جمعه ؛ 30 شهريور 1403
02 آبان 1397 - 13:01
تکنیک‌های جنگ روانی در فضای مجازی (۶)

آشنایی با تکنیک برجسته‌سازی

برجسته‌سازی، یکی از رایج‌ترین تاکتیک‌های رسانه‌ای است. رسانه‏هاى خبرى با استفاده از این روش، موضوعاتی را که به عقیده آن‌ها باید مردم اطلاع داشته باشند و به آن‌ها فکر کنند، در معرض دید مخاطبان قرار می‌دهند.
کد خبر : 1644

پایگاه رهنما :

برجسته‌سازی، یکی از رایج‌ترین تاکتیک‌هایرسانه‌ای است. رسانه‏ هاى خبرى با استفاده از این روش، موضوعاتی را که به عقیده آن‌ها باید مردم اطلاع داشته باشند و به آن‌ها فکر کنند، در معرض دید مخاطبان قرار می‌دهند. در واقع رسانه‌ها مردم را از این که بخواهند در میان انبوه اطلاعات و اخبار به جست‌وجو بپردازند و خوراکی برای اندیشیدن بیابند بی‌نیاز می‌کنند؛ هر کس که علاقه به فکرکردن داشته باشد، می‌تواند به راحتی آن‌چه را که باید به آن فکر کند، در رسانه‌ها پیدا کند. رسانه‌ها بر اساس این تاکنیک، بعضی رویداد‌ها یا فعالیت‌ها را پراهمیت و بارز می‌سازند. تکنیک برجسته‌سازی مبتنی بر تغییر جهت ذهنی و برهم ریزی نظام اولویت بندی موضوع‌های اساسی است.
کاریکاتور مصداق بارز برجسته سازی
یاسر سالاری از محققان ارتباطات می‌گوید در تکنیک برجسته‌سازی، خبرسازان درست مانند کاریکاتوریست‌ها عمل می‌کنند. یعنی یک قسمت‌هایی را بزرگ و قسمت‌های دیگر را کوچک جلوه می‌دهند. کار آن‌ها مثل این است که فردی را مجبور کنیم از پشت یک ذره‌بین تابلویی را ببیند و فقط نقاط خاصی از این تابلو را به او نشان دهیم. رسانه‏هاى خبرى در تکنیک برجسته سازى اینگونه عمل مى‏کنند. براساس منافع صاحبان رسانه‏ها برخى از اخبار را گزینش کرده و با تمام قوا آن را درشت‌نمایى مى‏کنند طورى که اخبار دیگر کاملاً تحت الشعاع قرار گرفته و دیده نمى‏شوند با این کار آن‌ها به مخاطبین القاء مى‏کنند که فقط به موضوعات مورد نظر آن‌ها بیندیشند. در این زمینه مثال‌های خوبی را مطرح شده است.
برای مثال در کشوری که داراى مشکلات اقتصادى از قبیل: فقر، گرسنگى، بى عدالتى و... است رسانه‏ها به مدت چند روز قویاً به سفر فلان خواننده یا گروه ارکستر پرداخته و صحنه ‏هایى از اجراى آن‏ها، هتل محل اقامتشان، اتوبوس حامل آن‏ها و ... را نشان مى‏دهند در حالى که این مسأله اصلاً اولویت مردم نیست ولى با درشتنمایى و برجسته سازى تمامى افکار عمومى را مشغول آن‌ها مى‏کنند. شبکه CNN تمام اخبار خود را در طى چند روز حول محور ربوده شدن چند تبعه غربى در سواحل جنوب شرق آسیا مى‏کند در حالى که در غزه مردم بى‏گناه به خاک و خون کشیده مى‏شوند و هیچ پوشش خبرى از آن پخش نمى‏شود. با این کار اذهان عمومى به یک مسأله دست چندم مشغول مى‏شود و از مسایل اصلى باز می‌ماند. در حقیقت رسانه‌ها شاید خیلى موفق نباشند که به مردم چگونه اندیشیدن را القاء کنند، اما به کمک برجسته‌سازى به راحتى به آن‏ها دیکته مى‏کنند که به چه بیاندیشند و اولویت‏هاى فکرى جوامع را مشخص مى‏کنند.
شهیده حجاب مصداق بارز برجسته سازی خبری
خانم مروه شروینى (شهیده حجاب) در دادگاه آلمان در ملاء عام به جرم محجبه بودن با ضربات چاقو شهید مى‏شود، اما خبرگزارى‏هاى غربى از جمله CNN تا یک هفته سخنى از آن به میان نمى‏آورند و بعد از آن هم به صورت یک خبر دست چندم به صورت «درگیرى یک مرد آلمانى و یک زن مسلمان در دادگاه منجر به مرگ زن شد» آن را به یک خبر بى اهمیت و دست چندم تبدیل مى‏کنند. براساس این تکنیک است که بزرگان جنگ روانى شعار زیر را مطرح مى‏سازند: «شاید، نتوانیم مردم را مجبور کنیم که چگونه بیاندیشند، اما براحتى مى‏توانیم آن‌ها را وادار کنیم به آن چیز هایى که ما مى‏خواهیم بیاندیشند» یعنى اولویت فکرى مخاطبان را رسانه تعیین مى‏کند. به کار بردن این تکنیک نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۸۰ م. را در آخرین روز‌ها به نفع «رونالد ریگان» در مقابل «جیمی کارتر» تغییر داد. دو روز پیش از انتخابات، رسانه‌های خبری، داستانی ساختند مبنی بر اینکه ممکن است گروگان‌های آمریکایی در ایران آزاد شوند. با گذشت زمان، روشن شد آن‌ها آزاد نشده اند.
در واقع رسانه‌های خبری با ساختن داستان آزادی گروگان‌ها و «برجسته سازی» آن، آگاهی عمومی از موضوع گروگان گیری را بالا بردند؛ یعنی برای بسیاری از افراد عامه ممکن است موضوع گروگان‌ها از موقعیت پایین در فهرست موضوع‌های مورد علاقه آنها، به موقعیت بالا در آن فهرست رسیده باشد... افزایش اهمیت موضوع گروگان‌ها در اولویت‌های مردم علیه جیمی کارتر عمل کرده است، زیرا بسیاری از افراد چه بسا بحران گروگان‌گیری را یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های مدیریتی او شمرده باشند.
همانگونه که در این مثال مشهود است تاکتیک برجسته‌سازی و تمرکز رسانه‌ها بر روی یک موضوع خاص موجب می‌شود که افکار عمومی آن موضوع را بسیار مهم‌تر از سایر موضوعات ببینند؛ بنابراین رسانه‌ها به مردم کمک می‌کنند که اولویت فکری خود را راحت‌تر تعیین کنند و نیازی به کنکاش بیشتر نداشته باشند.

ارسال نظرات