تازهترین اقدامات ایالات متحده آمریکا برای به چالش و تنش کشاندن در منطقه آمریکای لاتین در حال وقوع است. ترامپ با اعزام زیر دریاییها، ناوها و شماری از نظامیان نیروی دریایی آمریکا به آبهای آمریکای لاتین و کارائیب و با ادعای مبارزه با تهدیدات کارتلهای مواد مخدر، تنش دیگری را رقم زده است.
این اقدام ایالات متحده و تحرکات چالش برانگیز، واکنش کاراکاس را در پی داشته است. «نیکولاس مادورو» رئیسجمهور ونزوئلا در پی این تحرکات تاکید کرد که در صورت حمله به کشورش این آمادگی وجود دارد که وارد مرحله مبارزه مسلحانه و برنامهریزی شده شوند.
همچنین رسانههای ونزوئلایی نوشتند که مادورو ابراز داشت: به ترامپ احترام میگذارم و او را به گفتوگو و بازنگری در موضعش دعوت میکنم، ونزوئلا عاری از تولید کوکائین است.
مادورو تاکید کرد: واشنگتن باید طرحهای تغییر نظام با زور را در کشور ما و در آمریکای لاتین و کارائیب کنار بگذارد.
اقدامات جدی آمریکا در شرایطی رخ داده که تقریبا کشورهای آمریکای لاتین با موضعگیری قاطعانه خواستار کنار گذاشتن هرگونه اقدام خشونتآمیز شدهاند.
این که اکنون ترامپ دست روی ونزوئلا گذاشته، عمدتا به خاطر اهمیت سیاسی ونزوئلا در گفتمان ضدامپریالیستی منطقه است
«الهه نوری غلامیزاده» کارشناس مسائل آمریکای لاتین در تحلیل خود از تشدید تنش میان آمریکا و ونزوئلا اظهار داشت: واقعیت این است که ونزوئلا قطب مقابله با هژمونی ایالاتمتحده در منطقه آمریکای لاتین است، اما این که چرا در بین سایر مسائل و تنشهای مختلف با کشورهای این منطقه، ترامپ بر روی افزایش تنش با ونزوئلا دست گذاشته از چندین بُعد سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی قابل بررسی است.
وی تصریح کرد: به لحاظ سیاسی بعد از انقلاب ۱۹۹۹ بولیواری و همچنین روی کار آمدن جریان چپگرا در ونزوئلا، بسیاری از کشورهای منطقه آمریکای لاتین در سالهای آغازین قرن بیست و یکم جوّ آمریکاستیزانه ضدامپریالیستی را تجربه کردند و این امر باعث شد گفتمان بولیواری نیز به نوبه خود تحکیم شود. در واقع با توجه به شرایط سیاسی موجود و البته درآمدهای سرشار نفتی چاوز توانست حکومت سوسیالیستی ونزوئلا را تثبیت و تقویت کند.
این استاد دانشگاه همچنین بیان کرد: به رغم این که در آن زمان در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین قدرتهای موسوم به چپگرا حاکم بود، در سالهای بعد بسیاری از کشورها دچار تحولات سیاسی شدند. برای مثال، میان قدرتهای منطقه در برزیل «لولا دا سیلوا» جای خود را به «بولسونارو» داد که طرفدار ایالاتمتحده بود یا در آرژانتین، «کریستینا کیرشنر» جای خود را به «ماکری» طرفدار ایالات متحده داد و حتی با اینکه بعد از وی «آلبرتو فرناندز» با حمایت «کریستینا» به قدرت رسید، به علت بسیاری از مسائل اقتصادی از جمله تبعات کرونا قدرت در دست «میلی» طرفدار ایالاتمتحده قرار گرفت که هم اکنون آرژانتین را به عامل اسرائیل در منطقه تبدیل کرده است. اما اتفاقاتی از این دست در ونزوئلا رخ نداد و اگرچه بعد از فوت «هوگو چاوز» محدودیتهایی در فروش نفت به وجود آمد و اقتصاد این کشور انواع و اقسام فشارهای تحریمی را تجربه کرد، اما انقلاب بولیواری قدرت خود را حفظ کرد.
