حاکمان عربستان و امارات در جلسات عمومی به گرمی دست هم را میفشارند تا نشان دهند که اختلافت گذشته پایان یافته است، اما این در آغوش گرفتنهای به ظاهر دوستانه تنشهای پشت پرده را پنهان نمیکند که رهبران عرب تصمیم گرفتهاند در میان واقعیتهای در حال تغییر غرب آسیا اولویتهای جدید سیاست خارجی را هدایت کنند. این رقابتها میتوانند آبهای مواج خلیج فارس را دوباره پرتلاطم کرده و تنشها بین ریاض و ابوظبی را تشدید کند.
با وجود اینکه پس از توافق ایران و عربستان، نشانههایی از همگرایی در منطقه دیده میشود اما همزمان نشانههای تنش فزاینده بین محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و محمد بن زاید، حاکم امارات هم کم نیستند که نمود عینی آنرا در غیبتهای مکرر بن زاید در نشستهای یکسال اخیر بین شورای همکاری خلیج فارس شاهد هستیم. بر همین منوال محمد بن زاید در نشست روز چهارشنبه شورای همکاری و پنج کشور آسیای مرکزی موسوم به «C ۵» حضور نداشت و محمد راشد آلمکتوم، حاکم دبی را به این اجلاس فرستاد و این فرضیه را تقویت کرد که اختلاف بین ابوظبی و ریاض بیش از آن چیزی است که در محافل عمومی به نمایش گذاشته میشود.
غیبت بن زاید فقط به نشست اخیر جده محدود نمیشود بلکه او در مهمترین نشست اتحادیه عرب در یک دهه اخیر که در اواخر اردیبهشت در جده برگزار شد و سوریه را در جمع خود پذیرفت، و همچنین در نشست کشورهای عربی با رئیس جمهور چین در دسامبر ۲۰۲۲ در عربستان حضور نداشت و مقامات سطح پایین را به این نشستها اعزام کرد.
لذا با استناد به این شکافها اخیرا روزنامه «وال استریت ژورنال» در گزارشی نوشت که بنسلمان به خبرنگاران سعودی گفته که امارات از پشت به عربستان خنجر زده و هشدار داده که ابوظبی خواهد دید من چه کاری میتوانم انجام دهم. بر این اساس، ولیعهد سعودی که فهرستی از خواستهها را به ابوظبی ارسال و تهدید کرده که اگر امارات به تضعیف عربستان در منطقه ادامه دهد، این کشوراقدامات تنبیهی علیه متحد منطقهای خود انجام خواهد داد.
این گزارش درحالی است که بن سلمان و بن زاید به عنوان نسل جدیدی از رهبران عرب در منطقه، در سالهای اخیر با جاهطلبیهای خود سعی کردند کشورهایشان را در داخل متحول کنند و به قدرت نخست منطقه ای تبدیل کنند. هر چند بن سلمان و بن زیاد، در بسیاری از پروندهها از جمله جنگ یمن، تقابل با ایران و تحریم قطر، در یک جبهه قرار داشتند اما به مرور زمان این اتحاد به تقابل کشیده شد. به ویژه در یمن که در سالهای اخیر مزدوران دو کشور بارها به جان هم افتاده و صدها نفر از نیروهای دو طرف کشته شدهاند.
یمن به لحاظ استراتژیک در تقاطع دریای عرب و سرخ قرار دارد و برای جاهطلبیهای منطقهای و دریایی عربستان و امارات بسیار مهم است. چرا که با کنترل خطوط سواحل یمن میتوانند کشتیرانی جهانی از طریق دریای سرخ و تنگه بابالمندب را در دست بگیرند و منافع زیادی را کسب کنند.
امارات قصد دارد مناطق جنوبی یمن که سرشار از منابع طبیعی و معدنی و جزایر و بنادر استراتژیک در دریای سرخ و خلیج عدن است در اختیار داشته باشد، عربستان هم در تدارک کنترل استانهای نفت خیز حضرموت و المهره یمن است و این تضاد منافع، دو کشور را در برابر هم قرار داده است. هر چند عربستان و امارات در سال۲۰۱۹ بایکدیگر توافق کردند تا به تنشها در یمن پایان دهند اما با این حال شکاف بین آنها به قدری جدی است که روز به روز در مسیر واگرایی از هم پیش میروند و شاخ و شانه کشیدن بن سلمان هم حکایت از این مسئله دارد.
