پنجشنبه ؛ 30 مرداد 1404
نویسنده: شیماء المرسی

موضع ایران در قبال تلاش‌ها برای خلع سلاح حزب‌الله: بین تشدید نظامی و خطر فروپاشی سیاسی

عرصه منطقه‌ای اخیراً شاهد تشدید حملات سیاسی علیه گروه حزب‌الله لبنان بوده است. این امر پس از آن رخ داد که برخی از نیروهای داخلی به رهبری نواف سلام، نخست‌وزیر و جوزف عون، رئیس‌جمهور، و با حمایت ایالات متحده و اسرائیل، قطعنامه‌ای را برای پایان دادن به در اختیار داشتن سلاح توسط حزب‌الله در خارج از چارچوب ارتش لبنان پیشنهاد کردند و بدین ترتیب قدرت نظامی را منحصراً در دست نهادهای رسمی دولتی قرار دادند.
کد خبر : 19660

انجمن عربیِ تحلیل سیاست‌های ایران- مستقر در مصر: ۱۵ آگوست – ۲۴ مرداد ۱۴۰۴

 https://afaip.com

عرصه منطقه‌ای اخیراً شاهد تشدید حملات سیاسی علیه گروه حزب‌الله لبنان بوده است. این امر پس از آن رخ داد که برخی از نیرو‌های داخلی به رهبری نواف سلام، نخست‌وزیر و جوزف عون، رئیس‌جمهور، و با حمایت ایالات متحده و اسرائیل، قطعنامه‌ای را برای پایان دادن به در اختیار داشتن سلاح توسط حزب‌الله در خارج از چارچوب ارتش لبنان پیشنهاد کردند و بدین ترتیب قدرت نظامی را منحصراً در دست نهاد‌های رسمی دولتی قرار دادند.

این تصمیم، به گفته حامیانش، مبتنی بر چیزی است که آنها آن را «اجرای کامل» توافق‌نامه طائف ۱۹۸۹ و قطعنامه‌های شورای امنیت، به‌ویژه قطعنامه ۱۵۵۹ سال ۲۰۰۴، توصیف می‌کنند که خواستار انحلال و خلع سلاح همه شبه‌نظامیان لبنانی و غیرلبنانی شده است.

اگرچه محرومیت حزب‌الله در آن زمان مشروط و موقت تلقی می‌شد، اما این حزب معتقد است که سلاح‌هایش تا زمانی که اشغال اسرائیل ادامه دارد، مشروع هستند. بنابراین، این گروه تصمیم خلع سلاح را رد کرد و تأکید کرد که سلاح‌هایش طبق توافق طائف که به جنگ داخلی لبنان پایان داد، مشروع هستند و به عنوان وسیله‌ای برای مقاومت در برابر اشغال اسرائیل، به ویژه با توجه به ادامه اشغال مزارع شبعا و حملات مکرر اسرائیل به لبنان، به کار می‌روند.

ابعاد استراتژیک خلع سلاح حزب الله

تحولات اخیر منطقه‌ای نشان می‌دهد که هدف خلع سلاح حزب‌الله تنها به ملاحظات سیاسی محدود نمی‌شود، بلکه در چارچوب تلاش‌های ایالات متحده برای از بین بردن نیرو‌های نیابتی منطقه‌ای ایران قرار می‌گیرد. این همزمان با اعلام دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، مبنی بر اینکه ایالات متحده در هشت جبهه جنگ می‌کند که هفت جبهه آن علیه ایران و نیرو‌های نیابتی آن است، صورت می‌گیرد.

ناظران بین‌المللی معتقدند که اسرائیل احتمالاً به اعزام نیرو‌های مسلح سوریه برای انجام حمله‌ای به دره بقاع، در داخل خاک لبنان، همزمان با نقض توافق آتش‌بس و از سرگیری حملات موشکی به جنوب لبنان، متوسل خواهد شد. چنین تشدیدی با هدف کشاندن حزب‌الله به یک رویارویی نظامی مستقیم، گشودن همزمان جبهه‌های جنوب و بقاع، خسته کردن این حزب و پراکندگی قابلیت‌های نظامی آن انجام خواهد شد.

این سناریو در چارچوب استراتژی جنگ نیابتی قرار می‌گیرد که اسرائیل ممکن است اتخاذ کند و از گروه‌های مسلح نامنظم برای انجام مأموریت‌های میدانی که در خدمت اهداف آن است، بهره ببرد و در نتیجه هزینه مداخله نظامی مستقیم را کاهش دهد. این امر به ویژه با توجه به اینکه دره بقاع یکی از مهمترین دژ‌های حزب‌الله است، صادق است. این ناظران معتقدند که گروه‌های مسلح قادر به ایجاد چالشی جدی برای مقاومت اسلامی در لبنان در آنجا هستند.

