24 دی 1397 - 13:15
سخن روز مطبوعات

۲۴ دی ماه / حالا نوبت رفتن ترامپ است/ یک نماینده به این سوال پاسخ دهد؟

یکی از ۱۲۱ نماینده امضا کننده طرح به این سوال پاسخ دهد؛ شخصی که اعلان عمومی می‌کند اعتقادی به اسلام ندارد، چگونه حاضر است در مجلس سوگند وفاداری به اسلام بخورد؟
کد خبر : 2119

پایگاه رهنما :

به نقل از مشرق ؛  روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

 

*************

 

 


نمی‌ترسیدند قشون‌کشی نمی‌کردند

 

جعفر بلوری در کیهان نوشت:

 

اقتصاد، حقوق بشر و تروریسم، «ابزارهایی» هستند که نه فقط ایران، بلکه هر کشوری که بخواهد از نظم فاتحان جنگ جهانی دوم خارج شود، با آن نواخته می‌شود. در این بین، تفاوتی هم بین کره شمالی و آلمان وجود ندارد و این نظم اگر به هر شکلی بخواهد، از سوی همین فاتحان نیز به هم بخورد، از سوی «کدخدا» سرکوب می‌شود. نوعی روابط ارباب رعیتی، از آن بالا تا این پایین حتی بین صاحبان این نظم.


سفیر آمریکا در آلمان مگر، همین دو روز پیش با نوشتن نامه به شرکت‌های آلمانی، به آنها دستور نداد، با روسیه قرارداد گازی امضاء نکنند! (پروژه نورد استریم ۲). آلمان قوی‌ترین اقتصاد اروپا را داراست و این دستور توأم با تهدید نشان داد برای آمریکا به عنوان اربابِ این جمع (!) فرقی بین مرکل و بن سلمان وجود ندارد و هر کس تخطی کند، از سوی ارباب تنبیه می‌شوند. «ریچارد گرنل» در خاک آلمان به شرکت‌های آلمانی نامه نوشت و آنها را به تحریم تهدید کرد!


نحوه نواختن اما غالباً، با ابزار «تحریم»، «تهدید» و «فریب» و با استفاده از عواملی مثل رسانه، ائتلاف‌سازی، شوهای تبلیغاتی، حمله نظامی و عوامل نفوذی و صد البته عوامل غرب‌زده در داخل آن کشورها صورت می‌گیرد. طی سال‌های گذشته و با افزایش «هزینه» چنین روش‌هایی، همین هدف با کمی تغییر در روش و با «واسطه» دنبال شده است. بدین‌شکل که، پول از اعراب و رعیت‌ها، نقشه با ارباب! … هدف اعلامی‌شان نیز در پوشش شعارهای زیبایی مثل «داشتن دنیایی بهتر با استانداردهایی جهانی و…» بوده است. ترامپ با نحوه برخورد با متحدان و غیرمتحدانش، صحت این «چند خط بالا» را به خوبی علنی کرد.


اما آیا واقعاً هدف صاحبان این نظمِ حالا به هم ریخته، که خود را به هر وسیله و شکلی (جنگ، ترور، استعمار و قتل عام) به «قله» زورگویی رسانده‌اند، واقعاً ساختن دنیایی بهتر است؟ برای آنها آیا حقوق بشر اهمیتی دارد؟ یا هدف، جلوگیری از نابودی نظم ارباب و رعیتی‌شان است؟ آیا دشمنیِ این طیف با کشورهایی مثل چین، ایران، روسیه، سوریه و… به دلیل رعایت نشدن حقوق بشر در این کشورهاست؟ آیا دستگیری یک معترض یا کارگر در یکی از این کشورها، واقعاً باعث رنجش آنها می‌شود یا برعکس، آنها را خوشحال می‌کند چون، بهانه‌ای می‌شود برای توجیه این فشارها؟ سؤال‌ها ساده‌اند. پاسخ‌ها حتی از سؤال‌ها هم ساده‌ترند.


به هزار و یک دلیل، حقوق بشر ذره‌ای برای این طیف اهمیت ندارد. چرا؟ چون دیکتاتورترین و مرتجع‌ترین رژیم‌های بشری که با اره منتقدان را زنده زنده ریز ریز می‌کنند، متحدان همین طیف هستند. حتی از این هم فراتر، جزو این طیف هستند. اصلاً، هزینه این فشارها بر عهده همین رژیم‌های عصر حجری است. در کدام یک از این کشورهای قرون وسطایی انتخابات برگزار می‌شود؟! کدام یک از این شاهان شکم‌باره را مردمشان انتخاب کرده‌اند؟! اصلاً چیزی به نام انتخابات در این کشورها وجود دارد؟!


پس حقوق بشر «کشک» است و فشارهای این طیف به ایران به بهانه رعایت نشدن آن «جوک.» بنابر این هدف چیز دیگری است. دشمن، چشم دیدن بر هم خوردن نظم جهانی‌اش را ندارد. برای این نظم جنایت‌ها کرده، زحمت‌ها کشیده، هزینه‌ها کرده، غافل از اینکه این نظم، یکبار با شکستن کمر داعش و فراری دادن آمریکا از سوریه و یک بار هم با فراری دادن از عراق، به هم ریخت و به قول «ایو دالدر» سفیر آمریکا در ناتو (بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳) در مصاحبه با سی‌ان‌ان: سال ۲۰۲۱ رهبر هیچ کشوری برای آمریکا تره هم خرد نخواهد کرد!


وقتی این همه کشور علیه ایران اسلامی با این همه مشکلات داخلی، با این همه توطئه و این همه هزینه ۴۰ سال پی‌درپی مشغول دشمنی هستند، مرتب ائتلاف تشکیل می‌دهند، داعش راه می‌اندازند، تحریم می‌کنند، ۸ سال جنگ تحمیل می‌کنند و با سفر به سراسر دنیا به دنبال جمع کردن نمایندگانی از ۷۵ کشور دنیا در لهستان هستند، با صغیر و کبیر، مشروع و نامشروع، تروریست و غیرتروریست ائتلاف می‌کنند، یعنی… موضوع برایشان جدی است و حریفشان قَدَر!


