به نقل از مشرق ، روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
دیروز حرامیها به مردم عادی و نظامیانی که با اسلحه خالی در اهواز رژه میرفتند زدند. چند نفری را شهید و تعدادی از هموطنان مظلوممان را مجروح کردند. در میان شهدا و مجروحین، هم زن و کودک هست، هم سرباز عادی هست، هم سرهنگ و جانباز 75 درصد هست و هم روحانی و طلبه! مسئولیت این حمله تروریستی کور را گروه جداییطلب «الاحوازیه» بر عهده گرفته است. گروهی که در انگلیس و در دانمارک دفتر دارد و رسما و آزادانه فعالیت میکند. درست مثل تروریستهای منافقین که در پاریس مشغولند. داعش نیز برای اینکه نگویند، قدرت خود را از دست داده خیلی با عجله مسئولیت را بر عهده گرفت اما آنجا که نوشت به رژهای حمله کرده که رئیسجمهور ایران از آن سان میدید، حماقت خود را آشکارتر کرد. اگرچه فرقی بین داعش و الاحوازیه و سعودی و آمریکا و آن چند کشور اروپایی حامی تروریستها نیست. درباره این حمله تروریستی گفتنیهایی هست:
1- این حمله درست در آخرین روز تابستان و در بحبوجه حملات اقتصادی غرب و متحدانش به مردم کشورمان صورت گرفت. دشمن نام این تابستان را «تابستان داغ» گذاشته بود با این توهم که کار جمهوری اسلامی ایران با فشارهای اقتصادی که بر مردم وارد کرده تمام است. برای این توهم هم تدارک جدی دیده بود. از خارج کردن ارز بگیر تا راهاندازی شبکههای خبری اختاپوسی برای تحریک مردم به اغتشاش. تیرشان اما با هوشیاری مردم به سنگ خورد. این حمله تروریستی کور میتواند واکنشی عصبی به این شکست باشد. احمقها فکر کردهاند با کشتن زنان، کودکان و سربازان در حین رژه، میتوانند به کشور ضربه بزنند. غافل از اینکه با کشتن مردم بیگناه، به خود ضربه زدند.
2-اکنون که در حال مطالعه این وجیزهاید، سرکردههای این گروههای تروریستی در کشورهای اروپایی راست راست قدم میزنند، کنفرانس خبری میگذارند، با شبکههای تلویزیونی و خبرگزاریهای انگلیسی و دانمارکی، از نحوه کشتن مردم ایران در اهواز حرف میزنند. در کشورهایی که همواره مدعی دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم بودهاند. مگر کارگروه FATF را به خاطر مبارزه با پولشویی و تروریسم تشکیل ندادهاند؟ کارگروه FATF الان کجاست؟ چرا با تامین کنندگان مالی تروریستهای الاحوازیه برخورد نمیکند؟ چرا برخوردی با قاتلان 17 هزار شهید ایرانی که هر سال در پاریس شو برگزار کرده و با پرداخت پول به چهرههای ضدایرانی، نمایش میدهند، کاری ندارند؟ FATF آیا فقط برای مقابله با حزبالله لبنان و سپاه که کمر داعش را شکسته ساخته شده است؟! بزککنندگان FATF بدانند، با تضعیف تامین کنندگان امنیت کشور پیش از همه تیشه به ریشه خود میزنند. حرامیهای تکفیری اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد. به قول مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا چیزی به نام اعتدال و میانهرو در ایران وجود ندارد و باید همه آنها را زد!
3- حمله تروریستی اهواز نشان داد دشمن پس از اقتصاد، امنیت کشور را نشانه رفته است. امنیت ایران به اعتراف دوست و دشمن نظیر ندارد. دشمن با این گونه حملات کور به دنبال گرفتن این مولفه رشکبرانگیز از مردم است. میخواهد چنین القا کند که، همزمان با فشارهای اقتصادی، امنیت را هم از شما خواهیم گرفت تا به خیال خود، به حس نا امیدی، حس ترس و تسلیم هم اضافه شود. جالب است، از یک طرف میگویند باید بر سر موشکهایمان مذاکره کنیم، از آن طرف به مردم حمله میکنند. کدام انسان عاقلی در بحبوحه جنگ، بر سر سلاح خود (نه سلاح حریف) مذاکره میکند؟! در این مذاکرات که عدهای در داخل به شدت دنبال آنند، قرار نیست بر سر موشکهای حریف مذاکره کرد، قرار است بر سر موشکهای ما مذاکره شود! درست مثل مذاکراتی که بر سر توانایی هستهایمان انجام شد!
