عباس شمسعلی
با وجود گذشت چند روز از برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، همچنان در بین مردم و رسانهها بحث و گفتوگو و پرداختن به موضوع انتخابات ادامه دارد. انتخاباتی که یکبار دیگر پیشبینیهای متوهمانه و تلاشهای دلسردکننده شاید یکساله رسانههای معاند و دشمنان این ملت برای زمینهسازی مشارکت زیر 20 درصد را به باد داد. تلاشهایی که در یک سال اخیر تشدید شده بود وگرنه این خط القایی و جنگ روانی و تبلیغی شبهه رسانههای آلت دست دشمنان این ملت و سرزمین سالهاست که هر روز ساعتها در بیش از 200 شبکه فارسیزبان و با بهکارگیری پرحجم شبکههای اجتماعی و هرگونه امکان و فرصت دیگر ادامه داشته است و دارد.
علاوهبر فعالیتهای روزمره و پرحجم این شبکه رسانهای، هر بار که قرار است در کشورمان انتخاباتی برگزار شود و مردم برای تعیین تکلیف اداره کشور از طریق انتخاب نمایندگان مجلس یا رئیسجمهور و... پای صندوقهای رای بیایند، این فعالیت رسانهای و جنگ تبلیغی علیه این ملت بهطور چشمگیری افزایش مییابد و تبدیل به کار ویژه گردانندگان این شبکههای وابسته میشود.
در این راه بیان تکراری برخی اتهامات بیپایه برای زیر سؤال بردن اصل و سلامت و تاثیر انتخابات در ایران یک خط مشترک برای به تردید انداختن مردم و بازداشتن آنها از مشارکت در انتخابات بوده است. اما هر بار مشارکت قابل توجه مردم و نشان دادن اعتماد به سلامت و تاثیر انتخابات در کشورمان برگ دیگری بر دفتر ناکامی دشمنان افزوده است.
شاید بتوان پروژه بودن این اتهامات بیپایه به نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران را با مرور شبههآفرینی و تردیدپراکنی در خصوص نتایج مشارکت با شکوه مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بهتر متوجه شد. آنجا که بدون سند و به دروغ و در شرایطی که فاصله رای رئیسجمهور منتخب با نفر دوم بیش از 11 میلیون رای بود، دشمنان و معاندین از طریق رسانههای متنوع خود و کمک پادوهای داخلی پروژه فتنهانگیزی، در اقدامی برنامهریزی شده از قبل به دروغ تقلب و دستکاری در نتایج دامن زدند.
دروغی که آنقدر پرحجم بود که چند روزی برخی از مردم فریبخورده را نیز همراه خود کرد، مردمی که خیلی زود متوجه اصل ماجرا و دروغ بودن ادعای تقلب شدند و از سران فتنه و زمین طراحیشده دشمن فاصله گرفتند. آن روز کسانی برای خدشه به رای ملت تلاش میکردند و در مقابل نظام و در راس همه رهبر انقلاب با همه وجود پای صیانت از رای مردم ایستادند چون بهواقع میزان را رای مردم میدانستند.
دیری نگذشت که برخی عناصر دخیل در فتنه اعتراف کردند که هیچگونه تقلبی در انتخابات سال 88 رخ نداده و اساساً امکان تقلب و تغییر آرا در انتخاباتی با سازوکار انتخابات در ایران ممکن نیست، از اعتراف «تاجزاده» که خود زمانی مسئولیت برگزاری انتخابات در دولت اصلاحات را داشت تا «ابطحی» که در جلسه دادگاه اعتراف کرد تقلب اسم رمز فتنه بود و از همه مهمتر اعتراف رئیس دولت اصلاحات در دیدار با جمعی از دانشجویان به اینکه «معتقد نیست در انتخابات تقلب صورت گرفته است»؛ اعترافی که صوت آن نیز موجود است اما هیچگاه این اعتراف از سوی او علنی نشد.
اینجا نیز یکبار دیگر سلامت انتخابات و صداقت مسئولان جمهوری اسلامی ثابت شد و روسیاهی ماند برای سران فتنه و معاندان و دشمنان طراح این سناریو.
این ایستادگی پای رای مردم را چند سال پیش از این هم رهبر معظم انقلاب به صراحت نشان داده بودند. آنجا که در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هفتم، تلاشها و زمزمههایی برای تاخیر در برگزاری آن انتخابات از سوی برخی سیاسیون و محافل سیاسی مطرح میشد، همان زمان ایشان در دیدار با جمعی از مردم در 15 بهمن سال 1382 انتخابات را مظهر حضور و قدرت مردم در اداره کشور برشمردند و قاطعانه فرمودند: «انتخابات مجلس حتی بدون یک روز تاخیر، در اول اسفند برگزار خواهد شد.»
سالها بعد در جریان حضور پرشور مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 وقتی آقای روحانی رئیسجمهور منتخب در عرصه رقابت انتخاباتی با کمتر از یک درصد رای بیشتر از حد نصاب توانست
بر کرسی ریاست قوه مجریه بنشیند، یکبار دیگر سلامت انتخابات و تلاش صادقانه و میلیمتری نظام و برگزارکنندگان انتخابات برای امانتداری و صیانت از رای مردم بهطور ویژه به اثبات رسید تا باز هم روسیاهی سران فتنه تشدید شود و مردم از آنها بپرسند چطور نظامی را که از کمتر از یک درصد رای هم نمیگذرد به تقلب 11 میلیونی در انتخابات سال 88 متهم کردید؟
در انتخاباتهای سالهای اخیر هم این تهمت نخنما از سوی بیچارگان اجارهای استودیوهای وابسته تکرار شده است، اما مگر میشود صداقت و سلامت اثبات شده را با تهمتهای بیسند خدشهدار کرد؟
این سلامت در برگزاری انتخاباتی که برگزارکنندگان آن که خود مردم هستند از انبوه معلمان زحمتکش تا کسبه و معتمدان محل و جوانان پاکدست حاضر در صحنه برگزاری انتخابات در شعب اخذ و شمارش آرا و مسئولان بالادست برگزاری انتخابات و خود را متعهد به صیانت از رای مردم میدانند نمیتوان بهراحتی زیر سؤال برد.
