شنبه ؛ 14 تير 1404
نویسنده: زهرا خدابین(پژوهشگر،دانشگاه تهران) "اندیشکده شورای روابط بین‌الملل روسیه : 3 جولای – 12 تیر1404" www.russiancouncil.ru

جنگ‌های کوتاه، درس‌های بلند

کد خبر : 19327

مقاله زیر به بررسی ابعاد نظامی و استراتژیک جنگ ۱۲ روزه ایران می‌پردازد - درگیری کوتاه اما مهمی که تأثیر ماندگاری بر امنیت منطقه‌ای و نظم بین‌المللی گسترده‌تر گذاشته است. این درگیری علیرغم مدت زمان محدودش، لحظه‌ای محوری در ژئوپلیتیک خاورمیانه بود و فرضیات تثبیت‌شده در مورد بازدارندگی، نمایش قدرت و ماهیت در حال تحول جنگ در قرن بیست و یکم را به چالش کشید .

این مطالعه با تجزیه و تحلیل عملیات نظامی، مانورهای سیاسی و پیامدهای استراتژیک این درگیری، قصد دارد درس‌های ماندگاری را از یک رویارویی کوتاه‌مدت کشف کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که چگونه تشدید سریع تنش، نوآوری‌های تکنولوژیکی و تاکتیک‌های ترکیبی، موازنه قدرت در منطقه را تغییر می‌دهند - و این امر چه معنایی برای بحران‌های آینده و معماری امنیت جهانی دارد.

در دهه‌های اخیر، الگوی جدیدی از درگیری نظامی شکل گرفته است: جنگ‌های کوتاه و پرفشار که علیرغم کوتاهی‌شان، عمیقاً بر استراتژی‌های امنیت ملی و پویایی‌های منطقه‌ای تأثیر گذاشته‌اند. از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ گرفته تا عملیات‌های پی در پی در غزه و قفقاز، تاریخ نشان می‌دهد که مدت زمان یک درگیری، میزان تأثیر آن را تعیین نمی‌کند. جنگ ۱۲ روزه ایران نمونه‌ای از این الگوی مدرن است - یک رویارویی سریع و پرهزینه که بحث‌های مهمی را در مورد بازدارندگی، اثربخشی نظامی و درک در حال تحول از نقش ایران در منطقه برانگیخته است.

مروری بر وقایع کلیدی جنگ ۱۲ روزه

درگیری در ایران در بحبوحه تشدید تنش‌ها بین تهران و برخی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در ماه‌های منتهی به آن آغاز شد. اول: اسرائیل قصد داشت شبکه‌های فرماندهی، تأسیسات هسته‌ای، قابلیت‌های موشکی و تحریک ناآرامی در ایران را از بین ببرد. با این حال، نتایج کاملاً برعکس بود؛ فرماندهان جدید با رویکرد عملیاتی‌تر به سرعت منصوب شدند، تأسیسات هسته‌ای دست نخورده باقی ماندند، بحث‌های جدی در مورد پایان همکاری با آژانس انرژی اتمی مطرح شد، قابلیت‌های موشکی فرصتی برای نمایش پیدا کردند و در نهایت، وحدت ملی و حمایت از دولت در مقایسه با قبل به طور قابل توجهی افزایش یافت.

در روزهای اولیه، ایران با استفاده از قابلیت‌های موشکی و پهپادی خود، مراکز کلیدی طرف مقابل را هدف قرار داد. همزمان، زیرساخت‌های ارتباطی و لجستیکی دشمن آسیب دید که نشان‌دهنده تمرکز ایران بر مختل کردن قابلیت‌های فرماندهی و کنترل است.

همزمان، جبهه دیپلماتیک نیز فعال بود؛ کشورهایی مانند روسیه، چین و ترکیه تلاش‌هایی را برای مهار بحران آغاز کردند، اما مذاکرات در نیمه اول درگیری به دلیل شدت حملات متوقف شد.

در اواخر درگیری، با میانجیگری چندین قدرت، توافق آتش‌بس حاصل شد - اگرچه بسیاری معتقدند که تعادل حاصل شکننده و موقتی است.

 

تحلیل نظامی و استراتژیک جنگ ۱۲ روزه

ارزیابی عملکرد نظامی ایران در این دوره، سه ویژگی تعیین‌کننده را آشکار می‌کند: زمان واکنش سریع، هدف‌گیری دقیق و زرادخانه متنوع. ایران با استقرار سامانه‌های موشکی کوتاه‌برد و میان‌برد در کنار پهپادهای انتحاری، توانست در ۷۲ ساعت اول حداکثر فشار را بر دارایی‌های استراتژیک دشمن اعمال کند. این حملات نه تنها خسارات فیزیکی قابل توجهی وارد کرد، بلکه ضربه روانی قابل توجهی نیز به طرف مقابل وارد کرد.

