چهارشنبه ؛ 19 آذر 1404

تروریستی‌خواندن اخوان‌المسلمین؛ معماری سیاسی آمریکا و اسرائیل برای خاورمیانه‌ جدید

تروریستی‌خواندن اخوان‌المسلمین؛ معماری سیاسی آمریکا و اسرائیل برای خاورمیانه‌ جدید
تصمیم کاخ سفید برای تروریستی‌خواندن برخی شاخه‌های اخوان‌المسلمین، تنها یک اقدام حقوقی یا امنیتی نیست؛ بلکه بخشی از معماری جدید سیاسی و امنیتی خاورمیانه است که آمریکا و اسرائیل در همکاری با برخی دولت‌های عربی طراحی می‌کنند.
کد خبر : 20786

تبیین:

تصمیم اخیر دولت آمریکا به ریاست دونالد ترامپ برای قرار دادن چندین شاخه از اخوان‌المسلمین در فهرست سازمان‌های تروریستی، موجب شده تا در روزهای گذشته مجموعه‌ای از رویدادهای زنجیره‌ای به شکل اعمال محدودیت‌ها بر نیروهای وابسته به شبکه جهانی اخوان در کشورهای مختلف به وقوع بپیوندد.

در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس ابتدا کویتی‌ها به استقبال این دستورالعمل رفتند و روزنامه رسمی کویت حکم جدیدی را منتشر کرد که بر اساس آن، تابعیت شیخ «طارق محمد الصالح السویدان» از شیوخ طرفدار جریان اخوان المسلمین لغو می‌شود.

در یمن اندکی بعد از این تصمیم می‌توان شاهد بود که تحولات در استان حضرموت و المهره به زیان حزب اخوانی اصلاح به وقوع پیوست و حتی رسانه بلقیس نیوز که بازوی رسانه‌ای این حزب در تحولات یمن بود متوقف شد.

در سودان، که گفته می‌شود ارتش به رهبری ژنرال البرهان با همکاری اخوانی‌ها دولت خارطوم را مدیریت می‌کنند، نگرانی درباره امکان دامنگیر شدن تبعات تصمیم جدید آمریکا بر مناسبات ارتش و این گروه تشدید شده است.

در پاکستان نیز، به عنوان یکی دیگر از کشورهای اسلامی محل حضور چهره‌های اخوانی، نشستی با حضور رهبران سازمان بین‌المللی این گروه در حاشیه کنفرانس عمومی جماعت اسلامی پاکستان، شاخه محلی اخوان المسلمین، در لاهور برگزار شده است تا به بررسی ابعاد و تبعات و راه‌کارهای مواجهه با آن بپردازد.

این رویدادها و پیگیری اهداف کاخ سفید نشان می‌دهد که این تصمیم نه‌تنها جنبه امنیتی و حقوقی دارد، بلکه در لایه‌های زیرین خود بازتاب‌دهنده مجموعه‌ای از تحولات سیاسی، اهداف راهبردی، فشارهای منطقه‌ای و رقابت‌های ایدئولوژیک است که در سال‌های پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شدت یافته‌اند.

منطقه غرب آسیا در یکی از حساس‌ترین مقاطع ژئوپولیتیکی خود پس از جنگ غزه قرار دارد لذا اعلام این تصمیم درست پس از سفر محمد بن‌سلمان به آمریکا، نشان‌دهنده پیوند آشکار میان تحرکات دیپلماتیک ریاض، تلاش‌های واشنگتن برای بازسازی نظم منطقه‌ای مطلوب خود، و پروژه بزرگ عادی‌سازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی است. به نظر می‌رسد که کاخ سفید این بار تصمیمی اتخاذ کرده که نه تنها ماهیت امنیتی دارد بلکه مستقیماً در خدمت معماری سیاسی جدیدی است که واشنگتن و تل‌آویو برای آینده خاورمیانه طراحی کرده‌اند؛ معماری‌ای که یکی از اهداف اصلی آن، تضعیف و حذف نیروهای اسلام‌گرا – به‌ویژه اخوان‌المسلمین – از معادلات سیاسی و اجتماعی منطقه است.

