- حنظله گوشی «نفتالی بِنِت» را هک کرد
- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
چهارشنبه ؛ 03 دی 1404 یادداشت روزنامههای سه شنبه اول آبان ۱۴۰۳

چرا میگوییم اروپا به ایران بدهکار است؟!

چه کسی گرای یادگاری شهید نصرالله را به امریکاییها داد؟
مرتضی سیمیاری
۲۷ تیر ۱۳۷۳ ساختمان مرکز همیاری یهودیان (آمیا) در بوینس آیرس منفجر میشود، کمتر از یک ساعت پسازاین ماجرا خبرنگار روزنامه راستگرای لاناسیون در یک فروشگاه پیش روی یکی از اعضای کنسولگری ایران در آرژانتین سبز شده و در سؤالی قابلتوجه از او میپرسد که آیا ایران فرمانده عملیات انفجار در مرکز صهیونیستی بوده است؟
این سؤال ساده، اما جهتدارنشان میداد که سناریوسازی درباره ماجرای انفجار در پایتخت آرژانتین دارای عمق اطلاعاتی است، زیرا که رژیم صهیونیستی بلافاصله ایران و حزبالله را مسئول اجرای این عملیات خوانده و شهید عماد مغنیه را طراح آن معرفی کرد.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نکات جالبی درباره آن روز دارد، رئیسجمهور وقت در یادداشتهای روزانه خود نوشته است که امپراتوری رسانهای صهیونیستها و استکبار، یک دروغ بزرگ را پایه این اتهام به ایران کردهاند، آنها ادعا میکنند در اجلاسی در مشهد که رهبری و من و وزیر امور خارجه و فرمانده سپاه و افراد دیگری داشتیم، این اقدام انفجاری تصویبشده است، درحالیکه اصلاً چنین جلسهای در مشهد نداشتیم و ما اصلاً هیچ اطلاعی از قرار انفجار نداشتیم.
۱۳ سال بعد و در مارس ۲۰۰۷، دادستانی کل آرژانتین درخواست صدور حکم جلب ۹ نفر ازجمله هاشمی و علیاکبر ولایتی را صادر کرد، البته مدتی بعد مشخص شد که کیفرخواست پرونده آمیا در ۹۰۰ صفحه توسط رضا ذاکری و هادی روشن روانی از عناصر بخش سیاسی گروهک تروریستی منافقین تهیهشده و تنها توسط آلبرتو نیسمان دادستان وقت قرائتشده است؛ مدتی بعد این قاضی آرژانتینی به دلیل بیحیثیتی سیاسی درباره این پرونده در حمام خانهاش خودکشی کرد.
محافل خبری آرژانتینی ماجرای آمیا را همواره یک موضوع سیاسی با ابعاد داخلی ارزیابی میکنند، روزنامه نیویورکتایمز نیز در گزارشی که در سال ۲۰۲۰ منتشر کرده و حتی بخشی از آن در روزنامه صهیونیستی تایمز اسرائیل نیز چاپشده به نقل از گروه تحقیق موساد نوشته است که ردی از ایران و حزبالله لبنان در این ماجرا پیدا نشده است، اما این به معنای پایان این پروندهسازی نبود.
تحلیل اطلاعات این پرونده نشان میدهد که طرف امریکایی همواره از آمیا بهعنوان یک کیس سینوسی در بسط اقدامات ضد ایرانی بهویژه در بخش تحریم ارتباطات مالی کشور استفاده کرده است، البته هرقدر که طرف غربی در برخورد با این دست پروندهها پیچیده عمل کرده در داخل نگاه به آن بسیار ساده بوده است.