در سودان هم عربستان و امارات رودروی هم قرار گرفتهاند و به نوعی جنگ نیابتی بین نیروهای وابسته به این کشورها در سودان در جریان است. امارات از نیروهای واکنش سریع به رهبری محمد حمدان دقلو، حمایت میکند و عربستان هم از ارتش به رهبری عبدالفتاح البرهان، پشتیبانی میکند و این تقابلها سبب شده تا دورنمای روشنی برای پایان دادن به این درگیریها دیده نمیشود.
اختلاف بر سر قطب اقتصادی شدن در منطقه
امارات برای تبدیل شدن به قطب اقتصادی که شرق آفریقا و جنوب آسیا را به هم پیوند میدهد، به دنبال دستیابی به توافقاتی برای کنترل و اداره یک رشته بنادر در سراسر جنوب شبه جزیره عربستان و شاخ آفریقا است. جاهطلبیهای بن زاید برای تبدیل امارات به قدرت اول منطقه برای مقامات سعودی نگران کننده است و عربستان که ادعای زعامت جهان عرب را دارد، هر گونه اقدامات ابوظبی برای تضعیف این جایگاه را بر نمیتابد.
رقابت شدید بین عربستان و امارات برای جذب سرمایه گذاری خارجی به جایی رسیده که آنها شروع به تصویب قوانینی کردهاند که با جهت گیری مشترک شورای همکاری خلیج فارس مغایرت دارد. رقابت اقتصادی عربستان و امارات پس از آنکه ریاض در سال ۲۰۱۶ برای دستیابی به اهداف چشم انداز ۲۰۳۰ خود تغییر جهت داد، تشدید شد. ریاض مجموعهای از سیاستهای سرمایهگذاری جدید، از جمله قوانین وارداتی کالاهای تولید شده در مناطق آزاد و کالاهایی را که از ورودی سرزمینهای اشغالی از تعرفههای ترجیحی استفاده میکنند، حذف کرد.
سعودیها با انگیزه تنوع بخشی به اقتصاد خود، به سقوط امارات به عنوان مقصد اصلی گردشگری و سرمایه گذاری خارجی در خلیج فارس چشم امید دارند. سعودیها این هدف را با اعلام ابتکار پروژه HQ خود (ساخت آسمان خراش غولپیکر) در اوایل ۲۰۲۱ به وضوح بیان کردند و ریاض به شرکتهای خارجی گفت که اگر میخواهند به تجارت با عربستان ادامه دهند، باید مقر منطقهای خود را تا سال ۲۰۲۴ به ریاض منتقل کنند. این حرکت به ویژه برای دبی، جایی که در حال حاضر بسیاری از این شرکتها در آنجا مستقر هستند، مضر است.
به گفته برخی منابع، تاکنون ۵۰۰ شرکت مقر منطقهای خود را از دبی و منامه در بحرین به ریاض و جده منتقل کردهاند تا بتوانند قراردادهای مستقیم دولتی را انجام دهند و حجم سرمایهگذاری شرکتهایی که به عربستان سعودی نقل مکان کردهاند بیش از ۶ میلیارد دلار است.
همچنین، پروژه ساخت ابر شهر «نئوم» با فناوریهای مدرن و به روز دنیا، بر رقابت دورن شورای همکاری به خصوص در مقابل دبی تاثیر خواهد گذاشت. چرا که جذب سرمایه گذاری از سوی عربستان، کاهش سرمایه گذاری خارجی در دبی را به همراه خواهد داشت. مجموع سرمایه گذاریهای خارجی در عربستان در سال ۲۰۲۱، به ۱ تریلیون دلار و در امارات ۱۷۱ میلیارد دلار رسید و بن سلمان قصد دارد تا ۵۰۰ میلیارد دلار دیگر هم برای ساخت شهر رویایی خود جذب کند تا همچنان قطب اول سرمایه گذاری خارجی باشد.