4- این یک عرف جهانی است که هنگام برگزاری رژه، سلاح بیگلوله در اختیار سرباز گذاشته شود. تروریستهای بزدل دیروز به سربازانی حمله کردند که اسلحه داشتند اما گلوله نه. این حادثه مثال خوبی است برای درک بهتر فضایی که درصورت مذاکره مجدد! قطعا وارد آن خواهیم شد. گفتیم در مذاکرات موشکی که عدهای در داخل برای آن له له میزنند، قرار است بر سر موشکهای ما مذاکره شود. مذاکره، بر سر «افزایش توانایی موشکیمان» که نیست بر سر کاستن از این توانایی است. ایران بدون توان موشکی یعنی همان سرباز بدون گلوله. دقیقا شبیه به چیزی که دیروز در اهواز اتفاق افتاد. دیروز اگر سربازان عزیزمان گلوله داشتند، 25 شهید نمیدادیم. فردا اگر موشک را بدهیم هزاران شهید خواهیم داد. دشمن با حمله به رژه سربازانمان نشان داد، توان دیدن اقتدار نظامی و امنیت کشور را ندارد! با مذاکره بر سر سایر مولفههای قدرت باید منتظر تکرار حادثه اهواز در ابعادی بسیار بسیار وسیع بود.
5- گروه تروریستی الاحوازیه که عددی نیست. مزدوری است که سابقه همکاری با صدام و حمله به کاروان راهیان نور را هم دارد. در حالی که مردم این شهر را به رگبار میبندد میگوید فارسها اهواز را اشغال کردهاند و به اعراب ساکن آن ظلم میکنند! این گروه تروریستی نیز درست مثل داعش و جندالشیطان به شدت مورد حمایت آلسعود و ام.آی 6 و سیا و موساد است. دیروز توییتی به نقل از «عبدالخالق عبدالله» مشاورسیاسی ولیعهد امارات در واکنش به حمله تروریستی اهواز منتشر شد با این مضمون که: «حمله به یک هدف نظامی، اقدام تروریستی نیست و انتقال نبرد به داخل ایران یک تصمیم علنی است و در آینده افزایش خواهد یافت.» این خبر اگر تکذیب نشود، سر نخ خوبی است برای دوستان در سپاه...! فراموش نکنیم بن سلمان ولیعهد سعودی نیز چندی پیش در تریبون رسمی گفت، نا امنی را به داخل ایران میکشانیم.
6- اتحاد بیسابقهای بین دشمنان ایران علیه مردم ایجاد شده است. دشمنانی که بعضا با هم کارد و پنیر هستند. وقتی این همه دشمن علیه تو متحد میشوند، این نشانه ضعف تو نیست، نشانه «قدرت» توست. به شدت معتقدیم این حجم از حملاتی که به ایران در تمام حوزهها (اقتصادی، نظامی و...) میشود، اتحادهای عجیبی که بین وهابی و کمونیست! یهودی و عرب و... میشود یک دلیل بیشتر ندارد و آن احساس خطر و نگرانی از افزایش قدرت و نفوذ ایران و متحدانش در منطقه است. اگر به مقاله ستوننویس یونایتدپرس درباره جایگاه ایران و متحدانش در منطقه سری بزنید، راز این همه دشمنی و کینه و نگرانی را خواهید یافت:
«جنگ داخلی طولانی هفت ساله سوریه با پیروزی بشار اسد و با کمک روسیه و ایران در حال پایان یافتن است. مذاکرات برای پایان دادن به این جنگ سرعت گرفته. چه کسانی پای میز این مذاکرات نشستهاند؟ روسیه، ایران و... مشخصا خبری از آمریکا نیست... جای خالی آمریکا در مذاکرات سوریه، به ویژه در تصاویر اخیر از میز مذاکرات سران ایران، ترکیه و روسیه به شدت مشهود بود. به رغم حضور نظامی گسترده آمریکا در منطقه و سابقه دخالتهای دیرینه واشنگتن در امور خاورمیانه، آمریکا در میان چهرههایی که سرنوشت سوریه را رقم میزنند، حضور ندارد... من به عنوان یک کارشناس امور خارجی بر این باورم که اضمحلال قدرت جهانی آمریکا در هیچ کجا به اندازه تحولات خاورمیانه تا این اندازه مشهود و آشکار نبوده است. این روند تغییر موازنه قدرت آمریکا موقتی و زودگذر نخواهد بود. دیگر زمانهای که آمریکا پرنفوذترین نیرو در منطقه به شمار میرفت، سپری شده و دوران پر هیبت گذشته قابل بازگشت نخواهد بود و آمریکا باید خود را با این وضعیت رو به اضمحلال وفق دهد......نظم سابق منطقهای در خاورمیانه به سرعت در حال افول و اضمحلال است...ایران به هیچ وجه مهار نشده است. ضریب نفوذ تهران در منطقه به وضوح پس از سرنگونی صدام در عراق به مراتب تقویت شده و افزایش پیدا کرده است. به عبارت دیگر تعمیم قدرت نظامی و سیاسی ایران در سراسر سوریه تا لبنان و حماس که بخشی از آن در قالب واکنشی دفاعی در برابر آمریکا صورت گرفته است، تهران را به یک بازیگر اصلی در منطقه تبدیل کرده است.»
