پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
01 مرداد 1397 - 11:46
درس‌هایی که امروز باید از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ گرفت

روز خودباوری

رویدادی که این جملات، محمل یادآوری آن گشته، یکی از درخشانترین تجلیگاه‌های خودباوری و استقلال طلبی ملت ایران در قرون اخیر است.
کد خبر : 1162
پایگاه رهنما :
رویدادی که این جملات، محمل یادآوری آن گشته، یکی از درخشانترین تجلیگاه‌های خودباوری و استقلال طلبی ملت ایران در قرون اخیر است. گذرگاه خطیر سیتیر از جمله مقاطعی است که ملت ایران، آن را با گام هائی استوار و بی تزلزل درنوردید و اثبات کرد که شایستگی دستیابی به والاترین مراتب استقلال و خودکفائی را دارد. در عین آنکه، این رخداد، نقطه آغازین تجاربی بود که تکرار و پیگیری مجدّانه آن، انقلاب شکوهمند اسلامی را رقم زد. واکاوی وقایعی که پس از استعفای دکتر مصدق روی دادند و در وهله نخست، پاسخ به این پرسش که آیا قیام سی تیر، حرکتی کور و فاقد دیدگاه روشن در باره اهداف خود بود، نیز از جمله دغدغه‌های فهم این رویداد است. بر حسب آنچه که رهبر و نماد این جریان و نیز عامل تحرک ملت به شرکت در این رویداد، یعنی مرحوم آیت الله کاشانی، در طی چند روز صدارت قوام بالصراحه ابراز کرد، این قیام مبتنی بر هدفی روشن، یعنی عبور از گردنه خطیر نخست وزیری قوام و ازاله کامل وی به عنوان عامل سقوط و نافرجام گذاشتن نهضت ملی نفت و تلاش برای استمرار و تداوم نهضت تا دستیابی به استیفای حقوق کامل ملت ایران بوده است. عدم دستیابی به این اهداف در روز‌های پس از قیام سی تیر، دلایل دیگری دارد که تفحّص و پژوهش در باره آنها، از جمله وظایف مهم تاریخ پژوهان عصر کنونی است که به پار‌های از آن‌ها در این یادمان اشارت رفته است. کوتاه سخن آنکه علاوه بر اشتباهات استراتژیک دکتر مصدق از جمله ستاندن اختیارات تام شش ماهه و سپس درخواست اختیارات یکساله از مجلس و بلااثر ساختن مهمترین نهاد تصمیم گیری کشور و پس از آن انحلال مجلس که عملاً ملت را در برابر تصمیمات دربار و دخالت‌های بیگانگان، مسلوب الاختیار کرد و نیز فاصله گرفتن شبهه برانگیز دکتر مصدق از یاران همسنگر خویش، از دلائل بارز شکست نهضت هستند. گذشته از این موارد، با نگاهی به ویژگی‌های شخصیتی دو رهبر نهضت ملی، به تفاوت‌های بنیادین رفتار سیاسی آن دو نیز پی می بریم. مرحوم آیت الله کاشانی به عنوان شخصیتی مجرّب در مبارزه و رویاروئی با استعمار انگلیس و دارا‌ی سوابق درخشان مبارزاتی و پایبندی به مبانی قدرتمند اعتقادی و دینی، با اتکای به قدرت ایمان مردم مسلمان، هیچ مانع و رادعی را در برابر نهضت برنمی تابید و عملکرد وی در سیتیر، نشانه بارزی بر سلوک و اندیشه اوست، در حالی که شیوه مبارزاتی دکتر مصدق تا آنجا کاربرد داشت که با مانعی جدی روبرو نمیشد و از آن مهمتر به تعلق خاطر وی به «پیشوای وجیه المله ماندن»، خللی وارد نمیکرد؛ از همین رو در برهه هائی، چون ۲۵ تیرماه، با کوچکترین مانع و مشکل، گوشه نشینی و ترک صحنه را ترجیح میداد؛ نکته‌ای که تاریخ پژوهان منصف را از تلقی وی به عنوان یک رهبر ضداستعماری و انقلابی، دچار تردید جدی میکند.
سئوال جدی دیگر آن است که آیا برخی از رفتار‌های سیاسی شاه در روز‌های منتهی به قیام سی تیر، از جمله اصرار وی بر نخست وزیری دکتر مصدق در جریان استعفای ۲۵ تیرماه و یا انتخاب فردی دیگر از جبهه ملی، دلیل بر حمایت وی از نهضت ملی نفت است؟ مجموعه اعمال وی و اعضای خانواده و درباریان حاکی از آن است که شاه اعتقادی به نهضت ملی نداشت و لذا تسلیم متظاهرانه وی به این جریان و پیشنهادات ظاهرالصلاحی، چون تعیین نخست وزیر از میان اعضای جبهه ملی به جای دکتر مصدق، در واقع واکنشی از سر ترس و نوعی عقب نشینی و ایجاد فرصت در برابر قدرت و صلابت موج عظیمی بود که به رهبری آیت الله کاشانی در سراسر کشور به راه افتاده و در نامه شدیداللحن وی مبنی بر متوجه نمودن مبارزه به سوی دربار، تجلی یافته و یکسره کیان سلطنت را در معرض فروپاشی قرار داده بود.
پس از گذشت ۶ دهه از رویداد سی تیر، بسیاری بر این باورند که معرفی فردی دیگر برای جانشینی دکتر مصدق، شاید راهکار مناسبتری در جهت حفظ دستاورد‌های نهضت بود، اما سخن اینجاست که هر رویدادی تنها در ظرف زمانی و مکانی خود قابل بررسی است. بیتردید در آن مقطع، کمتر کسی از ضعف‌های عمده دکتر مصدق در به سرانجام رساندن نهضت آگاهی داشت و در نگاه رهبران نهضت و مردمی که از هیچ گونه فداکاری و تلاشی دریغ نداشتند، تنها فرد برای حل مشکل و رسیدن به نتیجه غائی، کسی جز دکتر مصدق نبود، اما اینک از پسِ سال‌ها تجربه و رجوع به مستندات تاریخی، این نکته به اثبات رسیده است که اگر در روز ۳۰ تیر، فردی با قدرت رهبری و اعتقاد راسخ به حفظ دستاورد‌های نهضت ملی و احراز استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و عاری از نقطه ضعف‌های خصلتی دکتر مصدق، انتخاب میشد، قطعاً نهضت با مشکلات بعدی که سرانجام به محو کامل دستاورد‌های آن منجر شد، مواجه نمی گردید. آنچه با توجه به شرایط کنونی کشور قابل توجه می‌باشد این مسئله است که کشور‌های غربی در هر شرایطی بدنبال ایجاد شکاف بین مسئولان ایران و به تبع آن چنددستگی میان مردم بوده اند تا بواسطه آن افکار عمومی احساس نگرانی نسبت به نفوذ و دخالت‌های روزافزون کشور‌های مثل امریکا و انگلیس در امور داخلی کشور نداشته باشند و نیرو‌های نفوذی آن‌ها براحتی بتوانند اهداف خود را در کشور دنبال کنند.

ارسال نظرات