط اقتصادی با غرب است. برای خروج از انتظار باید به سرعت به سمت ارتقای تعامل و همکاری با دیگر کشورها و تکرار ائتلاف و همکاری راهبردی با روسیه در مقابله با خطر داعش حرکت کرد و همین مدل را برای حل مسائل اقتصادی و شکست تحریم ظالمانه آمریکا و متحدانش به کار بست.
۳ـ پیادهسازی اقتصاد مقاومتی با تکیه بر منابع و ظرفیتهای داخلی و تنظیم خواستهها با داشتهها که البته مستلزم اصلاح الگویی تولید و مصرف و تقویت فرهنگ مقاومتی بوده و همکاری و مشارکت تمامی قوا و نیروهای درون نظام را طلب میکند.
مهمتر از همه، تصمیم بهنگام و شهامت اعلام این تصمیم و عملیاتیسازی آن است که اگرچه باید با همهجانبهنگری همراه باشد؛ اما همت و شهامتی از جنس انقلابیگری طلب میکند که حتماً با برخی ملاحظات مشاوران محافظهکار و آلوده به غربزدگی و خودباختگی به قدرتهای غربی در تعارض و تقابل خواهد بود؛ از این رو تغییر مشاوران تصمیمساز و احتیاط در پذیرش بیم و انذار مشاهدان مشوق خط مذاکره و سیاستهای برجامی و حفظ استقلال رأی حداقل در این مرحله یک ضرورت قطعی و تعیینکننده به حساب میآید.
ارسال نظرات