مقام قدسی حضرت صدیقهی کبری سلام الله علیها فراتر از کمالات انسانی و فضائل اخلاقی در دنیا است. ایشان نه تنها اسوه عفاف، حجاب، همسرداری و تربیت فرزند هستند، بلکه به عنوان «کوثر» معرفی شدهاند که نوری الهی و ریشهای از خیر کثیر برای جهان هستی است. این مقام آسمانی ریشه در اتصال مطلق ایشان به مبدأ هستی دارد؛ ایشان دارای مراتبی از معرفتاند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارهشان فرمودند: «فاطمة بِضعَةٌ مِنّی» (فاطمه پاره تن من است)، که این پیوند نشاندهنده اتحاد وجودی و معنوی ایشان با مقام رسالت است. حضرت زهرا سلام الله علیها مقامی در خلقت دارند که دسترسی به باطن معرفت آن میسر نیست و همین علت، نام ایشان در کنار نام اعظم الهی و ائمه معصومین در اذکار و زیارات میآید.
این مقامات شامخ، حضرت زهرا سلام الله علیها را به جایگاهی میرساند که ایشان «حجت خدا بر ائمه» و همچنین «سیدة نساء العالمین» (سرور زنان جهان) در تمامی اعصار معرفی شدهاند. در روایات آمده است که ایشان نوری هستند که زمین و زمان به برکت ایشان نظم یافته و جایگاه شفاعت و واسطهگری ایشان در روز قیامت، نشانهای از مقام قرب مطلق ایشان به خداوند متعال است. بنابراین، شناخت ایشان صرفاً شناخت یک زن بزرگوار نیست، بلکه شناخت تجلی کامل صفات الهی در قالب بشریت است که اوج بندگی و کمال معرفت را به نمایش میگذارد.
حدیث «کساء» از جمله متونی است که به شکلی ژرف و الهی، فضائل و مقامات معنوی حضرت زهرا سلاماللهعلیها را در کنار شأن والای اهلبیت علیهمالسلام بیان میکند. حجتالاسلام محمدرضا بیگی خمینی، محقق و پژوهشگر قرآن و حدیث، در گفتوگویی با ما درباره جزئیات معرفتی این حدیث شریف تأکید میکند که حدیث کساء، صرفاً روایت تاریخی از گردهمایی اهلبیت نیست، بلکه تجلی معرفت آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها است.
* تصویری که میتوانیم از حدیث شریف کساء از بُعد معرفتی داشته باشیم، در دیدگاه شما چگونه تصویری است؟
شناخت جایگاه رفیع معصومین علیهمالسلام در منظومه هدایت الهی، نیازمند تأمل در ساختار بیانی احادیث آنان است. آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، صرفاً گزارشگر وقایع نیستند، بلکه نقشه معرفتی و هندسه معنوی ایشان را در خود جای دادهاند. حدیث کساء، بهویژه در بخش معرفی اهلکساء، ساختاری کمنظیر دارد.
حدیث کساء علاوه بر این که بالاترین سند طهارت اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است، یکی از بنیادیترین متون برای فهم جایگاه حضرت زهرا سلاماللهعلیها در هندسه وجود و نقشهی هدایت الهی نیز محسوب میشود؛ حقیقتی که اگر شناخته شود، فهم ما از نبوت و ولایت اوج میگیرد. حدیث قدسی مشهور «لولاک» لایه عمیقتری از حقیقت فاطمی را مینمایاند: "یـا أَحْمَدُ؛ لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛ ای احمد؛ اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم.
بیشتر بخوانید
این ترتیب سهگانه چیزی فراتر از فضیلت فردی است بلکه نشاندهنده سلسله علتهای غایی در آفرینش است. پیامبر علت غایی خلقت جهان است، علی علت غایی خلقت پیامبر است، فاطمه علت غایی خلقت پیامبر و علی است. لازم به ذکر است علت غایی همان علتی است که کل نظام هستی به دلیل آن شکل میگیرد. اگر حدیث کساء نمود «محوریت فاطمه» در ساختار اهلبیت است، حدیث لولاک نمود «محوریت فاطمه» در ساختار نظام آفرینش است.
در هندسهی هستیشناسی شیعی، حقیقت ولایت نه تنها اوج سیر نزولی و صعودی عالم وجود است، بلکه به مثابهی «کانون نظام تکوین و تشریع» عمل میکند؛ کانونی که تمامی فرآیندهای خلقت و هدایت بر مدار آن سامان مییابند. این حقیقت، همان عاملی است که خلقت به واسطه آن معنا یافته و هدایت از مسیر آن جاری میشود. در چنین دستگاهی، اهلبیت علیهمالسلام یک «نور واحد» تلقی میشوند؛ نوری که از مبدأ واحد صادر و متجلی شده است.