دشمن شکست خورده اما دست‌بردار نیست. برنامه‌ریزی کرده، تحریم کرده و منتظر گذشت زمان است. گو طرف خود در ایران را شناخته باشد، با خیال راحت به فشارها و بدعهدی‌هایش ادامه می‌دهد! وقتی می‌بیند واکنش به بدعهدی‌هایش، نوشتن یک توییت یا آه و نفرین است یا در بدترین حالت، احضار کاردار، چرا باید نگران باشد؟!

 

وندی شرمن مگر نگفت، ترامپ اگر از برجام هم خارج شود، دولت ایران از آن خارج نخواهد شد! آیا آنها طرف خود را شناخته‌اند؟! آیا دولت در برابر این دورخیز دشمن، آماده است؟ چرا احساس می‌شود، دولت محترم، منفعل است؟ این حس از عدم اطلاع‌رسانی مناسب دولت دربرابر برنامه‌هایش نشأت می‌گیرد یا نه، واقعاً منفعل است؟ آیا وقت آن نرسیده که با خروج قدم به قدم از برجام، حریف را جای خود بنشانیم؟!


حریف با خیال آسوده از برجام خارج شد. یکی (آمریکا) رسماً و دیگری (اروپا) عملاً. خبری هم از رونقی که با تصویب برجام قرار بود بیاید نیست. اروپا با همکاری آمریکا کاری کرده که فقط، تاکید می‌شود-فقط ایران در برجام بماند و یک طرفه آن را اجرا کند! خبری از اقدام متقابل عملی از سوی دولت ما هم نیست.


۱۳ گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم این را تایید می‌کند. منتها، به متن گزارش‌های آژانس اگر نگاه کنید، می‌بینید که در آن صرفاً نوشته شده «ایران به تمام تعهداتش عمل کرده و انحرافی نداشته است.» در برخی حتی آمده «ایران بیش از تعهدات خود عمل کرده است». اما کلمه‌ای راجع به تعهدات طرف مقابل در این گزارش نیست! گو اینکه آژانس، به عنوان داور و قاضی این مذاکرات هم فهمیده، این تعهدات صرفاً یک طرفه است.

 

امروز اما به گواه گزارش‌های آژانس، ما طلبکاریم و اروپا بدهکار. ۹ ماه از وعده اروپا برای راه‌اندازی کانال مالی گذشته و سه بار نیز زیر تعهداتش زده است. در این شرایط، طبیعی این است که، ما اروپا را تحت فشار قرار دهیم، و دست روی دست نگذاریم. غیر از این است؟ اما واقعیت چیز دیگری است.

 

دولت گویا دست روی دست گذاشته و اروپا و آمریکا به شدت مشغولند! شاید اشتباه باشد اما بررسی واکنش‌های دولت محترم نشان نمی‌دهد، خود را آماده مقابله با لشکر دشمن با ده‌ها طرح و توطئه کرده باشد.


روی بحث اصلاً برجام نیست. این جملات هزاران بار گفته شده و همه آن را می‌دانند. بحث بر سر این است که، ما چه کرده‌ایم؟ آنها پس از هسته‌ای با ابزارهایی که در اول این وجیزه نام بردیم، روی برنامه موشکی و حقوق بشر متمرکز شده‌اند و با اعمال تحریم‌ها، تا توانسته‌اند، علیه ایران وارد شده‌اند. منتظر گذشت زمان و تاثیر تحریمند، منتظر آغاز اعتراض‌ها و فتنه‌انگیزی‌ها هستند.

 

این را نه به تلویح که تصریح می‌کنند. امید زیادی هم به شبکه‌های بی‌در و پیکر اجتماعی که با غفلت عجیب برخی مسئولین، افکار عمومی را به دست گرفته بسته‌اند. این همه برنامه و دشمنی در حالی است که، خود به شدت درگیر بحران‌های داخلی‌اند.

 

دولت آمریکا بیش از ۲۳ روز است که تعطیل است و برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه، به قول رویترز گرفتار آشوب و شورش‌های «خطرناک» شده‌اند. این همه هجمه و برنامه‌ریزی علیه یک کشور دیگر در چنین شرایطی یعنی، کینه‌شان شتری است!


طبیعی است خب. آنها دشمن هستند. عصبانی‌اند. تمام پروژه‌هایشان از سوی ایران و دوستانش نقش بر آب شده. نظم جهانی‌شان به خطر افتاده. عصبانی اگر نبودند مثل گذشته در لفافه حرف می‌زنند. صراحتاً می‌گویند به دنبال کشاندن جنگ به خیابان‌های تهرانند. به دنبال فقیر کردن مردم هستند تا به خیابان‌ها بیایند. مردم ایران را صراحتاً تروریست می‌خوانند! این را برخلاف گذشته، صراحتاً می‌گویند.

 

جایی خواندم، آمریکا ۵۰۰ نفر را برای به نتیجه رساندن تحریم‌های نفتی و اقتصادی مامور کرده و به اقصی نقاط دنیا فرستاده تا رایزنی کنند و امتیاز بدهند و بگیرند. برای بهمن ماه و در لهستان قرار است یک شوی ضدایرانی بر پا کنند. همه اینها یک پیام بیشتر ندارد. دشمن ترسیده. وگرنه این چنین قشون‌کشی نمی‌کرد.


سوای از اینکه، این تلاش‌ها به نتیجه خواهد رسید یا خیر، سؤال مهمی که بالا هم پرسیدیم این است که ما چه کرده‌ایم؟ چند نفر را مامور مقابله با تهاجم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و در نهایت نظامی دشمن کرده‌ایم؟ به کدام کشورها سفر کرده و با چه کسانی دیدار کرده‌ایم؟ آیا دستگاه سیاست خارجی ما آنطور که باید فعال هست؟

 

آقای رئیس‌جمهور چند بار به عراق، افغانستان، پاکستان و کشورهای همسایه سفر کرده‌اید؟ آیا آن طور که دشمن در صدد ضربه زدن به ایران عزیز است، ما هم آماده خنثی کردن این توطئه‌ها هستیم؟ (ضربه زدن پیشکش!) آیا این عجیب نیست که، رئیس‌جمهور محترم فقط به کشورهای اروپایی سفر می‌کند؟! کشورهای همسایه و غیر اروپایی آیا اهمیت ندارند؟!


