چهارشنبه ؛ 14 آبان 1404
تبیین:
در هفتهها و ماههای اخیر، نگاه جامعه جهانی بیش از هر زمان دیگری بر نقش امارات متحده عربی در بحران خونین سودان متمرکز شده است؛ بحرانی که بنا بر گزارشهای متعدد نهادهای بینالمللی، به فاجعهای انسانی با دهها هزار کشته، میلیونها آواره و نابودی زیرساختهای حیاتی کشور انجامیده است. ردپای امارات در حمایت مالی و لجستیکی از شبهنظامیان «نیروهای پشتیبانی سریع» (RSF) به رهبری محمد حمدان دقلو (حمیدتی) در بسیاری از گزارشهای تحقیقاتی از جمله توسط سازمان ملل، رویترز و بیبیسی آشکار شده است.
اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته شده، وجه امنیتی و نظامی این حمایتها است؛ مسیری که به طرز نگرانکنندهای با الگوهای رفتاری رژیم اسرائیل در غزه و دیگر مناطق اشغالی شباهت دارد. با این تفاوت که در مورد سودان، به نظر میرسد ما صرفاً با «تقلید امارات از اسرائیل» روبهرو نیستیم، بلکه با همکاری مستقیم و هماهنگ دو رژیم در پشتصحنه درگیریهای آفریقا و دریای سرخ مواجهیم.
عرصه نفوذ اول: یمن و دریای سرخ
یکی مهمترین حوزههای شکلگیری ائتلاف منطقهای نظامی رژیم صهیونیستی و امارات، حتی پیش از سودان به حوزه همکاری در جنگ یمن و دریای سرخ بازمیگردد. تحولات میدانی و تهدیدات فزاینده در دریای سرخ و شاخ آفریقا باعث شده منافع ابوظبی و تلآویو در برخی حوزهها همپوشانی پیدا کند.
تأمین امنیت خطوط کشتیرانی در دریای سرخ برای امارات و اسرائیل که اقتصاد آنها به تجارت دریایی گره خورده حیاتی است. بر این اساس همکاری در این منطقه، پیچیدهترین و عملیاتیترین بعد این اتحاد است.
هر دو با همکاری آمریکا و برخی شرکای اروپایی در رزمایشها و مأموریتهای مشترک برای مقابله با قدرتگیری انصارالله در دریای سرخ و کنترل بابالمندب مشارکت دارند.
از زمان آغاز تجاوز ائتلاف سعودی- اماراتی به یمن در سال 2015، رژیم صهیونیستی یکی از بازیگران اصلی در صحنه مشارکت در جنگ بود و هدف اصل از این مشارکت نیز رفع تهدید از امنیت و اقتصاد رژیم در دریای سرخ و تنگه باب المندب و افزایش جای پای حضور نظامی در این منطقه بود.
اسرائیل حیات اقتصادی خود را وابسته به دریای سرخ میبیند و تنها راه ارتباطی این رژیم با دنیای خارج نیز بندر ایلات و دریای سرخ است. از این رو این بازیگر سعی کرده است با کشورهای مشرف بر دریای سرخ ارتباط خود را گسترش دهد. شرق آفریقا و بهویژه سه کشور اریتره، جیبوتی و اتیوپی بهدلیل اشراف بر خلیج عدن و تنگه بابالمندب مهمترین کشورهای مورد نظر اسرائیل هستند. بنابراین پس از جنگ یمن، گزارشهایی از فعالیتهای اطلاعاتی اسرائیل در اریتره و جیبوتی منتشر شده که با هماهنگی امارات صورت گرفته است.
این همکاری نظامی در یمن با شروع جنگ غزه تشدید هم شد. از زمانی که نیروهای مقاومت یمن در حمایت از مردم مظلوم غزه عملیات محاصره دریایی رژیم را کلید زد و حمله به کشتیهای تجاری به مقصد و از مبدأ اسرائیل در جنوب دریای سرخ و خلیج عدن را آغاز کردند، ترافیک دریایی در کریدور ترانزیت که کانال سوئز را به خلیج فارس و آسیا متصل میکند، به طور قابل توجهی کاهش یافت.