 

اخوان المسلمین چگونه جهانی شد؟

اولین تلاش‌ها برای گسترش اخوان المسلمین در خارج از مصر در دهه 1930 آغاز شد. این گروه دانشجویان عرب و آفریقایی را که در دانشگاه مصر (که اکنون دانشگاه قاهره است) و دانشگاه الازهر تحصیل می‌کردند، برای انتقال ایده‌های خود به کشورهایشان جذب کرد. حسن البنا، بنیانگذار اخوان المسلمین، همچنین فرستادگانی را به کشورهای عربی مانند سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و سایر کشورها فرستاد تا بذر اخوان المسلمین را در خاک آن کشورها بکارد. فعالیت‌های این گروه ابتدا در قالب صرفاً کارهای تبلیغات مذهبی بود و با این شعار که هدف آن بازگرداندن ارزش‌های اسلامی به جوامع مسلمان است.

تا سال ۱۹۳۵، اخوان المسلمین موفق شده بود در ۱۱ شعبه در مصر و خارج از کشور، از جمله شعبه‌هایی در جیبوتی، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و سایر کشورها، حضور پیدا کند و روزنامه اخوان المسلمین که در آن زمان توسط این گروه با همین نام منتشر می‌شد، بازوی رسانه‌ای این سازمان بود.

ایده حسن البنا این بود که گروهش ابتدا تحت پوشش کار تبلیغی و فعالیت‌های عام المنفعه گسترش یابد، سپس به اقدامات سیاسی روی آورد و نیز در نهایت نفوذ در حکمرانی و حتی به دست گرفتن حکومت بود. در دهه 1940 اخوان المسلمین موفق شده بود که گروه‌های سازمانیافته را در کشورهای متعدد عربی تشکیل دهد و لذا برای مدیریت و هماهنگی کار در شاخه‌های خارجی اخوان المسلمین «اداره ارتباط با جهان اسلام» را تأسیس کرد. این اداره هسته اولیه «سازمان بین‌المللی اخوان المسلمین» بود که دهه‌ها بعد با گسترش اخوان المسلمین تشکیل شد.

این گروه به ترتیب در سال‌های ۱۹۵۴ و ۱۹۶۵ با رژیم ناصری درگیر شد و ممنوع الفعالیت اعلام شد. بسیاری از رهبران آن از کشور گریختند و به دیگر کشورهای اسلامی منطقه و حتی کشورهای اروپایی، ایالات متحده و سایر کشورهای قاره آمریکا گریختند. از جمله آنها می‌توان به سعید رمضان، داماد حسن البنا و دیگران اشاره کرد. پایه‌گذاری شعبه های محلی اخوان المسلیمن در پاکستان که توسط شیخ ابوالعلاء المودودی تأسیس شده بود، حزب اسلامی (پاس) در مالزی و حزب رفاه به رهبری نجم‌الدین اربکان در ترکیه از تأثیرات این موج بود.

اکنون گفته می شود که شورای جهانی این سازمان متشکل از 30 عضو است که نماینده سازمان‌های به رسمیت شناخته شده اخوان المسلمین در کشورهای مختلف هستند

 

انگیزه‌های راهبردی کاخ سفید: از عادی‌سازی تا مهندسی آینده غزه

۱ آینده غزه و فشار لابی صهیونیستی

از زمان آغاز جنگ غزه و به ویژه پس از شکست‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر، تل‌آویو تلاش کرده است تا توجه آمریکا و غرب را از بحران‌های داخلی اسرائیل منحرف و روی تهدیدهای منطقه‌ای متمرکز کند.

کابینه نتانیاهو ابتدا با امید به نابودی حماس و به تبع آن تغییر بنیادین وضعیت سیاسی و امنیتی و حتی دموگرافی غزه (کوچاندن مردم)، جنگ تمام‌عیار و فاجعه‌باری را علیه این باریکه آغاز کرد. اما پس از دو سال جنایت ارتش صهیونیستی در غزه، حماس نه تنها نابود نشده که حتی ارزیابی‌های نهادهای اطلاعاتی صهیونی از بازیابی سریع توانمندی‌های این گروه و کنترل مجدد آن بر غزه حکایت دارد.