از جمله در زمان بررسی لایحه CFT یا همان قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم در مجلس دهم که برخی نمایندگان با گرفتن پلاکاردهایی در دست در داخل صحن فریاد میزدند که هرکسی که منطق را قبول داشته باشد به کنوانسیون رأی مثبت بدهد، هرچند این منطق آنچنان سست و ضعیف بود که یکی از نمایندگان تهران پشت تریبون رفته و گفته بود که سازمان ملل تنها چهار گروه القاعده، طالبان، داعش و النصره را تروریست میداند و کاری به برنامههای گروههای مقاومت در منطقه نخواهد داشت. شاید هنوز هم افرادی یا محافلی در داخل کشور این منطق سادهباورانه را باور داشته باشند، اما سرویس اطلاعاتی امریکا و رژیم صهیونیستی آن را یک شوخی بزرگ میدانند، نشانه آن دانیل هگاری است! سخنگوی ارتش تروریستی رژیم صهیونیستی ساعتی قبل از حمله به شعب مؤسسه مردمی القرضالحسن لبنان (AQAH) اعلام کرد که شبکه مالی حزبالله شناسایی شده است، البته این صندوق اعتباری که معروف به دادن وامهای بدون بهره به افراد نیازمند است، ارتباط خاصی با خارج از مرزهای لبنان نداشته و حمله به آن را باید در ادامه خط تقویتی صهیونیستها ارزیابی کرد. در روزهای اخیر ارتش رژیم صهیونیستی به دلیل زیر فشار قرار گرفتن از درون و ناکارآمدی پدافندی زیر بار انتقادات داخلی قرار داشته و در تلاش است با دادن اطلاعاتی غلط، چون زدن ضربه به شبکه مالی مقاومت یا کشف یک صندوق ۱۱ هزار دلاری از تونلهای زیرزمینی در غزه برای خود دستاوردسازی کند، اما انتخاب مؤسسه الحسن برای این کار قابلتوجه است که بیانش برای آینده تجربه مهمی دارد.
مؤسسه القرضالحسن انواعی از بستههای وام در سبدهای مالی متفاوت را به شهروندان لبنانی عرضه میکند یکی از رایجترین این وامهای بدون سود، دادن وام ودیعه طلا (القرض برهن الذّهَب) است که بسیاری از زنان در بیروت را صاحب کسبوکار مستقل کرده و به محبوبیت حزبالله افزوده بود، این آورده اجتماعی برای مقاومت لبنان که یادگاری سید مقاومت، شهید نصرالله برای مردم لبنان بود، با پالسهایی خاص از طرف دولت حریری در رصد شبکه اطلاعاتی امریکاییها ذیل FATF قرار داشت.
شاهد آن گزارش اختصاصی نشریه پولیتیکو درباره مؤسسه قرضالحسن است، در این گزارش آمده است که پس از تجربه طوفان الاقصی مقامهای امنیتی غربی از تنظیمکنندههای بینالمللی مالی خواستهاند برای مقابله با مقاومت در لبنان و نهادهای مرتبط با حزبالله رویکردی سختگیرانهتر اتخاذ کنند. در این گزارش به مؤسسه الحسن بهصورت مستقیم اشاره شده و خواهان بررسی حسابهای آن شده بودند.
امریکا از سال ۲۰۰۷ قرض الحسن را در فهرست تحریمهایش قرار داده بود و به نظر میرسد حمله صهیونیستها به شعب این مؤسسه با چراغ سبز کاخ سفید صورت گرفته است. سال ۲۰۲۳ وزارتخانههای خارجه و دادگستری امریکا نشست «گروه هماهنگی برای اجرای قانون» با محوریت مقابله با شبکههای مالی حزبالله لبنان را برگزار کرد که یکی از عناوین سرلیست آن مربوط به مؤسسه قرضالحسن بوده است، در این نشست از یوروپل خواستهشده بود که با سازمان سیا در شناسایی امکانات مالی مقاومت هماهنگ باشد.
