«وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
وقتی سعید به مصطفی میگوید: نه!
دوئتنوازی حجاریان و تاجزاده برای "انزوای عقل"
سعید حجاریان، اخیراً در بخشی از یک نامه سرگشاده که با محتوای دستگیری مصطفی تاجزاده، خطاب به دبیر شورایعالی امنیت ملی نگاشته، آورده است:
"حتماً با اصطلاح «ناتوی فرهنگی» نیز آشنایی دارید و قطعاً واقف هستید «ناتو» یک پیمان نظامی میان امریکا و شماری دیگر از کشورهاست که در برابر بلوک شرق برقرار شد. لفظ «ناتو» متأسفانه از مقطعی به حوزه فرهنگ راه یافت و اصطلاح نادرست «ناتوی فرهنگی» به قصد قطبیسازی این فضا وضع شد. در حالیکه نه خبری از «ناتوی فرهنگی» بود و نه «ورشوی فرهنگی»!"[1]
*ناراحتی حجاریان از دستگیری رفیق گرمابه و گلستانش کاملا قابل درک است.
بماند که حجاریان خود بهتر از همه میداند که تاجزاده تا آنجا تند بود که حتی سعید هم با برخی تئوریهای مصطفی همراهی نمیکرد. (مثل ماجرای مخالفت با تز تاجزاده مبنی بر اصلاحات ساختاری!)
مفهوم عقلانی و فلسفی "ناتوی فرهنگی" را رهبر معظم انقلاب اسلامی در دهه 80 و در تشریح تهاجمات و شبیخون فرهنگی غرب مورد اشاره قرار دادهاند.
یک معنای کاملا فلسفی در اشاره به صفآرایی رسانهای و فرهنگی جهان سلطه علیه ملتهای آزاد و در صدر آنها علیه ایران و انقلاب اسلامی که مثل یک اژدهای هفت سر، ابزارآلات مختلف رسانهای و غیر رسانهای را برای تأثیرگذاری در باورهای هویتی مردم به کار میگیرد.
روشن نیست کدام بخش از این توصیف عقلانی و اصولی که هرچه میگذرد بر اتقان آن نیز بیشتر افزوده میشود؛ مورد طعن و کینه آقای حجاریان واقع شده و اساسا حجاریان در کدام بخش این مفهوم منطقی و عبارت پیشانی آن توانسته به کشف یک نقض نائل آید؟
هرچه هست چیزی خارج از گپ و گفتهای طنزآمیز توییتری نیست! همان طنزهایی که میگویند دوئت تاجزاده و حجاریان مایلند هرچه میبینند و میشنوند را با الصاق یک نقص مواجه کنند و سپس به مقصرتراشی از رهبری مظلوم نظام بپردازند.
گفتنیست، مقام معظم رهبری طی یک سخنرانی در سال 85 پیرامون مفهوم ناتوی فرهنگی فرمودند:
"سررشتهی همین تحولات منفی در سطح بین المللی، در دست کسانی باشد که آنها به وسیله ی این تحولات می خواهند اهداف خودشان را - که یا زر است یا زور - تأمین کنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملتها اصلاً ارزش ندارد؛ که متأسفانه این در صد سال، صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات کشورهای آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی افتاده است و طراح اینها صهیونیست و سرمایه داران بین المللی بوده اند. برای اینها آنچه مهم بوده، کسب قدرت سیاسی است که بتوانند در کشورها و دولتهای اروپایی و غیره نفوذ کنند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند و پول کسب کنند و این کمپانیها، سرمایه های عظیم، کارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضاء می کرده است که اخلاق جنسی ملتها را خراب کنند، راحت می کردند؛ مصرف گرایی را در بین آنها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام می دادند؛ بی اعتنایی به هویتهای ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج کنند، این کار را می کردند. اینها، اهداف کلان آنها بوده است که تصویر می کردند. آن وقت همیشه لشگری هم از امکانات فرهنگی و رسانه ای و روزنامه های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت اینها بوده است، که اینها امروز یواش یواش دارد پخش می شود و من پریروز در روزنامه - البته سه، چهار ماه قبل از این، من مقاله اش را دیده بودم - گزارشی از تشکیلِ «ناتوی فرهنگی» را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که امریکاییها در اروپا به عنوان مقابله ی با شوروی سابق یک مجموعه ی مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاور میانه و آسیا و غیره از آن استفاده می کردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه ی زنجیره ی به هم پیوسته ی رسانه های گوناگون - که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیونها و رادیوها - در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است."[2]
*دوئت اصطلاحی موسیقایی به معنی همنوازی دو نوازنده است.