در همین ارتباط زکی بنی ارشید، کارشناس عرب در گفتگو با تارنمای «قدس پرس» گفت که تصمیم برای طبقه‌بندی شاخه‌های اخوان المسلمین در درجه اول «در پاسخ به فشار اسرائیل و لابی صهیونیستی در ایالات متحده» و به عنوان بخشی از یک معامله سیاسی مرتبط با جنگ علیه غزه بوده است.

بنی ارشید معتقد است که رویکرد آمریکایی-صهیونیستی به دنبال «ایجاد خاورمیانه‌ای جدید عاری از نیروهای زنده تغییر» است، به ویژه پس از وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که به گفته او «توانایی مقاومت، ضعف اسرائیل و میزان حمایت این گروه از پایداری مردم فلسطین در جنگ» را آشکار کرد.

مع‎‌الوصف رژیم اکنون برای در دست داشتن مدیریت روند تحولات پس از آتش‌بس، بویژه در بحث دوران گذار و کنترل سیاسی و امنیتی آینده غزه و مسئله بازسازی، خواهان حفظ فشار بر غزه و مقاومت در برابر فشارها و تلاش‌های بین‌المللی برای اجرای روند آتش‌بس است. در این شرایط تروریستی اعلام شدن اخوان المسلمین در منطقه با هدف توجیه و مشروعیت بخشی به تداوم جنایات اسرائیل و تداوم محاصره و پایان دادن به تمامی روزنه‌های بقای سیاسی و نظامی حماس است.

تل‌آویو در پی ایجاد ساختار سیاسی‌ای در غزه است که نه تنها وابستگی‌اش به اسرائیل بالا باشد، بلکه هیچ ارتباطی با حماس یا سایر شبکه‌های اخوانی نداشته باشد.

در چنین شرایطی، آمریکا با تروریستی‌خواندن شاخه‌های اخوانی، عملاً راه را برای 1- حذف هرگونه مشارکت اخوانی در ساختارهای آینده غزه، 2- فشار به قطر و ترکیه برای کاهش حمایت از این جریان، و 3- محدود کردن فضای سیاسی حماس هموار می‌کند.

در این راستا لابی‌های صهیونیستی در آمریکا از طریق کنگره و نهادهای امنیتی تلاش کرده‌اند تا برای فشار مضاعف بر حماس فضای تصمیم‌گیری واشنگتن را به سمت «امنیتی‌سازیِ سیاسی اسلام» و به‌ویژه ساختارهای اخوانی سوق دهند.

برای مثال یک تحلیل مختصر توسط مایکل جاکوبسون و متیو لویت از موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن بیان می‌کند که دولت ترامپ باید هرگونه نهاد وابسته به اخوان المسلمین را که از حماس حمایت کرده‌اند، از نزدیک بررسی کند. در سال ۲۰۱۵، بریتانیا گزارشی منتشر کرد که اخوان المسلمین را به «پرورش و حمایت عمدی، آگاهانه و آشکار» حماس، از جمله تسهیل بودجه آن، متهم می‌کرد. این گزارش همچنین مدعی پیوندهای مداوم بین شاخه‌ها و سازمان‌های حماس و اخوان المسلمین در سراسر خاورمیانه بود.

پروپاگاندای رژیم صهیونیستی نیز در این زمینه حمایت‌های خارجی اخوانی‌ها را عامل قدرت و توانمندی‌های نظامی و مالی حماس دانسته است. به عنوان مثال، چند ماه پیش، کابینه صهیونیستی مدعی یافتن  اسنادی در تونل‌های حماس شد که به ادعای این رژیم ثابت می‌کند میان حماس و کنفرانس مردمی فلسطینیان در خارج از کشور ارتباط مستقیمی وجود داشته است.