7-در گزارش یونایتدپرس راجع به اقتدار ایران یک نکته مهم جا افتاده بود. نکتهای که بر شدت وحشت و نگرانی دشمن از موقعیت ایران افزوده است: «عاشورا» و راهپیماییهای میلیونی. راهپیماییهایی که مسلمان و غیر مسلمان نمیشناسد و همه را مجذوب و محب حسین بن علی(ع) میکند، حتی بودائیان را! راهپیمایی میلیونی عاشورایی یمن با شعارهای ضد سعودی، صهیونیستی، آمریکایی، راهپیمایی میلیونی کربلا، راهپیمایی عظیم عاشورایی ضاحیه بیروت، نیجریه، بحرین، عربستان، پاکستان، هند، انگلیس، آمریکا و... اهواز دشمن را حقیقتا ترسانده است. هموطنان عزیز اهوازیمان عاشورای امسال سنگ تمام گذاشتند. دشمن به شدت نگران است. اقتدار ایران اسلامی فراتر از خاورمیانه، و جهانی است و دشمن چنین وضعی را نمیتواند تحمل کند.
8- دشمن شمشیر را از رو بسته پس باید شمشیر را از رو بست. ریاض باید منتظر سیلی سخت باشد. این کمترین انتظار مردم و شهدای حمله تروریستی اهواز است. ما هم مثل همه مردم ایران عزیز منتظر انتقام خون شهدایمان هستیم.
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
جنایتی که روز گذشته تروریست ها در جریان رژه نیروهای مسلح در اهواز مرتکب شدند دیگر بار چند واقعیت غیرقابل انکار و کتمان را روشن تر کرد.
1- انتخاب 31 شهریور یعنی سالروز آغاز رسمی جنگ ناجوانمردانه و همه جانبه صدامیان علیه کشورمان می تواند حاوی این پیام باشد که گرچه صدام و حامیان غربی، شرقی و عربی او علی رغم تحمیل جنگی هشت ساله علیه ایران، از ملت بزرگ و رزمندگان دلاور این سامان، شکستی سخت خوردند و به اهداف اصلی خود نرسیدند اما همچنان در کمین هستند و از هر فرصتی که بتوانند برای ضربه زدن استفاده می کنند و اگر نتوانستند با تحمیل جنگ «خرمشهر» را به «محمره»، خوزستان را به «عربستان» و «اروند» را به «شط العرب» تبدیل کنند و رویای خام سقوط یک هفته ای تهران و خلاصه «ایرانستان» کردن ایران را در عالم بیداری محقق کنند، همچنان کینه عزت طلبی، استقلال خواهی، آزادگی و جوانمردی مردم ایران را در دل می پرورانند و هرازگاهی همچون مار زنگی نیشی می زنند که این نیش ها و ضربه ها باید مسئولان و آحاد مردم را هوشیارتر کند.
2- قبول کردن مسئولیت این جنایت تروریستی که به شهادت 25 نفر از هموطنان عزیزمان (تا لحظه تنظیم یادداشت) انجامید توسط گروه تروریستی و جدایی طلب «الاحوازیه» نشان از این واقعیت دارد که دشمنان ایران همچنان در خیال باطل تجزیه کشورمان هستند گاه با تحریک عده ای هر چند انگشت شمار با آتش زدن پرچم ایران در یک جا، گاه با بلند کردن پرچم یک کشور همسایه به جای پرچم ایران در مکانی دیگر، گاه با ... و اکنون که در سالروز حمله صدامیان با حمله ای کور، ناجوانمردانه و از سر استیصال و درماندگی به صف مردم تماشاگر رژه نیروهای مقتدر حافظ وطنمان، جنایتی که در آن علاوه بر شهادت چند سرباز دین و میهن و تعدادی از مردم، جانبازی سرافراز و محمد طاهای چهار ساله نیز هدف گلوله تروریست های خود فروخته، بزدل و ناجوانمرد قرار می گیرند و داغ ننگی بزرگ بر پیشانی خود و اربابان و حامیان خارجی خود می گذارند.
3- ناامن جلوه دادن و تلاش برای ایجاد «احساس ناامنی» در بین مردم آن هم در این بحبوحه تلاطم های اقتصادی در کشور که اکثر آن ها میوه تلخ سوءتدبیرها و کم توجهی های مدیران و مسئولان است هدف دیگر تروریست های مزدور و اجیر شده توسط دشمنان است، حمله چندی پیش گروه دیگری از تروریست ها به یک پاسگاه مرزی در غرب کشور و به شهادت رساندن 10 نفر از فرزندان غیور ملت گواه روشن دیگری بر این واقعیت است.
گرچه بنابر اظهارات مسئولان سه نفر از تروریست های حمله کننده به رژه نیروهای مسلح و مردم عزیزمان در محل حادثه به هلاکت رسیدند و یک نفر دیگرشان نیز پس از انتقال به بیمارستان جان داده اما وظیفه اصلی مجموعه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، شناسایی عقبه و مجازات سریع شبکه این جنایتکاران و اربابان خارجی آن هاست قطعا تحت ضربه قرار دادن جدی، موثر و فراگیر چنین شبکه های تروریستی نقش موثری در کور کردن «چشم فتنه» دارد کاری که نیروی زمینی سپاه با هدف قرار دادن مقر نشست و فرماندهی تعدادی از سران گروهک تروریستی با موشک های نقطه زن در کردستان عراق انجام داد و البته که نقش آحاد مردم در گزارش موارد مشکوک به سازمان های اطلاعاتی و امنیتی در کشف و خنثی سازی چنین تحرکاتی بسیار حائز اهمیت است.
