پایگاه رهنما به نقل از بصیرت ، در روزهای اخیر قیمت ارز با رشد بیسابقهای رو به رو بوده در کنار آن بازارهایی مانند طلا و مسکن هم رشد قابل ملاحظهای داشتهاند، زمزمههای تحریمهای جدید پولی و بانکی هم به گوش میرسد همه این موارد در کنار تجمعات اعتراضی مردم برای مشکلات معیشتی بیانگر شرایط خاص اقتصاد ایران هستند.
برای بررسی راههای برون رفت از این شرایط و ترسیم نقشه راه آینده به سراغ دکتر مهدیار اسماعیلی یکی از اساتید اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی آمدهایم که در ادامه این گفتوگو تفصیلی را میخوانید:
به نظر شما در شرایط کنونی شفافیت مهمتر است یا حفظ سرمایهگذار؟
مسلما شفافیت؛ در حالت کلی ایران در فضای اقتصاد نیاز به سرمایهگذار مفید دارد، این یعنی فعالیت تجاری مشخصی که دولت توان نظارت بر آن داشته باشد و در کنار آن بتواند از آن مالیات هم دریافت کند.
این به معنای آن است که باید یک فعال تجاری شناخته شده باشد و اینطور نباشد که در کسری از روز به دلیل اینکه ناگهان بازار طلا و یا ارز پر منفعتتر شد تغییر صنف بدهد.
سرمایهها و فعالین اقتصادی باید شفاف باشند؛ سرمایهایی که نخواهد وارد بازی شفاف اقتصادی شود در هر کشور نه فقط در ایران به رسمیت شناخته نمیشود و از آن کشور اخراج میشود.
باید توجه داشت عملکردی که در اقتصاد شفافیت نداشته باشد بیش از اینکه بخواهد سود برساند به ضرر اقتصاد کشور است.
به عقیده من شفافیت آنقدر ارزش دارد که حتی اگر منجرب به خروج سرمایه شود باز هم مقدم بر جذب سرمایهگذاری است.
برای مثال گفته میشود یک شخص با سی و چند سال سن 38 هزار قطعه سکه با قیمت هر سکه یک میلیون و سیصد هزار تومان خریده است یک رقم این چنینی در بازه دو ماه یک سود وحشتناک غیرمتعارف خواهد داشت.
اگر گذشته را به یاد داشته باشید یک زمانی در بازار چای، برنج، فولاد هم این سرمایه نادرست به وجود آمد.
بیش از دو سال پیش در ایام عید التهاب در بازار پسته وجود داشت پسته در کل ایران نایاب شد. یکی دو نفر از سرمایهداران کل پستهها را جمعآوری کردند و قیمت پسته به صورت فلهایی رشد پیدا کرد.
این مسائل ناشی از سرمایههایی است که شناسنامه ندارند؛ بنابراین اگر بخواهیم نگرانی دولت برای امتناع از اعلام صاحبان سرمایه و گیرندگان ارزهای رانتی را بررسی کنیم باید بگوییم این کار ناشی از فساد و موارد سیاسی است.
چرا بانک مرکزی آنطور که باید و شاید در کنترل بازار ارز حضور فعالی ندارند؟
جمع بندی من نسبت به وضعیت فعلی بازار ارز این است که بانک مرکزی با هدف این که در اوایل سال جاری، زمانی که هنوز خروج آمریکا از برجام قطعی و مشخص نبود فضای بازار ارز و اقتصاد ایران نسبت به این ضربه یک مقدار مقاومت کند و تحمل ضربه پذیری ماجرای خروج آمریکا از برجام را بیشتر کند.
بانک مرکزی از چند ماه پیش ماجرای بازار ارز ایران که قبل از خروج آمریکا از برجام عیان شده بود بازار ارز را آزاد گذاشت تا اگر فشار تقاضای در بازار به هر میزانی که وجود دارد خودش را در قیمت نشان دهد و قیمتها به یک حد تعادلی با رعایت تقاضای پرفشار قرار بگیرد؛ یعنی قیمتها را رها کند تا ببیند شدت تقاضای بازار، عددها را کجا میبرد.
این استراژی بانک مرکزی مناسب در وهله اول مناسب هم بود اما آنچه در عمل اتفاق افتاده به نظر میرسد که فشار تقاضا و شرایط فعلی بازار یا به اصطلاح مدیریت بحران از حیث ارزی پس از وقوع برای بانک مرکزی آن طوری که تلقی میکرد آسان نیست به این معنا که شاید تلقی بانک مرکزی این بود که اجازه دهند اعداد به یک رقمی که در اردیبهشت ماه در بازار حدود هفت تومان بود برسد.
