يکشنبه ؛ 11 آبان 1404

مسجدالاقصی، کانون جنگ تمدنی صهیونیسم

مرکز صهیونیست‌ها بر مسجدالاقصی، فراتر از یک پروژه مذهبی یا امنیتی است. این اقدام، ابزاری برای تثبیت قدرت داخلی، نابودی طرح‌های صلح، گسترش اشغالگری و تحریک جنگ تمدنی است.
کد خبر : 20442
 

تبیین:

در ماه‌های اخیر، شدت حملات و هتک حرمت مسجدالاقصی از سوی شهرک‌نشینان افراطی و نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی به‌طرز چشمگیری افزایش یافته است. این اقدامات که با حمایت مستقیم چهره‌هایی چون ایتامار بن گویر، وزیر امنیت داخلی اسرائیل و عضو تندرو کابینه نتانیاهو صورت می‌گیرد، در راهپیمایی روز پرچم به اوج خود رسید. اما این تجاوزات تنها یک رفتار تحریک‌آمیز نیستند؛ بلکه بخشی از یک پروژه چندلایه و هدفمند هستند که ابعاد سیاسی، ایدئولوژیک، ژئوپلیتیکی و تمدنی را در بر می‌گیرند.

۱مسجدالاقصی؛ ابزار بقای نتانیاهو و محور ایدئولوژی صهیونیسم مذهبی

مسجدالاقصی در گفتمان صهیونیسم مذهبی، نه‌تنها یک مکان مقدس بلکه نماد تحقق وعده‌های توراتی و آخرالزمانی است. برای یهودیان و جریانات صهیونیستی مذهبی، محل تپه معبد (Temple Mount) که در زبان یهودی معبد اول و دوم در آن قرار داشته‌اند، معنای تاریخی ـ اسطوره‌ای عظیمی دارد. آن‌ها این باور را ترویج می‌دهند که بازسازی معبد (سوم) باید در این نقطه صورت گیرد.

گروه‌هایی مانند «جنبش بازسازی معبد» معتقدند که باید معبد سلیمان را بر ویرانه‌های مسجدالاقصی بنا کنند. این دیدگاه در سال‌های اخیر با ورود چهره‌هایی چون بن گویر به ساختار قدرت، به سیاست رسمی نزدیک شده است.

بن گویر، که سابقه محکومیت به دلیل تحریک نژادپرستانه دارد، اکنون در جایگاه وزیر امنیت داخلی، عملاً مجوز حمله به مسجدالاقصی را صادر می‌کند. او بارها اعلام کرده که باید کنترل کامل یهودیان بر این مکان مقدس اعمال شود و حضور مسلمانان محدود گردد. این دیدگاه با حمایت احزاب افراطی مذهبی در کنست، به سیاست رسمی دولت اسرائیل تبدیل شده است.

 

در این میان، نتانیاهو برای حفظ ائتلاف شکننده خود، به‌ویژه پس از شکست نظامی در غزه و پذیرش توافق با حماس، ناچار شده است امتیازاتی به تندروها بدهد.

در عرصه سیاست داخلی رژیم، دولت ائتلافیِ نتانیاهو طی سال‌ها به اتکاء احزاب راست‌گرای مذهبی و افراطی چیده شده است. یکی از مشکلات همیشگی برای او، شکنندگی ائتلاف و تهدید احزاب کوچک به خروج از کابینه و به دنبال آن سقوط دولت است. در این فضا، باز گذاشتن دست افرادی مانند ایتامار بن گویر از حزب قدرت یهود یا هم‌پیمانان او کاری تاکتیکی است.

بن گویر و متحدانش بارها تهدید کرده‌اند در صورت عدم حمایت از برنامه‌های تندروانه‌ی شهرک‌سازی، تغییر وضعیت بیت‌المقدس، الحاق کرانه باختری و غیره، از ائتلاف خارج شوند و کابینه را ساقط کنند.

بنابراین، نتانیاهو با باز گذاشتن دست آنان برای یورش به مسجدالاقصی، تلاش می‌کند پایگاه سیاسی خود را حفظ کند و از فروپاشی کابینه جلوگیری نماید.