* احادیث حاکی از خلقت نوری اهل بیت علیهمالسلام همین سامانبخشی را نشان میدهند؟
بله؛ این «وحدت نوری» حتی در زیارت جامعه کبیره که منقول از امام علی بن محمد الهادی النقی علیهالسلام است، با عبارت نُورَکم واحِدَة آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِیمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِیمَا بَقِیَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِینَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِكُمْ... ؛ من شهادت میدهم به این که این فضایل برای شما در گذشته ثابت بوده، چنانچه در آینده برای شما ثابت است و من شهادت میدهم که ارواح شما و نور و خمیر مایهی اصلی خلقت شما همگی واحد است و از یک منشأ سرچشمه میگیرد، روح و نور و طینت شما طیّب و طاهر است و هر یک از دیگری سرچشمه میگیرد. خداوند شما را به شکل نور آفرید و شما را حلقهزنندگان به دور عرش خود قرار داد تا این که بر ما منت نهاد ..."
اما در میان این نور واحد، حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها جایگاهی دارند که تنها با مفاهیم عادی قابل تبیین نیست. در متون وحیانی و روایی، حقیقت فاطمی، حقیقتی ملکوتی معرفی شده که این حقیقت، مطلع نور ولایت و نبوت است؛ حقیقتی که نسبت نبوت، ولایت و امامت را در یک مدار مشترک به هم پیوند میدهد؛ از همین رو، هر روایتی که به نحوی با حقیقت فاطمی تماس دارد، خود به صورت بیانیهای هستیشناختی عمل میکند. حدیث کساء نیز از همین سنخ است؛ روایتی که در آن، نه فقط پنج تن آل عبا معرفی میشوند، بلکه ساختار نورانی هستی، هندسه ولایت و مرکزیت حقیقت فاطمی در نظام خلقت در همین حدیث ترسیم میشود.
* پس در حقیقت، حدیث کساء فقط روایتی از گردآمدن پنج تن آل عبا علیهمالسلام نیست، بلکه متنی بنیادین در تبیین حقیقت نورانی اهلبیت علیهمالسلام و نسبت نبوت، ولایت و امامت است.
همین طور است. در قلب این روایت، ترکیب شگفت «هُمْ فاطِمَةُ وَأَبُوها وَبَعْلُها وَ بَنُوها» قرار دارد؛ تعبیری که نام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را بر صدر مینشاند و دیگران را از حیث انتساب به او معرفی میکند. این چینش، آشکارگر یک هندسه هستیشناختی است که در آن، حقیقت فاطمی محور اتصال نبوت و ولایت و نقطه پیوند عالم قدس با عالم خلق است.
در متن حدیث کساء پرسش جبرئیل و پاسخ خداوند متعال قابل توجه است: "فَقالَ الامینُ جِبْرائیلُ یا رَبِّ وَ مَنْ تَحْتَ الْکساءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها؛ پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و معدن رسالتند: آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش" آنگاه که جبرئیل از خداوند متعال میپرسد: «وَمَنْ تَحْتَ الْکساءِ؟!؛ پروردگارا در زیر کساء چه کسانی قرار دارند؟» بستری کمنظیر برای فهم مقام معصومین علیهمالسلام فراهم میکند. اما آنچه ذهن محقّقان را به خود مشغول کرده، چینش غیرمعمول عبارت «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها؛ آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش» است.
گرچه در ادبیات عرب، عطف با (واو) دلالتی بر تقدّم رتبهای یا زمانی ندارد و صرفاً مشارکت در حُکم را نشان میدهد، اما تقدّم «ذکر» در مقام بیانِ الهی و روایی، به دلیل اقتضای حکمت و معلل بودن افعال به اغراض بیتردید خالی از مرجّح نیست و قطعاً یکی از قواعد پذیرفتهشده این است که: «ترجیح بلا مرجّح محال است»؛ به عبارت سادهتر یعنی ممکن نیست در مقام تعلیم، هدایت یا معرفیِ یک حقیقت، تقدّمِ لفظی بدون دلیل و بیهیچ دلیلی رخ دهد؛ بهویژه هنگامی که گوینده خداوند متعال است و مخاطب جبرئیل امین بنابراین، تقدّم نام حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در عبارت «هم فاطِمَةُ وَأَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها» از منظر کلامی، یک ترجیح معنادار و حکیمانه است؛ ترجیحی که نشان میدهد: حقیقت فاطمی نقطه آغاز بیان الهی در معرفی اهلکساء است؛ مرتبهای دارد که در ادراک ملکوتی جبرئیل برجستهتر و سنخیتپذیرتر است و جایگاه او در هندسه وجودی اهلبیت علیهمالسلام، محور اتصال نبوت و ولایت است.