در سال ۲۰۲۵، اسرائیل در واکنش به حملات حوثیها، چند حمله هوایی در صنعا انجام داد. طبق برخی گزارشها، اسرائیل اطلاعات امنیتی مرتبط با این تهدیدات را با امارات به اشتراک گذاشته است، بهویژه پس از آنکه تأسیسات اماراتی هدف پهپادهای یمنی قرار گرفت.
اما علیرغم لشگرکشی دریایی آمریکا و ناتو به دریای سرخ و تنگه باب المندب و حملات هوایی شدید رژیم، در میدان واقعیت این اقدامات تأثیر چندانی بر کاهش توانایی انصارالله برای هدف قرار دادن کشتیها نداشت و این معادله تا زمان پایان کامل جنگ غزه همچنان پابرجاست و میتواند در هر زمانی طبق خواسته رهبری آنها دوباره فعال شود.
در چنین شرایطی امارات همچنان برای افزایش فضای نقشآفرینی نظامی رژیم صهیونیستی در یمن به فعالیت میپردازد.
در جدیدترین تحول در زمینه همکاریهای نظامی ابوظبی با تلآویو در یمن میتوان به تأسیس یک شبکه از فرودگاههای جدید و ابتدایی در جزایر و سواحل راهبردی یمن (مانند پریم، زقار، باب المندب، عبدالکوری و سمحه) اشاره کرد. جزیره «عبدالکوری» در مجمعالجزایر سقطری به محل احداث پایگاه اطلاعاتی مشترک بین اسرائیل و امارات تبدیل شده است. این موضوع در گزارشهایی از رسانههای صهیونیستی مانند روزنامه «معاریو» مطرح شده است.
بر اساس این گزارشها، در سالهای اخیر شبکهای از فرودگاهها با پتانسیلهای بکر ساخته شده است تا امنیت دریایی را در امتداد گذرگاه امنیت دریایی (MSTC) افزایش دهد. دو خوشه اصلی فرودگاهی ساخته شده است: یکی مشرف به انتهای جنوبی دریای سرخ و تنگه باب المندب، و دیگری مشرف به ضلع جنوبی کریدور در خلیج عدن.
بین این دو خوشه، پایگاههای اماراتی در بربره و بوساسو وجود دارند که ضلع جنوبی و انتهای غربی کریدور را پوشش میدهند. با وجود عدم تأیید رسمی، به نظر میرسد که همه این فرودگاهها با منابع اماراتی ساخته شدهاند. شرکتهای ساختمانی که این کار را انجام دادهاند، مانند کشتیهایی که برای حمل و نقل لوازم لازم برای ساخت و ساز در جزایر استفاده میشوند، با امارات متحده عربی مرتبط هستند. با توجه به دورافتاده بودن این مکانها و فقدان حتی ابتداییترین زیرساختها، مصالح ساختمانی، تجهیزات و پرسنل مستقیماً از طریق ساحل منتقل شدند.
حامی مالی این پروژه در امارات متحده عربی - چه وزارت دفاع باشد و چه یک سازمان بشردوستانه یا امدادی - هنوز ناشناخته است. با این حال، اکراه در پذیرش عمومی مالکیت نشان میدهد که نهاد مجری با حوزههای امنیت یا دفاع مرتبط است بویژه اینکه تمام جزایر و مناطق دورافتادهای که فرودگاهها در آنها قرار دارند، تحت کنترل شورای انتقالی جنوب (STC)قرار دارند.
شورای انتقالی جنوب به شدت به حمایت مالی و نظامی امارات متحده عربی متکی است و از نظر سیاسی با طرح امارات برای تجزیه یمن همسو است تا تداوم این حمایت را تضمین کند. مشخص نیست که آیا این برنامه یک ابتکار مستقیم امارات متحده عربی است یا یک پروژه شورای انتقالی جنوب با حمایت امارات متحده عربی، اما شورای انتقالی جنوب منابع لازم برای انجام پروژهای با این مقیاس را به تنهایی ندارد.
