در جنگ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ حزبالله لبنان، رژیم صهیونیستی را برای اولینبار غافلگیر کرد و شکست داد. این جنگ تحول بزرگی در معادلات رویارویی با این رژیم پدید آورد.
با پایان یافتن جنگ ۳۳ روزه، پارلمان (كِنیسِت) و وزارت دفاع رژیم صهیونیستی، كمیسیونهایی را برای تحقیق درباره این شکست تشكیل دادند. گروه «وینوگراد » به ریاست یك افسر و قاضی بازنشسته به نام «الیاهو وینوگراد» نیز از طرف نخست وزیر، مامور تهیه گزارش از این جنگ شد. رژیم صهیونیستی با تشکیل کمیته «وینو گراد» متشکل از متخصصان نظامی، اساتید دانشگاه در علوم استراتژیک، جامعهشناسی، رفتارهای سیاسی و روانشناسی در صدد پاسخ به این سئوال بود که چرا اسرائیل علیرغم برتری کامل نظامی در برابر حزبالله شکست خورد.
نتایج تحقیقات کمیسیون وینوگراد از بررسی عملکرد دولتمردان و نظامیان صهیونیست، زلزلهای در ساختار سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی ایجادکرد. این کمیته با انجام بیش از ۴۵۰۰ مصاحبه با دستاندرکاران، متخصصان و نیروهای مهم رزمی به این نتیجه رسید که مدل جنگ نامتقارن محور مقاومت برتری نظامی اسرائیل را خنثی کرده و مانع از پیروزی آن شده است.
جنگ نامتقارن چیست؟
امام خامنهای(مدظله العالی) در چیستی جنگ نامتقارن می فرمایند: «جنگ نامتقارن معنایش این است که یک طرف جنگ از وسایل و ابزارها و امکاناتی برخوردار است که طرف دیگر، آن ابزارها و امکانات را ندارد و حتّی گاهی نمیشناسد. دشمنان نمیدانند چه قدرتی در ایمان به خدا و در اعتقاد به جهاد وجود دارد؛ آثارش را میبینند، درست نمیتوانند تحلیل کنند؛ لذا به اقدامات دیوانهوار دست میزنند» (۱۵/ ۰۹/ ۱۳۹۵و ۰۵/ ۰۴/ ۱۳۹۵).
در جنگ نامتقارن، ارادهها هستند که با هم میجنگند!
«معنای جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلف، با هویّت های مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدامِ از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت ارادهی انسان مؤمن؛ این را ما داریم؛ این شد جنگ نامتقارن. در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که با هم میجنگند؛ هر ارادهای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد. در میدان، اراده را ضعیف نکنید؛ در میدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنید؛ اگر یک طرفِ جنگ در میدان نبرد ارادهاش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذارید ارادهتان سست بشود، نگذارید تبلیغات دشمن و وسوسههای دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ایجاد کند؛ این ارادهی مستحکم را نگه دارید؛ این ضامن پیروزی است» (۰۳/ ۰۳/ ۱۳۹۵).
محور مقاومت نیز با ایجاد این شکل جدید از جنگ یعنی «جنگ نامتقارن» موفق شد برتری نظامی صهیونیستی را خنثی کند و این یکی از بزرگترین تحول های منطقه به شمار میرود.
دکترین ضاحیه، راهکار صهیونیستها برای گریز از جنگ نامتقارن
در گزارش ششصد صفحهای کمیته «وینوگراد» ، اشاره شده بود که اسرائیل همچنان برتری نظامی دارد اما به علت نبودن اهداف مقاومت روی زمین امکان یکسرهسازی و پیروزی نیست و رژیم صهیونیستی با «تئوری ضاحیه»یعنی حمله به مردم غیر نظامی و کشتار و تخریب وسیع خانهها، بیمارستان ها و مدارس تنها شاید بتواند نوعی ترس- و نه بازدارندگی - در طرف مقابل ایجاد نماید.
دکترین ضاحیه، راهبردی نظامی است که توسط یکی از ژنرالهای اسرائیلی ایجاد شد. این دکترین اشاره میکند که در یک جنگ نامتقارن، ارتش عمداً زیرساختهای غیرنظامی را هدف قرار دهد تا با افزایش رنج و عذاب غیرنظامیان، بازدارندگی افزایش یابد. نام این دکترین از اسم ضاحیه، یک محله جنوبی بیروت گرفته شده که طی جنگ لبنان ۲۰۰۶ در آن ساختمانهای بزرگی وجود داشت و ارتش صهیونیستی آنها را بمباران و ویران کرد. رژیم صهیونیستی، این دکترین سفاکانه را در جنگ غزه به طور بسیار گسترده و بینظیر در تاریخ و در عینحال دیوانهوار به کار برده است.
دکترین ضاحیه، راهکاری بینـتـیـجـه برای رژیم صهیونیستی
در جنگ کلاسیک به عنوان نمونه آمریکا با حمله هستهای به ژاپن این کشور را وادار به تسلیم میکند و در این مدل یک طرف پیروز مطلق و در مقابل ، طرف دیگر تسلیم مطلق وجود دارد. اما در جنگ نامتقارن، تعریف طرف پیروز و بازنده جنگ با شاخص تحقق اهداف قابل تعریف است. در میدان غزه برای همگان روشن است که مقاومت، اهداف خود را تحقق داده در حالی که اسرائیل در تحقق اهداف اعلامی خود تاکنون ناکام مانده است.
مقاومت برای مبادله اسیر گرفت و آتش بازی کرد و تمرین آزادسازی سرزمین را انجام داد اما دشمن در هیچ کدام از اهداف خود در نابودی مقاومت، قطع آتش بازی، آزادی اسرا با زور و کوچ دادن مردم غزه به صحرای سینا موفق نبود. این پیروزی قطعا مابه ازاء دارد و عقبنشینی آمریکا از عراق و پذیرش مرزهای جدید محور مقاومت بخشی از آن به شمار میآید. همچنین یکی از نتایج طوفان الاقصی قرار گرفتن موضوع بحران فلسطین روی میز جامعه جهانی است به گونهای که حتی حامیان غربی تل آویو ناچار به مطرح کردن موضوع دو دولت هستند.
فلسطین، مظلوم اما پیروز میدان جنگ ارادهها
البته محور مقاومت راضی به کمتر از آزادی فلسطین از نهر تا بحر نیست و از بازگشت هر وجب از خاک فلسطین استقبال میکند اما صرف مطرح شدن این موضوع برای رژیم صهیونیستی بحرانآفرین است، چرا که جریان سکولار داخل رژیم صهیونیستی تا حدودی ممکن است با جرح و تعدیل با این ایده کنار بیاید، اما جریان افراطی تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش این مقوله نیست. با توجه به مسلح بودن جریان افراطی که عمدتا در شهرکهای کرانه باختری استقرار دارند، هیچ بعید نیست که این جریان، دست به جنگ داخلی بزند و مانع از عقبنشینی رژیم صهیونیستی حتی از یک پنجم خاک فلسطین شود. این جریان قبلا نیز نشان داده که حاضر است (اسحاق رابین) نخست وزیری که توافقی در این زمینه (توافق اسلو) امضا کرده بود را ترور و به قتل برساند. تشدید شکافهای سیاسی و اجتماعی در درون رژیم صهیونیستی یکی از متغیرهایی است که میتواند این رژیم را وارد بحران جدی کند.
ارسال نظرات