این امر این واقعیت را تقویت می‌کند که مرز‌های شرقی بقاع، به ویژه در شهر‌هایی مانند قصر و القاع، نسبتاً برای قاچاق باز است. به گزارش روزنامه بریتانیایی گاردین، مقامات جدید سوریه پس از سقوط بشار اسد تلاش کرده‌اند شبکه‌های قاچاق را تعطیل کنند، اما درگیری‌های مسلحانه بین آنها و گروه‌های وفادار به حزب‌الله ادامه داشته است.

این مرز شاهد حوادث جدی بوده است، به ویژه درگیری‌های ۱۶ مارس ۲۰۲۵ بین نیرو‌های سوری و قبایل لبنانی. این نشان دهنده اختلافات مداوم بر سر مسیر‌های قاچاق اسلحه است که این حزب از طریق سوریه و از طریق واحد‌های لجستیکی تخصصی مانند واحد ۴۴۰۰ که تحویل سلاح از طریق زمینی و هوایی از طریق فرودگاه بیروت را با همکاری نیروی قدس ایران هماهنگ می‌کند، به آن متکی است.

این واقعیت دلیل کافی برای اسرائیل است تا یک یا چند مورد از دو سناریوی زیر را فعال کند:

۱- تحریک به رویارویی که ممکن است با حملات هوایی یا عملیات ویژه با هدف قرار دادن مسیر‌های قاچاق آغاز شود.

۲- سوءاستفاده از این حملات به عنوان پوششی برای انتقال گروه‌های نیابتی به سمت مناطق نفوذ حزب‌الله.

این دستور کار غرب، به طور خاص، شامل چهار نکته استراتژیک اساسی است که عبارتند از:

اول، ایالات متحده و اسرائیل اذعان دارند که حزب‌الله در مقابله با هرگونه تجاوز اسرائیل، چه از نظر زرادخانه موشکی، پهپاد‌ها یا نیرو‌های زمینی آموزش‌دیده‌اش، از قابلیت‌هایی بسیار برتر از ارتش لبنان برخوردار است و در صورت انجام هرگونه عملیات تهاجمی جدید توسط اسرائیل علیه لبنان، قادر به تدوین سناریو‌های تشدید تنش علیه اشغالگران اسرائیلی است.

برای این منظور، تصمیم‌گیرندگان آمریکایی و اسرائیلی قصد دارند جنگ سیاسی و روانی علیه حزب‌الله را تشدید کنند، در حالی که همزمان زمینه را برای رویارویی احتمالی بین گروه‌های مسلح سوری و حزب‌الله در لبنان آماده می‌کنند. احتمال چنین رویارویی زمانی افزایش می‌یابد که در نظر بگیریم، طبق اعترافات اسرائیل، حزب‌الله توانسته است پس از آتش‌بس با اشغالگران، با موفقیت قابلیت‌های خود را بازسازی کرده و آمادگی رزمی خود را بازیابد.

دوم: تصمیم‌گیرندگان غربی به دنبال تقویت پایگاه اطلاعاتی خود در مورد حزب‌الله لبنان هستند. آنها وقوع درگیری بین شبه‌نظامیان سوری و حزب‌الله را فرصتی ارزشمند برای رصد تحرکات این حزب و ردیابی دقیق‌تر تحرکات نیرو‌ها و تجهیزات آن می‌دانند. از طریق این توطئه، آنها قادر خواهند بود در جنگ اطلاعاتی به دستاورد‌های کیفی دست یابند و به مقاومت آسیب برسانند و توانایی مانور آن را تضعیف کنند.

تأکید بر این نکته مهم است که دولت فعلی سوریه به دلیل پیشینه فرقه‌ای و نقش آن در حمایت از دولت سوریه تحت رهبری بشار اسد در برابر گروه‌های مسلح از سال ۲۰۱۳، به ویژه در نبرد‌های قصیر و قلمون، دشمن ایدئولوژیک حزب‌الله است.

سوم: اگر اسرائیل موفق شود شبه‌نظامیان سوری را به رویارویی مستقیم با حزب‌الله سوق دهد، از هرگونه ماجراجویی نظامی مستقیم علیه لبنان اجتناب خواهد کرد. البته این امر به اسرائیل کمک می‌کند تا این روایت را که سلاح‌های مقاومت فقط علیه اشغالگران اسرائیلی و برای محافظت از امنیت لبنان است، رد کند.

