04 آبان 1402 - 09:50
به مناسبت نخستین سالگرد حادثه حرم شاهچراغ (ع)؛

ادای دِین اهالی فرهنگ و هنر به شهدای شاهچراغ

یک سال از غروب تلخ و غم‌انگیز چهارم آبان حرم حضرت شاهچراغ (ع) می‌گذرد؛
کد خبر : 15353

پایگاه رهنما:

یک سال از غروب تلخ و غم‌انگیز چهارم آبان حرم حضرت شاهچراغ (ع) می‌گذرد؛ غروب غم‌انگیزی که مهره‌ها و دست‌نشانده‌های شیطان به حریم پاک و امن فرزندنازنین امام موسی کاظم (ع) در شهر شیراز وارد شدند و عاشقان و زائران او را به خاک و خون کشیدند تا خوش خدمتی خود به دنیای استکبار و ستم را تکمیل کرده باشند، غافل از آنکه راه دلدادگی ملت ایران به آل الله را نمی‌توان بست و این راه باقیست، تا چرخ روزگار در چرخش است.

رهبر حکیم انقلاب، سال گذشته و مدتی بعد از آن حادثه تلخ در دیدار خانواده‌های شهدای شاهچراغ تاکید کردند: «این قضیّه را نباید بگذارند فراموش بشود. البتّه فراموش نمی شود، امّا بایستی دستگاه‌های فرهنگی ما، دستگاه‌های رسانه‌ای ما، عناصر هنری ما، این قضیّه را مثل قضیّه‌ی عاشورا، مثل قضایای گوناگون تاریخی، نگه دارند، بزرگ کنند، ترسیم کنند، آیندگان بفهمند. ما در این زمینه‌ها کوتاهی داریم؛ ما در قضیّه‌ی رسانه و تبلیغ و ترسیم واقعیّات کوتاهی داریم. خیلی از جوان های ما و شما قضایای بیست سال قبل را نمی دانند، قضایای منافقین را نمی دانند. در همین شیراز، روز ماه رمضان، دم افطار، منافقین وارد خانه‌ی آن دکترِ شریفِ بزرگوار می شوند و [آن‌جا را] به رگبار می بندند؛ روز ماه رمضان در شیراز! بعدها من به آن خانه رفتم. نسل جوان ما متأسّفانه خیلی از اینها را نمی داند؛ ما در این زمینه‌ها کم‌کاری داریم؛ باید عناصر هنری ما [کار کنند]. حالا شما جوان ها که اینجا هستید، هر کدامتان که در کار هنر، در کار رسانه، در کار تبلیغ، در کار نگارش دستی دارید، یادتان باشد که اینها جزو وظایف حتمی ما است».

به همین مناسبت، نگاهی به نوشته‌ها و سروده‌های ادبی اهالی فرهنگ و نیز آثار هنری خلق شده در یک سال اخیر، خالی از لطف نیست و می‌تواند فتح بابی باشد برای دغدغه‌مندان این حوزه، تا هم یاد شهدای مظلوم حرم را زنده نگه دارند و ماهیت زشت دشمن را افشا کنند.

* فصل تردید گذشت

میلاد عرفان‌پور شاعر جوان کشورمان، در باب این حادثه چنین سرود:

گیجید هنوز؟ فصل تردید گذشت

هر قصه که گفتید و شنیدید گذشت

داعش به چراغ سبزتان هار شده

از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟

ایران عزیز، استوار است و نجیب

تا چند چنین دروغ و دشنام و فریب

بهتان زده‌اند، گاه و گاهی دشنه

یا شاهچراغ! ما غریبیم، غریب

هم دشنه به دوستان میهن زده‌اند

هم چشمک تازه‌ای به دشمن زده‌اند

در ریختن این همه خون‌اند شریک

آنان که به هر دروغ دامن زده‌اند

سرتاسر عمرتان به تردید گذشت

عمری که به پوشاندن خورشید گذشت

ای جرئت داعش از شما! وایِ شما!

از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟

* نقاره می‌زنند...

محمدمهدی سیار هم در وصف حادثه اینطور سروده است:

نقاره می‌زنند... چه شوری به پا شده‌ست؟

نقاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ست؟

نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟

بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟

آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند

خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند

هنگامه تقرب حبل‌الورید شد

آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد..

عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند

سرمست عطر یار، هوای جنون کنند

چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد

جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد

گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟

حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک

* زن شهید، زن زندگی!

و حامد اهور که نوشت:

نشسته است به خون چادر سیاه و سپیدت

رسیده اول پاییز، صبح روشن عیدت

نشسته بودی و چشمت به بارگاه زلالی...

زلال مثل همان اشک‌های سرخ و سپیدت

و غرق درددلی ساده بود دخترک تو...

رسید پیک شهادت و بی‌حساب خریدت

زن شهید! زن زندگی! چه آخر خیری!

تمام معنی آزادی است وصف شهیدت

سلام من به تو! امشب بهشت منتظر توست

بهای چادر خونین توست صبح امیدت

* قرار قدیر

در حوزه داستان کوتاه هم، نسیم اسدپور نویسنده ادبی و کارگردان جوان کشورمان، داستان «قرار قدیر» را بر اساس شرح حال یکی از شهدای حادثه نوشت که در نخستین سوگواره شهدای شاهچراغ، رتبه اول را به دست آورد.

در بخشی از این داستان آمده است: «بی بی توانش را از دست می دهد. تکیه می دهد به دیوار. از حال می رود. همان جا کنار دیوار می نشیند. حرف نمی زند. چند دقیقه می گذرد. دیگر صدای شلیک قطع شده. برای چند لحظه سکوت جای همهمه را می گیرد.

ده دقیقه می گذرد. خادم درب را باز می کند. همه می دوند به سمت بیرون. او همان جا می نشیند. کنار در. موبایل را در می آورد. خیره می شود به صفحه اش.

-       حاج خانوم دیگه تموم شد، می تونید برید

همه می روند. او اما نه.

حالا خادم اشک می ریزد.

-       حاج خانوم کمکتون بکنم بلند شید

با دستان پیر و حنا بسته اش دستبند نقره ای با نگین های آبی را دور مچش می چرخاند

-       حاج خانوم باید حرم رو تخلیه کنیم، بلند شید. یاعلی

دستش را به سمت بازوی گل بانو می برد.

گل بانو دستش را کنار می زند.

-       قدیر زنگ نزده، تا زنگ نزنه بیرون نمی رم. خودش گفت تا زنگ نزدم بیرون نیا...زنگ نزده... زنگ نزده

نسیمی به داخل حرم می وزد. صفحاتِ باز قرآن ورق می خورد. نسیم بر گِردِ آیه ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا... طواف می کند».

* گشایش در میدان مستند

در حوزه آثار هنری هم، مستند «فریدالدین» با موضوع زندگی شهید دکتر معصومی (نخبه جوان حادثه) تولید شد و دو فیلم کوتاه قابل تحسین با نام‌های «محافظ» و «آزادی» تولید شد، اما همچنان جا برای کار در این حوزه و افشای مظلومیت ملت ایران و ریا و نیرنگ مدعیان حقوق بشر، فراهم است.

ارسال نظرات