حمله نیابتی امریکاییها به شعب مؤسسه قرضالحسن نشان داد که در مجموعه اقدامات فعال دولت درباره باز کردن مجدد پرونده FATF باید بازنگری و دقت فراوان داشت، پیشازاین وزیر اقتصاد از اقدامات ضروری برای عادیسازی پرونده ایران خبر داده بود که حکایت از طی کردن همان مسیری است که با اعتماد غلط به امریکا شکلگرفته و سندروم آن دوباره در حال بازیابی است. در روزهایی که بانوان ایرانی در همدلی با مردم لبنان طلاهای خود را فروخته و به مقاومت اهدا میکنند، هوشیاری در برخورد با امریکاییها با دادن پالسهایی، چون آتشبس در برابر عادیسازی بااهمیت است، پخش کردن اطلاعاتی درباره رد طلاهایی که با خوندل جمع شده و حالا تقدیم مردم مظلوم ضاحیه میشود، ممکن است به قیمت خون آنها تمام شود، بایدن در آستانه انتخابات بیجهت در یک کانال تلگرامی «ضداطلاعات» پخش نمیکند!

ما و مصر
مجید شیخمحمدی
آقای عراقچی در چند روز گذشته روزهای پرکاری را سپری کرده و با مسئولان کشورهای مختلف ازجمله لبنان، سوریه، عربستان، قطر، عراق، عمان، اردن و ترکیه دیدار داشته است. از نظر من، هیچکدام از این سفرها به اندازه ملاقات وزیر امور خارجه ایران با رئیسجمهور مصر در قاهره که در روز پنجشنبه 26 مهرماه صورت گرفت، اهمیت ندارد؛ زیرا روابط ایران و مصر از همان روزهای اول انقلاب تا به امروز سرد و تیره بوده است.
«مرگ بر سه مفسدین، کارتر و سادات و بگین»؛ من معنای شعار را درک نمیکردم. گمان میکردم شعاردهندگان میگویند «ای مردم، کارتر و سادات را بگویید!» و در ذهن خودم دنبال مفسد سوم میگشتم. مفسد سوم درواقع نخستوزیر وقت اسرائیل یعنی مناخیم بگین بود. کارتر و سادات هم به ترتیب رئیسجمهور وقت آمریکا و مصر بودند. ماجرا چه بود؟
پیمان کمپدیوید پس از 12 روز مذاکرات مخفی و با میانجیگری ایالات متحده آمریکا در کمپدیوید که یکی از استراحتگاههای مقام ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا بود، نهایی شد و در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۵۷ با حضور جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، در کاخ سفید به امضای نهایی رسید. کمپدیوید اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل انجامید. بر اساس این پیمان، طرفین به شرح زیر منتفع میشدند:
1. صحرای سینا به مصر پس داده میشد.
2. کشور اسرائیل و تمامیت ارضی آن به رسمیت شناخته میشد و رابطه اقتصادی اسرائیل با مصر از سر گرفته میشد.
3. دولت خودمختار فلسطین تشکیل میشد و عقبنشینی اسرائیل اتفاق میافتاد.
انور سادات اولین رئیس وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام کرد. وی حدود سه سال بعد، هنگام یک رژه نظامی، به دست افراد گروهک جهاد اسلامی مصر ترور شد.
سادات از دید انقلابیون ایران چهرهای سازشکار محسوب میشد که به آرمان فلسطین خیانت کرده بود. جرم دیگر او صمیمیت بیش از حدش با محمدرضاشاه بود. سادات تنها کسی بود که در ایام دربهدری شاه در تبعید، به داد او رسید. شاه در تابستان 1359 بر اثر شدتیافتن بیماری در مصر مرد. پس از انور سادات، جانشین او حسنی مبارک، برای مدتی طولانی رئیسجمهور مصر بود. مبارک همان راهی را رفت که سادات طی کرد؛ یعنی سازش در مقابل اسرائیل. مبارک 30 سال حکومت کرد تا در اثر قیام مردمی موسوم به بهار عربی از قدرت برکنار شد. پس از او مدت کوتاهی محمد مرسی به قدرت رسید. او تنها رئیسجمهور منتخب با شیوه دموکراتیک در این کشور بود. مرسی، رئیس حزب آزادی و عدالت و کاندیدای این حزب در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۲ بود. او از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ نماینده پارلمان مصر بود.