در دو سه انتخابات اخیر شاهد کاهش چند درصدی مشارکت در انتخابات بودهایم که دلایل مختلفی از جمله گلایه مردم از شرایط معیشتی و اقتصادی میتواند مهمترین علت آن باشد، با این حال اعلام دقیق و صادقانه میزان مشارکت مردم بدون کم و کاست از سوی مسئولان خود گواهی دیگر بر صداقت آنها و سلامت انتخابات در ایران است. اگر بنا بر صداقت و سلامت انتخابات نبود، نمیتوانستند مثلاً میزان مشارکت را بالاتر از این اعلام کنند؟
بهواقع انتخابات در ایران را میتوان به عنوان یکی از سالمترین و صادقانهترین الگوهای انتخابات در جهان دانست، انتخاباتی که به علت واقعی بودن و سلامت در برگزاری، خواست و رای مردم بدون هیچ شائبهای به کرسی مینشیند. نمونه واضح آن تغییر مختلف رای اعتماد مردم به جناحها و گرایشهای سیاسی متنوع طی سالهای گذشته در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از جمله در انتخابات چند روز گذشته است که شاهد تغییرات گسترده و معنیدار در ترکیب منتخبان نهائی بسیاری از حوزهها نسبت به دوره گذشته هستیم.
در این انتخابات است که «میزان، رای ملت است» وگرنه در انتخاباتی مانند انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گاه شاهد بودهایم در یک سازوکار عجیب فردی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شده است که رای مردمی کمتر داشته است. آیا واقعاً در چنان انتخاباتی رای و نظر مردم به کرسی مینشیند؟
باید بیش از پیش هم مردم و هم مسئولان قدر این نظام انتخاباتی سالم و مؤثر را بدانند، البته مردم ما حتی آن کسانی که ممکن است رای سفید در صندوق بیندازند هم به ساختار و سلامت انتخابات در کشور اعتقاد دارند و همانطور که گفته شد، بخش عمده و اکثریت آن عده از هموطنانی که در پای صندوق رای حاضر نشدند نه از روی بیاعتمادی به انتخابات بلکه به دلایلی همچون گلایه از شرایط معیشتی و اقتصادی تصمیم به عدم مشارکت گرفتهاند که البته وظیفه مسئولان دولتی و نمایندگان فعلی و منتخبان جدید مجلس را در رفع مشکلات مردم و جلب رضایت و بازگشت انگیزه مشارکت آنها دوچندان میکند؛ هرچند مشارکت تقریباً مشابه انتخابات چهار سال قبل مجلس و کاهش نیافتن محسوس آن با وجود افزوده شدن مشکلات اقتصادی و پررنگ شدن دشمنیهای خارجی، میتواند یک معنی داشته باشد و آن اینکه مردم همچنان به اصلاح امور و رفع مشکلات و تلاشهای انجام شده در این دولت و مجلس امیدوارند.
مسئولان محترم باید بهطور ویژه قدر این رای و مشارکت مردمی را بدانند. رای جهاد گونهای که روز گذشته رهبری در خصوص آن فرمودند: «از ملّت ایران به خاطر حضورشان در پای صندوقهای رأی تشکّر میکنم. ملّت ایران با این حضور، هم یک وظیفه اجتماعی و تمدّنی را انجام دادند، هم یک جهاد انجام دادند. میگوییم «جهاد»؛ چرا؟ چون در مقابل تبلیغات دشمنان بود. تقریباً حدود یک سال، دشمنان ملّت ایران، دشمنان ایران اسلامی، دشمنان جمهوری اسلامی از اطراف دنیا تلاش کردند که مردم را از [شرکت در] انتخابات منصرف کنند و انتخابات را از رونق بیندازند. مردم با حضور خودشان در پای صندوقها، در مواجهه با این حرکت دشمنان، یک حرکت بزرگ و حماسهآمیزی را انجام دادند؛ بنابراین، این یک «جهاد» بود.»