 

۲تلاش ترامپ برای تکمیل طرح عادی‌سازی

ترامپ در دوره جدید خود در کاخ سفید بار دیگر پروژه «توافق‌های ابراهیم» را به اولویت سیاست منطقه‌ای تبدیل کرده است. شرط اصلی کشورهای عربی برای پیشبرد این پروژه، تضعیف کامل اخوان‌المسلمین و حذف جریان‌های حامی مقاومت از صحنه سیاسی منطقه است.

در همین رابطه زکی بنی ارشید معتقد است که واشنگتن به دنبال «تسلیم کردن منطقه و آماده کردن آن برای تکمیل فرآیندهای عادی‌سازی و تحمیل توافق‌نامه‌های ابراهیم» است و خاطرنشان می‌کند که این تصمیم «گروه‌های حامی مقاومت، در رأس آنها حماس، حزب‌الله و اخوان المسلمین» را هدف قرار می‌دهد.

اخوان‌المسلمین از دهه‌ها پیش در کشورهای عربی مانند اردن، کویت، مغرب، تونس و یمن از پایگاه اجتماعی قدرتمندی برخوردار است. ترامپ با قرار دادن شاخه‌های اخوانی در لیست تروریستی، به‌نوعی در حال پاک‌سازی فضای سیاسی کشورهای عربی از مخالفان عادی‌سازی است.

این تصمیم به‌ویژه با سفر بن‌سلمان – که اخیراً وارد مرحله حساسی از مذاکرات پشت‌پرده با آمریکا درباره عادی‌سازی با اسرائیل وارد شده – پیوند مستقیم دارد. ریاض، همانند ابوظبی، یکی از مخالفان ایدئولوژیک اخوان‌المسلمین است و از هر اقدام بین‌المللی برای تضعیف دید‌گاه‌ حامی فلسطین استقبال می‌کند.

نقش اماراتی‌ها در این زمینه حتی پررنگ‌تر از عربستان است. به طور مثال انور قرقاش، مشاور رئیس امارات در مصاحبه‌ای با شبکه «سی‌ان‌ان» از آن استقبال کرد و درباره تأثیر این تصمیم بر پرونده سودان گفت: «فکر می‌کنم تصمیم یا اقدام رئیس‌جمهور ترامپ برای تروریستی اعلام کردن «اخوان المسلمین» تصمیمی استراتژیک، شجاعانه و تاریخی است، زیرا یکی از ریشه‌های اصلی افراط‌گرایی را هدف قرار می‌دهد.»

 

3تلاش برای مهار اسلام سیاسی به عنوان رقیب تمدنی و ایدئولوژیک

از نگاه‌ دولت ترامپ، اسلام سیاسی – به‌ویژه نسخه اخوانی آن – مهم‌ترین ایدئولوژی رقیب ایالات متحده در جوامع عربی و اسلامی است. برخلاف جنبش‌های تندرو مانند داعش که ماهیت امنیتی دارند، اخوان‌المسلمین به‌دلیل ساختار اجتماعی، سیاسی و شبکه‌های گسترده مالی، رقیبی بلندمدت و پایدار محسوب می‌شود.

بنابراین، این تصمیم تنها یک اقدام امنیتی نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد بلندمدت برای «حذف رقیب ایدئولوژیک آمریکا» و تقویت نسخه مورد حمایت واشنگتن و رژیم‌های عربی از اسلام – یعنی اسلام غیرسیاسی و غیرمداخله‌گر – است.

 

پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی

اعلام تحریم‌ها علیه اخوان‌المسلمین تنها یک تصمیم یکجانبه نیست و بر سیاست‌های متحدین آمریکا در قبال این گروه سایه خواهد انداخت.

کشورهایی چون مصر، امارات و عربستان سعودی که سال‌هاست رابطه‌ای خصمانه با این جریان دارند، از تحریم‌ها استقبال می‌کنند و آن را در راستای «ضرورت مهار افراط‌گرایی سیاسی – مذهبی» می‌دانند. این کشورها معتقدند که اخوان‌المسلمین نه یک جریان صرفاً مذهبی، بلکه شبکه‌ای سیاسی با توان بسیج اجتماعی خطرناک است که در صورت نادیده گرفتن، می‌تواند ثبات داخلی آنها را تهدید کند. از این رو، تحریم‌های جدید فرصت تازه‌ای برای تقویت سیاست سرکوب و محدودسازی اخوان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی آنها فراهم می‌کند.