اگر تلاش‌های سیاسی داخلی برای خلع سلاح مقاومت ادامه یابد، اسرائیل به دنبال جنگ نیابتی علیه حزب‌الله از طریق سوریه خواهد بود تا با کمترین هزینه مستقیم به دستاورد‌های خود دست یابد. با این حال، این اقدام ممکن است به نفع حزب‌الله باشد، زیرا دفع هرگونه حمله مستقیم یا غیرمستقیم به لبنان، به روایت آن مشروعیت بیشتری می‌بخشد.

چهارم: اسرائیل در تلاش است تا پیامی گمراه‌کننده و تحریف‌شده را در میان مردم لبنان القا کند و بگوید که امنیت لبنان تنها به دلیل سلاح‌های مقاومت تهدید می‌شود. این تلاشی است برای اینکه حزب‌الله، به عنوان یکی از ارکان امنیت ملی، به عنوان تهدیدی برای ثبات و امنیت جلوه داده شود. این معادله با هدف افزایش فشار سیاسی و نظامی بر حزب‌الله و در عین حال تقویت فشار مردمی لبنان علیه آن انجام می‌شود.

لبنانی‌ها حمایت آشکار خود را از مقاومت در بیش از یک مناسبت نشان داده‌اند، که مهمترین آن در مراسم تشییع جنازه حسن نصرالله، دبیرکل سابق حزب‌الله، بود که شاهد حضور گسترده مردم بود. شرکت‌کنندگان تأکید کردند که حزب‌الله ریشه عمیقی در خاک لبنان دارد و هدف قرار دادن آن با توطئه‌ها کار آسانی نیست.

جایگاه ایران در این مناقشه

موضع ایران پس از تصمیم خلع سلاح حزب الله تشدید شد و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اظهار داشت که ایران از گام‌های بعدی حزب الله حمایت خواهد کرد.

در همین حال، علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب ایران، گفت که تهران با تصمیم خلع سلاح حزب الله مخالف است و آن را «رویایی دور از دسترس» توصیف کرد. در همین حال، آیت الله احمد جنتی، رئیس شورای نگهبان ایران، صحبت از اشغال کامل غزه و خلع سلاح حزب الله را «خیال پردازی‌های ساده لوحانه» توصیف کرد.

این اظهارات شاید نشان‌دهنده‌ی موضع رسمی آشکاری نسبت به ایران باشد که با هرگونه دخالت در تسلیحات حزب‌الله مخالف است و تصمیم به خلع سلاح آن را یک موضوع امنیت ملی درجه یک ایران می‌داند.

در مقابل، این مواضع ایران با رد قاطع لبنانی‌ها مواجه شد. بسیاری از سیاستمداران و چهره‌های رسانه‌ای آنچه را که دخالت ایران در امور داخلی لبنان توصیف می‌کردند، محکوم کردند. این رد، تهران را بر آن داشت تا علی لاریجانی، دبیرکل جدید شورای عالی امنیت ملی، را در ۱۳ آگوست ۲۰۲۵ برای بازدید از لبنان اعزام کند. لاریجانی مذاکرات با رهبران لبنان را با تأکید مجدد بر حمایت کشورش از مقاومت ترکیب کرد.

با این حال، به دنبال اظهارات نواف سلام، نخست وزیر لبنان، در دیدار با لاریجانی که در آن تأکید کرد اظهارات اخیر برخی از مقامات ایرانی، مانند عباس عراقچی و علی اکبر ولایتی، «از نظر شکل و محتوا غیرقابل قبول» است، لاریجانی از داخل حرم حسن نصرالله سخنرانی کرد و گفت: «برادران عزیزم در حزب الله، برخی ممکن است با شما با خصومت و نفرت برخورد کنند، اما این گواه جایگاه و اهمیت شماست»

این جنجال رسانه‌ای به وضوح نشان می‌دهد که اقدامات ایران در قبال لبنان هم با سرسختی و هم با مانور همراه است و نشان می‌دهد که تهران از حمایت کامل خود از محور مقاومت عقب‌نشینی نخواهد کرد و در حال تغییر موضع استراتژیک خود در این محور است، با هدف بازگرداندن آن به قلب معادلات منطقه‌ای و ایمن‌سازی آن از هرگونه تلاش غربی یا حتی خلیج فارس برای از هم پاشیدن آن.

سناریو‌های تشدید تنش برای جلوگیری از خلع سلاح مقاومت

در پسِ موضعِ طردگرایانه‌ی ایران، محافل سیاسی بسته در تهران در حال اتخاذ چندین سناریوی آینده هستند، به‌ویژه مؤسسه‌ی تهران که به‌صراحت در مقاله‌ای با عنوان «پاسخ حزب‌الله در مورد خلع سلاح چه خواهد بود؟» به معنای «پاسخ حزب‌الله در مورد خلع سلاح چه خواهد بود؟» بیان کرده است.

