- حنظله گوشی «نفتالی بِنِت» را هک کرد
- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
يکشنبه ؛ 07 دی 1404 بازخوانی راهبردی از متن و فرامتن استراتژی امنیت ملی آمریکا
نشست بررسی سند راهبرد امنیت ملی آمریکا روز یکشنبه در سالن موسسه اندیشه سازان نور برگزار شد و دکتر احمد زارعان رئیس اندیشکده در گفتگو با جمعی از خبرنگاران با نگاهی تحلیلی و جامع، به تبیین مهمترین ابعاد موضوع و بررسی پیامدهای این سند در شرایط کنونی پرداخت.
در ابتدای این نشست رئیس اندیشکده یک توضیف کلی از سند راهبردی امنیت ملی آمریکا ارائه داد و با بیان اینکه این سند اگرچه می تواند جنبه نمادین داشته باشد اما از جهات مختلف حائز اهمیت است.
این سند الزاما منعکس کننده راهبردهای اعمالی آمریکا نیست و میتواند سندی باشد که راهبردهای اعلامی این کشور را تبیین میکند.
زارعان به تفاوت سند جدید استراتژی امنیت ملی ترامپ با سند راهبردی قبلی او در سال 2017 اشاره کرد و گفت: «در آن زمان عمدتا توسط جریان سنتی جمهوریخواهان نوشته شده بود اما سند جدید توسط جریان «ماگا» نوشته شده است که منتقد روندها و سیاستهای کلی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد هستند و با شعار آمریکا را دوباره قدرتمند میکنیم توانستند جریان قابل توجهی را در این کشور ایجاد کنند و فکر و اندیشه این سند هم با سند دولت اول ترامپ متفاوت است».
زارعان اذعان داشت: «سند تکرار مواضع انتخاباتی ترامپ و ترجمان مطالبی است که در سطح دیپلماسی عمومی بارها تکرار کرده بود و به بیان بهتر ترجمان سیاست خارجی آمریکا در یکسال اخیر است.
این سند یک متن و یک فرامتن دارد که باید به هر دو بعد آن نگاه کنیم. این سند انحراف در سیاستهای پیشین آمریکا از جنگ جهانی اول را نشان میدهد و اینکه این کشور تلاش کرده بار مشکلات جهانی را بر دوش بکشد و این مسئله را اشتباه فاحشی تلقی میکند که سیاستمداران واشینگتن برای تحقق رویاهایشان دچار خطا شدهاند.
در ابتدای این سند شاهد یک بیانیه ضد نخبگانی هستیم و استراتژیهای گذشته را نقد میکند و از جهانی سازی و تجارت آزاد انتقاد میکند و اینکه هزینه دفاع از شرکا روی دوش آمریکا افتاده است را مورد نقد قرار میدهد. از سیاستهای خارجی آمریکا انتقاد میکند به نحوی که آن را به شبکهای از نهادهای بینالمللی گره زده است که یا ضد آمریکایی هستند و یا دنبال انحلال حاکمیت دولتهای مستقل هستند.»
این کارشناس مسائل بین المللی افزود: «در این سند بخشی را به عنوان «چه میخواهیم» مطرح کرده که منعکس کننده ادراک تیم ترامپ در مورد چالشهای پیش رو است. همچنین به مسئله بقا نیز اشاره شده که نشان میدهد آمریکاییها در شرایط کنونی با مسئله بقا و امنیت مواجهند و این مسئله برای کشوری که خود را ابرقدرت دنیا میداند چالشبرانگیز است».
دکتر زارعان در ادامه به نکات مهم دیگری که در این سند اشاره شده نیز گریزی زد و تاکید کرد که در این سند بر مسئله مهاجرت و کنترل مرزها، تاب آوری ملی برای مقابله با بلایای طبیعی، اینکه آمریکا برای بقا و امنیت خود باید قویترین ارتش دنیا را داشته باشد، تاکید شده است.
به گفته زارعان، در این سند بر اصل عملگرایی و واقع گرایی اشاره شده است، و مفهوم قدرت و اقدام معطوف به هدف از جملات اصول مهم گفتکان سیاست خارجی آمریکا در این سند را تشکیل میدهد.