وسط یک جنگ تمام‌عیاریم. یک طرف ایران و طرف دیگر آمریکا با تمام نوکرهایش. با کمال تاسف باید گفت، در این معرکه، رویکرد دولت محترم، لااقل تا لحظه تنظیم این مقاله، رویکرد متناسبی نبوده است. دولت و رسانه‌هایش البته، جاهایی رویکرد بسیار بسیار فعالی داشته‌اند اما صرفاً در داخل کشور و هنگام مواجهه با منتقدان! رویکردها علیه دشمن در حد واکنش توییتری یا ابراز تاسف بوده یا در شدیدترین حالت احضار سفیر یا کاردار مثلاً لهستان…روزنامه‌هایشان هم هنوز درگیر رقص چند سرباز یا مقایسه عربستان و ایران در ماجرای ازدواج دختران در سنین پایین هستند با محوریت دفاع از عربستان! تیتر می‌زنند ایران ۱۳ عربستان ۱۵! یا مشغول مدل کامپیوتر حاج حسین! که آمریکایی است یا چینی؟! «زرد» هم، برای توصیف برخی از این رسانه‌های نزدیک به دولت زیاد است.


۲۲ بهمن خواهد رسید جشن ۴۰ سالگی آن را هم خواهیم گرفت، ائتلاف‌سازی‌ها و ناتوی عربی‌شان هم به سرنوشت «دوستان سوریه» و «ارتش آزاد» دچار خواهد شد مگر اینکه، این انفعال از روی شوک! یا خوش‌خیالی، ادامه یابد.

 

 

 

 

ضرورت وحدت در شیوه حل اختلاف

 

در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:

 

یک جامعه چگونه می‌تواند یکپارچگی و انسجام و حرکت به سوی پیشرفت خود را حفظ کند؟ به‌طور طبیعی عوامل گوناگونی برای تحقق این هدف لازم است، ولی در هر حال اندازه‌ای از وحدت و اشتراک در رویه‌ها لازم است. بدون چنین حداقلی از وحدت رفتاری، جامعه دچار مشکل و بی‌ثباتی می‌شود. ولی این اشتراک بیش از هر چیز باید درباره شیوه حل اختلاف باشد.

 

در واقع ممکن نیست که مردم درباره همه امور اشتراک نظر و عمل داشته باشند، ولی در شیوه حل اختلاف باید اتفاق نظر داشته باشند. ذات جامعه جدید، با تفاوت و اختلاف نظر عجین شده است و هر کس برحسب سلایق و علایق خود می‌تواند طرفدار دیدگاه و ارزش‌هایی باشد و به‌طور طبیعی این دیدگاه‌ها در تعارض یا حتی تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند. د

 

ر این مرحله اگر طرفین نسبت به شیوه حل اختلاف اتفاق نظر داشته باشند، مشکل خاصی نخواهد بود و پس از مدتی مقابله فکری یا عملی، مرجع مورد رضایت و پذیرفته شده از سوی دو طرف، داوری نهایی را انجام می‌دهد.


فرق یک جامعه پیشرفته با یک جامعه توسعه نیافته در میزان و اندک بودن اختلافات ارزشی و نگرشی میان مردم آن جوامع نیست. اتفاقاً در یک جامعه پیشرفته، اختلافات ارزشی و نگرشی و نیز تضاد منافع خیلی زیادتر از وجود این موارد در یک جامعه توسعه‌نیافته است. تفاوت این دو جامعه در وجود توافق عمومی نسبت به شیوه مسالمت‌آمیز حل اختلاف در جامعه توسعه‌یافته و فقدان چنین شیوه‌ای در جامعه توسعه‌نیافته است.

 

به همین علت است که می‌بینیم در یک جامعه توسعه‌یافته اختلافات زیاد است و حتی در مواردی به تنش نیز می‌رسد، ولی در نهایت از اندازه معینی فراتر نمی‌رود و مراجع حل اختلاف بویژه دستگاه قضایی حضور دارند و نسبت به اختلافات براساس قانون داوری کرده و حکم صادر می‌کنند و همه طرف‌های ذینفع در برابر آن خاضع هستند.


یکی از نمونه‌های مشهور آن اختلاف دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در انتخابات سال ۲۰۰۰ بود که نسبت به آرای یک ایالات چند صد یا چند هزار رأی اختلاف نظر وجود داشت که تغییر آن موجب تغییر مهمی در نتیجه انتخابات می‌شد. این اختلاف نظام سیاسی ایالات متحده را با یک چالش جدی مواجه کرده بود، ولی در نهایت هنگامی که دیوان عالی امریکا رأی داد مثل آبی که بر آتش سوزان ریخته شده باشد، ماجرا خاتمه یافت.


وضعیت جامعه ما از این حیث جالب است. واقعیت این است که اختلافات در جامعه ایران لزوماً بیشتر از اختلافات در جوامع دیگر نیست. آنچه مشکل ما است، عدم حل این اختلافات است. در واقع نسبت به شیوه حل اختلاف اتفاق نظر نداریم، یا آن را منصفانه و بی‌طرف تلقی نمی‌کنیم. در نتیجه نه تنها اختلافات حل نمی‌شود و به جایش متراکم می شود، بلکه از یک موضوع به موضوع دیگر جهش می‌کند و با تراکم اختلاف مواجه می‌شویم، بدون اینکه هیچ‌کدام حل شود. و هرکدام چون زخمی ناسور باقی می‌ماند و افزایش این اختلافات امکان حل آنها را نیز کمتر و کمتر می‌کند.


مهم‌ترین علت این پدیده عدم توافق نسبت به یک شیوه حل اختلاف است. جامعه‌ای که نهاد و مفهوم فصل‌الخطاب ندارد و نسبت به شیوه حل اختلاف توافق نداشته باشد، با کوچک‌ترین اختلاف نیز دچار مشکل می‌شود و ایمنی خود را از دست می‌دهد. همه را نسبت به چگونگی حل اختلاف نگران می‌کند. ولی جامعه‌ای که درباره شیوه حل اختلاف اتفاق نظر دارند از بزرگ‌ترین اختلافات نیز نمی‌ترسند، چون می‌دانند بزودی و با ارجاع آن به نهاد فصل‌الخطاب حل خواهد شد. نهاد حل اختلاف یا فصل‌الخطاب نیز باید فراتر از اختلافات و گرایش‌ها عمل کند تا مورد قبول جامعه قرار گیرد.