این سناریو‌ها با تشدید تنش و دور شدن از راه‌حل‌های میانه‌رو در لبنان مشخص می‌شوند. برجسته‌ترین آنها عبارتند از:

۱. سرنگونی دولت از طریق رأی اعتماد. طبق قانون اساسی لبنان، اگر دولت نتواند اکثریت دو سوم آرا را به دست آورد، وظایفش به طور موقت به حالت تعلیق در می‌آید و تا انتخابات پارلمانی که برای سال ۲۰۲۶ برنامه‌ریزی شده است، قادر به تصمیم‌گیری نخواهد بود. این به معنای فلج سیاسی است که می‌تواند برای مدت طولانی ادامه یابد.

۲- تشدید درگیری‌ها در خیابان‌ها با فعال کردن نیرو‌های حشد الشعبی، مشابه آنچه در ۵ مارس ۲۰۰۵ رخ داد. حزب‌الله و جنبش امل می‌توانند تظاهرات، تحصن‌ها و تجمعات مردمی گسترده‌ای را در حمایت از سلاح مقاومت ترتیب دهند. این امر می‌تواند لبنان را به ورطه اعتراضات و درگیری‌های سیاسی و میدانی بکشاند و بحران را پیچیده‌تر و ثبات دولت را تهدید کند.

۳. بدترین سناریو، تکرار تجربه سال ۲۰۰۸ خواهد بود، زمانی که نخست وزیر وقت، فواد سینیوره، تلاش کرد تا مراکز ارتباطی حزب‌الله را مختل کند و مدیر فرودگاه بیروت را تغییر دهد. این امر منجر به سه روز درگیری مسلحانه شد که با تصرف بیروت توسط حزب‌الله و مجبور کردن دولت به ترک پایتخت پایان یافت. سپس گفت‌و‌گو‌هایی در دوحه برای تشکیل یک دولت وحدت ملی که به مخالفان حق وتو می‌دهد، انجام شد. چنین سناریویی قطعاً خطر فروپاشی سیاسی فراگیر را به همراه دارد.

در مجموع، این احتمالات دور از ذهن به نظر نمی‌رسند، به خصوص با توجه به احتمال درگیر کردن لبنان در جنگ با گروه‌های مسلح در سوریه توسط اسرائیل. این امر سناریوی دوم را برای آینده این کشور خطرناک‌ترین سناریو می‌کند.

بنابراین، برخی از لبنانی‌های نزدیک به رئیس جمهور جوزف عون، پیشنهاد خلع سلاح تدریجی و محتاطانه را می‌دهند، به این صورت که حزب‌الله موشک‌ها و پهپاد‌های خود را تحویل دهد و در عین حال سلاح‌های سبک را برای امنیت جامعه شیعه حفظ کند. با این حال، این پیشنهاد توسط تیم نواف سلام و مسیحیان تندرو رد شده است.‌

می‌توان استدلال کرد که این پیشنهاد ممکن است بخشی از یک مانور سیاسی برای جذب فشار باشد، بدون اینکه قصد واقعی برای اجرای آن وجود داشته باشد. با این حال، نشانه‌ها حاکی از آن است که رهبری لبنان تحت فشار آمریکا قرار دارد که مانع از هرگونه عقب‌نشینی آن می‌شود.

نتیجه‌گیری

تحولات اخیر در لبنان نشان دهنده نقش فعال ایالات متحده و اسرائیل است که به تدریج اقدامات خود را با استفاده از ابزار‌های فشار چندگانه، از پیوند دادن کمک‌های اقتصادی به اصلاحات گرفته تا تهدید به تحریم یا انزوای دیپلماتیک، هماهنگ می‌کنند.

این بخشی از تلاش‌ها برای از بین بردن محور منطقه‌ای ایران و تقویت نظامی‌سازی حوزه نفوذ ژئوپلیتیکی آن است. این استراتژی می‌تواند لبنان را به سمت سناریویی شبیه به «بالکانیزه شدن» سیاسی سوق دهد، به معنای فروپاشی نظامی و اجتماعی دولت و دخالت آن در درگیری‌های داخلی پیچیده که تحت کنترل ملاحظات عمل‌گرایانه و سیاسی است.

در مقابل، ایران احتمالاً گام‌های بعدی خود را با حمایت کامل از نیرو‌های نیابتی منطقه‌ای خود، به‌ویژه حزب‌الله، و همزمان تقویت روابط امنیتی و استراتژیک خود با روسیه و چین، در تلاش برای مهار و خنثی کردن پروژه آمریکا در منطقه، دنبال خواهد کرد.

ارسال نظرات