از سوی دیگر، این عملکردها برای نتانیاهو ابزاری برای به دست آوردن «پوشش امنیتی» سیاسی است: وقتی او نمی‌تواند در همه زمینه‌ها (همانند جنگ غزه و تبادل اسرا) دست بالا را داشته باشد، حداقل نشان دهد که در زمینه یهودی‌سازی قدس و مقدّسات یهودی «جریان جلو برنده» است و اگر انتقاد کنندگان داخلی بگویند او سازش‌گر است، می‌تواند بگوید که فشار داخلی را کنترل کرده است.

به عبارت دیگر، اجازه دادن به بن گویر برای انجام حملات یا تحرکات افراطی در مسجد الأقصی، یکی از «مکانیسم‌های قفل‌بندی» در بازی قدرت داخلی رژیم است؛ راهی برای تأمین حمایت سیاسی یا کاهش تهدیدِ خروج از ائتلاف.

راهپیمایی روز پرچم، یورش هزاران شهرک‌نشین به مسجدالاقصی با حمایت نظامی، و تلاش برای تقسیم زمانی و مکانی این مکان مقدس، نمونه‌هایی از این امتیازدهی هستند. این اقدامات نه‌تنها تحریک‌آمیز بلکه بخشی از پروژه تثبیت حاکمیت یهودی بر قدس شرقی محسوب می‌شوند.

 

۲نابودی عملی طرح دو دولتی

طرح دو دولتی که مورد حمایت کشورهای عربی و غربی است، بر اساس تقسیم بیت‌المقدس و تشکیل کشور مستقل فلسطین بنا شده. اما اقدامات اخیر رژیم صهیونیستی، به‌ویژه تمرکز بر مسجدالاقصی، نشان‌دهنده تلاش برای نابودی عملی این طرح است زیرا با یهودی‌سازی قدس شرقی و تبدیل مسجدالاقصی به نماد حاکمیت یهودی، امکان تقسیم شهر از بین می‌رود.

این روند با افزایش حمایت‌های بین‌المللی از تشکیل کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی پس از تحولات طوفان الاقصی و جنگ غزه، به‌ویژه با پیوستن کشورهای اروپایی مانند فرانسه، بریتانیا، اسپانیا، ایرلند و نروژ به شناسایی فلسطین، شدت یافته است.

در واقع، مسجدالاقصی به‌عنوان قلب تپنده قدس شرقی، نقش کلیدی در هویت فلسطینی دارد. هرگونه تغییر در وضعیت این مکان مقدس، به معنای حذف نماد مقاومت و مشروعیت فلسطینیان در قدس است. صهیونیست‌ها با این اقدامات، در واقع پیام می‌دهند که هیچ طرحی برای تقسیم قدس پذیرفته نخواهد شد و حاکمیت کامل رژیم بر این شهر مقدس، غیرقابل مذاکره است.

از سوی دیگر، با افزایش تعداد شهرک‌نشینان در اطراف مسجدالاقصی و تلاش برای تغییر بافت جمعیتی منطقه، رژیم صهیونیستی در حال ایجاد واقعیت‌های جدیدی است که هرگونه بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ را غیرممکن می‌سازد. این اقدامات، عملاً طرح دو دولتی را به یک شعار بی‌محتوا تبدیل کرده‌اند.

 

۳پایان خطوط قرمز بین‌المللی؛ مسجدالاقصی سکوی الحاق کرانه باختری

تصویب طرح الحاق کرانه باختری در کنست، نقطه عطفی در سیاست‌های تجاوزکارانه رژیم است. این اقدام نشان‌دهنده پایان خطوط قرمز بین‌المللی و بی‌اعتنایی کامل به قطعنامه‌های سازمان ملل است. در این میان، تمرکز بر مسجدالاقصی نقش نمادین و راهبردی دارد.

پس از جنگ ۱۹۶۷، کنترل فیزیکی بر اورشلیم شرقی (از جمله بخش الحرم / المسجد الأقصی) به دست صهیونیست‌ها افتاد، اما چارچوب حقوقیِ وضع موجود برقرار ماند: یعنی مسلمانان حق عبادت دارند، یهودیان می‌توانند بازدید کنند ولی نماز یهودی در بخش مسجد ممنوع است، و اداره امور مذهبیِ مسجد تحت نظارتِ وقف اسلامی باقی ماند.

این وضعیت نیمه‌ثابت و شکننده همواره هدف فشار و چالش بوده است. به ویژه در سال‌های اخیر، جریانات تندرو صهیونیستی (اعم از احزاب مذهبی ـ ملی‌گرا) خواهان گشودن راه برای یهودیان جهت نماز در محوطه، اجراي مراسم سنتی یهودی و نهایتاً تغییر ماهوی وضعیت موجود شده‌اند.