نوری ادامه داد: پس این که اکنون ترامپ دست روی ونزوئلا گذاشته، عمدتا به خاطر اهمیت سیاسی ونزوئلا در گفتمان ضدامپریالیستی منطقه و سپس تا حد اندکی برآمده از شکست حزب چپگرای «ماس» در بولیوی است که به نوعی تضعیف جبهه چپگرایان را نیز در کاخ سفید القا کرده است.
این کارشناس مسائل آمریکای لاتین در ادامه به مباحث نظامی اشاره کرد و گفت: اگر از زمان جنگ سرد صحبت کنیم یکی از سیاستهای ایالات متحده (سیاست ضد نفوذ) بود و این سیاست که عبارت بود از مقابله با هرگونه نفوذ کمونیسم خصوصا در قاره آمریکا در منطقه آمریکای لاتین به صورت مقابله با کشوری چون کوبای پس انقلاب ۱۹۵۹ متجلی میشد که در آن زمان شاهد اتفاقی چون خلیج خوکها هستیم، البته اینکه طی این دوران ایالات متحده دست به کودتاهای نظامی و روی کار آوردن دیکتاتورهای دست نشانده خود در کشورهای منطقه میزد نیز متاثر از این سیاست بود، اما در حال حاضر که گفتمان مقابله با نفوذ دوباره در سیاست ایالاتمتحده حاکم شده و به نوعی یادآور دوران دوقطبی شدید حاکم بر جهان طی جنگ سرد است، با این تفاوت که این بار ونزوئلا تبدیل به قطب نفوذ شده، بنابراین هدف اصلی سیاست ضد نفوذ در منطقه است.
از نظر آمریکا، ونزوئلا محور نفوذ تمام نیروهایی است که تهدید علیه امنیت ملی ایالات متحده قلمداد میشوند
نوری با طرح این سوال که در شرایط فعلی ونزوئلا محور نفوذ چه جریانات یا کشورهایی است؟ اظهار داشت: از نظر آمریکا، ونزوئلا محور نفوذ چین، روسیه، ایران، حزبالله و تمام نیروهایی است که تهدید علیه امنیت ملی ایالات متحده قلمداد میشوند.
این استاد دانشگاه افزود: علاوه بر اینها ونزوئلا دارنده بزرگترین ذخایر نفتی جهان است و همین عبارت به نوبه خود کافی است تا نشان دهد از دست رفتن این منبع مهم انرژی در ادبیات ایالاتمتحده همواره یک ضعف مدیریتی تلقی شود و بنابراین لازم باشد که در هر صورت ونزوئلا تحت کنترل ایالاتمتحده درآید.
این کارشناس مسائل آمریکای لاتین همچنین با تاکید بر این نکته که «همانطور که قبلا ذکر شد، ونزوئلا طی این سالها شکست نخورده و توانسته گفتمان بولیواری خود را تثبیت کند»، ادامه داد: در حال حاضر، گفتمان عدالت جهانی و حمایت از فلسطین در منطقه، با گفتمان بولیواری و ضدامپریالیستی ونزوئلا گره خورده است. این گفتمان هم اکنون با عنوان محور ضدفاشیسم تبلیغ میشود و از اقصی نقاط منطقه و البته جهان نیرو جذب میکند، لذا ونزوئلا محوری است که از نظر هژمون منطقه یعنی ایالاتمتحده محور تهدید و نفوذ جریانهای معاند است و باید از بین برود یا تا حد امکان محدود شود.
