درست در حالی که تبلور همزمان "انسجام ملی"و" غیرت ایرانی" منجر به استیصال و تباهی دشمنان آمریکایی و صهیونیستی در تقابل با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی شده است ،کماکان صداهای گوشخراشی این فضای اتحاد و همدلی را شکافته و دشمنانی که در شوک ناشی از شکست در جنگ 12 روزه قرار دارند را در نقض مجدد حریم مقدس و پاک کشورمان جری تر می سازد!اخیرا ۱۸۰ اقتصاددان، استاد دانشگاه و صاحبنظر در یک بیانیه خواستار اصلاحاتی در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدند که بتواند در بعد خارجی شرایط را برای ایجاد صلح پایدار و امنیت فراهم و در بعد داخلی، با مشارکت تمام گروهها و افراد خبره فرصت را برای اتحاد و مقاومسازی اقتصاد ایجاد کند. در تشریح ابعاد متنی و فرامتنی این بیانیه سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه و تاکید قرار گیرد:
نخست اینکه اکثریت قریب به اتفاق امضا کنندگان این بیانیه کسانی هستند که احزاب و جریانات سیاسی متبوع آنها طی روزهای اخیر مدام دم از "اتحاد ایرانیان" و لزوم حفظ آن سخن به میان می آورند! با این حال نگارش این نامه و اقدامات مشابه آن نشان دهنده تمایز "رویکرد ادعایی "و" رویکرد واقعی"این افراد است. انسجام ملی حول "ایران قدرتمند"قطعا بایسته ها و لوازمی دارد که حداقلی ترین آنها پرهیز از "القای گزاره های انتقادی و تفرقه افکن"در جامعه است. درخواست "تغییر پارادایم حکمرانی" مترادف با پذیرش "شکافهای داخلی"و آشکارسازی آنها برای مخاطبان بیگانه است.
نکته دوم اینکه بسیاری از امضاکنندگان این نامه طی سالهای اخیر مدعی بودند اگر ایران مورد تهاجم دشمن خارجی قرار گیرد به واسطه آنچه "فقدان مقبولیت داخلی نظام"می خواندند سقوط خواهد کرد اما حمایت قوی ملت ایران از نیروهای مسلح و رهبری قاطع و حکیم کشورمان حضرت امام خامنه ای ( ره) چنین پیش فرضی را ابطال نمود. صاحب نظران و به اصطلاح استراتژیستهایی که با استناد به دهها مولفه ادعایی القای ضعف داخلی و فقدان انسجام ملی در کشورمان را به مخاطبان خاص و عام خود القا می کردند ،اکنون به جای نگارش بیانیه های جدید باید پاسخگوی عدم اثبات ادعاهای قبلی خود باشند.
نکته سوم اینکه بیانیه مذکور درست در شرایطی منتشر شده که دشمنان در شوک ناشی از شکست در برابر ایران قدرتمند به سر می برند. استناد به واژگانی مانند " ناکارآمدی"، "بیاعتمادی"،" سیاست خارجی منجمد"،" تبعیضها" و "بیعدالتیها "در توصیف قواعد حکمرانی کنونی کشور علاوه بر مغایرت با واقعیت، نوعی نشانه گذاری و آدرس دهی وقیحانه به دشمنان قسم خورده نظام و ملت ایران محسوب می شود. آیا امضا کنندگان این بیانیه که خود را در عرصه های اقتصادی و سیاسی "عقل کل"و منتقدان خود را "بی سواد"قلمداد می کنند متوجه پیامدها و پیام های انتشار این نامه در "فرامتن کنونی"نیستند؟! امضاکنندگان این نامه از دولت درخواست کردهاند با در پیش گرفتن مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا از ایران محافظت کند. سوال اساسی اینجاست که مگر در جریان مناقشه اخیر "دیپلماسی"از کشور حمایت کرد؟! تل آویو و واشنگتن درست در بحبوحه مذاکرات هسته ای مسقط به خاک مقدس و پاک ایران حمله کردند و صدها انسان بیگناه و دانشمند فرهیخته و فرمانده دلیر را به شهادت رساندند. بدون شک اگر اصابت موشکهای ایران به عمق استراتژیک اراضی اشغالی رخ نمی داد و تل آویو و حیفا به جهنمی برای صهیونیستها تبدیل نمی شد ،دشمن هرگز از طریق بازیگران واسطه گر جهت توقف جنگ به التماس نمی افتاد! آیا این "دیپلماسی"بود که رفتار دشمنان را تنظیم کرد یا "قدرت سخت "؟! اگرچه نمی توان منکر دیپلماسی و ظرفیتهای آن در حوزه سیاست خارجی کشور شد اما یاد کردن از آمریکاو اتحادیه اروپا به عنوان بازیگرانی "عقلانی" بدترین خطای شناختی ممکن به شمار می آید. بهتر است امضا کنندگان نامه اخیر حتی اگر قصد تجدید نظر در محاسبات ذهنی خود و تطبیق آنها با واقعیات پیرامونی وجهانی را ندارند ،لااقل بر روی "چرایی عقب نشینی آمریکا و دشمن صهیونیستی " در برابر "ایران قدرتمند"اندکی تامل کنند!
ارسال نظرات