چهارشنبه ؛ 21 آبان 1404
تببیین:
از مدیریت اختلافات تا تجزیه سرزمینی
انتخابات عراق، فارغ از نتایج ظاهری، در واقع صحنه نمایش یک راهبرد پیچیده و خطرناک از سوی ایالات متحده آمریکا است. تحلیلها حاکی از آن است که واشنگتن با مدیریت دقیق تحولات سیاسی-اجتماعی، در پی اجرای نقشهای بلندمدت است که هدف نهایی آن تضعیف و حتی تجزیه تمامیت ارضی عراق است. این راهبرد، که با تهدیدات دیپلماتیک اخیر، مانند تماس تلفنی مارک روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، با همتای عراقیاش همراه بوده، بر پایههای اختلافات داخلی استوار شده است. برای گروهها و اقوام مختلف در عراق، رصد هوشمندانه این تحولات و درک ابعاد پنهان این استراتژی، بهویژه با توجه به ورود علنی اتاقهای فکر اسرائیلی به فاز انهدام ساختار عراق یکپارچه، اهمیتی حیاتی یافته است. این گزارش، این راهبرد را در سه مرحله بههمپیوسته تشریح میکند که از دامن زدن به نزاعهای سیاسی آغاز و به سمت زمینهسازی برای تجزیه پیش میرود.هدف اصلی ایالات متحده، حفظ یک عراق تحتالقیمه، ضعیف و فاقد قدرت منطقهای است که نتواند در برابر منافع غرب یا متحدان منطقهای آن (بهویژه رژیم اسرائیل) موضعگیری کند. انتخاباتها صرفاً ابزاری برای تغییر چهرههای مدیریتی در چارچوب تعریفشده هستند، نه عاملی برای تقویت حاکمیت ملی.
مرحله اول: تبدیل اختلافات سیاسی به نفرت سیاسی
در گام نخست، استراتژی آمریکا بر تشدید شکافهای طبیعی میان جریانهای سیاسی عراق متمرکز است. هدف، فراتر بردن رقابتهای مشروع سیاسی به قلمرو نفرت و خصومت متقابل است. رقابتهای دموکراتیک زمانی سازنده هستند که در چارچوب احترام به قانون اساسی و منافع ملی تعریف شوند. اما در این سناریو، این مرزها عمداً محو میشوند.
۱. ابزارهای عملیاتی و نفوذ رسانهای:
ابزارهای رسانهای و تبلیغاتی تحت نفوذ یا همسو با واشنگتن در این مرحله نقش محوری ایفا میکنند. این ابزارها با استفاده از تکنیکهای مهندسی اجتماعی، اطلاعات جهت دار و بزرگنمایی اختلافات ایدئولوژیک، جناحی و قومی، فضا را به گونهای مسموم میکنند که گفتگو و مصالحه غیرممکن شود.
تقویت جناحهای رادیکال: تأمین منابع مالی و سیاسی غیرمستقیم برای بازیگرانی که حاضر به حفظ مواضع غیرانعطافپذیر هستند، تضمین میکند که هیچ ائتلافی شکل نگیرد که از نفوذ خارجی مستقل باشد.
استفاده از اهرم فساد: اتهامات فساد علیه یک جریان، نه به هدف اصلاح ساختار، بلکه به منظور بیاعتبار کردن کل سیستم حکومتی و ایجاد شکاف عمیق میان مردم و طبقه حاکم به کار میرود.
۲. تضعیف نهادهای ملی:
در یک دموکراسی سالم، اختلافات سیاسی محترمانه تلقی شده و سازوکار مشخصی برای حل آنها وجود دارد (مانند پارلمان یا دیوان عالی). اما در سناریوی طراحیشده، این اختلافات به تقابلهای کینهتوزانه تبدیل میشوند که هدف آن، فلج کردن قوه مجریه و مقننه است. پیامد مستقیم این فاز، فرسایش شدید اعتماد عمومی به نهادهای ملی، بیاعتباری سیستماتیک و ایجاد یک چرخه معیوب بحرانهای سیاسی و اجتماعی است که دولت مرکزی را از تمرکز بر حاکمیت و توسعه بازمیدارد.