در اردن، حزب جبهه عمل اسلامی با وجود وضعیت قانونی خود به عنوان یک حزب دارای مجوز، با چالش وجودی روبرو است.

محمد خیر الجروان، محقق اردنی و استاد روابط سیاسی و بین‌الملل در دانشگاه یرموک، معتقد است که اردن از جمله کشورهایی خواهد بود که بیشترین تأثیر را از تصمیم ترامپ خواهد پذیرفت، زیرا اخوان المسلمین اردن در آوریل ۲۰۱۵ پس از متهم شدن به ایجاد هسته‌های مسلح، رسماً ممنوع اعلام شد.

از زمان ممنوع شدن این گروه، دولت هرگونه ارتباط احتمالی بین حزب جبهه عمل اسلامی و سازمان ممنوعه اخوان را زیر نظر داشته است، که این امر آن را در موقعیتی قرار می‌دهد که باید اقدامات قوی و روشنی را برای جداسازی سازمانی و سیاسی خود از اخوان المسلمین در تمام سطوح اتخاذ کند.

در این زمینه مشخص است که منافع رژیم صهیونیستی برای افزایش فشار بر اردن در نظر گرفته شده است. اردن در طول جنگ غزه در کنار مصر به شدت با ایده کوچاندن فلسطینیان مخالفت کرده و خواهان افزایش دسترسی مردم به کمک‌های بشردوستانه و مخالفت با اقدامات تجاوزکارانه ارتش و راهبرد امنیتی‌سازی رژیم در کرانه باختری بوده است. به نظر می‌رسد که تل‌آویو از نقش‌آفرینی اخوانی‌های اردن در قاچاق سلاح به کرانه باختری نگران بوده و خواهان کنترل بیشتر از سوی دولت اردن است.

در مقابل، کشورهای دیگری مانند قطر و ترکیه با نگرانی به این روند نگاه می‌کنند. برای این دولت‌ها، اخوان‌المسلمین صرفاً یک جریان مذهبی یا سیاسی نیست، بلکه بخشی از معماری نفوذ منطقه‌ای آنها محسوب می‌شود. قطر در دو دهه گذشته بر ایجاد شبکه‌های رسانه‌ای و سیاسی همسو با اخوان تکیه کرده و ترکیه نیز در سال‌های اخیر اخوان را به‌عنوان بخشی از ائتلاف سیاسی و فرهنگی خود در جهان عرب تعریف کرده است. بنابراین، این دو کشور تحریم‌ها را تهدیدی علیه موازنه منطقه‌ای تلقی می‌کنند؛ موازنه‌ای که آنها تلاش کرده بودند در برابر بلوک امارات – مصر – عربستان به‌تدریج تثبیت کنند.

در سطح بین‌المللی تصمیم آمریکا بر سیاست‌های داخلی اروپا نیز ممکن است تأثیرگذار باشد. حضور اخوان المسلمین در اروپا از اوایل دهه ۱۹۶۰ باآغاز تأسیس شرکت‌ها، مزارع و مؤسسات انتفاعی «بسیار بزرگ»، به‌ویژه در آلمان، اتریش، بریتانیا و فرانسه بوده است.

اخوان‌المسلمین در برخی جوامع مهاجر نقش واسط فرهنگی و اجتماعی داشته و حذف کامل آن ممکن است خلأهای اجتماعی ایجاد کند یا مسیر افراط‌گرایی را از حالت سیاسی به حالت زیرزمینی و خشونت‌آمیز سوق دهد.

در مجموع، تحریم‌ها نه تنها یک اقدام حقوقی، بلکه یک رویداد ژئوپلیتیکی محسوب می‌شوند که اتحادها، رقابت‌ها و توازن‌های منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار داده‌اند. این واکنش‌های گوناگون نشان می‌دهد که اخوان‌المسلمین همچنان یکی از جدی‌ترین موضوعات اختلاف‌انگیز در جهان عرب است و هرگونه سیاست‌گذاری درباره آن پیامدهای چندلایه در سطح منطقه‌ای و جهانی خواهد داشت.