ماموریت های مجلس دوازدهم
مصطفی منتظر
مجلس دوازدهم که از اواسط خرداد آغاز به کار خواهد کرد،ماموریت های ویژه ای داشته و موضوعات مهمی را باید در دستور کار خود قرار دهد. اگرچه نتایج حدود ۱۵ درصد از کرسیهای مجلس هنوز تعیین تکلیف نشدهاند اما مهمترین موضوع برای نمایندگان بعدی، حول مفهوم تحول میچرخد. تغییر ریل در این انتخابات، وجود آرای سفید بالا، شکسته شدن برخی چارچوبهای سابق، تخریبهای بیسابقه، اهمیت یافتن شبکههای اجتماعی و... همگی نشان از لزوم تحول دارد. مردم با حضور خود پای صندوقها نشان دادند که پای نظام ایستادند اما دلخور از برخی مشکلات موجود هستند. البته باید دقت داشت که تحول کارویژه رهبر معظم انقلاب از آغاز سال جاری بود که متاسفانه مورد توجه نخبگان و عموم جامعه قرار نگرفت و مسئولان امر هم نتوانستند به درستی، اقدامات خود برای اجرای آن را سامان دهند. کلیدواژه بعدی پیگیری کارآمد سازی نظام اداری و حکمرانی کشور است تا مسائل و مشکلات روزمره مردم حل شود و ظرفیتهای پرشمار کشور به فعلیت برسد. مهم است درک کنیم تحول و کارآمد سازی در یک راستاست و باید در یک چارچوب طولی دیده شود. اگر بخواهیم از کلیدواژهها گذر کنیم، مصادیق بسیاری برای پیگیری مجلس دوازدهم وجود خواهد داشت. مهمترین موضوع، برنامه هفتم است. خطر جدی برای عدم اجرای این برنامه مانند برنامههای پنجم و ششم بسیار جدی است. به ویژه آن که اکثریت نمایندگان مجلس دوازدهم نسبت به یازدهم تغییر کرده و ممکن است نمایندگان جدید، حاضر به پیگیری جدی برنامه تصویب شده در مجلس قبلی نباشند. برنامه هفتم برای بخش اعظمی از مسائل جاری و ظرفیتهای مغفول کشور، برنامه واقعی و روی زمین دارد. لذا اجرای صحیح آن به نفع جریان تحول خواهد بود و مسائل کشور را حل خواهد کرد. البته قطعا مجلس مجری نیست و نباید در اجرا دخالت داشته باشد اما طبق قانون اساسی ناظر است و باید با نظارت دقیق و مطالبهگرانه و استفاده معقول از ابزارهای قانونی خود، ساختارهای اجرایی کشور را به سمت حرکت فعالانه، سوق دهد. همچنین توجه به تصحیح برخی ساختارهای اداری و سابق مانند سربازی، شوراهای عالی، ساختار بودجه و... باید ذیل مسئله تحول مورد توجه قرار گیرد و تصحیح شود. برخی از این مسائل در مجلس یازدهم مورد توجه واقع شده اما هنوز تکمیل نشده است. موضوع بودجه با تغییرات ویژهای همراه بوده اما به سرمنزل مقصود نرسیده است. همچنین موضوع سربازی با تایید ستاد کل نیروهای مسلح به وضعیت مطلوب نزدیک شده اما باید به اجرای واقعی و آییننامهای برسد. در این میان برخی تندروی ها در مجلس آینده هم نگران کننده است که احتمالا در سطح فردی باقی میماند و کل صحن و کلیت مجلس به آن ها گرایش نخواهد داشت. مهم گذر از وضعیت کنونی و به حرکت درآوردن نظام اداری کشور در راستای تحول و کارآمدی است. تجربیات گذشته در موضوعات حساس مانند مسائل فرهنگی ،حجاب و فیلترینگ هم باید پیشروی تمامی نمایندگان باشد تا دوباره مسیر شکست خورده تکرار نشود.
معنای جهادی آرای مردم در انتخابات اخیر
رسول سنائیراد
انتخابات یازدهم اسفند رویدادی بزرگ در تاریخ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به حساب میآید که در سختترین، پیچیدهترین و شدیدترین جنگ ترکیبی برای تحمیل ناامیدی و یأس بر افکار عمومی و بازداشتن مردم از شرکت در انتخابات، رقم خورد و با توجه به ناکام گذاشتن دشمنان و معاندان یک پیروزی بزرگ و حماسهگونه به حساب میآید.
با توجه به این واقعیت رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در حاشیه مراسم روز درختکاری از مردم ایران تشکر نموده و اعلام داشتند: «مردم با حضور خود پای صندوقها در مواجهه با این حرکت دشمنان (تلاش برای منصرفسازی از انتخاب و رأیدهی) یک حرکت بزرگ و حماسهآمیزی را انجام دادند بنابراین یک جهاد بود».
ماهیت جهادی حضور مردم در پای صندوقهای انتخاباتی در پیوند با تلاش سنگین دشمنان و معاندانی است که نه تنها در بیش از یک سال گذشته بوقهای تبلیغی خود را برای بازداشتن مردم از حضور پای صندوقهای رأی به کار گرفته و فضای سنگین و مسموم رسانهای و تبلیغی را علیه مشارکت در انتخابات رقم زده بودند، بلکه پادوهای داخلی آنان و گروهک تروریستی و تجزیهطلب به تهدید برای خرابکاری و ترور رو آورده و حتی در آستانه انتخابات دست به چند اقدام کور و مذبوحانه نیز زدند. همچنین امپراتوری رسانهای خود را برای القای سردی فضای انتخابات و پایین بودن قطعی میزان مشارکت (حداکثر ۲۰ درصد) و اجرای شگرد بیانگیزه ساختن مردم را با ادعای کذب و القایی خود دنبال میکردند.
اما برخلاف تصور و امید واهی دشمنان و معاندان، تمامی راهبردهای چهارگانه رهبری نظام با همراهی و مشارکت مردم محقق و انتخاباتی سالم و رقابتی در فضای امن و با مشارکت ۴۱ درصدی محقق شد.
این مشارکت هوشمندانه و جهادی که در فضای سنگین تخریب و تهدید انجام شد، ارزش مشارکتی بالای ۸۰ درصد را دارد که در فضایی به دور از این تهدیدات و سیاهنماییها برگزار شود و ماهیتی حماسه گونه نیز پیدا میکند. چراکه این مشارکت علاوه بر اینکه بر اساس یک وظیفه اجتماعی و تمدنی است، بلکه برآمده از انگیزه و غیرتی ملی برای پاسخگویی به دشمن و تولید قدرت برای رفع تهدیدات او صورت گرفته و در پیوند با حفظ عزت و غروری مقدس معنا پیدا میکند.
همین حرکت حماسی نیز با جنس تبیین امام خامنهای برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات مطابقت دارد که رأی را به مثابه ابزار تولید قدرت برای اقتدار و امنیت و فراهم کردن زمینه پیشرفت برای آینده کشور معرفی نموده و دعوت به مشارکت را برای شکلگیری ایران قوی و رفع تهدید و فشار دشمن پیگیری میفرمود.
