مقامهای چینی در مصاحبه ها و تماسهای خود، اغلب عبارتی را از «شی جین پینگ»رهبر کشورشان نقل میکنند که به «دگرگونیهای بیسابقه در یک قرن گذشته» اشاره دارد. به نظر نمیرسد این یک عبارت تبلیغاتی باشد، بلکه حکایت از تغییرات گسترده در نظم جهانی می کند. این چرخش که از سال های ۲۰۱۰ به بعد به جریان افتاده، در حال حاضر در خاورمیانه یا همان غرب آسیا ، شکل آشکارتری به خود گرفته است. یعنی منطقهای که آمریکا در قرن۲۱ منابع زیادی را به آن اختصاص داد. در ماه مارس، چین میانجی آشتی ایران و عربستانسعودی شد؛ نقشی که دیرزمانی بود ایالاتمتحده برخلاف آشتی ، بر تنور تنش بین این دو کشور نقش ایفا میکرد. واشنگتن در حال حاضر هیچ روابط دیپلماتیکی با تهران ندارد و روابطش با ریاض نیز با مشکلات جدی مواجه شده است.این نقش مخرب را حتی دیپلمات های کهنه کار آمریکایی به آن اعتراف می کنند.
«چارلز فریمن» دیپلمات کهنهکار آمریکایی میگوید: «ما تهدید میکنیم، مزاحمت ایجاد میکنیم، تحریم میکنیم، نیروهای دریاییمان را اعزام میکنیم، بمباران میکنیم، اما هرگز از هنر ترغیب و تفاهم استفاده نمیکنیم.»
فریمن، مترجم اصلی ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا در سفر سال ۱۹۷۲ به پکن بود. آن سفر به شناسایی حاکمیت چین بر تایوان و گشایش سفارت آمریکا در پکن انجامید؛ جایی که فریمن به عنوان معاون رئیس نمایندگی آمریکا خدمت میکرد.
اما او اکنون میگوید: «دوران درخشش دیپلماتیک واشنگتن به پایان رسیده است وآنچه رخ داده، کاهش قابل توجه توانایی آمریکا در تحمیل بر دیگران است. به نظر میرسد ما هنوز هم خود را همان نیروی مسلط بدون چالشی میبینیم که در پایان جنگ سرد تصورش را داشتیم.»
فریمن که زمانی هم به عنوان سفیر آمریکا در عربستانسعودی خدمت کرده است، میگوید: «دنیا در حال دگرگونی است، چشماندازها در حال جابهجایی هستند. ما تلاش میکنیم تمام تکههای پازل را در جای خودش قرار دهیم، هدف پایه سیاست خارجی ما حفظ سلطه و برتری ماست که ناممکن است. هیچ چیز همیشه پایدار و ابدی نیست. هیچ قدرت بزرگی همیشه برتری ندارد. این موضوع نه تنها به این معنی است که قرن آمریکایی که حدود ۵۰ سال طول کشید، تمام شده، بلکه ۵۰۰سال برتری جهانی یورو- آتلانتیک هم به پایان رسیده است.»
حضور ایران و عربستان در «بریکس»
در سال ۲۰۱۸، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستانسعودی، در نشست سران ۲۰ Gبا شی جینپینگ، رئیسجمهور چین بر خلاف انتظار آمریکا دیدار کرد. روابط بین بزرگترین صادرکننده نفت جهان و بزرگترین واردکننده آن یعنی چین، در سالهای اخیر رشد پایداری داشته است، حال آنکه پیوندهای دیرپای واشنگتن با عربستانسعودی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، دچار آشفتگی شده است.
هر چند چین با چند همسایه کلیدی خود اختلافات سرزمینی دارد، اما به عنوان بالاترین شریک تجاری حداقل ۱۳۰کشور جهان شناخته میشود. این کشور از گذر طرحهایی مانند «کمربند و جاده» شبکهای از پروژههای زیرساختی را با حدود ۱۵۰کشور جهان راهاندازی کرده و نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک خود را در بخش جنوبی جهان از جمله آفریقا و آمریکایلاتین ارتقا داده است.
برای چین، جذب خاورمیانه به ویژه از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چراکه چین بزرگترین واردکننده نفت جهان است. ایران و عربستانسعودی هر دو در تلاش برای ورود به بلوکهای تجاری و امنیتی موسوم به بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای هستند. عضویت آنها به چین این قابلیت را میدهد که در برابر یک کمپین تحریمی احتمالی آمریکا مقاومت کنند، مانند کمپینی که علیه روسیه به خاطر جنگ با اوکراین شکل گرفت.