با توجه به دههها بیتوجهی به این جزایر دورافتاده در دوران حکومتهای متوالی یمن، و دشواری حمایت از جوامع کوچکی که در آنجا از طریق ماهیگیری به عنوان وسیلهای برای امرار معاش زندگی میکنند، بعید به نظر میرسد که کابینه عدن، ابتکار عمل را در راهاندازی برنامه ساخت فرودگاه به دست بگیرد.
این مجموعه فرودگاهها در جنوب دریای سرخ میتوانند توسط پایگاه امارات متحده عربی در عصب، اریتره، یا توسط فرودگاه غیرنظامی اخیراً توسعهیافته یمن در موخا پشتیبانی شوند. فرودگاه پریم که در سال ۲۰۲۱ تکمیل شد، در باریکترین نقطه تنگه باب المندب قرار دارد و به آن موقعیت بسیار استراتژیکی میدهد. فرودگاه زقار، در شمالیترین جزیره مجمعالجزایر حنیش، با عجله ساخته شد و باند آن در وسط روستای اصلی جزیره حفر شده است. این فرودگاه مشرف به ورودی جنوبی بنادر حدیده، سلیف و راس عیسی است که تحت کنترل حوثیها هستند و حدود ۵۵ مایل دریایی به سمت شمال فاصله دارند.
فرودگاه باب المندب، در ساحل یمن در جنوب موخا، بین مارس ۲۰۲۳ و فوریه ۲۰۲۵ ساخته شد. این فرودگاه که در منطقهای دورافتاده و کمجمعیت واقع شده است، به نظر میرسد ماهیتی نظامی دارد و ممکن است به عنوان پشتیبان یا جایگزین فرودگاه پریم مورد استفاده قرار گیرد.
این فرودگاه در منطقهای دریایی واقع شده است که نیروهای جبهه مقاومت ملی، به رهبری سرتیپ طارق صالح و متحد شورای انتقالی جنوب، حضور دارند.
نکته حائز اهمیت دیگر آنکه فرودگاههای زقار، پریم و ذباب با باندهای نسبتاً کوتاهی مشخص میشوند که برای هواپیماهای ترابری نظامی C-130 و هواپیماهای C-295 که برای حمل و نقل یا نظارت دریایی طراحی شدهاند، علاوه بر هواپیماهای کوچک و پهپادها، مناسب هستند، اما برای عملیات منظم هواپیماهای جنگنده یا تهاجمی مناسب نیستند.
تا به امروز هیچ هواپیمای جنگنده یا تهاجمی در هیچ یک از این فرودگاهها مشاهده نشده است. همه این فرودگاهها نزدیک به ساحل هستند و همین امر دفاع از آنها را دشوار میکند و فاقد زیرساختهای لازم برای پشتیبانی از عملیات هوایی پایدار هستند. به نظر میرسد که آنها در درجه اول برای پشتیبانی از پهبادهای جاسوسی و نظارتی در مأموریتهای کوتاه و سریع طراحی شدهاند.
در واقع، هیچ هواپیمایی در تصاویر ماهوارهای این فرودگاهها شناسایی نشده است، به جز یک پهپاد که مدتی پیش در فرودگاه پریم دیده شد.
همین الگو در فرودگاههای مجمعالجزایر سقطری تکرار میشود که احتمالاً توسط پایگاه هوایی اماراتی در حدیبو پشتیبانی میشوند.
باندهای فرودگاه عبدالکوری و سمحه - که دومی هنوز در دست ساخت است - بسیار ابتدایی هستند و فاقد هرگونه زیرساخت پشتیبانی یا امکانات عملیاتی میباشند.
این پایگاهها موقعیتهای کلیدی را در تنگه باب المندب و مقابل بنادر تحت کنترل صنعا تحت پوشش نظارتی و عملیاتی قرارمیدهند. آنها پتانسیل تبدیل شدن به پایگاههای عملیاتی رو به جلو برای جمعآوری اطلاعات، عملیات محاصره دریایی و پشتیبانی از متحدان محلی (مانند شورای انتقالی جنوب) را دارند.