ارزیابی دولت هم پیش از سال جدید و قبل از نوروز این بود که اگر قیمتها را رها کنیم احتمالاً قیمت هر دلار حدود هفت هزار تومان در اردیبهشت قرار گیرد.
این ارزیابی تا یک حدی دست بانک مرکزی را آزاد گذاشت تا این اتفاق بیافتد. اما شاهد بودیم قیمت دلار بیش از اینها رشد داشت.
وزیر ارتباطات طی ماه جاری لیستی را به عنوان دریافت کنندگان ارز دولتی برای واردات موبایل منتشر کرد؛ این کار را مثبت میبینید؟ این دست اقدامات میتواند قیمتها را مدیریت کند؟
این حداکثر توان وزیر ارتباطات بود که البته بد هم نیست اما این که او فکر کند به دلیل اینکه نام یک شرکت را اعلام کرده آن شرکت هم شرمنده میشود و از فردای آن در بازار متناسب با عدد منصفانه موبایل را میفروشد، تصور غیر واقعی است.
بین وزرای دولت وزیر صنعت، معدن و تجارت حتی این کار را هم نکرد این یعنی آذری شجاعت داشته است؛اینکه افشاگری آذری جهرمی در بازار تاثیری نمیگذارد این است که اساسا شرکتهای وارد کننده موبایل خیلی پیش از اینها موبایلهای خود را با قیمت بالا فروختهاند و دیگر کار از کار گذشته است.
به نظر شما لیستی که به عنوان دریافت کنندگان ارز توسط دولت منتشر شد کامل بود؟ اگر نبود چرا دولت تمام ارز بگیران را معرفی نکرد؟
انتشار لیست دریافت کنندگان ارز دولتی تا حدی توانست باعث شفافیت شود؛ اما انتظار اثر آن چنانی نباید از آن داشته باشیم. در اقتصاد هر کشوری چند قلم کالای سرمایهبر درشت نسبت به دیگر کالاها وجود دارد که برای واردات آن باید ابر سرمایههایی در اختیار ابر ثروتمندانی قرار گیرد دولت ترس آن را داشت که این ابر ثروتمندان از افشای لیست دریافت کنندگان ارز ناراحت شوند به همین دلیل در حال حاضر نمیتوان گفت دولت تمام ارز بگیران را معرفی کرده است.
دولت استدلالی دارد که اگر تمام لیست منتشر شود و شفافیت در اقتصاد حاکم شود سرمایه گذاران احساس نا امنی میکنند و شاید سرمایههای خود را از کشور خارج نمایند.
البته پیشتر همین استدلال در رابطه با بررسی حسابهای مردم برای توقف پرداخت یارانه مطرح شد و دولت آنجا هم نشان داد که قائل به شفافیت نیست.
دولت باید چه جایگاهی در مدیریت بازار ارز داشته باشد تا بتواند ثبات آن را حفظ کند؟
سهم سوداگری و سفته بازی در اقتصاد ما زیاد است. مهمترین نقشی که دولت در چنین شرایط اقتصادی میتواند ایفا کند، از بین بردن حاشیه سود سفته بازی است.
اما موضوع اینجاست که دولت این توان را ندارد که پولهای فعال در حوزه سفته بازی را به صورت دستوری به حوزه تولید سوق دهد. برای نمونه قبل عید دولت به صورت دستوری سود بانکی را کاهش داد برای این که پولها به سمت تولید برود اما پولها به سمت بازار سکه رفت؛ این شرایط ناتوانی دولت را نشان میدهد.
البته فرقی برای دولت نمیکند به دلیل این که ساختار اقتصادی در مدیریت نقدینگی و تقاضای پول باید به سمت تولید و تقاضای درست برود. در چنین شرایطی دولت باید ابزار مانند مالیات که حاشیه سود سفته بازی را به صورت مستقل از بین ببرد یعنی اگر امروز بازار سفته بازی به سمت سکه سوق پیدا کرد دولت باید وضع مالیات را برای حاشیه سود مضاعفی که در خرید و فروش سکه وجود دارد برای سفته بازها به وجود آورد.
سال گذشته پیش از اوج گرفتن بازار سکه، سود در سپرده گذاری بود. برای مثال سود تولید 8 درصد بود اما بانکها به راحتی سود بیشتری میدادند خوب مشخص است که هیچ عقل سالمی به سمت تولید نمیرود امروز هم شاهد همین موضوع برای بازارهای دیگر مانند ارز و سکه هستیم. دولت باید مالیات 20 درصد بر حاشیه سود سفته بازی مصوب کند.