محمد مرسی در دوازدهم تیر ۱۳۹۲ پس از ناآرامیهای چندروزه و حالت بحرانی مصر، با کودتایی به دست ارتش مصر برکنار و زندانی شد. مرسی بعد از بازداشت با چند مورد اتهام مواجه و به زندانهای بلندمدت محکوم شد. از سال 1392 تاکنون، ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر حکومت میکند.
مرسی متهم بود از اختیارات خود در راستای گسترش نفوذ اخوانالمسلمین سوءاستفاده کرده است. در ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، مرسی به دنبال بیهوششدن در دادگاه، درگذشت. روابط ایران با مصر حتی در زمان محمد مرسی نیز به دلیل اصطکاکات ایدئولوژیک نتوانست توسعه پیدا کند.
جمال عبدالناصر که با ادعای مبارزه با استعمار سر کار آمده بود، در 1953 در پی ملی اعلامکردن کانال سوئز با بحران مواجه شد. در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، نیروهای اسرائیلی از شبهجزیره سینا عبور کردند و بهسرعت به سوی اهدافشان پیش رفتند. دو روز بعد، جنگندههای بریتانیا و فرانسه فرودگاههای واقع در حوزه کانال سوئز را بمباران کردند.
در جنگ ششروزه ۱۹۶۷ نیز اسرائیل موفق شد در طول شش روز بخش عمده نیروی هوایی مصر، سوریه و اردن را نابود کند و تمام صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن و ارتفاعات جولان را به تصرف خود درآورد. این شکست برای اعراب تحقیرآمیز بود؛ بهویژه مصر که قویترین ارتش عربی را داشت و درحالیکه داعیه رهبری جهان عرب را داشت، سنگینترین شکست را متحمل شده بود. جنگ رمضان، آخرین جنگ بین اعراب و اسرائیل بود که از ششم تا ۲۵ اکتبر ۱۹۷۳ اتفاق افتاد. این جنگ با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان آغاز شد؛ مناطقی که شش سال قبل در جنگ ششروزه به تصرف قوای اسرائیل درآمده بود. این جنگ تأثیری بسیار عمیق و دیرپا بر طرفین درگیر و منطقه خاورمیانه گذاشت. عربها که با شکست یکطرفه ائتلاف مصر، سوریه و اردن در جنگ سال ۱۹۶۷ تحقیر شده بودند، این بار با موفقیتهای ابتدایی در این جنگ، روحیه خود را بازیافتند. اسرائیلیها نیز با وجود دستاوردهای چشمگیر عملیاتی و تاکتیکی که در میدان جنگ به دست آوردند، به این نکته پی بردند که برتری نظامی آنها بر نیروهای عربی همیشگی و تضمینشده نخواهد بود. این تغییر نگرش، راه را برای فرایند صلح میان دو طرف باز کرد؛ تا جایی که در سال ۱۹۷۸، پیمان کمپدیوید، صحرای سینا را به مصر بازگرداند و اسرائیل از سوی مصر که پیش از آن اصلیترین دشمن خود بود، به رسمیت شناخته شد. همچنین این جنگ به فاصلهگرفتن مصر از اتحاد شوروی منجر شد؛ تا جایی که این کشور بهطور کامل از دایره نفوذ شوروی خارج شد. کشورهای عربی بعد از 1973 تصمیم گرفتند دیگر با اسرائیل نجنگند.