اختلاف بین دو کشور به نشست اوپک در اکتبر ۲۰۲۲ هم کشیده شد، زمانی که امارات، عربستان را متهم کرد که ابوظبی را مجبور به موافقت با کاهش تولید نفت کرده است که طی آن اخباری مبنی بر خروج امارات از اوپک نیز مطرح شد که نشان دهنده نگرانی آنها از تسلط عربستان در این سازمان بود.
امارات تحت هدایت بن زاید قصد دارد خود را از سایه عربستان به عنوان برادر بزرگ خود خارج کند و سرمایهگذاری در کشورهای آسیای مرکزی، ترکیه و آفریقا و همکاریهای محرمانه امنیتی با روسیه در این راستا قابل ارزیابی است. چیزی که قدرت عربستان را در منطقه تهدید میکند و با سیاستهای بلندپروازانه بن سلمان که میخواهد تا ۲۰۳۰ کشورش را جزء ۱۰ قدرت برتر اقتصادی جهان قرار دهد، خطرناک است.
چشمانداز تقابل ابوظبی و ریاض
باتوجه به شکاف بن زاید و بن سلمان، دورنمای روابط دو کشور را تیره و تار کرده است. همانگونه که وال استریت ژورنال، گفته بن سلمان با اشاره به تحریم قطر در سال ۲۰۱۷، تهدید کرده کاری که علیه امارات میدهد بدتر از آن چیزی است که با قطر خواهد کرد.
هر چند بن سلمان برای تنبیه ابوظبی روی دیگر کشورهای عضو شواری همکاری حساب باز کرده است، اما برای اجرایی کردن این برنامه کار دشواری دارد. این احتمال وجود دارد که قطر در این کارزار تحریمی با ریاض همراهی نکند، چرا که خودش پیشتر قربانی این جاهطلبی شده بود و نمیخواهد چنین سناریویی دوباره بر عیله یکی دیگر از اعضای شورای همکاری اجرا شود.
عمان و کویت هم که همیشه مواضع میانهرو در قبال اقدامات ثبات زدا در منطقه داشتهاند وارد بازی جدید عربستان نخواهند شد و در ماجرای بحران قطر هم خود را از این معرکه دور نگه داشتند. در این میان فقط بحرین است که مطیع اوامر ریاض است که آن هم به دلیل اقتصاد ضعیفی که دارد عملا نمیتواند در رسیدن بن سلمان به هدفش موثر باشد.
شاید بن سلمان نتواند از مسیر اقتصادی، امارات را تنبیه کند، اما این شکافها در پروندههای دیگر خود را به خوبی نشان خواهد داد. ممکن است در میدان یمن، عربستان مزدوران خود را تقویت کرده و ضرباتی را به امارات وارد کند و شاید با ایجاد شکاف در شورای انتقالی جنوب که وابسته به امارات است، کار را برای رقیب خود سخت کند و با اقدام مقابله به مثل ابوظبی، درگیریها بین مزدوران دو طرف دوباره تشدید خواهد شد.
در شمال آفریقا از جمله سودان، هم عربستان تلاش خواهد کرد جلوی جاهطلبیهای بنزاید را بگیرد و از آنجا که گفته میشود امارات با کمک رئیس نیروهای واکنش سریع سودان به تجارت طلا میپردازد، میتواند راه این تجارت پرسود را سد کند.
برنامه دیگری که احتمالا عربستان برای انتقام از امارات روی آن متمرکز خواهد شد، تقویت و حمایت از جریانهای اخوانالمسلین در منطقه است. هر چند خود عربستان تا چندی پیش دشمن اخوانالمسلمین بود، اما اخیرا با جنبش حماس روابط دوستانهای برقرار کرده که با منافع ابوظبی در تضاد است. تقویت جریانهای اخوانالمسلمین در یمن و سایر مناطق، میتواند امارات را در شرایط سختی قرار دهد و بخشی از توان خود را برای مقابله با تهدیدات این گروهها مصروف کند.
در کل، میتوان گفت که هر چند امارات دنبال پیشی گرفتن از عربستان در همه حوزههای است تا رهبری منطقه و جهان عرب را در دستان خود بگیرد، اما عربستان به دلیل جایگاه خود در جهان و بین اعراب گزینههای بیشتری در اختیار دارد که میتواند برادر کوچک خود را سر جایش بنشاند.
ارسال نظرات