سینما و جامعه امروز ایران

آمارهای فروش سال‌های گذشته تا امروز هم نشان می‌دهد که اگر برنامه‌ریزی درستی صورت بگیرد سینمای کشورمان قطعا ظرفیت این را خواهد داشت که مخاطبان زیادی را به سوی پرده نقره ای سینما بکشاند.
کد خبر : 17211

تبیین:

روز ۲۱ شهریور در تقویم ملی ما با عنوان «روز سینما» نامگذاری شده است. این روز با هدف گرامیداشت سینما و اهالی آن نامگذاری شده و بهانه ای است برای مرور آنچه که در یک سال بر سینمای ایران گذشته است. شاید بد نباشد برای بررسی دقیق تر سینمای ایران، به سال‌های قبل نیز نگاهی اجمالی داشته باشیم. سال ۱۳۹۵ آمار مخاطبان سینما با جهشی فراگیر به دو برابر سال قبل خود رسید و به مرز ۲۶ میلیون نفر نزدیک شد. این موج، بر سال‌های بعد از خود نیز اثر گذاشت و سبب شد تا میزان مخاطبان سینما تا زمان فراگیری کرونا، هم‌چنان روی دور صعودی باقی بماند.
اما با همه‌گیری کرونا می‌توان گفت رسما سینماها به تعطیلی کشیده شد. تعداد مخاطبان یک سال به کمتر از ۷۰۰ هزار نفر رسید و در سال بعدش که کمی عادی‌سازی شد، این آمار به هفت میلیون نفر رسید. بعد از سال های شیوع کرونا قطعا سینماگران با یک سینمای زخم‌خورده مواجه بودند، بنابراین درست کردن چنان وضعیتی چندان کار آسانی نبود. اما خوشبختانه این مجروح زخمی توانست در سال ۱۴۰۲ سال خوبی را تجربه کند. به طوری که گفته می‌شود تعداد مخاطبانش از ۲۳ سال گذشته پیشی گرفت و چندین رکورد طی این بازه زمانی جابجا شد. یک فیلم بیش از ۳۰۰ میلیارد تومان فروخت و فیلمی دیگر به مرزهای این آمار نزدیک شد. چندین فیلم نیز تا مرز ۱۰۰ میلیاردی شدن پیش رفتند. آمار فروش روزانه سینما و آمار فروش افتتاحیه فیلم نیز در همین یک سال شکست. 
البته این رکوردزنی‌ها بیشتر مدیون فیلم‌های کمدی است. فیلم‌هایی که مخاطبان را به سالن های تاریک سینما می‌کشاند تا با دیدن کمدی های روی پرده، ساعاتی را فارغ از هر نوع فکر و دغدغه ای بگذرانند.
طبق گزارش رسانه‌های رسمی، سینمای ایران در سال ۱۴۰۲، هزار و ۲۱۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروخته است، اما سوال اینجاست که چه نسبتی میان تولیدات سینمایی با واقعیت‌های کف جامعه ایرانی و آنچه دغدغه و دل‌مشغولی مردم است، وجود دارد؟! آیا آنچنان که یک طیف فکری تبلیغ می‌کند، فضای کف جامعه ایرانی فضایی غبارآلود، سیاه و سرشار از درد و رنج و مشکل است و سینما هم باید آینه تمام‌نمای یک جامعه سیاه باشد یا آنطور که طیف دیگری می‌گوید، هیچ درد و مشکلی در هیچ ساحتی از جامعه ایرانی وجود ندارد و سینما هم نباید هیچ اشاره‌ای به معضلات و دردها کند؟ یا اساسا راه میانه و سومی وجود دارد؟
واقعیت این است که در تمام سه دهه گذشته از پایان جنگ تحمیلی تا امروز، چه آن سال‌هایی که گیشه سینما فروش آماری خوبی داشته و چه آن سال‌ها و ایامی که سینما بنا به هر علتی با رکود در فروش مواجه بوده، فیلم‌هایی به دل جامعه نشسته‌اند و ماندگار شده‌اند که به قول معروف، از یک طرف بام نیفتاده‌اند و از افتادن به ورطه افراط و تفریط در بازنمایی مسائل جامعه ایرانی خودداری کرده‌اند. در واقع، آثاری برای همیشه ماندگار شده‌اند که واقعیت‌های جامعه را همانطور که هستند روایت کرده‌اند؛ نه کمتر و نه بیشتر. به بیان ساده‌تر، اگر معضلی را مطرح کرده‌اند، با توجه کردن به همه مختصات فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی آن را روایت کرده‌اند و هدفشان تلنگر زدن برای اصلاح و پیشرفت بوده و نه سودای رسیدن به فلان جشنواره پرحاشیه خارجی! و این همان انتظاری است که از سینمای ایرانی در بستر انقلاب اسلامی می‌توان داشت.
آمارهای فروش سال‌های گذشته تا امروز هم نشان می‌دهد که اگر برنامه‌ریزی درستی صورت بگیرد سینمای کشورمان قطعا ظرفیت این را خواهد داشت که مخاطبان زیادی را به سوی پرده نقره ای سینما بکشاند. در این میان نباید فراموش کرد که همیشه تنوع در ژانرهای مختلف روی پرده و همچنین سهم بخشیدن از این جادوی سحرآمیز به سینمای کودک و نوجوان، می‌تواند رونق بیشتری هم به سینماهای کشورمان ببخشد؛ به خصوص اینکه در سینمای ایران این موضوع تجربه خوبی را به ارمغان آورده است. هنوز هم «کلاه قرمزی و پسرخاله» یکی از پرفروش‌ترین فیلم های سینمایی تاریخ کشور محسوب می‌شود. البته فروش تنها یک سمت ماجراست و سمت دیگر ماجرا، محتوایی است که مخاطب کودک و نوجوان به شدت به آن نیازمند است و صد البته اگر سبد خانوار با محصول فرهنگی ایرانی پر نشود، با محتواهای نامناسب دیگر پُر خواهد شد.  ندا کرمانشاهی

ارسال نظرات