همچنین شاهدی دیگر بر همسویی و مشارکت امارات با صهیونیستها در ساخت فرودگاها در سواحل و جزایر یمن این است که این همکاری پس از دیدار رئیس ستاد ارتش اسرائیل با فرماندهان نظامی امارات و آمریکا در ژوئن ۲۰۲۴ شکل گرفت.
2- حمله به صنعا
گزارشها حاکی از آن است که در جریان حملات هوایی رژیم صهیونیستی به یمن در سال ۲۰۲۵ که مناطق مسکونی در صنعا و بنادر شهر الحدیده و مخازن سوخت مورد هدف قرار گرفتند، امارات به همکاری اطلاعاتی به تلآویو علیه انصارالله پرداخته بود.
3- رزمایشهای مشترک
نیروهای هوایی و دریایی دو طرف در رزمایشهای چندملیتی (مانند INIOCHOS در یونان و تمرینات alongside در خلیج فارس) یکدیگر شرکت کردهاند.
عرصه نفوذ دوم: سودان
در سودان، همکاری بیشتر غیرمستقیم و متمرکز بر اهداف ژئوپلیتیک بلندمدت است. ارتباط مستقیم رژیم صهیونیستی با طرفهای درگیر سودانی تاکنون بهصورت رسمی تأیید نشده است. با این حال، از آنجا که امارات در سودان منافع اقتصادی گستردهای دارد و اسرائیل نیز در روند عادیسازی با خارطوم فعال بوده، همپوشانی منافع دو طرف در زمینههای اطلاعاتی و اقتصادی اجتنابناپذیر است. در واقع، تأثیر اسرائیل در سودان بیشتر از مسیر روابط غیرمستقیم با امارات و نفوذ آن در بنادر دریای سرخ و تجارت طلا بروز پیدا میکند تا از طریق عملیات نظامی آشکار.
1. نقش امارات به عنوان واسطه: امارات نقش کلیدی در متقاعد کردن شورای حاکمیت سودان برای عادیسازی روابط با اسرائیل ایفا کرد.
2. قطع زنجیره تأمین برای حماس: هدف اصلی از جذب سودان به حوزه نفوذ این اتحاد، قطع کردن مسیر لجستیکی قاچاق سلاح به غزه از طریق سودان بود.
3. نفوذ اقتصادی و اطلاعاتی: بخش زیادی از مشارکت نظامی رژیم صهیونیستی در تحولات سودان از جمله ارسال سلاح و پهباد از طریق شراکت با امارات صورت میگیرد. با این حال یک گزارش تحقیقی در سال ۲۰۲۲ از روزنامه هاآرتص نشان داد که اسرائیل «تجهیزات نظارتی پیشرفته ساخت اتحادیه اروپا» را با جت خصوصی به نیروهای واکنش سریع تحویل داده است. در مناقشه اخیر نیز برخی از صاحب نظران سودانی در کنار نقش امارات به دخالتهای اسرائیل اذعان میکنند. عبدالرحمن اسماعیل از خبرنگاران سودانی در این خصوص گفته است که نسل کشی در سودان بخشی از تلاشها برای تحقق طرح اسرائیل بزرگ است.
ابزارها و مکانیزمهای همکاری نظامی
از زمان انعقاد توافق عادیسازی در سال 2020، همکاریهای نظامی دو طرف همپای شراکتهای امنیتی و اطلاعاتی در حال رشد بودهاند. نمونه بارز آن، تأسیس شعبه شرکت دفاعی اسرائیلی «کانتروپ» در منطقه آزاد تجاری ابوظبی با سرمایهگذاری ۳۰ میلیون دلاری برای تولید و مونتاژ محلی سیستمهای نظارتی پیشرفته است. شرکت دفاعی اسرائیلی «کانتروپ پرسیژن تکنولوژیز» تاییدیه دولت را برای تاسیس یک شرکت تابعه در امارات متحده عربی دریافت کرد.