در این سند بر بازدارندگی هسته ای اشاره شده و اینکه آمریکا باید به سپر دفاع موشکی توانمند دست پیدا کند و در حوزه اقتصادی، انرژی، فناوری و قدرت نرم در سطح جهان بتواند موازنه قوا ایجاد کند و اینها برای آمریکا حوزههای داغ به حساب میآیند.
تغییر دیدگاه نسبت به رقبایی مانند روسیه و چین در این سند نیز دیده میشود. در حوزههای ژئوپلتیکی آمریکا بر 5 حوزه مشخص نیمکره غربی، اروپا، هند-پاسفیک، آسیا و آفریقا متمرکز شده است.
در بحث نمیکره غربی شاهد هستیم که بر احیای دکترین مونرو تاکید کردند و میخواهند قاره آمریکا را دوباره به حیاط خلوت خود تبدیل کنند. تهدیدات در نیمکره غربی نیز بر سه محور «مقابله با مواد مخدر، مداخله رقبا، دولتهای ناهمسو» که در این منطقه روی کار هستند متمرکز شدهاند.
در مورد اروپا توصیف ناامید کنندهای وجود دارد که آمریکاییها این قاره را به عنوان تمدن رو به زوال تشبیه کردهاند و به عدم پرداختهای امنیتی اروپا اشاره شده که ترامپ هم بارها آنرا مطرح کرده که چرا باید آمریکا هزینههای امنیتی اروپاییها را بپردازد و بر اساس این سند راهبرد اروپاییها بعد از این باید این باشد که امنیت را به مثابه کالای استراتژیک از واشینگتن خریداری کنند.
در آفریقا هم نگاه انتقادی وجود دارد که در اسناد قبلی سیاست آمریکا مبتنی بر صادرات ایدئولوژی لیبرال دموکراسی بود و تاکید دارد که بعد از این باید به دنبال مشارکت در کشورهای آفریقا باشند تا بتوانند منابع طبیعی این قاره را تحت کنترل خود داشته باشند.
رویای خیالی آمریکا درباره خاورمیانه
در بخش خاورمیانه یک رویکرد مبتنی بر حل مسئله حاکم است، به این معنا که ظاهرا آمریکاییها ادعا میکنند مشکلات و چالشهای این منطقه تا حد زیادی حل شده است. در این سند اشاره شده که خاورمیانه همواره در اولویت آمریکا بوده و به خاطر رقابت ابرقدرتها بر سر انرژی حائز اهمیت بوده ولی الان شرایط عوض شده و واشینگتن بزرگترین صادر کننده انرژی است.
همچنین بر این مسئله تاکید شده که به خاطر سیاستهای ترامپ، اتئلافهای غرب آسیا به نفع آمریکا تقویت شده است و بر روی موضوع ایران متمرکز شدهاند که به عنوان نیروی بیثبات کننده مطرح شده ولی پس از حملات آمریکا و اسرائیل تضعیف شده است. این تصویری که در سند امنیت ملی آمریکا از خاورمیانه ترسیم شده است، تصویر واقعی از منطقه نیست.
آمریکا چهار هدف اصلی در این منطقه مشخص کردهاند. مدیریت جریان انرژی، امنیت رژیم صهیونیستی، باز نگه داشتن آبراهها و مقابله با تروریسم. بر اساس این اهداف با اینکه آمریکاییها میخواهند نشان دهند که خاورمیانه برایشان کم اهمیت است ولی این اهداف نشان میدهد که این منطقه همچنان به عنوان یکی از مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی برای واشینگتن است.
پروژه ملت سازی در منطقه به عنوان پروژه بیثمر معرفی شده است و بر گسترش «پیمان ابراهیم» به سایر کشورهای منطقه و جذب رژیم صهیونیستی در پروژههای اقتصادی منطقه تاکید شده است. در این سند سعی شده تا نشان دهد که خاورمیانه پیش از این با بحرانهای زیادی مواجه بوده ولی در عصر ترامپ بسیاری از آنها حل شده است.