مهم‌ترین مسأله‌ای که امروز باید در دستور کار گروه‌های سیاسی قرار گیرد، تفاهم و توافق نسبت به شیوه حل اختلاف است و اینکه چگونه می‌توان نهاد حل اختلاف را ارتقا داد و از مجادلات سیاسی و گروهی فراتر برد تا به‌عنوان مرجعی معتبر برای داوری نهایی باقی بماند. باید اصل وحدت نظر در شیوه حل اختلاف را پذیرفت و تبلیغ کرد و اصل کثرت و تنوع ارزش‌ها و نگرش‌ها را تبلیغ کرد و به رسمیت شناخت. برخی از این نهادها در جامعه ما درست یا نادرست متهم به سوگیری شده‌اند. باید کوشید واقعیت این اتهام را روشن کرد و جایگاه آنها را ارتقا داد.

 

 

 

 

آقای استاندار از این افراد دوری کنید

 

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

 

سرانجام گمانه زنی ها تمام شد و دولت سکان مدیریت استان خراسان رضوی را به استاندار قبلی کرمان واگذار کرد. او گرچه مسئولیت خود را در کرمان بعد از حدود ۵ سال استانداری با «استعفا» پایان داد اما شنیده ها از موفقیت های او به ویژه در بخش اقتصادی و تکیه بر اقتصاد مقاومتی حکایت می کند. روزنامه خراسان ۱۳ دی با اختصاص یک صفحه کامل علاوه بر معرفی و مصاحبه با استاندار علیرضا رزم حسینی، گزارشی خواندنی از عمده ترین مشکلات و مطالبات مردم خراسان رضوی منتشر کرد.

 

افزون بر این استاندار جدید جلسه ای با نمایندگان مردم در خراسان رضوی با حضور رئیس مجلس و همچنین جلساتی با تولیت آستان قدس رضوی و امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان و دیگران داشته و به احتمال قوی مطالعات و تحقیقاتی هم درباره شناخت خراسان رضوی و مشکلات این استان که «قلب معنوی» ایران عزیز در آن می تپد انجام داده بنابراین و با توجه به اقدامات دیگر رسانه های استان در زمینه مطالبات و مشکلات استان، دیگر نگارنده ضرورتی برای تکرار این مسائل مهم در این یادداشت نمی بیند اما به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ ایران و مجاور بارگاه حضرت ثامن الحجج (ع) در پایتخت معنوی کشورمان چند نکته را خطاب به استاندار جدید خراسان که قطعه ای از بهشت را همچون نگینی در برگرفته یادآور می شوم.


چند پیشنهاد به استاندار جدید


۱ – جناب رزم حسینی اولاً برای شما و همه خدمت گزاران به مردم در جمهوری اسلامی آرزوی موفقیت در انجام مسئولیت خطیر خدمت به دین و میهن را دارم و امیدوارم در همین فرصت اقلاً حدود ۳ ساله، توفیق خدمت صادقانه و اثبات «کارآمدی» در پیشبرد و پیشرفت امور را داشته باشید.


۲ – آقای استاندار اگر دولت نخواست یا نتوانست یا پیدا نکرد فردی بومی را برای سپردن مسئولیت استانداری خراسان رضوی، شما به این مهم همت گمارید تا با استفاده از ظرفیت بزرگ نخبگانی استان علاوه بر استفاده از افراد بومی برای همکاری، شایستگانی را شناسایی، به کارگیری و برای تصدی پست های مختلف حتی تا رده ریاست جمهوری به مجموعه مدیریت کشور معرفی کنید- هر چند سیاسی کاری های حزبی و باندهای قدرت مانع ایجاد کنند- تا شاید برای مسئولانی که همچنان در غفلت و انگاره غلط «پایتخت محوری» هستند، تلنگری باشد.


۳ – توفیق خدمت به ملت در هر جای کشور مایه عزت و افتخار است، اما خدمت در خراسان رضوی و جوار بارگاه امام رئوف، توفیق و مقدری فوق العاده با ارزش است که باید با تمام وجود همه مسئولان به ویژه استاندار قدر آن را با خدمت شایسته و استفاده از توان حداکثری خود و مجموعه مدیریتی استان و پای کار آوردن دولت و مجلس بدانند. این استان و مشهد عزیز هم قلب و مرکز ایران است هم «ویترین» و نماد و تابلوی نظام اسلامی نه تنها در برابر دیدگان ۸۰ میلیون ایرانی بلکه میلیون ها زائر و گردشگر خارجی که از کشورهای اسلامی و غیر آن به این شهر و استان سفر می کنند.


خراسان فقط مشهد نیست


۴ – نکته قابل یادآوری دیگر اینکه عظمت و قدر خدمت به مشهد و زائران و مجاوران و تلاش برای پیشرفت هر چه بیشتر این شهر گران قدر و جلوی چشم رسانه ها بودن آن نباید هیچیک از مسئولان به ویژه استاندار را حتی لحظه ای از توجه و برنامه ریزی موثر برای تک تک شهرها و شهرستان ها و بخش ها و روستاهای این استان غافل کند، پرواضح است که خراسان رضوی مجموعه مرکز استان و جای جای این «استان مرزی» است.


۵ – آقای استاندار گرچه «بودجه» و «اعتبار» نقش بسیار به سزایی در پیشبرد و پیشرفت دارد اما حتماً می دانید و باور دارید که بسیاری از اوقات این «ابتکار» است که می تواند حتی جای خالی بسیاری از منابع مالی دولتی را پر کند.

 

قطعاً استفاده از ظرفیت نخبگانی و پرتعداد استان خراسان و مشورت و به کارگیری آنان در عرصه های گوناگون کمک بی بدیلی به نوآوری، خلاقیت و ابتکار در زمینه های گوناگون پیشرفت استان خواهد کرد به ویژه که خراسان و مشهد به خاطر برخورداری از دانشگاه ها و حوزه علمیه به عنوان «قطب علمی» کشور مطرح است.