 

با تثبیت حضور یهودیان در این مکان مقدس، رژیم صهیونیستی می‌خواهد مشروعیت تاریخی و دینی برای الحاق کامل کرانه باختری ایجاد کند. این پروژه با شهرک‌سازی گسترده، تخریب خانه‌های فلسطینیان، مصادره زمین‌ها و اخراج ساکنان بومی همراه است. مسجدالاقصی در این میان، به‌عنوان نماد تسلط کامل بر سرزمین‌های اشغالی، نقش کلیدی ایفا می‌کند.

از منظر حقوق بین‌الملل، این اقدامات نقض آشکار کنوانسیون چهارم ژنو و قطعنامه‌های شورای امنیت محسوب می‌شوند. اما تل‌آویو با اتکا به حمایت آمریکا و سکوت اروپا، عملاً نشان داده که هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمی‌شناسد.

در واقع، مسجدالاقصی به سکوی پرتابی برای اجرای پروژه «اسرائیل بزرگ» تبدیل شده که هدف نهایی آن، حذف کامل هویت فلسطینی از نقشه سیاسی و فرهنگی منطقه است. این پروژه، نه‌تنها تهدیدی برای فلسطینیان بلکه برای ثبات منطقه‌ای و امنیت جهانی محسوب می‌شود.

 

۴تبدیل اشغالگری به جنگ تمدنی؛ پیوند صهیونیسم و ایوانجلیسم

یکی از ابعاد پنهان تمرکز بر مسجدالاقصی، تلاش برای تبدیل مناقشه فلسطین به جنگ تمدنی میان اسلام و غرب است.

برای مسلمانان، مسجد الأقصی مقدّس‌ترین مکان پس از مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی در مدینه محسوب می‌شود. این مکان نماد مقاومت، هویت اسلامی ـ فلسطینی، و اتصال تاریخی به سرزمین فلسطین محسوب می‌شود.

صهیونیست‌ها با حمایت گسترده مسیحیان ایوانجلیست در آمریکا، پروژه تسلط بر مسجدالاقصی را به عنوان تحقق وعده‌های کتاب مقدس معرفی می‌کنند.

ایوانجلیست‌ها معتقدند بازسازی معبد سلیمان مقدمه ظهور دوباره مسیح است. این باور باعث شده که حمایت آنان از اشغالگری اسرائیل، نه‌تنها سیاسی بلکه دینی و آخرالزمانی باشد. در نتیجه، هرگونه مخالفت با یهودی‌سازی مسجدالاقصی، به عنوان مخالفت با «اراده الهی» معرفی می‌شود.

این گفتمان خطرناک، زمینه‌ساز تشدید تنش‌های مذهبی و تحریک احساسات مسلمانان در سراسر جهان است. رژیم صهیونیستی با بهره‌گیری از این حمایت، تلاش می‌کند اشغالگری را به عنوان بخشی از نبرد تمدنی مشروع جلوه دهد و از فشارهای بین‌المللی بکاهد.

از سوی دیگر، رسانه‌های غربی با تمرکز بر روایت‌های صهیونیستی، تلاش می‌کنند مقاومت فلسطینی را به‌عنوان «تروریسم اسلامی» معرفی کنند. این رویکرد، نه‌تنها ناعادلانه بلکه زمینه‌ساز گسترش اسلام‌هراسی و تفرقه مذهبی در جوامع غربی است.

در این میان، مسجدالاقصی به نماد تقابل تمدنی تبدیل شده است؛ تقابلی که صهیونیست‌ها با بهره‌گیری از ابزارهای دینی، سیاسی و رسانه‌ای، آن را به نفع خود هدایت می‌کنند.

جمع‌بندی

تمرکز صهیونیست‌ها بر مسجدالاقصی، فراتر از یک پروژه مذهبی یا امنیتی است. این اقدام، ابزاری برای تثبیت قدرت داخلی، نابودی طرح‌های صلح، گسترش اشغالگری و تحریک جنگ تمدنی است. در این میان، سکوت جامعه جهانی و کشورهای عربی و حمایت برخی جریان‌های مذهبی غربی، به رژیم اشغالگر جسارت بیشتری داده است تا به تجاوزات خود ادامه دهد.

منبع: الوقت

ارسال نظرات