4- این جنایت تروریستی نشان می دهد پروژه زمین گیر کردن کشورمان و دمیدن روح ناامیدی در مردم از چند جبهه همچنان در حال اجراست، بیرون آمدن رئیس جمهور نابخرد و ناپخته و البته نژادپرست و جنگ طلب آمریکا از معاهده بین المللی «برجام»، آن هم درست پس از شکست داعش در عراق و سوریه توسط نیروهای مقاومت ، از سرگیری تحریم ها، تجدید فشارهای سیاسی و اقتصادی، دودوزه بازهای اروپاییان، اقدامات و تحریکات رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه ای خصوصا سعودی ها، ایجاد اخلال در بازار، برهم زدن سیستم اقتصادی کشور با بهره گیری از همه ابزارهای پیش گفته و همچنین سوءمدیریت مسئولان از یک سو و القای ناکارآمدی و سیاه نمایی همه امور و زیر سوال بردن و ضربه زدن به امنیت کم نظیر کشور و تلاش برای ایجاد احساس ناامنی و تبلیغ گسترده که گویی هیچ نقطه امید، سفید و روشنی در کشورمان وجود ندارد و حتی نشانه گرفتن مراسم سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع) و ... همه و همه پازل های آشکار این پروژه است.و اگرچه دل بستن بیش از حد برخی مسئولان به «برجام» و ناتوانی در استفاده بهینه از امکانات کشور خصوصا ظرفیت و سرمایه کم نظیر انسانی، فشارهای روانی و اقتصادی را بر مردم بسیار سنگین کرده و هر چند برخی آقایان فرصت های بسیاری را سوزانده اند اما هنوز و باید و می توان با صداقت با مردم با کمک گرفتن از مردم با اعمال مدیریت صحیح و سیاست گذاری های دقیق و اقدامات بهنگام و موثر و جلب و جذب اعتماد و اطمینان قشرهای گوناگون مردم، سوءمدیریت ها، اهمال ها و کم کاری ها و ندانم کاری ها را تا حد قابل توجهی جبران کرد.
5- نکته آخر این که اولا مشکلات اقتصادی پیش آمده نباید حتی ذره ای مسئولان را از حفظ امنیت کم نظیر کشورمان غافل کند ثانیا نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و انتظامی با استفاده از ظرفیت های مردمی در این شرایط حساس و در هنگامه ای که کشور در یک «پیچ تاریخی» سرنوشت ساز قرار گرفته بیش از پیش بر آمادگی ها و هوشیاری خود بیفزایند ثالثا این که حادثه تروریستی اخیر در سالروز آغاز جنگ تحمیلی نشان داد جنگ دشمنان علیه ملت ایران همچنان ادامه دارد و باید همه خصوصا مسئولان همیشه هوشیار و بیدار باشند.
دیاکو حسینی در ایران نوشت:
حضور رئیس جمهوری در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد این بار و در حالی که نظم و ترتیبات بینالمللی مورد تهاجم قدرتمندترین کشور جهان قرار گرفته است، اهمیتی فراتر از سالهای گذشته دارد. پیش از این، اجلاسهای گذشته و دیدارهای جانبی آن تنها فرصتی برای تکرار مواضع کلامی ایران در ارتباط با مهمترین رویدادهای جهانی بود؛ آن هم در شرایطی که اغلب یک اتفاق نظر جهانی نسبت به منزوی کردن ایران در مناسبات بینالمللی وجود داشت. برجام که از درون یک تکاپوی چندجانبه برای اثبات نیات صلحآمیز ایران در فعالیتهای هستهای برخاست، این وضعیت را به طرز چشمگیری دگرگون کرد. در نشست مجمع عمومی ملل متحد که سه ماه پس از دستیابی به توافق هستهای برگزار شد، رئیس جمهوری ایران با صدایی رساتر از قبل، از آغاز فصل جدیدی در روابط ایران و جهان خبر داد؛ فصل جدیدی که حتی با خروج ایالات متحده از برجام و اعمال تحریمهای اقتصادی، همچنان ادامه دارد. امروز، ایران نه تنها در انزوا نیست بلکه به رغم همه تلاشهای ایران ستیزانه در امریکای ترامپ، بخش جدایی ناپذیری از جامعه بینالمللی است که در برابر قانون شکنیهای دولت امریکا، مورد همدلی جهانی قرار دارد. به این ترتیب ایران نه تنها توانسته است با پایبندی کامل به برجام، نیات واقعی خود را در تعقیب برنامههای صلحآمیز هستهای اثبات کند بلکه از این طریق، صاحب سرمایه و وجاهت سیاسی بینظیری است که میتواند امریکای ترامپ را به سبب نقض صریح قطعنامه شورای امنیت و زیر پا گذاشتن تعهدات بینالمللیاش در احترام به مقررات جهانی سرزنش کند.