۶ – آقای رزم حسینی شما به عنوان چهاردهمین استاندار خراسان رضوی بعد از انقلاب اسلامی به احتمال قوی می دانید که خراسان در کنار همه ظرفیت های بالقوه و بالفعل سیاسی، اقتصادی، علمی، گردشگری، سلامت، صنایع، معادن، تجارت بازرگانی، کشاورزی، خدمات و حتی خاک مرغوب، ظرفیت بالفعل بزرگ و تاثیرگذاری در عرصه رسانه دارد که قدمت و تکثر و اثرگذاری آنها، این استان را به قطب رسانه ای کشور و «خراسان» را به قوی ترین و بزرگ ترین رسانه شمال شرق کشور تبدیل کرده و این ظرفیت بزرگ، با ارزش و موثر می تواند تمام قد در خدمت پیشرفت استان در عرصه های گوناگون باشد به شرط اینکه شما و دیگر مسئولان به موقع، هوشیارانه و با سعه صدر و انتقادپذیری و به کارگیری مشاوران رسانه ای امین، حرفه ای، امانتدار و اخلاق مدار از این رکن پرقدرت و پرنفوذ مردم سالاری و موثر در پیشرفت کشور استفاده کنید.


آقای استاندار با مردم زندگی کنید


۷ – آقای استاندار باور کنید هیچ چیز از خدمت به دین و میهن در کارنامه این دنیایی و اخروی انسان به ویژه مدیران، کشوری مستقل که همه چیز آن مدیون خون شهیدان است، با ارزش تر نیست و یکی از شروط اصلی خدمت خالصانه و موثر به ملت، آشنایی و شناسایی دقیق مشکلات و مطالبات مردم است و همانا که بهترین راه شناخت خواست ها و مشکلات مردم زندگی با ایشان، در بین مردم بودن، تواضع در مقابل آنان و حس کردن معضلات و مشکلات مردم از نزدیک است، پس مردمی بودن شرط اصلی موفقیت در خدمت است.


۸ – سخن آخر اینکه آقای استاندار می دانید «بله قربان گویان»، «متملقان» و چاپلوسان نه تنها خود و شخصیت انسانی خود را کوچک و پست و حقیر می کنند بلکه با نفوذ خود در دستگاه های مدیریتی خرد و کلان اولاً باعث مشتبه شدن امر بر برخی مدیران می شوند، ثانیاً با تملق و چاپلوسی و تلاش برای انسداد باب نقد آگاهانه و دلسوزانه مانع شنیده شدن صداهای مختلف، شناسایی دقیق مشکلات و مطالبات، آشکار نشدن عیب ها و نقص ها و کاستی ها و در نتیجه حل نشدن مشکلات می شوند، ثالثاً بله قربان گویان و متملقان باعث دور شدن خود و مدیران از مدیریت علوی و نزدیک شدن به مدیریت «اموی» و عذاب الهی می شوند پس دوری گزیدن و به کار نگماردن چنین افرادی یکی از لوازم موفقیت هر مدیری از جمله شما برای خدمت به دین و میهن است.


امیدوارم نام شما که سابقه رزمندگی و حضور در دفاع مقدس هم داشته اید، در زمره «خادمان» به ملت و آرمان های جمهوری اسلامی ثبت و ضبط شود.

 

 

 

 

رویکرد عملی در برابری دیه زنان و مردان

 

علی نجفی در آرمان نوشت:

 

تحولات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دنیای معاصر شرایطی را ایجاب کرده است که برابری حقوق افراد در مقابل قانون، نه تنها در قوانین مربوط به حقوق شهروندی و اساسی کشورها بلکه در اسناد بین‌المللی به عنوان یک اصل پذیرفته شده است و انسان‌ها قطع نظر از نژاد، رنگ پوست، دین و جنسیت از لحاظ حقوق و امتیازات اجتماعی با یکدیگر برابرند و این اصول در فرآیند تحول فرهنگ عمومی مردم و افکار آحاد جامعه در دنیا به حدی پذیرفته شده است که به عنوان یک شالوده نهادینه شده موجب انگیزش فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی در دنیا شده است.

 

هرچند در رویکرد کشورها در مورد مفاد اسناد بین‌المللی، در چارچوب حق تحفظ از قبول و پذیرش برخی از مفاد این کنوانسیون‌ها و پروتکل‌های بین‌المللی یا اعلامیه‌های جهانی به طور کامل خودداری می‌شود، اما واقعیت این است که درخصوص برابری انسان‌ها تاکنون از چنین حق تحفظی استفاده نشده است.

 

کشور ما نیز به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین اعضای جامعه بین‌الملل با الحاق به این اسناد، پایبندی خود را بدون تحفظ به مفاد آنها، اعلام داشته است. اما در قوانین داخلی ما به‌ویژه بعد از انقلاب اسلامی با نوعی پارادوکس مواجه گردیده و بر این اساس با بستر اختلافات فکری، برداشت‌های ناهمگون و اعتقاد به افکار معارض مواجه گشته‌ایم. این امر به‌ویژه در خصوص حقوق زنان در قانون مجازات اسلامی و قوانین مربوط به ارث و غیره بیشتر به چشم می‌خورد.

 

درخصوص قوانین مربوط به ارث و راه حل‌های حقوقی و یا اختلافات فردی یا خانوادگی به‌ویژه در سال‌های اخیر شاهد نوعی برابری و همسان‌سازی در مورد فرزندان پسر و دختر در خانواده‌ها بوده‌ایم. در مورد دیه و اینکه دیه زن ۵۰ درصد دیه مرد در موازین فقهی اعلام شده است، بحث‌های فراوانی در میان فقها، حقوقدانان و افرادی که در امر قانونگذاری مداخله دارند، اتفاق افتاده است.