 

تأثیر محدود تحریم‌ها بر ساختار شبکه‌ای، مالی و سازمانی اخوان‌المسلمین

تحریم‌های اخیر تنها یک فشار سیاسی ساده نیستند؛ آنها در عمل ضربه‌ای مستقیم بر شریان‌های حیاتی اخوان‌المسلمین وارد می‌کنند. اخوان طی دهه‌ها توانسته بود شبکه‌ای گسترده از مؤسسات خیریه، انجمن‌های فرهنگی، صندوق‌های قرض‌الحسنه، سازمان‌های آموزشی و رسانه‌ای ایجاد کند که به‌طور هوشمندانه در کشورهای مختلف پراکنده شده‌اند. این شبکه‌ها نه صرفاً ابزار تبلیغاتی، بلکه ستون‌های مالی و لجستیکی اخوان بودند؛ ستون‌هایی که امکان تأمین منابع، گردش پول، جذب نیرو و مدیریت عملیات اجتماعی-سیاسی را برای این جریان فراهم می‌کردند. تحریم‌ها این شبکه را با چالش بی‌سابقه‌ای روبه‌رو کرده‌اند.

یکی از مهمترین اهداف این تحریم‌ها، محدود شدن گردش مالی و دشوار شدن انتقال سرمایه میان زیرمجموعه‌های اخوان است. آمریکا در تلاش است تا مؤسسات اقتصادی وابسته به اخوان در حوزه‌های تجارت، خدمات، پیمانکاری یا حتی آموزش خصوصی، تحت فشار قانونی قرار گرفته‌ و بانک‌ها از همکاری با آنها امتناع مکنند. این موضوع به‌ویژه در کشورهای اروپا و شمال آفریقا که اخوان حضور ساختاریافته‌تری دارد، اثرگذار خواهد بود. در نتیجه، اخوان با خطر از دست دادن شفافیت داخلی، پراکندگی منابع و افزایش هزینه‌های عملیاتی مواجه می‌شود.

با این حال اعمال فشار مالی تحریم‌ها بر اخوان فلج کننده نخواهد بود. شبکه‌های اخوان به سه منبع اصلی تأمین مالی متکی هستند. اول، کمک‌های مالی افراد و جوامع، از جمله زکات، صدقه و حق عضویت ماهانه اعضای جوامع مسلمان - پوشش قانونی که به چالش کشیدن آن دشوار است. دوم، سازمان‌های خیریه و مراکز اسلامی. این مؤسسات در اروپا و آمریکا مالک املاک و مستغلات، مدارس، مراکز اجتماعی، مساجد و شرکت‌های خدماتی کوچک هستند. این دارایی‌ها درآمد ثابتی ایجاد می‌کنند که در داخل کشور سرمایه‌گذاری مجدد می‌شود.

منبع سوم، شرکت‌های کوچک و متوسط، به ویژه در زمینه‌های آموزش خصوصی، رستوران‌های حلال، تجارت مواد غذایی، شرکت‌های مسافرتی، انتشارات و رسانه‌ها هستند.

کارشناسان معتقدند که  این سازمان «قادر به سازگاری» است زیرا ساختار مالی آن غیرمتمرکز است و به یک خزانه‌داری مرکزی واحد وابسته نیست.

این سازمان که یک قرن کامل را پشت سر گذاشته و از آزار و اذیت، فرار اعضا و کاهش بودجه در مصر، سوریه، اردن، سودان و جاهای دیگر جان سالم به در برده است، ممکن است بار دیگر از طریق شبکه‌های جایگزین، نام‌های جدید و بودجه داخلی کوچک‌تر اما مخفی‌تر، در تطبیق با شرایط جدید موفق شود. 