بنابراین برگزاری انتخابات را با نصاب مشارکت چندین برابر، برآورد دشمنان و معاندان و وجود جنگی ترکیبی و پرشدت، باید پیروزی رهبری و مردم بزرگ ایران دانست که تلاش دشمنان برای حاشیهسازی و تجزیه آرا و سایه اندازی روانی بر این مشارکت جهادی از عصبانیت و هراس آنان از این پیروزی و دستاوردهای آن برای ایران قوی حکایت میکند.
بهبود وضع موجود به نفع مردم
جواد منصوری
یکی ازعوامل بسیار تاثیرگذار درپیروزی و تداوم انقلاب اسلامی حضور مردم و احساس مسئولیت آنها درسرنوشت خودشان است.ما این حقیقت را درطول چهار دهه گذشته در صحنههای گوناگون شاهد بودیم و این حضور فوقالعاده پررنگ، پرشور و متراکم مردم، بسیاری از معادلات و تحلیلها را برهم زده و میزند. به همین دلیل است که موضوع مردم برای امام راحل و رهبری مسأله اول کشور بوده و هست. ازهمین رو، درزمانها و اشکال و عبارات مختلف، مسأله مسئولیت،حضور،وحدت وحق مردم از سوی این دو بزرگوارمورد تاکید قرارگرفته است.
مردم هم در مقابل این احساس مسئولیت، شعور و توجه به موقعیت خودشان را نشان میدهند. همانطور که میدانیم در طول دو سال گذشته انواع و اقسام توطئهها در قالب تحریف، تهدید و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی صورت گرفته اما حضور مردم در صحنههای مختلف حاکی از آن است که جامعه ایرانی نشان میدهد به هیچیک از این تهدیدات و تبلیغات اعتنایی ندارند و کاملا آگاهانه مسئولیت خود را انجام میدهند.همگان میدانند که قبل از انتخابات بسیاری از رسانههای وابسته به غرب پیشبینی میکردند که مشارکت مردم در انتخابات بین ۲۰ تا ۲۵درصد خواهد بود ولی دیدیم که حضور مردم بهمراتب بیش از آن بود که پیشبینی میشد. مردم در انتخابات مشارکتی بیش از ۴۰درصد داشتند که در مقیاس انتخابات دیگر کشورهای دنیا رقم بالایی است و این میزان مشارکت در حالی صورت گرفت که دشمنان در داخل و خارج به هر اقدامی دست زدند تا حضور مردم را کمرنگ کنند.مردم به هر تقدیر در اشکال مختلف صریحا حضور و وفاداری خود را نشان میدهند و طبیعتا انتظار دارند مسئولان هم واقعا به همین ترتیب عمل کرده و درد جامعه را به معنای واقعی کلمه درک کنند و توجه به چنین کار مهمی را فقط به ایام انتخابات و شعارها و وعدههای انتخاباتی محدود نکنند.تردیدی نیست که بخشی از مردم ایران به لحاظ اقتصادی در تنگنا به سر میبرند و انتظار این است که مسئولان هم باید همین شرایط راتجربه کنند و ازدرآمدها، هزینهها و رفاهیات خود به نفع طبقات محروم بکاهند. نمونههای فراوانی از این سبک رفتار اجتماعی در زندگی الگوهای دینی ما مثل پیامبر و ائمه اطهار بهوفور وجود داشته؛ بنابراین مسئولان ما در این زمینهها باید به این روش زندگی توجه کنند.
نکته دیگر آنکه دشمنان ما در تحلیل این انتخابات واقعا به بنبست خوردند و نمیدانند این موضوع را چگونه ارزیابی کنند. این در حالی است که فشارهای بسیار زیادی از سوی معاندان به مردم ایران وارد شده و افراد جامعه در بسیاری از نقاط کشور با وجود شرایط نامساعد آبوهوایی به شعب اخذ رأی رفتند و آرای خود را به صندوقها ریختند.چندی پیش بود که مردم در سالگرد ۲۲ بهمن هم به خیابانها آمدند و شاهد بودیم جمعیتی فراوان در شهرها و روستاها به صحنه آمدند و تصاویر این حضور حماسی در سراسر دنیا منتشر شد. تردیدی نیست که در فردای روز پیروزی انقلاب و روز انتخابات، مراکز سیاسی، امنیتی و نظامی قدرتهای سلطهگر بهدقت اخبار و تحولات مردم ایران را، بهویژه بعد از این دو اتفاق بزرگ تجزیهوتحلیل کرده و بر اساس این شواهد، برنامهها و اقدامات آتی خود را تنظیم میکنند. طبعا وظیفه مردم و مسئولان این است که متوجه این توطئهها باشند.با توجه به این حضور حماسی از این پس این وظیفه نمایندگان مجلس است که قدمهای بزرگتر و سریعتری برای تغییر وضعیت موجود به نفع مردم بردارند. امیدوارم مجلس آینده به مسائل زیرساختی و بنیادی کشور و همچنین مسأله فرهنگ و حاکمیت قانون توجه جدی مبذول دارد تا میزان بهرهوری و وجدان کاری در کشور ارتقا یابد
روزنامه آرمان امروز
گلف بازی ترامپ در زمین مهاجران
امین جمشیدزاده
رقابت های درون حزبی کاندیداهای جمهوری خواه و دموکرات ایالات متحده که با ترکیب دو کاندید جمهوری خواه، دونالد ترامپ و نیکی هیلی و در جناح مقابل دموکرات ها با رقابت جو بایدن و با فهرست شیندلری که این رقبا از کارهای کنجکاوی برانگیز و بر زمین مانده هم ارائه می دهند و شبیه صنعت سینما برای کارهای شگفت آنها باید تمشک طلایی به آن ها اهدا کرد وارد دور تازه ای با تهمت و لفاظی که در حال اکران در جلوی انظار عمومی در ایالت های ایالات متحده است تبدیل شده است و هر کدام انگشت اتهام را به مثل فیلم هالیوودی تاریخ سینمای این کشور« رقصنده با گرگ» به طرف هم نشانه گرفته اند؛ در این فیلم که با بازی درخشان کوئین کاستنر کارگردان فیلم و بازیگر ستاره آمریکایی سینمای هالیوود در نقش یک ستوان آمریکایی پس از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود به ماموریت در سرزمین سرخ پوستان غرب آمریکا میرود؛به مرور زمان با سرخ پوستها ارتباط برقرار میکند و عامل این ارتباط هم زنی سفید پوست است که چند سرخ پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندهاند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.