طبق گزارش Maarviv، شعبه جدید - Controp (UAE) Limited - کاملاً متعلق به شرکت مادر اسرائیلی خواهد بود و در منطقه آزاد تجاری بازار جهانی ابوظبی مستقر خواهد بود . این امر به آن اجازه میدهد تا برای اولین بار سیستمهای نظارتی الکترواپتیکی پیشرفته را در منطقه خلیج فارس به صورت محلی تولید و به بازار عرضه کند .
این قرارداد بر فروش، نگهداری، پشتیبانی فنی و مونتاژ محلی سیستمهای نظارتی و هدفگیری Controp که در دفاع، امنیت داخلی و نظارت مرزی استفاده میشوند، تمرکز خواهد داشت.
تأسیس بازوی اماراتی شرکت Controp، گسترش مداوم همکاریهای نظامی تلآویو و امارات متحده عربی تحت توافقنامه ابراهیم را برجسته میکند.
پیشتر نیز گروه EDGE ، شرکت بزرگ دفاعی دولتی امارات، با شرکتهای صهیونیستی رافائل، البیت سیستمز و صنایع هوافضای اسرائیل در زمینه مقابله با پهپادها، پدافند، سیستمهای راداری و راهحلهای جنگ الکترونیک همکاری داشته است. در سال ۲۰۲۳، صنایع هوافضای رژیم قراردادی با EDGE برای توسعه مشترک سیستمهای خودکار و فناوریهای ضد پهپاد برای مشتریان منطقهای امضا کرد.
در همین حال، شرکت سیستمهای دفاعی پیشرفته رافائل برنامههای همکاری در دفاع هوایی و امنیت سایبری را بررسی کرده است و شرکتهای اسرائیلی مانند البیت سیستمز در رویدادهای تجاری در ابوظبی، از جمله نمایشگاه بینالمللی دفاع، شرکت کردهاند.
پس از عادیسازی روابط، صادرات صنایع دفاعی اسرائیل بهویژه در زمینههای فناوریهای نظامی، پهپادها، سامانههای الکترونیکی و ضد موشک، به بازار امارات افزایش یافت. برخی گزارشها از امضای قراردادها و پروژههای مشترک میان شرکتهای دفاعی دو طرف حکایت دارند.
نیروهای هوایی امارات و رژیم صهیونیستی در رزمایشهای بینالمللی متعددی از جمله رزمایش INIOCHOS که در یونان برگزار شد (۲۰۲۱ و سالهای بعد)، در کنار یکدیگر شرکت کردند. همچنین نیروهای دریایی دو طرف در رزمایشهای چندملیتی در خلیج فارس و دریای سرخ، با حضور آمریکا و برخی کشورهای عربی، مشارکت داشتهاند.
همچنین امارات از فناوری شرکتهای صهیونیستی مانند NSO Group (سازنده نرمافزار جاسوسی پگاسوس) برای کنترل داخلی و مقابله با مخالفان و حتی جاسوسی از دیگر کشورها استفاده کرده است.
دیدارهای منظم مقامات بلندپایه نظامی دو کشور (مانند دیدار رئیس ستاد ارتش اسرائیل با همتایان اماراتی در ۲۰۲۴) برای هماهنگی راهبردی.
جمعبندی
همکاری امنیتی و نظامی امارات و اسرائیل به یک پایه ثابت در معماری امنیتی خاورمیانه تبدیل شده است. این اتحاد که بر پایه تهداد مشترک علیه ایران و اسلامگرایی رادیکال و همچنین فرصتهای اقتصادی بنا شده، از دایره دفاعی فراتر رفته و به یک شراکت راهبردی همهجانبه تبدیل شده است.
این اتحاد، در تلاش است تا نقشه ژئوپلیتیک غرب آسیا و شمال و شاخ آفریقا را بازتعریف کرده و یک محور جدید قدرت را ایجاد کند. همکاری که اثرات مخربی بر ثبات کشورهای مورد نفوذ همانند یمن و سودان داشته است که تأثیرات آن برای سالهای آینده در تحولات منطقه احساس خواهد شد.
ارسال نظرات