*خانم روحانی لطفا از معیارهای ازدواج شهید مطهری برایمان بگویید.
ایشان به اینکه همسر از خانواده ای اصیل باشد بسیار اهمیت می دادند و خیلی هم مشکل پسند بودند حتی سه برادر کوچکتر از خودشان، زودتر از ایشان ازدواج کردند و خودشان در سن سی سالگی ازدواج کردند. انتخاب من به توصیه مادرشان بود، هنگام ازدواج، من فقط سیزده سال داشتم و کلاس هفتم بودم، ایشان با اختلاف سن زیاد مخالف بودند، اما پدر من که از روحانیون مشهد بودند به دلیل شناختی که از مطهری داشتند، به این ازدواج بسیار تمایل داشتند و مادر ایشان هم به این امر اصرار داشتند. تحصیلات همسر نیز برای ایشان از اهمیت خاصی برخوردار بود و خودشان هم عاشق درس و علم بودند.
*با توجه به اینکه اختلاف سن تان زیاد بوده آیا مشکلی نداشتید؟
ابدا، می دانید مطهری نظیر نداشت، او یک بشر عادی نبود، برای مادرش بهترین پسر، برای من بهترین همسر و برای بچه هایش بهترین پدر بود. در زندگی مشترک با وجود حقوق طلبگی سعی می کرد، تا حد توان زندگی خوبی برای ما فراهم کند، او اصلاً اهل مریدبازی و ریاکاری نزد مردم نبود و تنها رضای خدا را مدنظر داشت.
*از حالات شخصی ایشان برایمان بگویید.
ایشان همیشه و به طور دائم با وضو بودند و با وضو هم به شهادت رسیدند. خدا رحمت کند مادرشان بارها گفته بود که ایشان از یازده سالگی همیشه با وضو بوده است. مطهری خود همیشه به یاد خدا بود و به ما هم می گفت: «همیشه و در همه حال چه روز روشن و چه شب تاریک، چه در خلوت و چه در جمع، به یاد خدا باشید و بدانید که کسی همیشه ناظر بر اعمال شماست و آن خدای تبارک و تعالی است.»
دیگر اینکه به ما توصیه می کردند روزی یک حزب قرآن بخوانیم و آن را به روح حضرت محمد(ص) هدیه کنیم و به این ترتیب هر چهار ماه یک دور قرآن را ختم کنیم و این را باعث برکت عمر و رستگاری آخرت می دانستند. چیزی که بسیار بر آن تأکید داشتند این بود که هر بیست و چهار ساعت یکبار، محاسبه ای از نفس مان داشته باشیم، چون عمر که می گذرد محال است دیگر برگردد و تکرار شود، پس باید ببینم در این ساعت ها چه کرده ایم؛ اگر کارها همگی خیر و الهی بود که چه بهتر، اما اگر خطایی در این بیست و چهار ساعت گذشته ما رخ داده مثلاً غیبت کرده ایم یا باعث آزار فردی شده ایم، انشاءاللّه فردا و در بیست چهار ساعت بعدی ما، چنین لغزشی نباشد، چرا که خود را محاسبه و ادب کرده ایم. به این ترتیب بر نفس مان حاکم می شویم و آن را مهار می کنیم لذا دیگر نفس نمی تواند سرکشی کند و پس از مدتی ممارست براین کار، کم کم به خودسازی می رسیم.
مطهری یک انسان بیدار بود، او بیست سال جلوتر از زمان را می دید، گاهی می خندید و می گفت: «بله آنچه که شما در آینه نمی بینید من در خشت خام می بینم، آینده این طور می شود ...» آیت اللّه مطهری عجیب بود.روح بلند شهید مطهری همواره با ما بوده و هست، الان پس از گذشت سی سال از شهادت شان دهها بار به خوابمان آمده اند، در شرایط مختلف زندگی، وقتی مهمی پیش می آید، به خوابمان می آیند و راهنمایی مان می کنند. من سه پسر و چهار دختر دارم، برای ازدواج تک تک آنها به خوابم می آمدند و نظرشان را می گفتند. نوه ها که به دنیا می آیند، خودشان اسم شان را در خواب می گذارند، پس از شهادت ایشان خدا به ما شش نوه دختر از دخترها و پسرها عطا کرده، که برای همه آنها، مطهری به خوابمان آمدند و گفتند نام آنها را «فاطمه» بگذارید، لذا برای مشخص شدن فاطمه ها، آنها را با نام مادرانشان می خوانیم.
ارسال نظرات