یکی از ویژگی‌های بارز این درگیری، درگیری همزمان ایران در سه حوزه بود: جنبشی (میدان نبرد)، سایبری و اطلاعاتی. در حالی که حملات فیزیکی زیرساخت‌های حیاتی را هدف قرار می‌داد، عملیات سایبری هماهنگ، سیستم‌های کنترل هوایی و شبکه‌های دیجیتال دشمن را مختل می‌کرد. این رویکرد یکپارچه، تغییر الگوی آشکاری را در دکترین دفاعی ایران - از جنگ سنتی به یک مدل جنگ هیبریدی پیچیده‌تر - نشان داد.

از نظر استراتژیک، ایران قصد داشت پیامی قاطع ارسال کند: قابلیت‌های بازدارندگی آن فراتر از اقدامات واکنشی است و شامل ظرفیت اقدام پیشگیرانه و هماهنگ شده نیز می‌شود. حملات دقیق به اهداف کلیدی در خارج از مرزهای ایران، توانایی آن را در اعمال قدرت فراتر از خطوط دفاعی متعارف برجسته کرد و نشانگر یک موضع بازدارندگی قوی برای بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بود.

با این حال، این درگیری همچنین آسیب‌پذیری‌های زیرساخت‌های پدافند غیرعامل ایران را آشکار کرد. حملات دشمن به تأسیسات هسته‌ای و مراکز جمعیتی، علیرغم انعطاف‌پذیری نشان داده شده توسط سیستم‌های پدافند هوایی، شکاف‌هایی را در دفاع چندلایه کشور آشکار کرد.

در مجموع، اگرچه جنگ ۱۲ روزه کوتاه بود، اما آزمونی حیاتی برای آمادگی نظامی، هماهنگی بین سازمانی و تیزبینی استراتژیک ایران بود. این درگیری دستاوردهای ملموس و درس‌های مهمی به همراه داشت و هم نقاط قوت ایران و هم حوزه‌هایی را که نیاز به تقویت بیشتر داشتند، برجسته کرد.

پیامدهای استراتژیک جنگ ۱۲ روزه ایران

جنگ ۱۲ روزه نه تنها توازن نظامی موجود در منطقه را بر هم زد، بلکه محاسبات استراتژیک بازیگران منطقه‌ای و جهانی را نیز اساساً تغییر داد. شاید مهم‌ترین نتیجه، تثبیت دکترین «ضربه در برابر ضربه» بود: ایران توانایی خود را نه تنها در پاسخ سریع به تجاوز، بلکه در تحمیل هزینه‌های قابل توجه به هر دشمنی نشان داد. این معادله جدید، رقبا را مجبور کرده است تا خطرات مرتبط با رویارویی نظامی را مورد بازنگری قرار دهند.

از دیدگاه بازدارندگی، این درگیری نقطه عطفی اساسی بود. قابلیت‌های موشکی و پهپادی ایران که پیش از این عمدتاً به عنوان تهدیدهای نظری در نظر گرفته می‌شدند، اکنون در میدان نبرد به اثبات رسیده بودند. این نمایش عملیاتی بسیاری از تحلیلگران را بر آن داشت تا وضعیت بازدارندگی ایران را نه تنها در منطقه، بلکه در مقیاس جهانی نیز مورد ارزیابی مجدد قرار دهند.

در جبهه دیپلماتیک، ایران موفق شد تصویر خود را به عنوان یک قدرت مستقل و تأثیرگذار تقویت کند. دخالت مستقیم ایالات متحده و اتکای اسرائیل به حمایت خارجی، محدودیت‌های فرضیات استراتژیک قبلی را آشکار کرد و پویایی‌های متغیر اتحادهای منطقه‌ای را برجسته ساخت.

در داخل کشور، این درگیری تأثیر غیرمنتظره‌ای در تقویت انسجام ملی داشت. برخلاف انتظارات دشمن مبنی بر اینکه این درگیری باعث ناآرامی‌های داخلی خواهد شد، جامعه ایران با اتحاد و حمایت از نیروهای مسلح، جایگاه دولت را بیش از پیش تثبیت کرد.

در نهایت، جنگ ۱۲ روزه پایان دورانی را نشان داد که در آن اقدامات نظامی علیه ایران می‌توانست بی‌پاسخ بماند. اکنون هرگونه تجاوز در آینده احتمالاً پاسخی قدرتمند و پرهزینه را در پی خواهد داشت - پیامی که نه تنها برای اسرائیل، بلکه برای همه ذینفعان منطقه‌ای و بین‌المللی طنین‌انداز است.

