«چند روز گذشته از بدترین روزهای عمر من بود.» این جملهای است که رئیس ستاد کاخ سفید در یادداشتهای شخصیاش در ماه نوامبر ۱۹۷۹به نقل از کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا مینویسد؛ جملهای که کارتر پس از دیدارش با نیروهای بازمانده عملیات «پنجه عقاب» به کاخ سفید بازگشت بود به هامیلتون گفته بود
اما در نوامبر آن سال چه بر رئیس جمهور آمریکا گذشته بود و در عملیات «پنجه عقاب» چه اتفاقی رخ داده بود که بدترین روزهای عمر کارتر را رقم زده است؟
کوتاهترین و دقیقترین پاسخ به این سوال را بی تردید می توان در کلام امام خمینی (ره) دریافت که در این باره می فرمایند: «آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست …»
ماجرا از این قرار بود که پس از تسخیر لانه جاسوسی در تهران آمریکا یک عملیات نظامی به ایران را برای فراری دادن جاسوسان خود را طراحی و در دستور کار قرار داد. براساس سناریو این حمله قرار بود در چهارم نوامبر 1979، ۱۳۲ نظامی آمریکایی با پرواز از فرودگاههای نظامی مصر، عمان و عرشه ناو هواپیمابر نیمیتس که در چارچوب نیروهای موسوم به «واکنش سریع» وارد خلیج فارس شده بود در صحرای طبس به زمین نشسته و از آنجا با بالگرد به سوی تهران حرکت کنند، در تهران نیز در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند و سپس با لباس مبدل، به سفارت آمریکا در تهران حمله کرده و جاسوسان را با خود ببرند. طبق این نقشه، آنان پس از پایان عملیات، از همین راه به طبس رفته و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند، این طرح که سناریوی آن پشتوانه ساعت ها و روزها تحقیقات و برنامه ریزی داشت، «نیروهای دلتا فورس » به فرماندهی « ژنرال چارلی بکویث» از زبده ترین افسران و فرماندهان نظامی آمریکا که مأمور انجام این عملیات بودند بارها چگونگی اجرای آن را در صحرای آریزونا، نقطهای مشابه صحرای طبس به لحاظ جغرافیایی و طبیعی تمرین و تکرار کرده بودند،عملیات طبس به قدری حساب شده پیش میرفت که حتی مطالعات بسیار زیادی بر روی خاک این منطقه انجام شد تا از استحکام خاک آن برای فرود هواپیماها اطمینان حاصل شود البته مطالعاتی نیز بر روی اوضاع جوی و جغرافیایی این نقطه انجام شد و مقرر شد عملیات در شبی مهتابی که آرام ترین شب های کویر به شمار میرود انجام شود!
اما قدرتی فراتر از محاسبات آمریکاییها وجود داشت که ماجرای آن حمله نظامی را دگرگون کرد، هشت هلیکوپتر و سه هواپیمای باربری هرکولس ۱۳۰C آمریکا پس از استقرار در طبس و قبل از حرکت به تهران دچار حوادث مختلفی شدند و از ادامه ماموریت بازماندند. دستگاه هیدرولیک یکی از هلیکوپترها از کار افتاد، هلیکوپتر دیگر بر اثر طوفان شن و عدم دید کافی به هنگام جابجایی، با یکی از هواپیماهای هرکولس برخورد کرده و هر دو وسیله نقلیه آتش گرفت و در نتیجه آن هشت تن از نظامیان در شعلههای آتش سوختند تا این عملیات یک افتضاح تمام عیار برای دولت آمریکا به بار بیاورد و حتی موجبات شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را فراهم آورد. فراتر از آن برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر درباره پیامدهای مهم شکست این کشور در طبس می گوید: «ماجرای مفتضح ایران، احساس ناامیدی ملی را برانگیخت». ویلیام سولیوان، سفیر سابق آمریکا در تهران نیز از این واقعه با عنوان دوران تحقیر ملی آمریکا یاد میکند.
امام جمعه موقت طبس یکی از شاهدان عینی این واقعه است که یک روز بعد (ششم اردیبهشت ۱۳۵۹) به همراه ۲ نفر از همکارانش از طرف کمیته انقلاب اسلامی برای محافظت به محل حادثه رفت. حجت الاسلام محمدجواد زنجانی طبسی اظهار داشت: «وقتی به آنجا رسیدیم، هنوز آتش و دود از هواپیماها و هلیکوپترهای سوخته شده بلند بود.»
وی افزود: «آنچه در این حادثه از امکاناتی که آمریکاییها به آنجا آورده بودند، مشاهده کردم، اعم از هلی کوپتر و اسلحهها مشخص بود که این امکانات فقط برای نجات گروگانها نبوده بلکه هدف اولشان گرفتن مراکز مهم تهران برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بود و یکی از اهدافشان آزادی گروگانها بوده است.»
این روایتگر و شاهد عینی واقعه طبس گفت: «آمریکاییها به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی به صحرای طبس آمدند اما با آن همه تمرینات و تجهیزات پیشرفتهشان کاری از پیش نبردند چون خداوند پشتیبان این انقلاب بوده لذا با هشت کشته و خسارت مالی و حیثیتی زیاد صحرای طبس را رها کردند.» وی افزود: «نیروهای آمریکایی قبل از حضور در طبس در مورد شرایط منطقه و اینکه طی آن چند روزی که در صحرای طبس خواهند بود از هواشناسی اطلاعات گرفته بودند که توفان نیست و با اطمینان کامل در منطقه مستقر شدند اما ناباورانه با وقوع توفان شن تمام برنامهها و نقشههای خود را بر باد رفته دیدند.»
اما آنچه در حادثه طبس بسیار درس آموز و البته هشدار دهنده بود، ضربه ای بود که خائنین داخلی و نیروهای نفوذی دشمن به کشور زدند، در حالی که دشمن در اجرای نقش شوم خود شکست سختی را خورده بود و باقی مانده تجهیزات نیروهای آمریکایی که از منطقه فرار کرده بودند؛ به ویژه یکی از هلیکوپترها که حاوی مدارکی در مورد جزئیات عملیات بود جمهوری اسلامی ایران را در آستانه یک پیروزی بزرگ و دست بالای اطلاعاتی قرار داده بود، به دستور بنیصدر آن تجهیزات بمباران شد. در همین بمباران بود که محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه پاسداران یزد به شهادت رسید.
بنیصدر همان زمان در توجیه های مضحکی گفت: «به چند دلیل این کار میبایستی صورت میگرفت:
اولا: رادارهای ما را مستشاران آمریکایی که در زمان رژیم شاه در ایران بودند کار گذاشتهاند، بنابراین تکنیک آن کاملا برای آنها روشن است، در نتیجه میدانند چگونه از مرزها بگذرند که رادارها نتوانند آنها را شناسایی کنند. ثانیاً: هواپیماهای ما نیز از نوع آمریکایی هستند و آمریکا به هر حال به تکنیک و اسرار آنها آشنایی دارد و از آنجا که احتمال زیادی برای اقدام به عملیاتی برای بردن هلیکوپترها از جانب آمریکا با پوشش هوایی خود میرفت دستور این عملیات داده شد. این عمل برای این بود که هلیکوپترها از کار بیفتند و نتوانند از کشور خارج شوند.» اقدامی که در همان ابتدای انقلاب این موضوع را به ملت ایران نشان داد که خطر نفوذی ها بسیار بیشتر از دشمنان بیرونی است و باید پروژه نفوذ را بسیار جدی گرفت...
ارسال نظرات