واقعیت این است که ما پس از انقلاب هیچگاه محذورات مصر را در نبرد سخت با اسرائیل و همپیمانانش درک نکردیم. آنها در جبهه نزدیک با اسرائیل میجنگیدند و ما از هزاران کیلومتر دورتر شعار میدادیم. اکنون که ایران بهناچار در مواجهه مستقیم با اسرائیل قرار گرفته است، شاید محدودیتهای مصر را بیشتر درک کند. مصر نیز از یک اهرم فشار علیه اسرائیل خوشحال است، به شرطی که منطقه درگیر جنگی دیگر نشود. به نظرم این وضعیت اولیه میتواند مبنایی برای توسعه روابط ما با مصر باشد. بشخصه معتقدم ایران ایدههای منطقهای خود را تعدیل کند، به شرطی که مصر را بهعنوان یک شریک پایدار در روابط استراتژیک خود حفظ کند. مصر دروازه ورود ایران به آفریقاست. مصر عامل وفاق ایران با اتحادیه عرب است. عمر موسی سالها دبیرکل اتحادیه عرب بوده است. قدرت فرهنگی مصر را هم نباید دستکم گرفت. مرحوم حسنین هیکل که به مدت 17 سال سردبیر روزنامه مشهور الاهرام بود، جزایر سهگانه را متعلق به ایران میدانست. مصر از جهت علمی، تاریخی پربار دارد. الازهر مصر که حدود هزار سال قبل توسط فاطمیون در مصر پایهگذاری شد، همچنان میدرخشد. موقعیت ژئوپلیتیکی مصر به دلیل کانال سوئز ارزنده است. به دلیل وجود رود نیل، کشاورزی مصر نیز بسیار حائز اهمیت است. مصر در تولید خرما در جهان رتبه اول را دارد. الیاف پنبهای که در مصر کشت میشود، در دنیا بینظیر است. مصر در حوزه گردشگری نیز ممتاز است؛ اهرام مصر شاید اولین جاذبه گردشگری تاریخی در جهان باشد. استادان مصری همواره در دانشگاههای معتبر آمریکای شمالی میدرخشند و سرآمد هستند. خود محمد مرسی یک نمونه از این نخبگان بود؛ او مدرک دکترای محافظت از موتورهای فضاپیما را از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی گرفت و سپس دوره پسادکتری را در این دانشگاه سپری کرد. پس از پایان تحصیلات در این دانشگاه نیز به تدریس مشغول بود. مرسی از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ عضو هیئتعلمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در نورتریج بود.
ارتباط با مصر البته در داخل ایران مخالفانی سرسخت هم دارد. کل گزارش دیدار وزیر امور خارجه ایران با رئیسجمهور مصر در اخبار سیما حتی یک دقیقه هم طول نکشید. زیرا مصر و مسئولان آن را خائن به آرمان فلسطین میدانند. با این وجود، این چیزی از وظایف نهادهای پژوهشی کم نمیکند. یک پژوهش گسترده علمی لازم است تا معلوم کند در همین شرایط، فضای شدنی برای گسترش روابط بین ایران و مصر چگونه است. وقت آن است از کشورهایی مانند بحرین، کویت، مصر و مراکش هم با عنوان «دوست و برادر» یاد کنیم. اتکای صرف بر نهضتهای مقاومت منطقهای، بدون هماهنگی با دولتهای منطقه، یک استراتژی هزینهزا و ناپایدار خواهد بود. روزی که دفتر حفاظت منافع ایران در مصر به سفارت ایران در مصر تبدیل شود، اتفاقی تعیینکننده در سیاست خارجی ایران رخ داده است. به امید آن روز.