نقش اول این فیلم را در زمان تنهایی یک گرگ همراهی میکند و در اواخر فیلم این گرگ به وسیله سفید پوستان کشته میشود؛این فیلم گویای یک زندگی پاک و عمیق در طبیعت است و مقایسه سرخ پوستان با سفیدپوستانی که هیچ چیز جز تصرف و قدرت برایشان مهم نیست سرخ پوسانی که یک سفید را در خود حل میکنند و به خاطر وجود فرهنگ و اخلاق نیک او را جذب خود میکنند ولی در مقابل سربازان سفید پوست مردی از نژاد خودشان « کوین کاستنر» قهرمان فیلم که یک سرخ پوست شده است را شکنجه میکنند و این فیلم در واقع حکایت امروز دو جناح رقیب سنتی ایالات متحده آمریکا یعنی جمهوریخواهان و دموکراتها و رفتار آن ها با مهاجران قلمداد میشود و رئیس جمهور فعلی آمریکا جو بایدن و رئیس جمهور پیشین ایالات متحده دونالد ترامپ که برای انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ میلادی انتخابات ایالتی درون حزبی خود را کلید زدهاند؛ باید بارها و بارها این فیلم را ببینند. در حالی که تنور انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بیش از پیش، روز به روز داغتر میشود و قضایای داخلی و خارجی زیادی را حول محور و گرانیگاه خویش میچرخاند.هفته گذشته جو بایدن رئیس جمهور فعلی کاخ سفید و دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق و رقیب سمج او در سواحل رودخانه ریوگرانده ولی با فاصله تقریباً ۴۰۰ کیلومتری از هم یک دوئل تمام عیار درون حزبی و انتخاباتی برگزار کردند.
این دو رقیب دو حزب همتای سرسخت آمریکا از راه دور در خصوص اینکه چه کسی بانی و مقصر نظام معیوب مهاجرتی ینگه دنیا است و چطور باید آن را مرتفع کرد؛ به متهم نمودن یکدیگر پرداختند. بایدن از براونزویل تگزاس بازدید میدانی به عمل آورد و با مأموران گشت مرزی دیدار و ملاقات کرد و جمهوریخواهان کنگره که در صف مخالفت با توافق امنیت مرزی دو حزبی و به حمایت از دونالد ترامپ قرار گرفتهاند را به باد شماتت و سرزنش گرفت؛این در حالی بود که گرک ابوت از حامیان پروپا قرص ترامپ و فرماندار فعلی تگزاس و مجریان قانون محلی این ایالت به دونالد ترامپ در گذرگاه شهر ایگل پرس ملحق شدند.
در واقع مهاجرت به کلید واژهای اصلی در رقابتهای درون حزبی از نوامبر ۲۰۱۶ به صورت رسمی و جدی برای کاندیداهای دو حزب رقیب سنتی دیرینه دموکرات و جمهوریخواه بدل شده و به موضوعی راهبردی و محوری در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در نوامبر ۲۰۲۴ هم با شدت و حدت بیشتری تبدیل شده است و اغلب انتظار میرود موضوع اصلی رقابت مجدد بین دونالد ترامپ و جو بایدن باشد. چرا که هر دو به دنبال استفاده از مشکلات و چالشهای مرزی در راستای منافع سیاسی خویش هستند؛ برنامههای سفر آنها به طور قابل توجهی شبیه هم بود این دو در فاصله نیم ساعتی از یکدیگر به تگزاس رسیدند. در یک مکان مناسب خویش را انتخاب کردند که از آنجا دیدگاه و نظر خویش را بیان کرده تا در مورد برنامهها عملیاتها و قضایای محتمل در آینده توضیحاتی دریافت کنند.
روزنامه مشرق
انتخابات و سرمایه اجتماعی
افشین حبیبزاده
اعتماد، سرمایه اجتماعی، کارآمدی، کیفیت حکمروایی و بسیاری واژههای دیگر که میتوان ارتباط آنها با یکدیگر را در بررسی تأثیر متقابل جست، ازجمله مفاهیمی هستند که در تحلیل شرایط سیاسی-اجتماعی جامعه ایران بسیار کاربرد دارند. اما آنچه نگارنده را بر این داشت تا در این مقطع بار دیگر از این مفاهیم استفاده کند، تأثیر انتخابات و نهادهای برآمده از آن بر اعتماد و سرمایه اجتماعی است. بر همگان واضح است که جامعه ما امروز بهشدت از عدم اعتماد رنج میبرد؛ عدم اعتماد به یکدیگر و به نهادهای انتخابی، اعم از نمایندگی و اجرائی. اما سؤال این است که زمینه و عوامل اصلی این عدم اعتماد در کجاست و نهادهای انتخابی چگونه بر آن تأثیر میگذارند؟ در ادامه سعی خواهیم کرد به تعدادی از علل عدم اعتماد مردم اشاره کنیم. بور روثستاین در کتاب «دامهای اجتماعی و مسئله اعتماد» به ارتباط بین این دو مفهوم پرداخته است و نشان میدهد که چگونه عدم اعتماد در میان مردم و همچنین بین مردم و نهادهای نمایندگی و اجرائی میتواند زمینه بروز دامهای اجتماعی را فراهم آورد. نویسنده در تعریف دام اجتماعی
(Social Trap) میگوید: وقتی مردم در وضعیتی قرار میگیرند که کنشهای آنان در گرو کنش دیگران است، امکان وقوع دام اجتماعی فراهم میشود. برای مثال، اگر شخصی احساس کند فقط او است که به پرداخت مالیات اهمیت میدهد و همکاران او توجهی به این امر ندارند، به احتمال زیاد او نیز از پرداخت مالیات سر باز میزند.
