پس از عملیات طوفان الاقصی این باور در میان جبهه مقاومت تقویت شده که مقاومتی که آغاز راهش با ابزارهای ابتدایی بود و توانست به مرور و به دور از کمک قدرت های جهان - همانگونه که به رژیم صهیونیستی در این چند دهه کمک کردند - به تنهایی مراحل پیشرفت را کسب کند این توانمندی را دارد که باعث تخریب روحیه رژیمی شود که تاکنون شکست ناپذیری خود را به رخ میکشید. نباید از این نکته غافل بود که تخریب روحیه عامل اصلی عمر کشورها ست و انگیزه روانی عامل پیروزی در برابر انواع بیعدالتیهای ظالمانه تلقی میشود.
شکستی که «رژیم صهیونیستی » از طوفان الاقصی توسط جنبش مقاومت اسلامی حماس متحمل شد، جنبههای متعددی دارد، اما این شکست تنها یک شکست تاکتیکی نیست که بتوان با توجیه بر آن سرپوش گذاشت، بلکه با توجه به اصل و اساس وجودی و ماهیت رژیم اشغالگر قدس به لحاظ فنی، امنیتی، نظامی و اعتقادی و تضادی که با محیط پیرامونی خود دارد، دچار ضربهای جبران ناپذیر شده است.
اول: شکست اطلاعاتی و عدم توانمندی در پیشبینی
این اولین بار نیست که رژیم اشغالگر قدس با وجود برخورداری از امکانات فنی و سایبری و پشتیبانی و هماهنگی قدرتهای جهانی در نبرد اطلاعاتی با مقاومت شکست میخورد. چنانچه پیشتر نیز حفرههای امنیتی رژیم نمایان شده است. شکست اطلاعاتی که در این عملیات به لحاظ کمی و کیفی اسرائیل خورد متفاوت است، زیرا با توجه به ابعاد نبرد طوفان الاقصی که مقاومت از مدتها قبل در حال آماده شدن برای آن بود، بدون اینکه دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بتوانند آن را کشف کند، تصویر دستگاه امنیتی رژیم که از زمان تأسیس جعلی، خود را در این عرصه یک قدرت بزرگ منطقه ای ساخته بود مخدوش و تخریب کرد. به خصوص اگر در نظر داشته باشیم که پیروزیهای رژیم صهیونیستی مقابل جنبش آزادی بخش فلسطین (ساف) در گذشته ابتدا با اشراف اطلاعاتی پیش از ورود به فاز درگیری مسلحانه انجام میگرفت. شرایط کنونی میزان خسارات را تا حد زیادی آشکار میکند و آن را به یک شکست استراتژیک مبدل کرده و نتایج و پیامدهای زیادی در سطح منطقه با وسعتی زیاد خواهد داشت.
دوم: شکست نظامی روی زمین
عملیات مقاومت در غلاف غزه همچنین هیمنه افسانه شکست ناپذیر بودن ارتش رژیم صهیونیستی را شکست، ارتشی که به آخرین فناوریهای نظامی چه از درون رژیم و چه توسط حامیان غربی آن که ماشین جنگی رژیم را برای مقابله با فلسطینیان تجهیز میکنند، مجهز شده است.
عملیات طوفان الاقصی از هفتم اکتبر به وضوح نشان داد که نیروی نظامی دولت اشغالگر علیرغم فناوری پیشرفتهای که در اختیار دارد، بهخاطر فقدان روحیه، شکست پذیر و شکننده است. این همان موضوعی است که عبدالوهاب المسیری در نوشته هایش آن را تأیید کرده بود و به ویتنام بودن رژیم صهیونیستی اشاره داشت. شکست نظامی رژیم صهیونیستی فقط محدود به شکست در عملیات زمینی حاصل از عملیات طوفان الاقصی نیست بلکه تا شکست در سطح سیاسی و امنیتی نیز کشیده شده است. حمایت بیحد و حصر آمریکا از تل آویو نشاندهنده این است که پیروزی رژیم صهیونیستی همیشه به قدرتهای بینالمللی وابسته بوده است. شکست نظامی این رژیم درواقع کاهش قدرت آنها را نشان داده و ثبات آنها را در منطقه در معرض تهدید قرار میدهد.