خلاء ایده محوری مسکن در دولت چهاردهم
اگر به نیمه دوم دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ در زمان فعالیت دولتهای نهم و دهم برگردیم، طرح مسکن مهر را میبینیم. طرحی که با ساخت ۲.۸ میلیون واحد سهم مهمی در خانه دار کردن بخشی از جامعه داشت اما تبعات تورمی تامین مالی آن و همچنین به طول انجامیدن تکمیل بخش عمدهای از واحدها در کنار سایر تبعات آن از جمله مشکل تکمیل زیرساختها و معضلات شهرهای جدید همچون سختی دسترسی و ضعف سیستم حمل و نقل موجب شد تا طرح مسکن مهر طرحی با توفیق نصفه و نیمه باشد. با تغییر رویکرد در دولت یازدهم و تمرکز بر پس انداز و اعطای وام خرید که در قالب صندوق پس انداز یکم مسکن به وقوع پیوست، در عمل صرفا بخش کمی از طبقه متوسط مسیری جدید برای خانه دار شدن پیدا کردند و بخش اعظم متقاضیان مسکن از دسترسی به مسکن مناسب بی نصیب ماندند. طرح مسکن ملی نیز از سال ۹۷ و در شرایطی شروع شد که بازگشت مجدد تحریمها و جهش ارزی و تبعات تورمی آن، اقتصاد ایران را در شرایطی قرار داد که امکان اجرای گسترده طرحی با هزینههای سنگین آماده سازی زمین و تکمیل زیرساختهای احداث مسکن فراهم نبود. با روی کار آمدن مجلس یازدهم و سپس دولت سیزدهم، طرح احداث سالانه یک میلیون مسکن در قالب قانون مصوب مجلس و شعار رئیس جمهور سابق پیگیری شد اما این طرح که بیش از هر چیز مبتنی بر الزام بانکها به افزایش سهم مسکن در تسهیلات به ۲۰ درصد، اعطای وام به متقاضیان، تامین زمین به قیمت رایگان از سوی دولت و آورده متقاضیان بود، در عمل به نتیجه مطلوب نرسید و به دلیل ناتوانی بخش عمدهای از متقاضیان از تامین آورده اولیه و پرداخت اقساط سنگین وام، در عمل فقط ۱.۴ میلیون متقاضی به صورت جدی وارد این طرح شدند و فقط ۴۴۰ هزار نفر آورده بالای ۴۰ میلیون را تامین کردند و واحدهای تکمیل شده یا در مرحله تکمیل نیز تعداد بسیار کمتری نسبت به هدف گذاری را نشان میدهد.
با این توصیف و رسیدن به این نتیجه گیری که به ویژه طرح نهضت ملی مسکن در عمل ناکام مانده است، هنوز هیچ ایده ایجابی روشنی از سوی متولیان دولت چهاردهم در زمینه مسکن اعلام نشده است. وزیر جدید خانم فرزانه صادق مالواجرد در برنامه ارائه شده خود به مجلس و اظهاراتش پس از استقرار در کرسی وزارت به جز افزایش ظرفیت سکونتگاهی، تکمیل سامانه املاک و اسکان، بازنگری طرح جامع مسکن و تسریع در تکمیل واحدهای نیمه تمام نهضت ملی مسکن، حرف مهم دیگری درباره مسکن نزده است. این در حالی است که حتی وعده تکمیل واحدهای نهضت ملی مسکن باید معطوف به آسیب شناسی چرایی اجرای کند این طرح و ریزش شدید متقاضیان باشد. فراتر از آن نیاز به شجاعت و صراحت در نقد طرحهای گذشته و تغییر رویکرد در موضوع مسکن است. تمرکز صرف دولت بر اعطای زمین به متقاضیان و فشار به بانکها برای اعطای وام به این بخش در شرایطی که اساسا وامها توان قفل کردن بخش زیادی از منابع خود در وامهای بلند مدت را ندارند، راه گشا نیست و اساسا باید طرح نهضت ملی مسکن را اجرا نشدنی دانست و کنار گذاشت و به فکر ایدههایی کارآمدتر برای بخش مسکن بود.
خراسان در گزارش روز گذشته خود با تیتر «دوربرگردان بن بست مسکن» به سراغ یکی از این ایدهها که مبتنی بر مشارکت بخش خصوصی و دولت در تامین زمین از سوی دولت و احداث مسکن از سوی بخش خصوصی و بهره برداری مشترک از واحدهای ساخته شده بود، رفت. با این حال مسئله اساسی این است که فارغ از ایدههای کلانی نظیر بازنگری در طرح جامع مسکن، دولت سیزدهم باید به ایدهای ایجابی و کارآمد در زمینه مسکن برسد و به ابهام موجود در این زمینه پایان دهد و مشخص کند برنامه محوری اش در حوزه مسکن و چشم اندازش تا پایان دوره ۴ ساله اش چیست و چه پاسخ روشن و مشخصی به پرسش بنیادین معضل مسکن دارد.

