دوشنبه ؛ 05 خرداد 1404
30 ارديبهشت 1404 - 09:39

آیا ترامپ به دنبال تغییر استراتژی در قبال غزه است؟

تا وقتی بی‌عملی و حتی چراغ سبز پشت پرده سران عرب به آمریکا برای پیشبرد اهدافش در منطقه وجود دارد، این جنگ ممکن است ترامپ را نگران ‌کند اما در نهایت او نتانیاهو را از گسترش جنگ باز نخواهد داشت.
کد خبر : 18967

تبیین:

 

ترامپ در حالی به سفر منطقه‌ای خود پایان داد و خلیج فارس را ترک کرد که حضور او عملاً تأثیری بر وضعیت جنگ در غزه یز جای نگذاشت. این در حالی است که روایت‌های رسانه‌ای پیش از انجام سفر حاکی از آن بود که موضوع کنترل بحران غزه از دستورکارهای مذاکراتی سران کشورهای میزبان با ترامپ خواهد بود و نشانه‌هایی نیز از فاصله گرفتن مواضع ترامپ از نتانیاهو درباره روند تحولات منطقه، از توقف عملیات علیه انصارالله یمن تا مذاکره مستقیم با حماس برای آزادی اسیر دوتابعیتی، مشاهده شد که در ظاهر از احتمال فشار کاخ سفید بر تل‌آویو برای توقف جنگ در غزه حکایت داشت.

اما نه تنها این انتظارات محقق نشد بلکه حتی کابینه نتانیاهو دور جدید عملیات زمینی گسترده را علیه غزه ویران شده مجدداً کلید زد. این تناقضات سوالات متعددی درباره پشت پرده رایزنی‌های ترامپ و سران سعودی درباره تحولات غزه و منطقه و همچنین تغییرات احتمالی در رویکرد کاخ سفید و تأثیرات آن بر سرنوشت جنگ غزه پیش می‌کشد.

الزامات عبور ترامپ از راهبرد جنگی تل‌آویو

در ابهام رویکرد آینده ترامپ در مورد غزه مولفه‌های متعددی را می‌توان برشمرد که از لزوم فاصله‌گیری کاخ سفید از راهبرد جنگ‌طلبانه نتانیاهو خبر می‌دهد.

برای نتانیاهو حفظ موقعیت سیاسی و جلوگیری از فروپاشی کابینه مهمترین اولویت است و از این رو با وجود شکست آشکار نظامی در غزه و ناتوانی در رسیدن به اهداف اولیه جنگ پس از 18 ماه عملیات نظامی بی‌حاصل، سناریوی مطلوب برای او کشیده شدن بیشتر آمریکا در جنگ است. اما تجربه نزدیک به دو ماه درگیری نظامی ارتش آمریکا با انصارالله یمن در دریای سرخ و در نتیجه سرنگونی پهبادها و جنگنده‌ها و حملات به ناوهای آمریکایی، به ترامپ نشان داد که مشارکت در قواعد بازی نتانیاهو تا چه اندازه می‌تواند گریبانگیر منافع امریکا شود.

اینجا نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که برنامه‌های نتانیاهو برای جنگ، حتی گسترده‌تر از غزه و کرانه باختری است. هدف اصلی آن ایجاد تقابل نظامی میان آمریکا و ایران و همچنین ضربه زدن و خنثی کردن تمام نیروهای مقاومت بالقوه در منطقه است. همچنین نتانیاهو به  گسترش و تحکیم کنترل بر مناطقی در لبنان، سوریه و در امتداد کریدور فیلادلفیا با مصر می‌اندیشد، حتی اگر این امر ناقض توافق کمپ دیوید باشد.

در نتیجه، نتانیاهو دولت ترامپ را درگیر جنگ‌ها و رویارویی‌های گسترده و آشکاری خواهد کرد که تهدیدی نظامی برای تمام نیروهای آمریکایی در منطقه محسوب می‌شود و بدون شک به شکست دوره ریاست جمهوری او منجر خواهد شد.

فاکتور مهم دیگر اهمیت پروژه عادی‌سازی در استراتژی منطقه‌ای دولت ترامپ است. به طور حتم درگیری در غزه مانع از آن می‌شود که ترامپ به آرزوی دیرینه‌اش برسد: طرحی بزرگ برای عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی و گسترش توافق‌نامه‌های ابراهیم، که با میانجیگری دولت اول ترامپ منعقد شد.

اما فقط درگیری در غزه نیست که شانس پیشبرد عادی‌سازی را کاهش می‌دهد بلکه ورود رقیب تازه نفس به منطقه نیز موجب شده تا آمریکا دیگر آن دست برتر سابق را برای تحکم شروط و سیاست‌های خود به اعراب را نداشته باشد. افزایش حضور و نفوذ چین در منطقه موجب شده اعراب دیگر آن تشنگی سابق را برای جلب رضایت واشنگتن نداشته و همکاری‌های اقتصادی و نظامی را به هرقیمتی دنبال نکنند.