مرحله دوم: هدایت بحرانها در بطن شکافهای قومیتی و مذهبی
زمانی که اختلافات سیاسی به سطح نفرت عمومی رسید و گروههای مختلف دیگر حاضر به همکاری نباشند، مرحله دوم آغاز میشود: تزریق این تنشها به شریانهای حساس جامعه یعنی خطوط گسل قومی و مذهبی.
۱. حساسیت به تحریکات فرقهای:
ایالات متحده بهخوبی آگاه است که عراق دارای ساختاری متکثر است که حساسیت بالایی به تحریکات فرقهای دارد. این امر، پتانسیل تبدیل شدن یک نزاع سیاسی صرفاً بر سر قدرت را به یک بحران امنیتی گسترده چندین برابر میکند.
این مرحله با تمرکز بر هویتهای جزئی (شیعه، سنی، کرد، ترکمن و...) و ایجاد احساس مظلومیت یا تهدید در میان گروههای مختلف، انسجام اجتماعی عراق را هدف قرار میدهد. هدف آمریکا در این گام، این است که شهروندان عراقی بیش از آنکه خود را عضو یک ملت واحد بدانند، خود را پیرو یک مذهب یا عضو یک قوم خاص بدانند که در معرض خطر است.
۲. استفاده از عوامل خارجی به عنوان اهرم فشار:
در این مرحله، بازیگران منطقهای که با منافع آمریکا همسو هستند، تشویق میشوند تا در امور داخلی عراق دخالت کنند و موضعگیریهای فرقهای خود را تقویت کنند. این امر مشروعیت حاکمیت ملی را در هم میشکند، زیرا شهروندان احساس میکنند دولت مرکزی قادر به حمایت از آنها در برابر تهدیدات خارجی یا داخلیِ مورد حمایت خارجی نیست.پیامد امنیتی این موضوع مشخص است: افزایش احتمال وقوع درگیریهای محدود منطقهای که به تدریج مرزهای قومی و مذهبی را به مرزهای سیاسی جدید تبدیل کند. این امر زیرساختهای امنیتی دولت مرکزی را وادار به توزیع نیرو در نقاط حساس میکند، در نتیجه توانایی آنها برای مقابله با تهدیدات اصلی (مانند تروریسم یا نفوذ خارجی) کاهش مییابد.
مرحله سوم: زمینهسازی برای تجزیه عراق
مراحل اول و دوم به طور مستقیم در خدمت مرحله نهایی هستند: فروپاشی ساختار سرزمینی عراق و تبدیل آن به واحدهای کوچکتر، ضعیفتر و وابسته.
۱. خلع سلاح اراده ملی:
در حالی که بیانیههای رسمی آمریکا بر ثبات، حاکمیت قانون و برگزاری انتخابات دموکراتیک تأکید دارند، اقدامات عملی در جهت خلع سلاح و تضعیف اراده ملی عراق صورت میگیرد. این خلع سلاح، صرفاً نظامی نیست، بلکه سیاسی و اقتصادی نیز میباشد. یک عراق یکپارچه و باثبات، یک مانع بزرگ در برابر منافع ژئوپلیتیک واشنگتن و اسرائیل در منطقه است.
۲. ملاحظات ژئوپلیتیک تجزیه:
یک عراق قدرتمند میتواند توازن قدرت منطقهای را به زیان رژیم صهیونیستی تغییر دهد و از همه مهمتر، الگویی برای استقلال منطقهای و مقاومت در برابر نفوذ خارجی باشد. بنابراین، هدف تجزیه به واحدهای کوچکتر، ضعیفتر و در نهایت وابسته به قدرتهای خارجی است که مدیریت آنها آسانتر باشد.
سناریوی تجزیه مبتنی بر فدرالیسم کنترلشده:
اگرچه ممکن است تقسیم سرزمینی علنی اعلام نشود، اما هدف رسیدن به فدرالیسم حداکثری است که در آن هر منطقه (کردستان، مناطق سنینشین، مناطق شیعهنشین جنوب) دارای حداکثر خودمختاری اقتصادی و امنیتی شود، تا جایی که عملاً دولت مرکزی تنها یک نهاد اسمی باقی بماند و منابع حیاتی (مانند نفت و آب) بین این واحدها تقسیم شود.