در این الگوی کاملاً متفاوت، دیده میشود: محور، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها است؛ سپس پدر، همسر و فرزندان او. این مهم تنها یک گزینش لفظی نیست، بلکه حامل پیامی معرفتی است که فهم آن بدون توجه به مبانی هستیشناسی نور حضرت فاطمه سلاماللهعلیها ممکن نیست. بهبیان دیگر، این حدیث، فهم انسان را از سطح «تقویم» به سطح «تکوین» رهنمون میکند.
در ساختار عبارت "هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها"، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها مرکز ثقل است و سایر معصومین علیهمالسلام در نسبت با او خوانده و شناخته میشوند. به این ترتیب، مختصات منظومهای ترسیم میشود که در آن، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها محور نور واحد است. این معرفی، بیان یک «مختصات معرفتی» را می رساند که جایگاه حقیقی پنجتن آل عبا علیهمالسلام را در دستگاه الهی مشخص میکند.
* با این توضیحات ترتیب ذکر افراد، نوعی هستیشناسی معرفتی است.
اگر بخواهم توضیح بیشتری دهم به این صورت است که ابتدای جمله با «هُم فاطمة»، نشاندهنده مقدمداشتن حقیقتی است که «اصل پیوند» و «محور و مرکز» است.
ذکر پیامبرصلیاللهعلیهوآله به عنوان «و أبوها» تأکید بر رابطهای است که در آن، نور نبوت در نسبت با حقیقت فاطمی تعریف میشود.
ذکر امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان «و بعلها» نمایش محوریت امتداد ولایت در کانون حقیقت فاطمی است.
ذکر حسنین به عنوان «و بنوها» یادآور تداوم نسل ولایت از طریق وجود حضرت فاطمه سلاماللهعلیها است.
این مهم، آشکار میکند که نظام رسالت در قلّه نبوت و نظام ولایت در قلّه امامت در نقطهای به نام فاطمه سلاماللهعلیها به هم میرسند و از مجرای وجودی او امتداد مییابند.
پرسشکننده در این حدیث، جبرئیل امین است؛ ملک مقرّب و حامل وحی مقدّس و ملائکه خود از جنس نور هستند.
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در باب خلقت نوری ملائکه فرمودند: خُلِقَ الملائِکةُ مِنْ نُورٍ وَ خُلِقَ الجانُّ مِنْ مارجٍ مِنْ نارٍ وَ خُلِقَ آدَمُ مِمَّا وُصِفَ لَکمْ.[کنزالعمال/15156] ملائکه از نور، جنیان از شعلههای آتش و آدم از آنچه برای شما توصیف شده خلق شدهاند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمَلائِکةَ مِنْ نُورٍ. [الإختصاص/1/109] خداوند متعال ملائکه را از نور آفرید.
بنابراین همین سنخیت نوری زمینهی درک را فراهم میکند؛ از همین رو، پاسخ الهی به پرسش جبرئیل امین از نقطهای آغاز میشود که برای مخاطب قابلادراکتر است: فاطمه سلاماللهعلیها. از این جهت این تقدّم، تشریفاتی نیست؛ تقدّم معرفتی و هستیشناختی و تبیین مرکزیت است. تداوم ولایت و امامت در زمین، از دامان حضرت فاطمه سلاماللهعلیها جاری شده است. حضرت فاطمه سلاماللهعلیها حلقه اتصالی است که بدون او، بستر امامت نبود. این حقیقت، حدیث کساء را از سطح گزارش تاریخی به متنی راهبردی در الهیات شیعی ارتقا میدهد؛ متنی که فهم آن، درک جدیدی از نسبت انسان با هدایت الهی و تقدیر هستی فراهم میکند.
با تأمل در ساختار حدیث کساء، میتوان دریافت که این حدیث مبیّن قاعدهای است که در آن، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، کانون وحدت نور نبوت و ولایت و حقیقت رابط میان مراتب هدایت الهی است و این الگو، نگاه ما را از ظاهر به حقیقت می کشاند.
---------------------
1. [الجنّة العاصمة/149 با اندک تفاوت در واژهها، ضیاء العالمین/187، کشف اللئالى عن جابر بسند وثیق وفى ذیله ثم قال جابر هذا من الاسرار التى امرنا رسولاللّه(صلى الله علیه و آله) بکتمانه الا عن اهله، ملتقى البحرین/14، الجنة العاصمه/149]
پنجشنبه ؛ 06 آذر 1404

ارسال نظرات