افزایش وجهه چین در نزد کشورهای عربی، به دلیل افزایش شراکت‌های اقتصادی و در پیش گرفتن سیاست متوازن در قبال قطب‌های مختلف منطقه‌ای، عملاٌ موجب شده تا آمریکا برای جلوگیری از نفوذ بیشتر چین از شروط گذشته خود برای همکاری‌های اقتصادی و تکنولوژیکی با کشورهای خلیج فارس، از جمله شرط عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، عقب‌نشینی کند. در این میان مشکلات اقتصادی داخلی آمریکا به دلیل جنگ تعرفه‌ای گسترده ترامپ با دیگر کشورها مزید بر علت است تا کاخ سفید به همکاری‌های نفتی و سرمایه‌گذاری اعراب نیاز پیدا کند.

فرصت‌سوزی اعراب

دشواری‌ها و چالش‌های نظامی و سیاسی و اقتصادی دولت ترامپ در جریان سفر به خلیج فارس موقعیت بسیار مناسبی بود تا کشورهای عربی برای توقف جنگ و جنایت در غزه رئیس جمهور آمریکا را تحت فشار قرار دهند. با این حال فرکانس مذاکرات و تعاملات همانگونه که مطلوب ترامپ بود تنظیم شد تا او با کمترین چالش امتیازات اقتصادی مورد نظرش را به دست آورد.

این سفر بار دیگر نشان داد که برخلاف ظاهرسازی‌های سیاسی و دیپلماتیک، میان سیاست اعلامی و اعمالی کشورهای حاشیه خلیج فارس در قبال مسئله فلسطین فاصله زیادی وجود دارد و مسئله فلسطین و حتی پیشبرد طرح دو دولتی «صلح عربی» (2002) نیز برای دیگر اهمیت چندانی در میان اولویت‌های سیاست محور سازش به رهبری عربستان سعودی ندارد. از طرفی حتی شکست کامل مقاومت در غزه و امیدواری به خلع سلاح حماس از طریق تداوم عملیات نظامی صهیونیست‌ها چندان نیز مخالف ذائقه سعودی و امارات نباشد.

در چنین شرایطی علیرغم حرف و حدیث‌ها در مورد رابطه شکرآب بین ترامپ و نتانیاهو، در حال حاضر هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که ایالات متحده، اسرائیل را برای توقف حمله نظامی در غزه تحت فشار قرار دهد.

در اینباره نباید خواستگاه سیاسی و ایددئولوژیک ترامپ به عنوان یک چهره حامی سرسخت جریان ایوانجلیست (محافظه کاران مسیحی) در آمریکا را از یاد برد. تلاقی باورهای آخرزمانی این گروه پرشمار در آمریکا، با اهداف جنگ‌طلبانه و اشغالگرانه راستگرایان صهیونیست در کابینه نتانیاهو وضعیت مخاطره‌آمیزی را برای فلسطینیان در غزه و کرانه باختری ایجاد می‌کند.

عملکرد دولت اول ترامپ کاملاً نشان داد که حامی جدی اشغال سرزمین‌های فلسطینی است و در ماه‌های اخیر نیز از برنامه خود برای کوچاندن صدها هزار فلسطینی از غزه رونمایی کرده است. ترامپ در جریان سفر اخیرش به قطر گفت: «من ایده‌هایی در مورد غزه دارم که فکر می‌کنم بسیار خوب هستند. آن را به یک منطقه آزاد تبدیل کنید، بگذارید ایالات متحده دخالت کند و آن را به یک منطقه آزاد تبدیل کنید.» در این خصوص رسانه‌ها اخباری مبنی بر پیشنهاد جدید آمریکا به سران کشورهای عربی برای انتقال 500 هزار ساکن غزه به لیبی مخابره کردند.

دولت ترامپ کانون استراتژی خاورمیانه‌ای خود را بر ادغام سیاسی و اقتصادی رژیم صهیونیستی در منطقه برای تضمین امنیت پایدار این رژیم  قرار داده است تا دیگر حوادثی شبیه به 7 اکتبر اتفاق نیافتد و این امر مستلزم پایان پرونده مبارزه تاریخی ملت فلسطین علیه اشغالگری است.

بنابراین تا وقتی بی‌عملی و حتی چراغ سبز پشت پرده سران عرب به آمریکا برای پیشبرد اهدافش در منطقه وجود دارد، این جنگ ممکن است ترامپ را نگران ‌کند اما در نهایت او نتانیاهو را از گسترش جنگ باز نخواهد داشت.

منبع: الوقت

ارسال نظرات