تحلیل تهدیدات و نقش رژیم صهیونیستی
تهدیدات دیپلماتیک اخیر آمریکا علیه بغداد نباید صرفاً واکنشهای موردی تلقی شوند؛ بلکه باید به عنوان بخشی از یک فشار مداوم برای تضعیف اراده ملی عراق دیده شوند. این تماسها اغلب پس از وقایع حساس سیاسی یا امنیتی صورت میگیرند تا پیامدهای روانشناختی خاصی ایجاد کنند: القای این حس که تصمیمگیریهای داخلی عراق نیازمند تأیید واشنگتن است.
ورود اتاقهای فکر صهیونیستی:
ورود آشکار اتاقهای فکر صهیونیستی به بحثهای مربوط به آینده عراق، تاییدی بر این تحلیل است که هدف نهایی، نه اصلاح حکومت، بلکه انهدام چارچوب واحد عراق است. برای رژیم صهیونیستی، یک عراق تجزیهشده، یک منطقه حائل امنیتی فراهم میکند، زیرا عملاً هرگونه پایگاه نظامی یا سیاسی متمرکز که بتواند محور مقاومت را تقویت کند، از بین میرود. همچنین، تمرکز بر تقسیم منابع و اختلافات مرزی منطقهای، مانع از آن میشود که عراق به یک رقیب ژئوپلیتیک در حوزه انرژی تبدیل شود.
واکنشها و الزامات برای گروههای داخلی عراق
در این شرایط پیچیده، گروهها و اقوام مختلف عراقی باید بیش از پیش هوشیار باشند. هرگونه فراخوان سیاسی یا اجتماعی که به تشدید اختلافات قومی یا مذهبی دامن بزند، ناخواسته در خدمت اجرای این راهبرد سهمرحلهای است.
۱. تقویت شهروندی مشترک:
نیروهای ملیگرا و دلسوزان تمامیت ارضی عراق باید بر تقویت مفاهیم شهروندی مشترک، فراتر از تعصبات هویتی، متمرکز شوند. این امر نیازمند سرمایهگذاری گسترده بر روی آموزشهای مدنی و رسانههایی است که بر هویت ملی واحد تمرکز دارند.
۲. دفاع از حاکمیت در برابر مداخلات خارجی:
اهمیت حیاتی دارد که هرگونه کمک، سرمایهگذاری یا مذاکره سیاسی با قدرتهای خارجی، تحت یک فیلتر شدید حاکمیتی قرار گیرد تا از تبدیل شدن به اهرمی برای تضعیف ساختار ملی جلوگیری شود. این شامل مقاومت قاطع در برابر تلاشها برای ملیسازی اختلافات داخلی است.
۳. رصد هوشمندانه:
لزوم رصد هوشمندانه تحولات و تفکیک میان رقابتهای مشروع داخلی و پروژههای خارجی حیاتی است. هر سیاست یا بیانیهای که منجر به واگذاری اختیارات حیاتی (مانند امنیت یا مدیریت منابع) به نهادهای غیرملی یا تحت نفوذ خارجی شود، باید به عنوان یک گام در مسیر مرحله سوم تلقی شود.
نتیجهگیری
راهبرد سهمرحلهای آمریکا، یک طرح منسجم است که با استفاده از نقاط ضعف داخلی عراق، به دنبال تحقق یک هدف استراتژیک ژئوپلیتیک است. این فرآیند در مرحله نهایی خود به دنبال ایجاد کشورهایی ضعیف و متکی بر قدرتهای خارجی است. تاریخ نشان داده است که بازیهای قدرتهای بزرگ بر سر تمامیت ارضی کشورها، همواره با رنج مردم آن سرزمین همراه بوده است. لذا، هوشیاری سیاسی و اتحاد ملی عراق در برابر این سناریوی خطرناک، تنها ضامن بقای عراق یکپارچه خواهد بود. این انتخابات، هر چند مهم است، اما نباید فرصتی برای پیشبرد نقشههایی باشد که سودای تقسیم عراق را در سر میپرورانند.
ارسال نظرات