اهمیت فرامتن سند راهبردی آمریکا
دکتر زارعان در ادامه سخنان خود فرامتن سند راهبردی آمریکا را مهم توصیف کرد و گفت:در این سند آمریکاییها درباره افول قدرت کشورشان در عرصه جهانی اعتراف میکنند که الان قدرت سابق را ندارند که بخواهند معضلات جهانی را مدیریت کنند. وقتی به این صراحت از راهبردهای قبلی انتقاد میکنند به این معنی است که استراتژیهای واشینگتن شکست خورده است و تصریح میکند که این راهبردها نه تنها وضعیت آمریکا را در جهان بهتر نکرده بلکه در داخل نیز چالشهایی را برای آن به وجود آورده است.
نکته دیگری که قابل برداشت است اینکه در این سند آمریکاییها تغییر نظم بینالمللی از تک قطبی به چند قطبی را پذیرفتهاند و جایگاه روسیه و چین را به عنوان قدرتهای بزرگ در جهان تایید میکنند.
به گفته زارعان، این سند به نوعی ارضای نیازهای روحی و روانی ترامپ است و بارها اسم ترامپ در آن آمده که در هیچ یک از اسناد قبلی اشارهای به نام روسای جمهور نشده بود و سعی دارد برای ترامپ دستاوردسازی کرده و او را قهرمان صلح در جهان معرفی کند.
مسئله ایران لاینحل باقی مانده است
رئیس اندیشه سازان نور در ادامه به برخی تناقضات موجود در سند راهبردی آمریکا نیز اشاره کرد و گفت:اگرچه آمریکاییها مسئله ایران را حل شده تلقی میکنند و میخواهند به جهانیان اینگونه القا کنند که حملات اخیر آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ایران، تهدیدات تهران را از بین برده است اما از آنجا که مسئله آبراهها، تروریسم، مدیریت جریان انرژی و امنیت رژیم صهیونیستی خاورمیانه با جمهوری اسلامی و محور مقاومت در ارتباط است لذا برداشتی که از این سند میشود این است که ایران همچنان چالش ناتمام برای واشینگتن باقی مانده است.
به گفته زارعان، در نگارش این سند دیدگاههای شخص ترامپ و جریان راست افراطی بیش از پیش رخته کرده است. راست افراطی گذارههای نظم لیبرال جهانی و تعهد به حاکمیت قانون و تجارت جهانی را رد میکند. در این سند تصریح شده که مسائل داخلی کشورها به آمریکا مربوط نیست و حمایت از رژیمهای توتالیتر مانند پادشاهیهای خلیج فارس برجسته شده است، زیرا که در این مسئله بحث منافع اقتصادی مطرح است و این نظامها میتوانند با خرید تسلیحات و سرمایهگذاری بخشی از مشکلات واشینگتن را حل کنند.
انتقاد از نهادهای بینالمللی در این سند راهبردی درحالی است که این نهادها تاکنون ضامن ایجاد نظم دوقطبی و تک قطبی بودند ولی در هیئت حاکمه آمریکا بی اعتمادی مفرطی نسبت به این نهاد وجود دارد و به همین دلیل شاهد خروج واشینگتن از برخی از این نهادها و تضعیف آنها هستیم.
در این سند بر اولویت دادن به منافع آمریکا بر هر بازیگر دیگری تاکید شده و باتوجه به واقعیتهای موجود در نظام بینالملل و واقعیتهایی که در ساختارهای داخلی آمریکا وجود دارد، از ادعای رهبری جهان دست برداشتند.
ارزیابی نهایی این است که این سند انقتادی به سیاستهای خارجی آمریکا در گذشته است و اهداف و آرمانها واشینگتن را مطرح میکند و روشها را برای رسیدن به این اهداف اعلام میکند. در کلیت سند، برداشت این است که آمریکا با واقعیتهای جدید روبرو شدهاند و تحت نتثیر این واقعیتها سند را تنظیم کردهاند.