 

اصولاً ما در دهه اخیر شاهد تحولاتی در نگاه فقهی و تقنینی درخصوص اجرای قوانین جزایی در کشور بوده‌ایم. به گونه‌ای که با استفاده از فقه پویا و اختیارات ثانویه ملاحظه شده است که در بحث اجرای مجازات‌ها، مجازات سلب و جرح از لحاظ قانونی تغییرات عمده‌ای به‌وجود آمده و از لحاظ سیاست قضائی و اجرای احکام هم با نوعی انعطاف و عدم اجرای کیفرهایی مانند رجم و حد سرقت و غیره مواجهیم و درخصوص مجازات قصاص هم تغییرات بنیادی در قتل‌های در حکم عمد ایجاد شده است و در عین حال در مواد مربوط به مشارکت در قتل، قسامه و شهادت شهود، قانون در سال ۱۳۹۲ با تغییرات عدیده‌ای مواجه گشته است.

 

در بحث دیه واقعیت این است که از لحاظ فقهی کماکان اصل فقهی که دیه مرد دو برابر دیه زن قرار داده شده، حاکمیت دارد. النهایه با استفاده از تدابیر صنعت بیمه ما توانسته‌ایم که در عمل با توافق بین بیمه‌گر و بیمه‌گذار، به نوعی یکنواختی و برابری دیه زن و مرد به نوعی راه حل جدیدی را پیدا کنیم.

 

اما اینکه از لحاظ قانونی با پیشنهادی که اخیراً مطرح گردیده و توضیحات پشتیبان چنین تفکری برای تساوی دیه زن و مرد نیز آماده کرده باشیم، واقعاً با نوعی چالش مواجه خواهد شد زیرا از لحاظ فقه سنتی و تطبیق با موازین شرع انور اسلام و منابع مقضی چنین تفکری دیه زن و مرد متفاوت است و هیچ نظر فقهی تاکنون که بتواند ضوابط سنتی را تحت تاثیر قرار دهد در خصوص مورد ارائه نشده یا حداقل به صورت عمومی مطرح نبوده است.

 

مگر آنکه با استفاده از فقه پویا و اختیارات ثانویه فقها در این مورد به نوعی وفاق و اجماع برسند و با تغییر نگرش براساس توجیهات مترتب بر تحولات نوین اجتماعی این برابری را مورد حکم قرار دهند و یا آنکه با استفاده از بحث مصلحت دینی یا بحث غیبت، ضوابط جدیدی را حاکم گردانند که در این صورت این رویکرد جدید قابلیت اعمال داشته باشد.

 

باید منتظر ماند تا جزئیات این برابری به نوعی مورد اطلاع‌رسانی قرار گیرد که در آن صورت باید شاهد تغییر نگاه فقهی و یا استفاده از مکانیزم جدید صنعت بیمه در آن خصوص باشیم. واقعیت این است که در مباحثی مانند ارث و دیه، این اختلاف بین زن و مرد به عنوان یک اصل فقهی پذیرفته شده است فلذا اگر بخواهیم با بقاء بر این اصول مشکل موجود را برطرف کنیم باید با مکانیزم‌های عرفی عمل کنیم.

 

از لحاظ افکار عمومی به نظر می‌رسد جامعه پذیرای چنین راه حلی که موجب رفع تبعیض باشد، خواهد بود. به‌ویژه آنکه امروز زنان جامعه ایران دوشادوش مردان از لحاظ فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی به‌ویژه تحصیلات اگر نگوییم گوی سبقت را ربوده‌اند باید بگوییم در یک ماراتن رقابت کمتر از مردان عرض اندام نداشته‌اند.

 

لذا چون قوانین باید بازتاب نیازهای روز جامعه باشد و تعهدات بین‌المللی از یک طرف و شرایط اجتماعی جامعه از طرف دیگر مُعّدِ پذیرش برخی رویکردها می‌باشد، اتخاذ چنین تدابیری قطعاً با اقبال عمومی مواجه خواهد شد.

 

 

 


حالا نوبت رفتن ترامپ است

 

هادی محمدی در جوان نوشت:


دلایل زیادی در مؤلفه‌های ملی امریکا و متغیرهای مرتبط با غرب آسیا موجب شد ترامپ عزم خود را برای خروج از سوریه اعلام کند. این مسئله فقط به سوریه محدود نمی‌شود و براساس اعلام معاون رئیس‌جمهور امریکا، ادامه حضور امریکا در افغانستان هم از سوی ترامپ در حال بررسی است.

 

ترامپ نیز تأکید کرده که افغانستان موجب شد اتحاد شوروی تبدیل به روسیه شود و این موضع معانی روشنی در بر دارد. با اینکه صهیونیست‌ها به شدت از این رویکرد ترامپ ناراضی هستند و از طریق بولتون و پمپئو برای منصرف کردن ترامپ تلاش کرده‌اند، ولی فشار لابی‌های صهیونیستی فقط این اقدام را با کمی تأخیر روبه‌رو کرده است و رصد تحرکات امریکا در سوریه و عراق نشان می‌دهد که دستگاه دیپلماسی امنیتی و سیاسی امریکا با عجله دنبال برخی ساماندهی‌های اضطراری با ترکیه و فرانسه است تا از میزان پیامدهای قطعی خروج امریکا بکاهند.

 

ترامپ نمی‌تواند روی عربستان، امارات و مصر، بیش از پرداخت‌های مالی برخی هزینه‌ها حساب باز کند و اسرائیل هم حتی با نمایش عملیاتی در فرودگاه دمشق به منظور نگه داشتن امریکا در سوریه و منطقه، دستاوردی نداشت. ترامپ که سال جدید را با تعطیلی دولت فدرال آغاز کرده، مشکلات زیادی دارد و نمی‌داند به کابوس سبقت اقتصاد چین نسبت به امریکا در سال ۲۰۲۰ فکر کند یا به پرونده‌های گوناگون قضایی و امنیتی که توسط FBI به شکل جدی در حال پیگیری است بپردازد. البته کنگره هم بیکار نیست و در مورد مناسبات مالی – تجاری شخصی ترامپ با محمدبن سلمان، در کنار سیاست خارجی بحران‌ساز ترامپ با تمامی جهان مشغول بررسی‌های خود است.