وی ابراز داشت: در مجموع ایالاتمتحده، ونزوئلا را تهدید تلقی کرده و به این استدلال رسیده که حالا که نه تحریم نه تهدید نه کودتای از درون و غیره قادر به تغییر رژیم نیست، پس گزینه تنش حداکثری نظامی روی کار قرار گیرد و البته مانند سایر نقاط جهان دستاویزی برای این کار لازم است. پس برای مثال همانطور که در مورد ایران مسائل هستهای مطرح شد یا در مورد عراق همین مسائل هستهای شرایط جنگ را رقم زد، در ونزوئلا بحث کارتلهای موادمخدر مطرح شد.
وی در این خصوص ادامه داد: ایالاتمتحده از سالها پیش مدعی این است که «نیکولاس مادورو» رئیسجمهور ونزوئلا حامی و تامین کننده این کارتلهاست و به همین منظور یک قاضی پرونده در سال ۲۰۲۰ ضمن متهم کردن ایشان مبلغ ۱۵ میلیون دلار جریمه را برای دستگیری وی تعیین کرد. دولت بایدن این مبلغ را به ۲۵ میلیون دلار افزایش داد و اکنون ترامپ آن را به مبلغ ۵۰ میلیون دلار رسانده است. همچنین نام یک کارتل به نام «کارتل خورشیدها» در روایتهای رسانهای و غیره مطرح شده که درواقع اصلا سند یا شاهد مستندی برای ادعاهای مربوط به این کارتل در اختیار نیست.
این استاد دانشگاه افزود: پس درواقع دولت ترامپ سعی دارد ونزوئلا را تحت هر شرایطی و به بهانه موادمخدر تحت فشار و ارعاب قرار دهد و هشداری را در قبال نفوذ گفتمان حاکم بر این کشور در کل منطقه صادر کند و هم اکنون به گزینه افزایش حداکثری تنش نظامی روی آورده است.
درگیر شدن در یک تنش نظامی گسترده در منطقهای دیگر از جهان هزینههای بسیاری برای ایالاتمتحده در پی دارد
نوری در ادامه با بیان این که «سوال اصلی اینجاست که احتمال حمله نظامی چقدر است و چه میزان احتمال توفیق وجود دارد؟ در واقع آیا میتوان با قطعیت گفت جنگ به وقوع میپیوندد یا خیر و آیا اصلا چنین جنگی به ثمر میرسد؟» گفت: در پاسخ به این سوال باید گفت که با توجه به سیاست لحظه محور و جوزدگی سیاسی ترامپ که هم اکنون هم به شدت متاثر از عقاید وزیر امورخارجه خود «مارکو روبیو» که از فرزندان مهاجران کوبایی به ایالاتمتحده است، احتمال کشیده شدن این کشور به تنش نظامی وجود دارد، اما با توجه به شرایط جنگی حاکم بر سایر مناطق جهان این احتمال بسیار ضعیف است؛ زیرا درگیر شدن در یک تنش نظامی گسترده در منطقهای دیگر از جهان هزینههای بسیاری برای ایالاتمتحده در پی دارد. پس هرچند احتمال اندکی برای تنش نظامی وجود داشته باشد، احتمال تداوم و تشدید آن بسیار کمتر است.
این کارشناس مسائل آمریکای لاتین همچنین بیان کرد: اما اینکه با وجود احتمال اندک حمله نظامی، آیا اصلا چنین جنگی به ثمر می رسد یا خیر؟ در پاسخ به این مورد باید شرایط سیاسی داخلی و منطقه ای ونزوئلا را در نظر گرفت. به لحاظ داخلی واقعیت این است که ونزوئلا چندین سال است که تحت تهدید قرار دارد. حتی چند سال پیش به شدت مساله حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا در ادبیات علوم سیاسی وارد شده بود. در آن زمان ونزوئلا کشوری به شدت دوقطبی با تنش فراوان میان احزاب و ائتلافات و گروههای طرفدار و مخالف انقلاب بولیواری از یک سو و ایالاتمتحده ازسوی دیگر مواجه بود و اقتصاد این کشور به علت اثرات تحریمی به شدت از کار افتاده بود. با این وجود هیچ حملهای صورت نگرفت، اما در شرایط کنونی اقتصاد ونزوئلا توانسته است با شرایط تحریمی کنار بیاید، حتی در مواردی بهبود و رشد را تجربه کرده است. نکته مهمتر اینکه هم اکنون اپوزیسیون این کشور نیز یکپارچه و متحد نیست. مورد اخیر «ماریا کورینا ماچادو» است که برخلاف افرادی چون «کاپریلس»، «خوآن گوآئیدو» و غیره حتی قادر به کسب همراهی بخش زیادی از جامعه نیز نبوده است و پیشبردی در گفتمان وی در داخل کشور بولیواری حاصل نشده است، برخلاف حزب سوسیالیست بولیواری که هماکنون به بسیج هشت میلیونی مردمی دست یافته است.