متأثر از این جایگاه شایسته ایران است که اکنون ایالات متحده از موفقیت در ایجاد اجماع علیه برنامههای هستهای مأیوس شده و از برگزاری نشست شورای امنیت ملل متحد با محوریت ایران که احتمال میداد با اعتراض سایر کشورهای عضو مواجه شود، انصراف داد. با وجود این، ما نباید تنها به منزوی کردن ایالات متحده در اخلاقیات بینالمللی بسنده کنیم. ایران باید ابتکارعملهایی را پیشگامی کند که با تهدیدات جدید برآمده از عدم صلاحیت ایالات متحده در نظم بخشیدن به هرج و مرج جهانی متناسب باشد.
گشایش فصل جدید در روابط ایران و جهان میتواند با در نظر گرفتن اینکه غائله داعش در سوریه به روزهای پایانی خود نزدیک میشود، به همکاریهای تازهای میان ایران و همه کشورهایی بینجامد که به استقرار آرامش و ثبات پایدار در شامات و فراسوی آن علاقهمندند. نشست سران کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، فرصت دیگری برای به نمایش گذاشتن انگیزههای سازنده ایران در سوریه و مقابله با همه تبلیغاتی است که سعی در نشان دادن ایران به منزله یک قدرت منطقه «گسترش طلب» دارند. این تلقی نادرست، سرچشمه نگرانی کشورهای عرب همسایه ایران و رمز موفقیت اسرائیل در شکل دادن به ائتلافهای ضد ایرانی است.
به همین دلیل باید در متقاعد کردن دیگران به اینکه ایران فارغ از دستهبندیهای گذشته میان کشورها، آماده همکاری به منظور متوقف کردن جنگ سوریه و ریشهکنی خشونت و تروریسم در بسترهای سیاسی و اجتماعی آن است، بکوشیم. همینطور ما باید اطمینان بدهیم که قصد حضور دائمی فراسرزمینی بی توجه به خواست ملتها را نداریم. افول ایالات متحده و یا مسئولیت گریزی و اتکاناپذیری آن، باید موجد استقلال عمل مناطق در دستیابی به نظم بینالمللی عادلانه، رضایتبخش و پایدار از منظر همه کشورهای یک منطقه باشد. آقای روحانی پیش از این با به میان کشیدن مفهوم «منطقه قویتر» بخوبی نشان داده که از نگاه جمهوری اسلامی ایران، جایگاه یک کشور نمیتواند درون منطقهای سوخته و مملو از کشورهای درماندهای که از اجابت مطالبات شهروندانش ناتوان است، ارتقا یابد. صدها هزار کشته و میلیونها آواره به دنبال جنگهای سوریه، یمن و عراق، همراه با نابودی گسترده زیرساختهای اقتصادی، بهداشتی و اجتماعی این کشورها، چالش بیسابقهای را پیش روی امنیت ایران و تکتک کشورهای منطقه قرار داده که بدون همیاری در جبران آن، میتواند در آینده نزدیک با به حرکت درآوردن موج تازهای از مهاجرت، جنگهای نیابتی، رقابت تسلیحاتی، تروریسم و سایر بزهکاریهای فرامرزی، بخش عظیمی از انرژی نظامی و دیپلماتیک کشورهای این منطقه را به خود اختصاص دهد. در کوران سیاست هویت که از جهان عرب تا اتحادیه اروپا گسترده شده و اکنون با گرایشات جنسیتی و نژادی دونالد ترامپ به ایالات متحده نیز راه یافته است، رئیس جمهوری ایران میتواند طنین پژواکی باشد که گوشهای شنوای زیادی در جهان دارد. ایده منطقه قویتر که توأم با همزیستی هویتی درون و میان کشورهای منطقه ماست، یک نظم سیاسی و راه حل اجتناب ناپذیری را پیشنهاد میدهد که تحقق آن میتواند امنیت و آرامش را در کشورهای منطقه ما تا سرحدات بی ثبات اروپا مستقر کند. پیگیری این ایده نوآورانه در عصر زوال قدرت و نفوذ امریکا همانقدر ارزشمند است که ایده گفتوگوی تمدنها در دورانی که گمان میرفت جهان در معرض برخوردهای تمدنی است. اکنون رئیس جمهوری فرصت دیگری برای به رخ کشیدن بی اعتباری اخلاقی امریکای ترامپ و ترسیم دورنمایی نزدیک از یک نظم منطقهای، بدون تسلط غیرمسئولانه امریکا در اختیار دارد.