***
از 9 دی تا جشن 10 کیلومتری؛ باطلالسحر مردم علیه دشمن
سلاح تازهای که مردم در مشت رهبری گذاشتند
جشن 10 کیلومتری تهرانیها در روز عید غدیر با حضور و استقبال چندین میلیونی مواجه شد.
رخدادی که تقریبا هیچکس فکرش را هم نمیکرد که چنین جمعیت بینظیری از همه قشرها به خیابان بیایند و عید ولایت را جشن بگیرند.
طبق گزارش رسمی پلیس کشور بیش از 3 میلیون نفر در این جشن مردمی شرکت کردهاند.[3]
رخدادهای این جشن اعم از حضور چشمگیر مردم، نقش تشکلهای مردمی، حضور قشرهای مختلف و مهمتر از همه "حال خوب" غیر قابل انکاری که در نزد حضّار دیده میشد؛ تحلیلهای فراوانی را برانگیخته است.
*اگرچه عدهای در تلاش هستند با بهانه کردن مقولاتی مثل وقوع ترافیک؛ به زعم خود از عظمت این اتفاق بکاهند اما حقیقت این است که جامعه ایرانی نشان داد بسی فهیمتر و بصیرتر از چند اکانت توییتری و اینستاگرامی عمل میکند و فراتر از سیاهنماییها طعم زندگی را میچشد.
در کنار این مسئله همچنین باید دانست که اگرچه جشن 10 کیلومتری تهران از این حیث که یک تجمع عمومی فراگیر پس از کاهش موج بیماری کرونا بود، توانست جمعیت زیادی را به خود جلب کند اما اهمیت مسئله اینجاست که شاهد یک جشن میلیونی با مضمون ولایت و رهبری جامعه اسلامی بودیم که این خود غنیبخش اتفاق رخنمون شده است.
چنین تجمعی با مضمون دینی در خیابانهای امالقرای جهان اسلام تنها در یکی از نتایج خود باطلالسحری خواهد بود برای تمام آنها که جامعه ایرانی را خشن، ناامید، ناشاد و بریده از انقلاب اسلامی معرفی میکنند.
باطلالسحری که همچون "یوما... 9 دی" البته نه توسط رجال سیاسی و پژوهشگران و محافل تحلیلی که در دست مردمان سادهی کوچه و خیابان به ایران اسلامی و آرمانهای نظام تقدیم شد.
چهره بینالمللی این جشن بزرگ را نیز به فضل الهی در گردهمایی پیادهروی اربعین به تماشا خواهیم نشست...
***
آنچه مردم باید درباره نقش رهبری در تصمیمات دولتها بدانند
ناجوانمردی محسن هاشمی درباره "ولایت فقیه"
محسن هاشمیرفسنجانی، فرزند ارشد مرحوم هاشمی طی یادداشتی در شماره سهشنبه گذشته روزنامه اعتماد در واکنش به مفهوم مورد اقتراح "بانیان وضع موجود" نوشته است:
"استفادهکنندگان این اصطلاح تخریبی، متوجه نیستند که در نظام ولایت فقیه اکثر راهبردهای کلان و کلیدی در امور مختلف از جمله روابط خارجی، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد، امنیت و... در دست دولت نیست. عبور کنیم و به سبک دیگری به مساله نگاه کنیم. نمیتوان وضع موجود را که حاصل 44 سال جمهوری اسلامی و نظام حکومت دینی است از ولایت فقیه جدا دانست و طبیعتا در ساختاری که در راس آن ولی فقیه قرار دارد، بیشترین تاثیرگذاری را در راهبردهای حاکمیت و عملکرد مسوولان مربوط به مقام رهبری است."[4]
*ما برادرانه به آقای هاشمی عرض میکنیم که سفیدسازی یا حمایت سیاسی یا تلاش برای بلاگردانی از رفقا هرگز ارزش ناجوانمردی را ندارد.