اگرچه موضوع کتاب بیشتر بر محور دو مفهوم ذکرشده در عنوان آن است، اما در بررسی عوامل مؤثر بر بیاعتمادی مردم اثبات میکند که اعتماد اجتماعی مردم بهشدت تحت تأثیر اعتماد به نهادهای نمایندگی و اجرائی است؛ هرچند اثر نهادهای اجرائی و نهادهای مرتبط با حاکمیت قانون ازجمله پلیس و دادگاهها را بیشتر میداند. علت آن را نیز در سه چیز عنوان میکند؛ استنباط مردم از مقامات سیاسی و رفتارهای ایشان در زمینه دوری از فساد و تبعیض، استنباط از مردم بهطور کلی به این مفهوم که در پیشبرد اهداف خود چه میزان از مجرای قانون عمل میکنند و استنباط مردم از خود به مفهوم ذکرشده. ازجمله موارد مهم دیگر که در ادامه نویسنده به آن اشاره کرده است و میتواند بر اعتماد عمومی تأثیرگذار باشد، اثربخشی حاکمیت دموکراتیک است. به این مفهوم که اگر مردم در انتخابات شرکت کنند و نمایندگان خود را برگزینند، اما در عمل نهاد دموکراتیک نتواند تصمیمات باکیفیت بگیرد یا تصمیمات اتخاذشده قابلیت اجرا نداشته باشند یا حتی با وجود واجد کیفیت و اجرائی بودن نتواند بر اجرای صحیح آن نظارت داشته باشد، انتخابکنندگان احساس خواهند کرد آب در هاون کوبیدهاند. برای مثال اگر نمایندگان مردم قوانینی را در مجلس مورد توجه قرار دهند که نهتنها مورد پذیرش اکثریت جامعه نیست، بلکه با آن مخالف هستند و تنها رضایت اقلیت محدودی را جلب میکنند، مانند قوانین تبعیضآمیز و انحصاری، حافظه جمعی استنباط ناکارآمدی مجلس را در خود جای خواهد داد و بالطبع منجر به سلب اعتماد خواهد شد. همانطور که ساختن حافظه جمعی با عناصر وحدتآفرین و هویتساز و نمایانکننده مسیر حرکت، امری زمانبر است، بازگرداندن اعتماد عمومی و اصلاح حافظه جمعی نیز کاری بسیار سخت و زمانبر خواهد بود؛ بهخصوص اگر این انتخابها و عملکردها در دورههای متوالی تکرار شود. درواقع میتوان ادعا کرد کیفیت نهادهای دموکراتیک یا نمایندگی و اجرائی، کمیت و کیفیت اعتماد اجتماعی را تعیین میکند و همچنین ظرفیت خروج از دام اجتماعی را؛ دامی که بستر آن را نهادهای مذکور با ناکارآمدی فراهم کردهاند. بر این اساس هرچه میزان ناکارآمدی بیشتر باشد، اعتماد اجتماعی کمتر، نقص دموکراسی بیشتر و امکان خروج از دام اجتماعی کمتر خواهد بود. اما سؤالی که در اینجا اهمیت پیدا میکند، این است که چگونه میتوان از دام اجتماعی رهایی یافت و زمینه اعتماد عمومی را فراهم کرد؟ پاسخ این پرسش، سرمایه اجتماعی است. درواقع اگر به دنبال رهایی از دامهای اجتماعی و تغییر حافظه جمعی هستیم، تنها راه آن بالابردن سرمایه اجتماعی است. یکی از وجوه مهم افزایش سرمایه اجتماعی و تغییر حافظه جمعی این است که اعتماد مردم به نهادهای دموکراتیک، اجرائی و حاکمیتی افزایش یابد. این امر در مرحله بعد میتواند باعث افزایش اعتماد مردم به یکدیگر نیز بشود که پایه و اساس سرمایه اجتماعی و رهایی از دامهای اجتماعی است. در اینجا ذکر این نکته بسیار ضروری است که اعتماد پیداکردن به نهادهای مذکور حاصل فرهنگ نیست که بتوان از طریق باورها و آداب و رسوم اجتماعی صرف این اعتماد را به وجود آورد، بلکه حاصل تجربههای واقعی شهروندان در خلال برخوردهایشان با این نهادهاست. برخوردهایی که آثار مثبت و منفی آن در حافظه جمعی آنان شکل گرفته است. برای تغییر حافظه جمعی لازم است نخبگان سیاسی از بالا نشانههایی مبنی بر بیطرفی نهادهای عمومی به مردم نشان دهند و اینکه این نهادها مورد احترام آنهاست. مردم باید مطمئن شوند رویهها منصفانه است و تبعیضی در کار نیست. همچنین بیطرفی دولت و رفتار بر مبنای قانون و وجود نهادهایی که به مردم اجازه دهند با هم گفتوگو کنند، ازجمله موضوعات مهم در زمینه تغییر حافظه جمعی است. سرمایه اجتماعی در گرو اعتماد مردم به دموکراسی کارآمد است؛ دموکراسیای که بتواند مسئله حل کند و کارآمدی نهادهای برآمده از دموکراسی نیز به کیفیت آنها وابسته است. کیفیت این نهادها نیز در گرو توجه به خواست اکثریت جامعه و تدوین قانون خوب، ضمن توجه به منافع اقلیت و حل تعارض منافع به شیوه مطلوب است تا خللی در خواست اکثریت ایجاد نکند. در دهههای اخیر جامعه ایران در یک دام اجتماعی گرفتار آمده و حافظه جمعی آسیب دیده است و آنچه در خود ذخیره کرده، حکایت از تراکم مسائل حلنشده دارد. مسائلی که نهتنها حل نمیشوند، بلکه هر روز به آنها افزوده میشود. مسائلی همچون کمبود آب، تخریب و فرسایش محیط زیست، تورم، رشد اقتصادی پایین، بیکاری، مشکلات معیشتی و بسیاری دیگر که قصد پرداختن به آن را در اینجا نداریم و از همه مهمتر عدم توافق نخبگان برسر علل بروز این مشکلات است. اگرچه این مسائل مختص به ایران نیست و سابقا گریبان سایر کشورها را نیز گرفته است، ولی در آنجا پس از طی زمان مشخصی، به راهحل دست یافتهاند. این در حالی است که در ایران ما تبدیل به مسئله لاینحل میشوند تا جایی که در یک نمونه جاری، نه برجام از حجم آلام مردم میکاهد و نه سوزاندن آن. علاج این نقیصه، اصلاح حافظه جمعی است؛ کاری به غایت دشوار که نیازمند افزایش کیفیت حکمرانی در همه سطوح و اصلاح شیوههای آن است تا مردم در عمل تغییر در زندگی خود را لمس کنند. در غیر این صورت، نمیتوان زمینه اعتماد عمومی را فراهم کرد.