 

ارتباط ویژه ترامپ با روس‌ها و کتمان برخی از گزارش‌ها از دیدار با مقامات روس، تا رویکرد وزارت خزانه‌داری برای خارج کردن شرکت‌های نزدیک به پوتین از لیست تحریم و موضوعات متنوع دیگر، ترامپ را در دستگاه‌های قضایی، امنیتی و قانونگذاری با مرحله آماده شدن برای استیضاح در کنگره و حتی گمانه‌زنی برای کناره‌گیری از قدرت در سال ۲۰۱۹ از سوی سناتورها و مقامات سابق امریکا به پیش برده است.

 

سفر دستپاچه پمپئو و بولتون به منطقه، به‌جز موضع‌گیری‌های تبلیغاتی، فقط برای برطرف کردن نگرانی شرکای امریکاست که نتیجه‌ای نیز در بر نداشته است، چراکه امریکا نه‌تن‌ها باید در یک زمان‌بندی سریع از برخی مناطق غرب آسیا خارج و تعداد نیروهایش را در ده‌ها پایگاه نظامی کاهش دهد، بلکه در ساختار رسمی دولت امریکا نیز، نوبت به رفتن ترامپ رسیده و این کابوس برای شرکای امریکا در غرب آسیا هولناک است و یک فروپاشی همه‌جانبه را در افق نزدیک نشان می‌دهد.

 

عجله کشورهای عربی برای بازگشت به دمشق حتی پمپئو را نگران کرد که شاید این کشورها برای کاستن از خسارت‌های بیشتر، حرکت به سمت تهران را نیز برنامه‌ریزی کنند و امریکا را مقصر همه سیاست‌های‌شان معرفی نمایند. حتی اگر ترامپ با کمک رشوه‌های مالی گسترده کشورهای عربی یا لابی‌های صهیونیستی در مقابل استیضاح دوام بیاورد، دیگر نمی‌توان در نیمه دوم دوره ریاستی‌اش انتظار داشت، همان ترامپ دو سال گذشته در کاخ سفید باشد.

 

مسئله تأمل‌برانگیز و مشکوک این است که عده‌ای که در داخل کشور بلای برجام را بر کشورمان تحمیل کرده و منتظر دموکرات‌ها بودند، در این شرایطی که ترامپ به سر می‌برد، دست به کار شده و تحلیل می‌کنند که ترامپ برای دوره دوم ریاست هم باقی است و باید با او هرچه زودتر وارد مذاکره شویم! به راستی این کار برای منافع ملی است یا نجات ترامپ؟!

 

 

 

 

چرخه وهمناک درماندگی

 

ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:

 

اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهوری طی دو روز گذشته گفته بود نباید مردم را از آینده ناامید کرد؛ جمله‌ای که البته پیش از این هم بارها از زبان سایر مسئولان دولتی از جمله رئیس‌جمهوری کشور نیز بیان شده بود. اما چرا این گزاره که بارها تیتر خبر رسانه‌ها شده، نمی‌تواند به معنای واقعی و عملی تاثیرگذار باشد؟ مخاطب معاون اول، برخی از افراد داخل کشور و البته بازنشر برخی از اخبار کذب و دلسردکننده توسط رسانه ملی است.

 

اما آیا می‌توان تنها تقصیر را به گردن مسئولان و رسانه‌هایی که به گفته آقای جهانگیری سیاه‌نمایی می‌کنند، انداخت؟ تردیدی نیست که این روزها بسیاری از مسئولان هم نقش اپوزیسیون به خود گرفته و در یک چرخه وهمناکی از انداختن توپ به زمین دیگری افتاده‌اند و ناگفته پیدا است که در این چرخه دولت سیبل آماج تیرهای نقدانه قرار می‌گیرد، در حالی که شاید تقصیر کمتری از سایر اجزای اثرگذار در کشور داشته باشد.

 

اما با این همه، نمی‌توان گناه دولتی که برخاسته از رای قاطع ۲۴ میلیونی مردم است را در ضعف عملکرد خود نادیده گرفت. آقای معاون اول باید بداند که تنها با گفتن جمله تکراری مردم را ناامید نکنید نمی‌توان مولفه‌های اصلی ناامیدی را از ذهن اجتماع مردد به آینده پاک کرد.

 

بی‌شک مولفه‌های امید به زندگی و آینده، از دیدگاه جامعه‌شناسی مفصل است و تنها باید بسنده کرد به بیان اینکه اکثریت جامعه دچار درماندگی آموخته‌شده از سوی همه سیاست‌گذارانی شده است که هیچ مجالی برای احساس موثربودن در جامعه به آن‌ها داده نشده است. زمانی که افراد جامعه حتی در کوچک‌ترین مسائل نمی‌توانند عاملیت خود را در یک فضای برابر به اثبات برسانند چگونه می‌توان انتظار امید به آینده و زندگی از آن‌ها داشت.

 

دولت طی ۵ سال گذشته چه تغییری در ساختارهای معیوب موروثی‌اش ایجاد کرده است تا جامعه با دلخوشی به این تحولات سعی در امیدواری داشته باشد؟ نظام اقتصادی کشور را چه سیاه‌نمایی بدانیم، چه ندانیم با ابرچالش‌هایی روبه‌رو است که هیچ نشانه‌ای برای تغییر در مشی و روش کلی حرکت آن دیده نمی‌شود چنانچه به‌زعم کارشناسان بودجه سال ۹۸ تفاوت چندانی با سال پیش از آن ندارد و این همان روند دست‌به‌عصایی است که سال‌ها آن را دنبال کرده‌ایم بی‌آنکه تغییری بنیادین در اصول غلط خود داشته باشیم.

 

امید به آینده قطعاً به موارد ذکرشده تقلیل یافتنی نیست و حتماً عوامل پیچیده‌تر و وسیع‌تری دارد اما بی‌شک دولتی که متوقع از مایوس نکردن مردم است، خود باید به عنوان یک عامل مهم اثرگذار، کلاه خود را قاضی کرده و ببیند عملکردش منهای سخنرانی‌های مسئولانش تا چه اندازه توانسته چاره‌ساز احساس ناامیدی مردم شود.