سناریویی که آمریکا برای ونزوئلا چیده با مشارکت کشورهای منطقه آمریکای لاتین همراه نیست
نوری همچنین افزود: پس در حال حاضر نه تنها جوّ سیاسی داخلی ونزوئلا دو قطبی و پرتنش نیست، بلکه به لحاظ سیاست منطقهای، سناریویی که آمریکا چیده با مشارکت کشورهای منطقه آمریکای لاتین همراه نیست. اگر ترامپ زمانی میگفت قصد حمله به ونزوئلا دارم که قدرتهای منطقه و روسایجمهور او را همراهی میکردند، میشد احتمالی برای توفیق وی قائل شد، اما اکنون میبینیم که مکزیک موضع خنثی گرفته و از هرگونه حمله نظامی اعلام برائت کرده است، کلمبیا که زمانی مثلث رابط آمریکا و اسرائیل و آمریکای لاتین بود چندین سال است روابط نظامی با اسرائیل را قطع کرده و حتی رژیم را دولت نسلکش نامیده است آن هم در حالی که بسیاری از پایگاه های آمریکایی در کلمبیا قرار دارند، همچنین در برزیل لولا دا سیلوا تمام قد ایستاده و اسرائیل را یک دولت نسلکش خوانده است و رابطهاش با ایالاتمتحده به جنگهای تعرفهای و تحریمی کشیده شده است. الان تنها دولت همراه ایالاتمتحده آرژانتین است که رئیسجمهور طرفدار اسرائیل این کشور همراهان چندانی در عرصه داخلی و منطقهای ندارد. لذا همه اینها باعث میشود شرایط موفقیت آمریکا بسیار کم باشد.
اقلیم ونزوئلا به هیچ عنوان مساعد شرایط جنگی نیست
این کارشناس مسائل آمریکای لاتین در ادامه خاطرنشان کرد: البته مساله مهم دیگری نیز در بررسی توفیق ایالاتمتحده، اقلیم ونزوئلا است که به هیچ عنوان مساعد شرایط جنگی نیست، جنگلهای آمازون، نیروهای شبهنظامی با گرایشات مختلف در منطقه که البته منبع تغذیه تسلیحاتی و مالی آنها پایگاههای ایالاتمتحده و شرکتها و گروهکهای متعدد هستند که البته در موارد بسیاری به خود ایالاتمتحده منتهی میشوند، همه نشان از این دارند که ایالاتمتحده تا حد امکان باید از رقم زدن ویتنامی دیگر در تاریخ خود حذر کند.
این استاد دانشگاه در پایان اظهار داشت: در مجموع ایالات متحده ونزوئلا را مشابه سوریه در آمریکایلاتین میداند و معتقد است هرگونه محدودیت در ونزوئلا نوعی شکست در تمامی محورهای ضد امپریالیستی و ضدفاشیستی منطقه است. در واقع استدلال حاکم بر کاخ سفید این است که ونزوئلا محور نفوذ نیروهای و ایدئولوژیهای مخالف به منطقه تحت نفوذ ایالاتمتحده است، پس این کشور درصدد است با افزایش تنشهای نظامی این نفوذ را مهار کند، اما به نظر نمیرسد که احتمال توفیق چندانی در این زمینه داشته باشد.
ارسال نظرات