غزه، تولد انسان
علی عسگری
تفکر مدرن در بنیانهای خود بر افسونزدایی از عالم شکل گرفت. مبنای این تفکر چنین بود که عالم آنگونه که میگویند مملو از راز نیست. اشیا چیزی جز همان اموری که بر ما پدیدار میشوند نیستند، لذا در جستوجوی آنها لازم نیست به دنبال امری ماورایی بگردید. غرب با چنین رویکردی همه آن چیزی را که انسان برای آن خلق شده بود، در همین دنیا تعریف کرد. عقل تکنیکی آمده بود تا به انسان یاری برساند که اهداف و غایات خود را در همین زمین و نه در جای دیگر محقق سازد؛ لذا با سیطره کامل خود بر حقیقت، انسان فروکاسته شد به همین جسم، پوست و استخوان و هدفی نداشت جز همان که در زندگی دنیایی وضع بهتری داشته باشد. برای آنها که هنوز دوست داشتند با باورهای دینی زندگی کنند، نهضت اصلاحات دینی آمده بود تا همین منظر را توجیه کند. از منظر پروتستانتیسم، سعادت و شقاوت اموری نبودند که با عمل ارادی شما به دست بیایند، بلکه از قبل تقسیم شده و مشخص بودند. البته شما اگر وضع خوبی در این دنیا به لحاظ اقتصادی داشته باشید، نشان از آن دارد که در همان تقسیم نخستین اهل سعادت هستید، لذا کار دنیوی تنها وسیله احراز سعادت اخروی شد. با این توضیح اما آنچه به دست آمد انسانی بریده از آسمان، در دنیایی بدون هیچگونه راز و باطن بود. هر آنچه بود در همین شهود عالم تعریف میشد و در غیب فقط بیخبری وجود داشت. این تحلیل بر مسیر خود دههها ادامه یافت، انسان مصرفی را خلق کرد و در قرن بیستم تبدیل به امری جهانی شد. انسان مصرفی در باطن خود به هیچ چیز نمیاندیشید مگر سود و همین سوداندیشی وی مبنای عقلانیت و تعادل در نظم جامعه شمرده میشد. تصور چنین بود که انسان با پروژه مدرنیته به تمامیت خود رسیده است. اعلام پایان دنیا توسط فوکویاما در سال ۱۹۸۹ به معنای آن بود که انسان هر آنچه ظرفیت رشد در باطن خود داشته را عیان کرده و انسان مصرفی غربی در نهاییترین قلهای که میشود برای انسان متصور شد حضور یافته است. با این حال رخدادهایی، بند بند این خواب آشفته برای انسان را از هم گسیخت. با انقلاب اسلامی، ناگهان انسانی سر برآورد که قفس آهنین عقل ابزاری را شکسته، در جستوجوی عالم غیب به دنبال راه ارتباطی با آسمان میگشت. هدف این انسان تازه تولد یافته بازگشت شورانگیز به عالم بود. اشیا و اجزا از منظر انسان انقلاب اسلامی موجوداتی سراسر راز بودند، همانگونه که خداوند میفرماید: «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ». معنای این سخن به واقع چنین است که عالم آنگونه هم که تصور میکنید بیروح نیست. اجزا و پدیدهها واجد حقایقی در آسمان دیگر هستند، لذا با این تفسیر مجدد شورانگیزی به ذرات عالم تزریق شد و هدف انسان نه فقط حضور و بهرهمندی در همین عالم ظواهر، بلکه دستیابی به خزینههای آن ظواهر شد. هدف انسان انقلاب اسلامی پیوند میان ظاهر و باطن، غیب و شهود، دنیا و آخرت شد. این انسان هم زندگی را در پرتو مقاومت و معنویت تفسیر کرد و هم مقاومت و معنویت را در پرتو زندگی ممکن ساخت. انسان انقلاب اسلامی اما به واسطه همین نگاه، قواعد جدیدی را برای عالم رسم میکرد. برای مثال ازخودگذشتگی، ایثار و مفاهیمی از این دست برای دستیابی به آن حقیقت معنوی و قدسی امری کاملا معقول و موجه بود؛ موضوعی که بنا بر عقل تکنیکی به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. نخستین بار که نظریههای علوم انسانی به واسطه این خصلت ساختارشکن ابراز عجز از فهم کردند، در رخداد انقلاب اسلامی است. در این رخداد عظیم عموم جامعهشناسان و نظریهپردازان بر این موضوع اتفاق داشتند که تحلیل چنین انسانی با نظریههای موجود چندان ممکن نیست.