محمد رسولی در وطن امروز نوشت:
تأمل در رمز و راز پایداری انقلاب اسلامی در 40 سال گذشته را میتوان از زوایای مختلفی پی گرفت. یکی از مهمترین این رازها را اما باید در وجود دشمنان این انقلاب از ابتدای پیروزی آن تاکنون دید. انقلاب اسلامی با تمام نواقصش، از روز نخست این شرافت را داشته است که همواره وحشیترین رژیمها، دولتها، گروهکها و چهرههای تاریخ معاصر جهان را روبهروی خود ببیند! و اگر کسی به واقع اهل حق باشد، همین یک واقعیت، برای اثبات حقانیت این انقلاب و 300 هزار شهید دفاعمقدس و 17 هزار شهید ترور آن، کافی خواهد بود. تاریخ را مرور کنید. کدام دشمن پیشانیسفید و شناختهشده جمهوری اسلامی در 40 سال گذشته، بویی از انسانیت برده است؟! اسرائیل یا آمریکا؟! مجاهدین[منافقین] خلق یا کومله؟! داعش یا عبدالمالک ریگی؟! صدام یا محمد بنسلمان؟! ما براستی باید از قرار گرفتن در جبهه مقابل این موجودات خبیث، به خود ببالیم. چنانکه زینب(س) با «ما رأیت الا جمیلا» بر ایستادگی برادرش در برابر خبیثترینهای آن عصر بالید.
ما به گواهی سرسختترین دشمنان خود، طی 40 سال گذشته بهرغم تمام دشمنیها، همواره رو به جلو گام برداشتهایم. عقل به ما میگوید اگر پدیدهای مبنای سستی داشته باشد، نمیتواند اینقدر در برابر توفانهای مختلف مقاومت کرده، همزمان به رشد و بالندگی خود ادامه دهد. ریشه این پایداری اما در کجاست؟ من میگویم ریشهها را باید در همین خون سرخ قربانیان حمله تروریستی دیروز شهر اهواز دید.
در میان شهدا و مجروحان، زن، کودک، خبرنگار، جانباز قطع نخاعی، سرباز، سپاهی و خلاصه! یک ملت با تمام تنوعش دیده میشوند. دشمنان جمهوری اسلامی هم با همین ملت دشمنند، نه هیچ چیز دیگر. دشمنان ملت ایران بهرغم اینکه همواره در بوق حقوقبشر، دموکراسی و آزادی دمیدهاند، همیشه در میدان عمل نشان دادهاند کارشان را جز با خونریزی، ترور، جنگ و کشتار پیش نمیبرند، چرا که سواری گرفتن از یک ملت رشید، هرگز با قدرت منطق، عملیاتی نخواهد شد!
منطق دشمنان ما از ریز و درشتشان، چیزی جز سواری گرفتن نیست. دشمنان حقیرترمان، خود به صورت سلسله مراتبی به بزرگترها سواری میدهند و در نهایت هم، همگی خر کدخدا هستند تا دستهجمعی به جناب ایشان سواری بدهند. ملت ایران از سال 57، احشام کدخدا و خاندانی که به او سواری میدادند را از این خاک بیرون انداخت. تمام دشمنیها هم از همین جا شروع شد. تاریخ به ما میگوید تمام این دشمنیها تا هماکنون رویکرد و نتیجهای جز دامن زدن به خشونتطلبی، ترور و کشتار انسانها نداشته است. دشمنان ما روزی فرودگاه نظامی حومه پاریسشان را برای فرار مسعود رجوی روسیاه رزرو کردند تا با جای دادن منافقین در دل اروپا، برای همیشه، یک ماشین کشتار در اختیار داشته باشند و روزی دیگر افسران اطلاعاتیشان را برای سازماندهی و هدایت داعش به سوریه فرستادند. روزی از عبدالمالک ریگی در بیبیسی و صدای آمریکا حمایت رسانهای میکنند و روزی دیگر در من و تو به رسم ادب، برای کدخدا دم تکان میدهند.
و بدا به حال کسی که نداند بودجه من و تو، از همان منبعی تامین میشود که ترامپ برای دوشیدن آن لهله میزند، بودجه الپهلوی که اخیرا براندازان در بیبیسی او را نخ تسبیح جبهه برانداز مینامند و قرار است یک براندازی مردمی داشته باشد (این را البته با خنده بخوانید) از کاخ سعودیها به او میرسد! چنانکه بودجه استخدام دلقکهایی چون مسیح علینژاد را هم او به صورت اینترنتی میفرستد! بودجه بیبیسی هم علاوه بر جیب مالیاتدهندگان انگلیسی، از جیبهای گشاد حامیان تروریستهایی که بیبیسی مدام آنها را «پیکارجویان میانهرو» میخواند، جور میشود. سلاحهای مورد نیاز برای قیمهقیمه کردن یمنیها هم از دل قاره سبز به دست باکفایت سعودیها میرسد. اروپاییها اما میدانید که، متمدنند خب! لذا مشکلی نیست اگر آنقدر وقیح باشند.
مسیح علینژاد هم کاری جز همین نمیکند. او با دریافت پولهای کثیف، سعی در دامن زدن به خشونت در سطح جامعه ایران دارد. دولتهای تروریست غربی هم تروریسم و خشونت جمعی و دولتی را به سوی منطقه ما صادر میکنند. باز از یاد نبریم که جریان رسانهای غربگرایی که کاری جز سنگاندازی در برابر راه روشن انقلاب ندارد، سال 88 انتخابات را با میدان جنگ اشتباه گرفته بود و طی 7 سال گذشته نیز مدام از تکفیریهای فعال در سوریه حمایت کرده است.