 

تحلیل تطبیقی: جنگ ۱۲ روزه ایران در چارچوب منازعات معاصر

اگرچه مدت زمان کوتاهی است، اما این درگیری در مقایسه با سایر درگیری‌های بزرگ مدرن، شباهت‌های قابل توجه و تمایزات کلیدی را آشکار می‌کند. این بخش، جنگ ۱۲ روزه را در کنار سه مورد مهم بررسی می‌کند: جنگ شش روزه ۱۹۶۷ بین کشورهای عربی و اسرائیل، جنگ‌های غزه (۲۰۰۸-۲۰۲۳) و درگیری مداوم اوکراین و روسیه (از سال ۲۰۲۲).

۱. مدت و شدت

درگیری ایران تنها در ۱۲ روز به پایان رسید، که یادآور ضرب‌آهنگ سریع جنگ شش روزه ۱۹۶۷ بود که با حمله پیشگیرانه اسرائیل آغاز شد. هر دو جنگ با عملیات سریع و قاطع با پیامدهای گسترده و بلندمدت مشخص می‌شدند. در مقابل، درگیری اوکراین و روسیه به طور فزاینده‌ای شبیه یک جنگ فرسایشی طولانی مدت است که هیچ پایان روشنی در چشم‌انداز ندارد.

۲. فناوری و تاکتیک‌ها

استفاده ایران از موشک‌های هدایت‌شونده دقیق، پهپادهای انتحاری و حملات سایبری هماهنگ، این درگیری را کاملاً در حوزه جنگ هیبریدی مدرن قرار داد. این در تضاد با جنگ‌های غزه است، جایی که موشک‌های غیرهدایت‌شونده و حملات هوایی اسرائیل غالب بودند. در همین حال، درگیری اوکراین دارای اجزای پهپادی و سایبری قابل توجهی است، اما با استقرار گسترده نیروهای زمینی متمایز می‌شود.

۳. بازدارندگی و پیام‌رسانی استراتژیک

جنگ ۱۲ روزه به ایران بستری برای نشان دادن قابلیت‌های بازدارندگی خود در صحنه‌های منطقه‌ای و جهانی داد - هدفی استراتژیک که یادآور اهداف اسرائیل در طول جنگ شش روزه بود. با این حال، در اوکراین، بازدارندگی سنتی ناتو به بوته آزمایش گذاشته شد و این درگیری را به یک بحران ژئوپلیتیکی پیچیده تبدیل کرد.

۴. واکنش بین‌المللی

در طول جنگ ۱۲ روزه، شورای امنیت سازمان ملل متحد نتوانست به اجماعی در مورد یک قطعنامه الزام‌آور دست یابد، که منعکس کننده بن‌بست دیپلماتیکی بود که در طول جنگ ایران و عراق دیده شد. برعکس، درگیری اوکراین واکنش بین‌المللی گسترده‌تر و اتحاد بیشتری را در میان قدرت‌های غربی برانگیخته است. این تضاد، شکاف‌های مداوم در نظم جهانی و نفوذ تعیین‌کننده قدرت‌های بزرگ در شکل‌دهی به روایت‌های بین‌المللی را برجسته می‌کند.

۵. مشروعیت و روایت‌های رسانه‌ای

ایران تلاش کرد اقدامات خود را به عنوان دفاع مشروع از خود جلوه دهد، مشابه روایت‌هایی که حماس در غزه و کیف در اوکراین ارائه می‌دادند. با این حال، نابرابری در دسترسی رسانه‌ها و سطح حمایت بین‌المللی نقش محوری در شکل‌دهی به افکار عمومی جهانی و مشروعیت ادراک‌شده هر درگیری ایفا کرد.

خلاصه اینکه، اگرچه جنگ ۱۲ روزه ایران ویژگی‌های مشترکی با درگیری‌های گذشته و جاری دارد، اما ویژگی‌های منحصر به فردی نیز از خود نشان می‌دهد - به ویژه در رویکرد جنگ ترکیبی و پیام‌رسانی استراتژیک - که آن را به عنوان الگویی جدید برای جنگ‌های کوتاه و پراثر در دوران مدرن قرار می‌دهد.

نتیجه‌گیری: پایان یک جنگ، آغاز ارزیابی مجدد

از نظر استراتژیک، ایران اکنون در یک دوراهی قرار دارد و این پتانسیل را دارد که خود را از یک قدرت واکنشی به یک بازیگر غیرقابل پیش‌بینی اما حساب‌شده در صحنه منطقه‌ای تبدیل کند. تحقق این تغییر مستلزم ارزیابی مجدد کامل سیاست‌های دفاعی، توسعه سریع‌تر فناوری‌های بومی و پیگیری دیپلماسی منطقه‌ای هوشمندانه‌تر و چابک‌تر است.

در نهایت، اگرچه جنگ‌ها ممکن است کوتاه‌مدت باشند، اما تأثیر آنها بر تفکر استراتژیک و پویایی منطقه‌ای پایدار است. اگر درس‌هایی آموخته نشود و اصلاحات اجرا نشود، تاریخ تمایل به تکرار خود دارد - اغلب با هزینه‌ای بسیار بالاتر.

ارسال نظرات