نمیتوان به این سند اعتماد کرد
زارعان در ادامه در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران که آیا میتوان به این سند اعتماد کرد، گفت:«از یک جهت این سند با رویکردی که امریکا در یکسال گذشته داشته است مغایرتی ندارد اما در بخشهای خاورمیانه که میخواهد اهمیت آنرا کاهش دهد و موضوع ایران را تقلیل دهد قابل اتکا نیست. با توجه به مناقشهای اسرائیل در منطقه به راه انداخته است لذا به این سند نباید خوشبین باشیم. به دلیل مدیریت جریان انرژی و تعهد به امنیت رژیم صهیونیستی، اینکه واشینگتن بخواهد تمرکز خود را نسبت به خاورمیانه کاهش دهد نباید جدی گرفت. افتتاح کنسولگری آمریکا در اقلیم کردستان، تلاش برای خلع سلاح حزبالله و تلاش برای انحلال حشدالشعبی در عراق همگی گواه این است که آمریکاییها قصد ندارند منطقه را ترک کنند و برای دستیابی به این اهداف به رویکرد مداخله جویانه خود ادامه خواهند داد.
رئیس موسسه اندیشه سازان نور در پاسخ به سوال خبرنگار الوقت، که آیا با احیای دکترین مونرو آیا تنشهای آمریکا با رقبایی مانند روسیه و چین در آمریکای لاتین تشدید خواهد شد گفت:الآن رویکرد چین، آمریکا و روسیه مدیریت تنش است و سعی دارند مسائل را بدون ورود به تقابل مستقیم حل و فصل کنند. در مورد ونزوئلا هم آمریکا به نظر من میخواهد با اعمال فشار روانی و محاصره دریایی اهدافش را محقق کند تا از این طریق فشار ونزوئلا را بشکنند و احتمال ورود مستقیم برای براندازی دولت مادورو هم کمتر است.
توقیف نفتکشها و حمله به قایقهای مواد مخدر نیز با این هدف انجام میشود تا با فشار اقتصادی دولت ونزوئلا سقوط کند. زیرا برای حمله نظامی هم ترامپ باید از کنگره مجوز بگیرد که به شدت با این اقدامات تنش زا در دریای کارائیب مخالف است.
بنابراین، قدرتهای بزرگ از ورود به تقابل با یکدیگر پرهیز میکنند و اینکه آمریکاییها با جدیت دنبال احیای دکترین مونرو هستند که هیچ قدرت خارجی در قاره آمریکا نفوذ نداشته باشد و دولتهای چپ در آمریکای لاتین سرنگون شوند و متحدان آمریکا روی کار بیایند تلاش میکنند با ابزارهای مختلف این هدف را محقق کنند.
دکتر زارعان در ادامه در پاسخ به این سوال که باتوجه به عدم تمرکز سند راهبردی آمریکا بر روی خاوردور، رویکرد این کشور درباره کره شمالی و طالبان چگونه خواهد بود تاکید کرد:«آمریکاییها در حوزههایی که احساس کنند هزینههای بالا و منافع کمتری دارد ورود پیدا نمیکنند. مسئله کره شمالی جزء مصادیق هزینههای بالا و فایده کم است و واشینگتن با این واقعیت موجود و از آنجا که تهدید مستقیمی برای آمریکاییها نیدارد، کنار آمدهاند. هر چند آمریکاییها هزینه تقابل با کره شمالی را به کره جنوبی و ژاپن اعلام کردهاند که هزینه آنرا خودشان باید بپردازند و ممکن است در حدی از حمایتهای واشینگتن برخوردار باشند.
در مورد افغانستان نیز درخواست باز پس گیری پایگاه بگرام را اعلام کردهاند ولی مانند سایر ایدههای ترامپ که در مورد گرینلند، کانال پاناما داشت، مسئله افغانستان هم اینگونه خواهد بود. همچنین به دلیل روابطی که چین و روسیه با دولت طالبان دارند، میتواند از نفوذ مجدد واشینگتن در افغانستان جلوگیری کند و این هم ناظر بر معادله هزینه و فایده است.
ارسال نظرات