 

بهتر است به جای افتادن در چرخه معیوب توپ به زمین دیگری انداختن، تنها در محدوده اختیارات و وظایف خود منشا اثرات امیدوارکننده باشیم. اگر دولت فکر می‌کند مشکلات موجود بزرگنمایی می‌شود بهتر است با چند اقدام اثرگذار همان مشکلات را پیش مردم کوچک جلوه دهد. اقداماتی که البته وعده‌اش را همین سال گذشته داده بودند. یادمان باشد امید تنها به گفتن و گفتن و گفتن به مردم گرفتار در مرداب درماندگی تزریق نمی‌شود.

 

 

 

 

استانی شدن انتخابات مجلس!


محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:


طرح استانی شدن انتخابات مجلس در جلسه علنی ۱۹ دی ۹۷ با رأی اکثریت نمایندگان مجلس به صورت مشروط تصویب شد. نمایندگان شرط کردند نقایص آن در کمیسیون شوراها برطرف شده و بررسی‌های بیشتری روی این طرح صورت گیرد. این طرح ۱۹ آبان ۹۷ با امضای ۱۲۱ تن از نمایندگان مجلس به هیئت رئیسه تقدیم شده بود. درباره این طرح ملاحظات زیر قابل دقت است؛


۱- طرح استانی شدن انتخابات در سال‌های ۸۲، ۸۶ و ۹۴ به مجلس ارائه شده بود. در تمامی این سال‌ها پس از تصویب مجلس، شورای نگهبان به دلیل مغایرت با قانون اساسی، آن را رد کرده به‌گونه ای که نمایندگان بر نظر خود پافشاری نکرده و طرح به مجمع تشخیص مصلحت هم نرفته بود. با این حال برای چهارمین بار به مجلس ارائه شده و طبیعی است به همان دلایل سابق از سوی شورای نگهبان به دلیل مغایرت با قانون اساسی رد خواهد شد.


سوال این است؛ چرا مجلس برای چهارمین بار شورای نگهبان را در پذیرش این قانون می‌آزماید؟ چرا هیئت رئیسه با علم به پیشینه این طرح در مغایرت با قانون اساسی، آن را اعلام وصول می‌کند؟ این چهارباره کاری چه معنا و مفهومی دارد؟! پس التزام عملی نمایندگان به قانون اساسی چه می ‌شود؟


۲- آنچه طرح استانی شدن را شایسته دقت می‌کند در ماده ۶ طرح است که شرایط انتخاب شوندگان قانون انتخابات را دستکاری کرده است.


ماده ۲۸ قانون انتخابات؛ اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه را از شرایط عمومی نمایندگان دانسته است. ماده ۶ این طرح با ذکر چند تبصره اعتقاد و التزام را تعریف کرده و واژه «ابراز وفاداری» به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه را حذف نموده است.


در تبصره جزء یک بند الف ماده ۲۸ قانون انتخابات آمده است؛ عدم اعتقاد به اسلام «صرفاً به وسیله اعلان عمومی شخص» به اثبات می‌رسد. مفهوم این سخن این است که فردی مثل خانم فاطمه حقیقت جو نماینده مشارکتی مجلس ششم صرفاً وقتی در رسانه‌های خارجی و رادیو آمریکا کشف حجاب می‌کند، با این اعلان عمومی می‌فهمیم که او اعتقاد به اسلام ندارد، لذا قبل از آن هیئت اجرایی و نظارت نمی‌تواند صلاحیت وی را رد کند.


یکی از ۱۲۱ نماینده امضا کننده طرح به این سوال پاسخ دهد؛ شخصی که اعلان عمومی می‌کند اعتقادی به اسلام ندارد، چگونه حاضر است برای ثبت نام نمایندگی به وزارت کشور برود و در مجلس سوگند وفاداری به اسلام و نظام و انقلاب بخورد؟ آیا آنها نمونه‌ای سراغ دارند کسی که اعلان عمومی کند اعتقاد به اسلام ندارد؟ حتی منافقین و سلطنت‌طلب‌ها، کمونیست‌ها و....ضدانقلاب که عدم اعتقاد آنها به اسلام محرز است هیچ‌گاه دست به چنین اعلان عمومی نمی‌زنند.


۳- در تبصره جزء ۲ بند الف ماده ۲۸ آمده است: «عدم التزام عملی به اسلام صرفاً به واسطه تجاهر به فسق ثابت می‌شود!» یعنی اگر کسی نماز نخواند و التزام عملی به ضروریات اسلام نداشت و در نهانخانه، لبی به شراب زد ولو نزدیکان او به هیئت اجرایی و نظارتی اطلاع دادند، چون تظاهر به فسق نکرده، شایسته نمایندگی مجلس است. آن‌وقت این آقا اگر به مجلس راه یافت چه گلی بر سر اسلام خواهد زد؟


۴- در تبصره ۳ بند الف ماده ۲۸ طرح در خصوص التزام عملی به انقلاب و نظام آمده است؛ «منظور از التزام عملی در این بند رعایت خطوط اساسی نظام جهت حفظ نظام است.» همچنین در تبصره ۴ بند الف ماده ۲۸ آمده است: «عدم وفاداری به قانون اساسی مستند به اعلان عمومی شخص به اثبات می‌رسد.»


طراحان، واژه «ابراز وفاداری» به قانون اساسی و ولایت فقیه را از ماده ۲۸ حذف کرده اند و مفهوم عدم وفاداری به قانون اساسی را صرفاً مستند به اعلان عمومی شخص گذاشته‌اند. این گونه تسامح و تساهل در کلیدی‌ترین شرایط انتخاب شوندگان توسط طراحان طرح چگونه توجیه می‌شود؟ انقلاب در ۴۰ سالگی خود در معرض نفوذ در ارکان و نهادهای کلیدی نظام است.

 

این گونه سهل‌اندیشی وساده‌گیری در امر مهم شرایط انتخاب شوندگان برای چیست؟ آیا اگر نماینده ای با این شرایط وارد مجلس شود، می‌تواند سوگند وفاداری به قرآن یاد کند و پاسدار حریم اسلام و نگاهبان دستاوردهای انقلاب باشد؟ آیا چنین نماینده‌ای می‌تواند از حقوق ملت مسلمان ایران و قانون اساسی دفاع کند و متضمن آزادی مردم و استقلال کشور باشد؟

منبع: مشرق

ارسال نظرات