ربع پهلوی حقیر از سعودیها پول میگیرد و حرفی جز دامن زدن به خشونت در کشور ندارد. خود سعودیها هم که مجسمه خباثت و خشونتند. مجله مهرنامه به عنوان مهمترین رسانه اصلاحطلبان اما مردادماه 91 در اوج جنگ سوریه، طی پروندهای مفصل به عربستان و سیستم حکومتی آن پرداخته، با مقالاتی چون «تصویر نادرست ایرانیان از بدوی بودن عربستان»، «میراث پیامبر در عربستان»، «همراهی مردم با دولت سعودی درباره حقوقبشر»، «دموکراسی قبائلی» و...، سعی میکند از وجود دموکراسی بومی خاصی(!) در عربستان خبر داده و برای آینده سعودیها آرزوی موفقیت کند! خلاصه! اگر کسی میخواهد رمز ماندگاری انقلاب اسلامی را بداند، کافی است به منطق دشمنان پیدا و پنهان آن نگاهی بیندازد؛ همین!
محمود فرشیدی در رسالت نوشت:
تقارن ایام بازگشایی مدارس با ماه محرم که شکوهمندترین جلوههای وفا، صبر، ایثار، عفاف، عرفان، ولایتمداری و دیگر کرامتهای انسانی را به نمایش گذاشته، این موقعیت را مهیا کرده است که مدارس و مربیان و معلمان با استعانت از مکتب عاشورا، امانتهای الهی و گرانبهاترین سرمایههای جامعه را تربیت کنند و فضیلتها را در وجودشان شکوفا سازند.
در عین حال همزمانی آغاز سال تحصیلی با هفته دفاع مقدس نیز موقعیت مضاعفی را فراهم ساخته است که ثابت میکند انسانها در هر زمان و مکانی میتوانند با الهام از حماسه حسینی، در برابر ظلم ایستادگی نمایند و همانند شهدا و جانبازان و ایثارگران ایران، از عزت و استقلال و ارزشهای والای انسانی خود دفاع نمایند.
البته همچنان که در صدر اسلام، جاهلیتی دیگر به تدریج در ارکان و «خواص» حکومت رخنه و اسلام را تحریف کرد و کار را بدانجا کشاند که یزید بر کرسی خلافت مسلمین تکیه بزند و فرزند پیامبر (ص) را به عنوان شورشگر به شهادت برساند، امروز هم جاهلیت با چهرهای جدید، نفوذ در نظام اسلامی را هدف خود قرار داده است و رد پای آن را در چپاولگری ثروتهای عمومی و ولایت ستیزی و دشمندوستی و اباحهگری برخی «خواص» میتوان شناسایی کرد و همین نمادهای دروغین از اسلام است که کار معرفی اسلام حسینی به نسل جوان و نوجوان و تفکیک آن از اسلام یزیدی و معاویهای و آمریکایی را دشوار میسازد، و به دلیل سیطره و حضور پررنگ سیاستپیشگان ثروتاندوزی که اسلام را دستاویز چپاولگریهای خود و خویشاوندان قرار دادهاند، روشنگری درباره ماهیت اسلام راستین به آسانی ممکن نیست و ظرافتها و خطرات ویژه خود را دارد.
هرچند روشن است که معلم با توجه به رسالتی که دارد، نمیتواند شاهد آن باشد که به دلیل این شرایط و دشواریها، جوانان و نوجوانان به اسلام تحریف شده و سرمایهداری گرایش پیدا کنند یا خدایناکرده از اسلام گریزان شوند. در چنین موقعیتی است که بصیرتافزایی با الهام از مکتب عاشورا، نیاز و ضرورتی مضاعف مییابد و میبایست با تحلیل تاریخی، ریشههای پیدایش تحریفات در اسلام را بازگو نمود، همان تحریفاتی که در نهایت منجر به خلافت یزید و شهادت مظلومانه حضرت سیدالشهدا (ع)و اسارت اهل بیت (ع) گشت.
در ارتباط با گسترش فرهنگ عاشورا در مدارس نکته دیگری هم قابل توجه است که چون الگوی الهامبخش نهضت اسلامی، قیام حضرت سیدالشهدا (ع) بود، پس از پیروزی انقلاب، طبعاً فرهنگ عاشورا در جامعه به سرعت گسترش یافت، اما متاسفانه فضای بسته آموزش و پرورش، به دلایل قابل تأمل نتوانست همپای مردم از این شرایط بهرهبرداری نماید و بسترهای بهرهگیری از این فرهنگ را آنچنان که انتظار میرود، مهیا سازد، آنچنان که مدارس از جلوههای شور و شعور حسینی سرشار گردد و حتی متأسفانه باید اعتراف کرد که به دلیل گرایشهای غربی برخی دستاندرکاران، فرصتهای فراوانی برای ترویج فرهنگ بیگانه فراهم آمد که برنامه 2030 یکی از نمونههای آن است.
