يکشنبه ؛ 11 آبان 1404
نگاهی به نامه ۴۵ نهج‌البلاغه.

نسبت میان قدرت و قوت با ساده‌زیستی

در ادامه بررسی نامه ۴۵ نهج‌البلاغه، به این فراز می‌رسیم که امیرالمومنین علی (ع) خطاب به عثمان بن حنیف که به عنوان فرماندار بصره در یک میهمانی اشرافی حضور یافته بود، می پردازد.
کد خبر : 20433

تبیین:

در ادامه بررسی نامه ۴۵ نهج‌البلاغه، به این فراز می‌رسیم که امیرالمومنین علی (ع) خطاب به عثمان بن حنیف (که به عنوان فرماندار بصره در یک میهمانی اشرافی حضور یافته بود) چنین می‌نویسد: «فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا، أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا، تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا یُرَادُ بِهَا، أَوْ أُتْرَکَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ. وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ! أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ؛ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا، وَ لَوْ أَمْکَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَیْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ، حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ.

مرا براى آن نیافریده‌اند که، چون چارپایان در آغل بسته که همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهاى لذیذ و دلپذیر به خود مشغولم دارد یا همانند آن حیوان رها گشته باشم که تا چیزى بیابد و شکم از آن پر کند، خاکروبه‌ها را به هم مى زند و غافل از آن است که از چه روى فربه اش مى سازند؛ و مرا نیافریده‌اند که بى فایده‌ام واگذارند، یا بیهوده‌ام انگارند، یا گمراهم خواهند و در طریق حیرت سرگردانم پسندند.

گویى یکى از شما را مى بینم که مى گوید، اگر قوت پسر ابو طالب چنین است، باید که ناتوانیش از پاى بیفکند و از نبرد با هماوردان و کوشیدن با دلیران بازش دارد. بدانید، که آن درخت که در بیابان‌ها پرورش یافته، چوبى سخت‌تر دارد و بوته هاى سرسبز و لطیف، پوستى بس نازک. آرى، درختان بیابانى را به هنگام سوختن، شعله نیرومندتر باشد و آتش بیشتر.

من و رسول خدا، مانند دو شاخه‌ایم که از یک تنه روییده باشند و نسبت به هم، چون ساعد و بازو هستیم. به خدا سوگند، که اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخیزند، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آید به جنگ بر مى خیزم و مى کوشم تا زمین را از این شخص تبهکار کج اندیش پاکیزه سازم. چنانکه گندم را پاک کنند و دانه هاى کلوخ را از آن بیرون اندازند».

* من همچون چارپایان پروارى نیستم!

امام (علیه السلام) در این بخش از سخنانش به چهار نکته مهم اشاره مى فرماید. نخست به هدفش از این زهد گسترده و فراگیر اشاره کرده مى فرماید: «من آفریده نشده‌ام که غذاهاى پاکیزه (و رنگارنگ) مرا به خود مشغول دارد، همچون حیوان پروارى که تمام همّش علف اوست و یا، چون حیوان رها شده (در بیابان و مرتع) که کارش جست‌و‌جو کردن علف و پر کردن شکم از آن است و از سرنوشتى که در انتظار اوست بى خبر است»؛ (فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ، کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَة، هَمُّهَا عَلَفُهَا، أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا، تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلاَفِهَا، وَ تَلْهُو عَمَّا یُرَادُ بِهَا).

به راستى گروهى در این جهان همانند چهارپایانند؛ جمعى مرفه و ثروتمند بى خبر و بى درد همچون حیوانات پرواریند که غذاى فراوان در اطراف آنها ریخته شده است و گروهى کم درآمد، امّا کاملا دنیاطلب همچون حیواناتى که در چراگاه در جستجوى علف هستند و به یقین هر دو مذمومند؛ هرچند یکى از دیگرى نکوهیده‌تر است و عجب اینکه هیچ یک از این دو گروه حیوانات از سرنوشت خود آگاهى ندارند که فردا یا ذبح مى شوند و از گوشتشان استفاده مى شود یا براى بارکشى از آنها بهره مى گیرند.

سپس در دومین نکته مى فرماید: «(من آفریده نشده‌ام) که بیهوده رها شوم یا تنها براى بازى و سرگرمى واگذارده شده باشم یا سررشته دار ریسمان گمراهى گردم و یا در طریق سرگردانى قدم بگذارم» ; (أَوْ أُتْرَکَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً، أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلاَلَةِ، أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ).

* نفی ۵ رذیلت

امام (علیه السلام) در این قسمت از سخنان خود پنج موضوع را در مورد هدف آفرینش انسان نفى مى کند: نخست اینکه همچون حیوانات پروارى یا بیابانى باشد که فقط به خورد و خوراک بپردازد و دیگر اینکه هیچ هدفى از آفرینش او در کار نباشد و به حال خود رها شود و سوم اینکه هدف، بازى و سرگرمى باشد و چهارم اینکه عامل ضلالت و گمراهى دیگران شود و پنجم اینکه خودش در وادى سرگردانى گام بگذارد. هنگامى که این امور نفى شد، نتیجه گرفته مى شود که انسان براى هدفى عالى آفریده شده که آن چیزى جز قرب به خدا و تکامل فضایل انسانى نیست و به یقین اگر آفرینش این عالم و این همه نعمت‌ها و مواهب الهى هدفى جز این داشته باشد لغو و بر خلاف حکمت است و خداوند حکیم هرگز این اهداف بى ارزش و باطل را که با حکمت او سازگار نیست مورد توجّه قرار نمى دهد.

این سخنان مولا در واقع برگرفته از آیات قرآن مجید است آنجا که مى‌فرماید: آیا انسان گمان مى کند بى هدف رها مى شود؟ آیا او نطفه اى از منى که در رحم ریخته مى شود نبود؟! سپس به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت و از آن، دو زوجِ مرد و زن آفرید»

بدیهى است خدایى که این مراحل خلقت را با این همه شگفتى‌ها براى انسان قرار داده هدفى بزرگ از آن داشته است.

در جاى دیگر مى فرماید: «(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ)؛ آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده‌ایم، و به سوى ما باز گردانده نمى شوید».

ارسال نظرات