در ستایش یک قاب پایانی
یک. نواب صفوی را پای جوخه اعدام برده بودند. به او مهلت دادند که قبل از اعدام وصیتی کند. نواب ظرف آبی طلب کرد که وضو بگیرد و با وضو به دیدار پروردگارش بشتابد. آبی آوردند که بسیار سرد بود. نواب فریاد کشید و آب را بر زمین ریخت. گفت میخواهند با آب سرد وضو بگیرم تا صورتم سرخ شود و بعدا بگویند نواب قبل از شهادت ترسیده بود. نواب حتی لحظه آخر هم به فکر ما بود. آن اسطوره شجاعت که خودش میدانست جز خدا از چیزی و کسی باکی ندارد اما میخواست ما و همه کسانی که اسم یا رسم او را میشنوند بدانیم که مجاهد فی سبیل الله بر تمام ترسها و تمنیات پیروز است. امروز تصویر چهره مصمم او پای جوخه اعدام، الهامبخش است.
دو. محسن حججی در ۲۶ سالگی در مرز سوریه و عراق به دست وحشیترین و بیرحمترین شرکای شیطان اسیر شد. داعشی ها تصاویر اسارت او را منتشر می کنند اما این کارشان بدل خورد. حججی مثل کوه بود. آرام و بیباک. سر از تنش جدا کردند. میخواستند وحشت ایجاد کنند اما آن بزرگمرد ۲۶ ساله با آرامش خود تحقیرشان کرد. این قاب پایانی اسطوره کمنظیر عصر ما بود.
سه. یحیی سنوار با آن زندگی سراسر مجاهدت، قاب پایانی با شکوهی داشت. سنوار با دست بریده از مچ، با استخوان زانوی خرد و با حال نزار، بر مبلی نشسته و همچون کوه تکیه داده است. در همان ثانیههای پایانی هم چوبی را به سمت پرنده دشمن پرتاب میکند. ببینید چه ترسی در دل سربازان صهیونیست میاندازد که تا ساعتها پس از شلیک دوم تانک به ساختمان، از نزدیک شدن به ساختمان واهمه دارند.
چهار. شاید تابهحال فرد محتضر یا در حال خونریزی شدید دیده باشید. انسان در چنین شرایطی توان نگهداشتن عضلات و نشستن ندارد و از شدت ضعف، به زمین میافتد و حالت درازکش پیدا میکند. من نمیدانم سنوار چطور با آن صلابت نشسته بود اما احتمال میدهم او لحظاتی قبل از آن روی زمین افتاده و از شدت درد، پاهایش را روی زمین می کشیده است. این هم از نبوغ اوست که از صدا، متوجه پرواز پرنده مهاجم میشود و نمیگذارد درد کشیدنش به تصویر کشیده شود.
تمام توان خود را جمع میکند و برای چند لحظه روی مبل تکیه میدهد و باصلابت مینشیند. اگر نه کسی با آن زانو که استخوانهای درونش پیداست و با آن دست قطعشده، آنقدر خون از بدنش رفته که تاب نشستن ندارد. این حتی در نظر من، از پرتاب آن چوب هم بالاتر است. قاب پایانی سنوار، از شدت شکوه و شهامت، حقیقتا بهتنهایی تحقیر تمام ستمگران عصر ماست. آن مرد بزرگ با آن جراحت و قطع عضو، آنهم درحالیکه نیروهای رزمی و زرهی محاصرهاش کردهاند، میدانست عمرش به دنیا نیست و معلوم بود که نمیترسد، اما میخواست همه عالم بفهمند که او در آن لحظاتی که انتظار مرگ میکشید، همچون روز اول و بلکه بیشتر در مبارزه مصمم بود. کسی چه میداند قبلش چه گذشته اما بیتردید، او این قاب باشکوه را برای ما ساخت.

ارسال نظرات