اینک که پس از چهار دهه سند تحول بنیادین به تصویب رسیده است و هدف آن تربیت انسان خلیفه الله و دستیابی به حیات طیبه میباشد، با توجه به ظرفیت گسترده مدارس و میلیونها دانشآموزی که تشنه آشنایی با فرهنگ حسینی هستند، ضروری است حوزههای علمیه به یاری آموزش و پرورش و مدارس بشتابند و با تربیت روحانیون جوانی که برای برقراری ارتباط با دانشآموزان دوره دیدهاند، فرهنگ عاشورایی را در مدارس ترویج نمایند.
در زمینه گسترش فرهنگ عاشورا در مدارس، تجربیات معدود ولی موفق برخی مدارس، حکایت از آن دارد که دانشآموزان با چه شور و اشتیاقی از مشارکت و نقشآفرینی در مدرسه حسینی استقبال میکنند و همین تجربیات ثابت کرده است که میانبرترین راه برای مصونیت بخشی نسل آینده در برابر هجوم فرهنگی گسترده دشمن، پیوند آنان با حضرت سیدالشهدا (ع) است و روییدن نهال عشق به آن حضرت تا چه اندازه میتواند هویت و شخصیت دانشآموزان را تقویت نماید و مانع گرفتار شدنشان در دامهای خطرناک فساد و ابتذال رسانهای دشمن گردد.
علیرضا علویتبار در اعتماد نوشت:
با جمعبندی ترورهایی از این دست که در ایران اتفاق میافتد میتوان به چند نتیجه مهم رسید. ترورهای کردستان هم چنین ویژگیهایی داشته است. اول اینکه ترور معمولا در جاهایی اتفاق میافتد که از نظر توسعه وضعیت مطلوبی ندارند. در اینجا توسعه همهجانبه مدنظر است. دومین ویژگی این است که طی این سالها برای ایجاد بیگانگی مردم این مناطق نسبت به حکومت تلاش بسیاری شده است. ویژگی سوم گفتمانهای قومیتگرا است. قومگرایی در همه اشکال آن مخالف مردمسالاری و بسترساز خشونت است.
اگر واقعا گسترش پیدا کند، میتواند به سیاست و دموکراسی لطمه بزند. در عین حال این جریانات تدارک و حمایت خارجی نیز دارند. همه اخبار حکایت از این میکند که اسراییل، عربستان و امریکا تدارک و حمایت از جریانهای خشونت طلب، تروریست و برانداز در ایران دارند. در مورد حادثه تروریستی اهواز، عنوانی که این گروه انتخاب کرده ما را به یاد ادبیات بعثیهای عراق میاندازد. آنها همین اصطلاحات و شکل نوشتن اهواز به صورت «احواز» را به کار میبردند.
زمانی که به ایران حمله میکردند، طارق عزیز کتابی در سال 1981 منتشر کرد که میگوید یکی از دلایل حمله به ایران دفاع از عربهای منطقه «الاحواز» بوده است. به همین دلیل این ادبیات با اصطلاحات بعثیها نیز یکی است. نیروهای خارجی برای اقدامات تروریستی تلاش میکنند از شکافهای قومیتی استفاده کنند. اتفاقی که در ایران افتاد، خطر اساسی برای امنیت ملی ایران محسوب نمیشود و ضربه اساسی به آن نمیزند. اما آزمونی برای مخالفت با تروریسم در جهان است. اگر کشورها معیارهای دوگانه نداشته باشند، باید این جریان را محکوم کنند. اگر کشور یا گروهی ایرانی این اقدام را محکوم نکند، معلوم میشود که در مبارزه با تروریسم صادق نیست. کسی که ترور را محکوم نکند، نمیتواند اعدام را محکوم کند. در هیچجای دنیا با تروریسم برخورد مسالمتجویانه نمیشود. کسی که واقعا مخالف خشونت است باید همه اینها را با هم محکوم کند و در برابر آن موضع بگیرد. راه ریشهکن کردن تروریسم از طرفی اقتدار ملی و قدرت دفاعی کشور است اما مهمتر از آن از بین بردن زمینههای آن است. یعنی توسعه و تقویت مدیریت در مناطق مختلف بسیار اهمیت دارد. تقویت مشارکت مردم مناطق مختلف، گسترش بیشتر برابری و از بین بردن احساس تبعیض، تقویت تفاهم و گفتوگوی ملی برای مشکلات باید دنبال شود. حکومت باید از موضع اقتدار برخورد کند. به هر حال اساسا اصطلاح اقلیت وقتی به کار میرود، مساله عددی مطرح نیست. مساله احساس تبعیض است. ما از هر کاری که در بخشهای مختلف ایران، احساس تبعیض را زیاد کند، باید خودداری کنیم. وظیفه روشنفکران نیز مقابله با گفتمانهای قومگرا است. تقویت تفاهم ملی باید جزو اصلیترین برنامههای روشنفکران باشد.
ارسال نظرات