چرا دولت در حال حاضر از تعدیل نرخ ارز با توجه به واقعیتهای اقتصادی واهمه دارد؟ تعلل در این زمینه چه پیامدهایی میتواند به همراه داشته باشد؟
پاسخ این سوال دو علت است:علت اول: دولت نمیخواست افزایش منطقی دلار را بپذیرد به خاطر این که در جامعه به طور عمومی یک فضای روانی نسبت به قیمت دلار وجود دارد. اگر قیمت دلار رشد کند جامعه اثر آن را بیش از حد حس میکند و تلقی بیش از آن ابزار سیاسی هست و تمام اقشار جامعه را جلب توجه میکند. دولت تدبیر و امید به دلیل انتخابات 4 سال قیمت دلار را غیر واقعی نگه داشت.
آن فشاری که در آن مقطع به اقتصاد ایران آمد و جلوی رشد مداوم ارز را گرفت خودش را در ماههای اخیر خودش را نشان داد. در حال حاضر دولت نمیخواهد بپذیرد به دلیل این که عدد برای جامعه ترسناک است و هم این که مردم را همیشه عادت دادیم به این که دولت هر وقت قیمت ارز را پذیرفت بازار بیشتر از آن باید رشد کند بنا بر این دولت واهمه این را دارد که اگر بیاید بگوید ارز هشت هزار تومان است نرخ ارز به دوازده هزار تومان خواهید رسید.
علت دوم: دولت مردان سالها در ذهن جامعه القاء کردند که هر زمان ارز 3500 بوده ما باید 2 هزار تومان اعلام شود. این موضوع طبیعی است برای این که نمیخواهد وضعیت فعلی را به رسمیت بشناسد. حقیقت ماجرا این است که وضعیت فعلی یعنی به رسمیت شناختن آسیبهای جبران ناپذیری برای ما ایجاد میکند. به عبارتی موقعی که ارز 3000 تومان بود نرخ ارز در کشور ما باید 8800 باشد. چند سال پیش دولت خودش عدد آورد و نرخ ارز را به این جا رساند. به دلیل آن چه که دولت میتوانست به مرور زمان نرخ ارز را اصلاح کند تا تولید کنندهها خودشان را با این طرح تعدیل کنند.
آن فرصت با جهش یک باره نرخ ارز اعداد گذشته نسبت به اعداد فعلی از بین رفت. عدد به یک عددی تبدیل شده که باز برای ما کارکرد ندارد؛ مانند این است که یک انسانی در طبقه دهم بوده اصرار داشتیم که این فرد به طبقه همکف بیاید منظورمان این بود که فرد آرام آرام از پله ها پایین بیاید و در طبقه همکف قرار گیرد. دولت پنج سال در پایین آوردن این آدم مقاومت کرد یک شبه آن آدم را از طبقه دهم به پایین انداخت.
حال این آدم نسبت به آدم دیگری که قرار از پله ها پایین بیاید یکی نیست؛ بنابراین وضعیت قیمت فعلی ارز از این جنس است درست به نوعی با سخن قبل از بحران اقتصادانان نزدیک شده اما چون به یک باره به این عدد رسیده است.
این جهش یکباره و مثالی که زدم باعث سقوط ارزش ریال از یک عدد به عدد دیگر که حتی دستگاه ریال را تا حدی شکسته است. این موضوع یکی از آسیبهایی است که ندانم کاریها باعث بالا رفتن آن شده است. لذا با توجه به آسیبهایی که وجود دارد پذیرفتن آن برای دولت سخت است.
طی هفتههای اخیر شاهد اعتراضات خیابانی مردم به دلیل مشکلات اقتصادی بودیم به نظر شما این موضوع ادامه پیدا میکند؟
به هر حال مشکلاتی در اقتصاد کشور داریم اما هیچگاه این موضوع باعث دلسردی مردم به تمام اجزای جمهوری اسلامی نشده است. اگر مشکلی هم در اقتصاد وجود دارد و باعث نگرانی برای اقشار جامعه است این مشکل باید از طریق گفتوگو درون خانوادگی حل شود، با نزاع قابل حل نیست، بلکه مشکلات بیشتر میشود.
موضوعی که ارزشمند است کماکان جامعه به حاکمیت امید دارد و دلش میخواهد این مسائل از مسیر خودش حل شود. لذا مردم به اقداماتی مانند اعتراضات دی و یا اتفاقی که در بازار رخ داد به صورت طبیعی روی خوش نشان نمیدهد و طراحان آن را با شکست مواجه میکنند.
ارسال نظرات