نقیصهای که به سبب این عملیات در این رژیم آشکار شد، نشان از هم پاشیدگی ماهوی آن است؛ زیرا شکست روحیه در ارتش در واقع بیانگر شکست کل موجودیت «رژیم صهیونیستی » است که این امر بیانگر یک شکست راهبردی است. این در حالی است که سطح قدرت، تجهیزات و فناوری بین ارتش منظمی که تحت حمایت قدرتهای غربی است و مقاومتی که نزدیک به دو دهه در حصر همهجانبه است وجود ندارد و قابل قیاس نیست. به این دلیل نمی توان ارتش منظم تحت حمایت همه قدرتهای غربی و عمدتاً آمریکا را در مقابل مقاومتی که نزدیک به دو دهه در محاصره همهجانبه بوده است، مقایسه کرد. با در نظر گرفتن این موضوع، برای بررسی تحول کیفی باید در دو جهت این موضوع مورد ارزیابی قرار گیرد:
زوال از درون: اگر به تاریخچه کشتارهایی که توسط گروههای صهیونیستی در دوران اشغال پایهگذاری شده است و ارتش اشغالگری که قدرت خود را از جنگ با کشورهای همسایه و تصاحب اراضی فلسطینیان به دست میآورد، بنگریم، میتوان به عمق روایاتی که در آن گرایش ملی و مذهبی با امر سیاسی در هم آمیخته است، پی برد. این همان ارتشی است که آمریکا برای حفظ برتری خود بر کشورهای عربی تلاش کرده است آن را به هر قیمتی حفظ کند.
اهمیت مقاومت: مادامی که در نبرد کنونی شاهد تحولی چشمگیر و رو به جلو نباشیم، مشکلات ناشی از آن برای رژیم صهیونیستی نیز بیشتر میشود و موجب شکست و از هم پاشیدگی درونی آن خواهد شد. اکنون تابآوری رژیم اشغالگر کاهش یافته و نگرانی غرب و آمریکا از این موضوع نیز ملحوظ است. چنانچه فروپاشی رژیم به لحاظ راهبردی نیز متصور است زیرا در صورت عدم تحقق شرایط لازم برای ثبات هر دو طرف و با توجه به شرایط منطقهای و بینالمللی و وجود کشورهای عربی پیرامون رژیم صهیونیستی در منطقه، پشتیبانی و حفاظت از چنین رژیمی مشروط به داشتن آزادی هر دو طرف و داشتن حاکمیت برای تحقق این امر است که فقدان این مسأله در میانمدت مشهود است.
سرزمین های اشغالی دیگر مکانی امن برای آنها نیست
به لحاظ سیاسی، دولت اشغالگرصهیونیستی از وضعیتی نابهنجار رنج میبرد که شامل موارد متعددی میشود، شهرکنشینانی که به آنها وعده بهشت در زمین داده شده بود، دیگر در درازمدت از امنیت و ثبات بالایی برخوردار نیستند، زیرا در درون دچار آشفتگی سیاسی، جناحی و حزبی شده و گرایشهای مختلف یهودیان چه مذهبی، چه سکولار و چه راست افراطی خود را در معرض رویارویی تمامعیار با فلسطینیان میبینند.
از این پس انتفاضه در اراضی اشغالی فلسطین با آگاهی فلسطینیان نسبت به حق خود با شتاب بیشتری افزایش یافته و انسجام و وحدت ملی را بین آنها فزونی داده است. از سوی دیگر، اسرائیلیها به دلیل شکافهای اجتماعی دچار فقدان امنیت و ثبات میشوند. به دلیل تداوم درگیریها و شدت مقاومت، مهاجرت معکوس از اراضی اشغالی فلسطین بویژه در میان ثروتمندان در حال افزایش است. چنین به نظر میرسد که وعدههای ثبات، امنیت و آسایشی که به شهرکنشینان داده شده است، اکنون به دلیل تشدید تنشها و درگیریهای خشونتبار در هالهای از ابهام قرار دارد.
همچنین ریشهدار بودن فلسطینیها در سرزمین فلسطین و از بین رفتن شرایط عادیسازی روابط و حفظ ریشه مسأله فلسطین در احساسات عربی-اسلامی، همه منعکسکننده بحرانی عمیق در ارتباط با موجودیت رژیم صهیونیستی است. نبرد طوفان الاقصی توانست احساسات عربی-اسلامی را مجدداً در یک راستا متحد کرده، چنانچه توانست باور و اهمیت به مقاومت بهعنوان یک اصل مقدس در زندگی فلسطینیها را متبلور کند. همچنین گزینه صلح که بیشتر از آنچه باید به فلسطینیها کمک کند در خدمت رژیم صهیونیستی بهعنوان عاملی برای ثبات و امنیت رژیم بود، اکنون شکست خورده است. محمد حسن رحمانی
ارسال نظرات