این انسان تمام پیشفرضها و مبادی دانش جدید را به هم ریخت. دومین ظهور این عجز در مقاومت انسان یمنی و سومین ظهور آن اما در انسان غزه محقق شده است. این پرسش که این مردم به چه مولفهای تکیه کردهاند که بهرغم تمام مشقتها باز هم پابرجا ماندهاند، پرسش سترگی است که فیالحال تفکر غربی از پاسخ آن عاجز است. قحطی، گرسنگی طاقتفرسا و در عین حال جاری بودن زندگی و مقاومت پدیدهای است که خبر از ظهور مجدد انسان انقلاب اسلامی، این بار در غزه میدهد. با این توضیح انسان غزه را میتوان چالشی معرفتی برای غرب به حساب آورد؛ چالشی که توانایی شالودهشکنی نظم جهانی و انسان مدرن را در بطن خود دارد
حماسه حضور مؤثر
سیدمسعود شهیدی
۱- به لطف خداوند و هدایتهای حکیمانه رهبر عزیز و تلاش قابل تحسین مسئولین و با همت ستودنی مردم ایران، انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در امنیت و آرامش کامل و با استقبال گسترده مردم برگزار شد . مردم ایران جشن انتخابات خود را باشکوه و عظمت برگزار کردند.
۲- این موفقیت بزرگ جای شکرگزاری دارد . دشمنان داخلی و خارجی که مشارکت مردم را در رسانههایشان زیر ۱۰ درصد پیشبینی کرده بودند، با مشاهده مشارکت بالای ۴۰ درصد مبهوت شدند و سختترین شکست را متحمل شدند، ولی با وقاحت برای پنهانکردن شکست بزرگ خود و پنهان کردن پیروزی بزرگ ملت ایران، تبلیغات خود را متمرکز کردهاند روی كاهش مشارکت و میخواهند تمام جمعیت عدم مشارکت را به حساب خودشان حواله کنند و آنها را ضدنظام و ضدانقلاب و طرفدار آمریکا قلمداد کرده و نتیجه بگیرند که چون اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکردهاند نظام دیگر مقبولیت ندارد. فكر میكنند عدهای که فرصت تحقیق و مطالعه ندارند این دروغ بزرگ را باور میکنند. آیا نظام سیاسی آمریکا که عموما میزان مشارکت مجلسش زیر ۵۰ درصد است فاقد اعتبار بینالمللی است ، آیا حکومت فرانسه که میزان مشارکت مجلسش زیر ۵۰ درصد بوده فاقد اعتبار است ؟
۳- واقعیت این است و شاید بسیاری از افراد اطلاع نداشته باشند که مشارکت مردم در اولین انتخابات مجلس که شور و نشاط انقلابی مردم خیلی بالا بود و مشکلاتی مثل تحریمهای حداکثری و بمبارانهای تبلیغاتی و شناختی فعلی هم وجود نداشت ، حدود ۵۲ درصد بود و این یعنی تقریبا نیمی از واجدین آرا در انتخابات شرکت کرده اند.
در طول ۴۵ سال گذشته میزان مشارکت در بعضی دورهها چند درصد بیشتر شده و بعضی دورهها چند در صد کمتر، واقعیت این است که در کشور ما در این ۴۵ سال همواره در انتخاباتهای مجلس، مشارکت قابل قبولی وجود داشته و بین ۴۰ تا ۶۰ درصد مردم شرکت کردهاند و این امر طبیعی، امری قابل پیشبینی و قابل انتظار است . لذا مشارکت بالای ۴۰ درصدی قابل توجه است.
۴- جمعیت عدم مشارکت یک جمعیت یکسان و یک دست نیست. این درصد عدم مشارکت، ده ها نوع و گروه مختلف هستند و هر گروه برای عدم مشارکت علل خاص خود را دارد. دلایلی چون گرفتاریهای شغلی، در مسافرت بودن ، خارج کشور بودن ، کم سواد و بیاطلاع بودن ، در کوچ و جابهجایی بودن ، تحت تأثیر تبلیغات احزاب مخالف و رسانههای آنها قرار گرفتن و نارضایتی از مشکلات در این كاهش مشاركت مؤثر است.
۵- قابل توجه است که از این افراد ، مثلا جمعیت مقیم خارج کشور که حق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دارند ولی به دلیل آن که انتخابات مجلس، ملی نیست و بر محوریت حوزه انتخابیه است، حق شرکت در انتخابات مجلس را ندارند حدود پنج میلیون نفراند یعنی ۱۰ درصد جمعیت واجد شرایط کشور اجبارا و به طور موجه عدم مشارکت دارند. جمعیتی که قبلا در انتخاباتها شرکت نکرده و حالاهم شرکت نمیكند و در آینده هم شرکت نخواهد كرد و اکثرا مثل همین ایرانیان خارج کشور عدم مشارکتشان موجه است ، برخلاف گروه کوچک ضد انقلاب ، موضع دشمنی با نظام ندارند و اگر مشکل شان حل شود ، مشارکت میکنند . گروه کوچک ضد انقلاب خودش به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیم می شود .اینها یک حزب واحد نیستند و به دهها گروه مختلف تقسیم میشوند که دائما با یکدیگر در حال جنگ و ستیزاند و حتی کاخ سفید هم نتوانسته آنها را از مخاصمه با یکدیگر بازدارد.حماسه حضور مؤثر مردم در انتخابات آنچنان دشمنان نظام را عصبانی كرده است كه از روز اول اعلام نتایج و درصد مشاركت طراحی پیامهای دروغین و فریبآمیز آنها را دچار اخلال كرده است.
ارسال نظرات