آمریکا دیگر برای کشورها جذابیتی ندارد
در همین حال، چند کشور مسلمان خاورمیانه در محکوم کردن رفتار چین نسبت به اقلیت مسلمان اویغور، با ایالاتمتحده همراهی کردند. از طرف دیگر در شرایطی که آمریکا برای تقویت دست خود در هماوردی با چین، تصمیم به پایان جنگ بیپایان خود میگیرد، طبعاً خاورمیانهای که در اختلاف و آشفتگی به سر میبرد، در پی دریافت کمک برمیآید. فان میگوید: «واقعیت این است که ایالاتمتحده به نیازهای فوری کشورهای خاورمیانه برای توسعه، توجهی نکرد یا به این نیاز، توجه کافی نداشت. واشنگتن باید درک کند که اینگونه چالشها نه تنها از ناحیه چین، بلکه از بسیاری از دیگر کشورها هم نشئت میگیرد. کشورهای بیشتر و بیشتری از جمله چین، خواهان حاکمیت بر سرنوشت خود و شکلگیری یک جهان چندقطبی هستند.» در مورد عربستانسعودی، این رویکرد به معنای تبدیل اهرم انرژی به سرمایه ژئوپلتیکی است. واکنش واشنگتن در برابر این رویکرد، با تحفظ همراه بوده است.
عربستانسعودی همچنین شاهد تحول در داخل نیز می باشد. ریاض در گذشته با پایبندی به سنتها و اسلام بنیادگرا شناخته میشد، اما محمدبن سلمان به عنوان پادشاه آینده، میراث خود را با مدرنسازی و جستوجوی یک هویت ملی فرامذهبی رقم میزند. ایالاتمتحده ابتدا از این دست تحولات داخلی در عربستان حمایت میکرد، اما به طور روزافزونی به این روند بدبین شده است. سیاستهای آمرانه و یکجانبه آمریکا با هیچ کشوری که برای خود و حاکمیتش احترام قائل است، پیش نخواهد رفت. کشوری که به منافع خود پایبند است، به هیچ روی به نظرات دیگران یا نظراتی که بر آن تحمیل شود، اهمیتی نمیدهد.
شاید کلیدی ترین جمله را جک متلاک آخرین سفیر آمریکا در اتحاد شوروی گفته باشد که گفته ؛ «الگو و نمونهای که امروز به دنیا ارائه میدهیم، دیگر آن جذابیت سال۱۹۹۱ را ندارد.» متلاک که خدمت در وزارت خارجه آمریکا را از سال ۱۹۵۶ آغاز کرده بود و یکی از قدیمی ترین سفرای آمریکا بوده به نیوزویک میگوید که موفقیتهای چین در جاسازی خود در چارگوشه جهان «باید الهامبخش یک بازسنجی عمیق برای تغییر مسیر کنونی (واشنگتن) باشد.»
آیا آمریکا دچار سرنوشت شوروی سابق می شود؟
امروزه ارتباط آمریکا با حریفان اصلی به پایینترین سطح رسیده است و چین فهرستی فزاینده از اهداف ژئوپلتیک را در جهان بویژه در غرب آسیا دنبال میکند، روسیه درگیر جنگی در اوکراین است که چشماندازی برای پایان آن وجود ندارد، ایران روابطش با حریفان را بازسازی میکند و کرهشمالی به توسعه سلاحهای هستهایاش سرعت میبخشد. تحریمها که مهمترین نقطه اتکای دیپلماتیک آمریکاست تا به اینجا تأثیر چندانی برای تغییر رویکرد ها نداشته است.
رویکرد آمریکا، شباهت بسیاری به اتحاد جماهیر شوروی دارد، آمریکایی ها هنوز بر این باور کهنه هستندکه آمریکا از دانش و توانایی تغییر جهان برخوردار است و تنها کافی است سلطه نظامی و اقتصادیاش را برای تغییر جوامع به کار گیرند. این خط فکری، مبلّغ نگرشی است که میگوید ما جنگ سرد را بردیم . این در حالی است که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سقوط نظام کمونیستی نشان داد که سرمایهداری و دموکراسی سرنوشت محتوم نوع بشر است و سلاحهای هستهای، نمی تواند آمریکا را رویینتن و شکستناپذیر کند. اینها تصور غلطی است که مقامات کاخ سفید از مدیریت جهان در قرن ۲۱ دارند. غافل از اینکه اکنون قرن آمریکایی تمام شده است . شاید در این قرن شاهد یک قرن جدید با مدیریت چینی ها در جهان باشیم و اگر چینی ها هم پا جای پای آمریکا بگذارند باید در نیمه های همین قرن که هنوز به اوج نرسیده اند ،شاهد زوال خود باشند.
ارسال نظرات