از منظر سازمانی نیز ممکن است این تحریم‌ها موجب ایجاد شکاف و سردرگمی در برخی شاخه‌های اخوان شود. ساختار اخوان که زمانی به دلیل «تمرکز بر انضباط تشکیلاتی» شناخته می‌شد، اکنون با وضعیتی روبه‌روست که در آن برخی اجزا قادرند فعالیت کنند، برخی نیمه‌فعال‌اند و برخی کاملاً در وضعیت مخفی قرار گرفته‌اند.

بااین حال کارشناسان معتقدند که در این حوزه نیز تروریستی شدن اخوان المسلیمن تأثیر شگرفی بر ادامه فعالیت‌های این سازمان نخواهد داشت زیرا حضور مستقیم سازمانی این گروه تنها در تعداد محدودی از کشورهای عربی مانند مصر، اردن و سوریه سابق مشهود است، در حالی که در بقیه کشورها، این شبکه‌ها تحت نام‌های متعددی فعالیت می‌کنند.

در یمن حزب اصلاح، در عراق حزب اسلامی، در لبنان گروه اسلامی، در تونس جنبش النهضه، در مراکش حزب عدالت و توسعه، در ترکیه حزب عدالت و توسعه و در اروپا شوراهای اسلامی، مراکز آموزشی و انجمن‌های فرهنگی وجود دارند.

از سوی دیگر، تحریم‌ها اخوان را وادار کرده‌اند که مدل‌های جدیدی از فعالیت را توسعه دهد. یکی از این الگوها، حرکت به‌سوی شبکه‌سازی غیررسمی و غیرهرمی است؛ مشابه مدلی که برخی جریان‌های اخوانی در دهه‌های گذشته در دوران سرکوب در مصر و کشورهای عربی تجربه کرده‌اند. در این مدل، به‌جای تکیه بر ساختارهای کلاسیک و قابل رهگیری، سازمان به مجموعه‌ای از هسته‌های کوچک‌تر، انعطاف‌پذیرتر و کمتر قابل شناسایی تقسیم می‌شود که به‌طور مستقل منابع را مدیریت و برنامه‌های محلی را اجرا می‌کنند. این تحول، البته اگرچه امکان بقا را افزایش می‌دهد، اما خطر کاهش انسجام ایدئولوژیک و سیاسی را نیز به همراه دارد.

به‌طور کلی، تحریم‌ها اخوان‌المسلمین را وارد مرحله‌ای جدید کرده‌اند؛ مرحله‌ای که در آن باید میان «حفظ شبکه»، «افزایش انعطاف‌پذیری» و «جلوگیری از فروپاشی تشکیلاتی» توازن برقرار شود. اگرچه اخوان تجربه تاریخی گسترده‌ای در بقا تحت فشار دارد، اما این بار با تهدیدی مواجه است که هم‌زمان سیاسی، مالی، حقوقی و امنیتی است و چندین لایه از موجودیت سازمان را هدف گرفته است. آینده اخوان در گرو توان آن در تطبیق ساختاری با این شرایط جدید خواهد بود.

شکست این سیاست در مورد حماس و تلاش برای سد کردن تأثیرات آن بر سایر شاخه‌های ایدئولوژی اخوانی، حتی بیشتر از سایر شبکه‌های سازمان اخوان الممسلین است زیرا این گروه اکنون به جنبشی محبوب و الهام‌بخش در میان افکار عمومی مسلمانان و جنبش‌های آزادی‌خواهانه حتی در سطح بین الملل تبدیل شده است.

در همین ارتباط ابراهیم المدهون، نویسنده و تحلیلگر سیاسی در گفتگو با تارنمای قدس پرس معتقد است که: «حماس از چارچوب سازمانی فراتر رفته و به یک جنبش عربی و اسلامی محبوب تبدیل شده است که فراتر از جریان‌های سیاسی است، به ویژه پس از طوفان الاقصی».

او اضافه می‌کند که حمایت امروز از حماس «حمایت سازمانی نیست، بلکه یک حمایت عاطفی مرتبط با عدالت و آرمان فلسطین است، حمایتی که در برابر تأثیرپذیری از تصمیمات سیاسی خارجی مقاوم است».

منبع: الوقت

ارسال نظرات