خاصّه ناجوانمردی از طرف کسی یا کسانی که قاتق نانشان را در ساحت نظام اسلامی خوردهاند و اصول و فروع و ساختارهای آنرا بهتر از هر کس دیگری میشناسند.
"مقصرتراشی از رهبری نظام" یک پروژه دیرینه است که هر بار و به هر بهانهای از سوی "قبیله ناکارآمدان" مورد احتجاج قرار میگیرد و البته به یمن بصیرت مردم هم راه به جایی نمیبرد!
آقای هاشمی باید به مردم میگفت که بیش از 90 درصد بودجه و اجرائیات کشور صراحتا در اختیار رئیس جمهور و در ید قدرت اوست.
او باید به مردم میگفت که مسئولیت ولی فقیه به جز در 2 حوزه امنیت و دین؛ در سایر حوزهها غیر مستقیم است و رهبری صرفا مکلف به "مهندسی سازه نظام" است نه دست بردن در انتخاب مردم!
هاشمی باید به مردم میگفت که اگر قرار است تصمیمها با رهبری باشد پس چه حاجت به انتخابات؟
و اگر رهبری همه کاره کشور است پس اینهمه تفاوت در مانیفست و اجرائیات و کارنامه در دولتهای هاشمی و احمدینژاد و خاتمی و روحانی و رئیسی از چه نشأت میگیرد؟
و این یک ناجوانمردی آشکار است که هاشمی از این حقایق با مردم محاکات نکرده است.
و اما سخنی با مردم...
همه باید بدانند که پروژه نرمالیزاسیون در دولتین هاشمی رفسنجانی خواسته شخص هاشمی بود نه خواسته رهبری. کما اینکه اسناد مخالفت رهبری با اشرافی گری، با ریاضت اقتصادی و... موجود است.
پروژههای دولت اصلاحات اعم از جامعه مدنی، مردمسالاری و آزادی صراحتا با تأکیدات رهبری بر مدینةالنبی، هشدار برای شبیخون فرهنگی و مردمسالاری اسلامی مغایر بود.
آنچه احمدینژاد تحت عنوان اعتقاد به امام زمان و کار جهادی و مذاکره با آمریکا میخواست دقیقا بر خلاف چیزی بود که رهبری نظام برای مردم و ساحت عقلانیت تعریف کردند.
و برجام خواسته و اصرار شخص روحانی و اذناب او بود نه خواسته رهبری نظام. همانطور که اقدام نابجای مذاکره مستقیم با آمریکا و رها کردن امر مهم نظارت بر بازار و خفیف کردن قدرت نظامی کشور از سوی ظریف؛ هیچیک با تأکیدات و راهبردهای رهبر معظم انقلاب همسو و همخوان نبودند.
معالوصف تجربه 30 ساله از این خاصّهخوانی نشان میدهد که تقریبا همه این رؤسای جمهور با عنایت به رأی مردم و بسط ید وسیعی که داشتهاند؛ امورات خود را دقیقا طبق خواستهها و اصرارهای خود به پیش بردهاند و رهبر معظم انقلاب نیز جز معدود مواردی که پای حفظ کیان و سازه نظام در میان بوده؛ اغلب ورود مستقیمی به این خواستهها نداشتهاند، برخی را با سخنرانی و موعظه در نزد مردم روشنسازی کردهاند و بخشی را نیز به دلیل ماهیت مسئولیتهای رهبری و مسئولیتهای رئیسجمهور به اختیار عمل دولت گذاشتهاند.
اینکه محسن هاشمی علیرغم اینکه در تجربه زیسته 30 سال اخیر یک حضور اجرایی داشته و از نزدیک شاهد حقایق پیش گفته بوده اما امروز مثل یک فرد بیاطلاع و عوام درباره حقایق سیاسی ایران نظر میدهد جای تأسف دارد و از شوربختیهای جامعه ماست.
که به قول سعدی علیهالرحمه:
"از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم"؟!
***
1_ http://www.ensafnews.com/358628
2_ https://khl.ink/f/3362
3_ mehrnews.com/xY6Z3
4_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/187870
ارسال نظرات