شاید پنجاه سال بعد، اگر ایرانیان وقتی زیر نور چراغی نشستهاند که برقش به کمک صنعت هستهای تامین شده، نگاهی به روزنامهها و هفتهنامههای امروز ما بیندازند، با تعجب به این یادداشت نگاه کنند و از خود بپرسند، آیا کسی در آن سالها بود که مخالف تقویت صنعت انرژی هستهای باشد!؟ مثل امروز که اگر به ما بگویند کمتر از صد سال قبل، افرادی در کشور بودند که نفت را مادهای بدبو و بیخاصیت میدانستند، برای ما عجیب است! ولی امروز متاسفانه هستند افرادی که با عناوین علمی –مانند استاد توسعهی اقتصادی- ادعا میکنند صنعت هستهای اساساً برای ایران سودی نداشته و ندارد؛ بلکه هزینه نیز دارد! بنابراین ضروری است که ما نیز همواره با خود، منافع اقتصادی انرژی هستهای را مرور کنیم تا فریب تبلیغات استعماری را نخوریم.
محسن رنانی اخیراً در یادداشتی با عنوان «غنیسازی و توسعه» مدعی شده است که «مناقشه اتمی ایران بیست سال است با ایجاد بیثباتی مستمر، آب را بر روی بذر توسعهی ایران بسته است». او گمان میکند اگر ایران انرژی هستهای را تعطیل کند، دشمنی غرب با ما نیز تمام میشود و بنابراین ایران به سرعت به توسعه میرسد. این در حالی است که اساساً این فرض او غلط است. دکتر هادی صالحی اصفهانی –استادتمام دانشگاه ایلینویز آمریکا- در گفتوگو با ماهنامهی اندیشهنامه توضیح میدهد که مسئله آمریکاییها انرژی هستهای نیست. بنابراین ایران اگر کل صنعت هستهای را تعطیل کند نیز، باز با تحریمها مواجه است. اساساً منفعت آمریکاییها در تحریم ایران است؛ چون آمریکاییها از سال 2015 صادرکنندهی نفت شدهاند و دوست دارند با تحریم، ایران را از بازارهای بینالمللی کنار زده و خود را جایگزین کنند. همچنین تضاد در منافع ایران و آمریکا در منطقه نیز وجود دارد. بدیهی است که اگر این پیشفرض رنانی غلط باشد، عملاً تحریمها هزینهی غنیسازی نیستند.
بنابراین وقتی تحریم را هزینهی غنیسازی ندانیم، حالا این سوال به وجود میآید که آیا غنیسازی برای ایران سودی هم دارد!؟ فریدون عباسی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس که پیشتر رئیس سازمان انرژی اتمی نیز بود، گفته است: تا سال 1410 باید 8 درصد برق تولیدی کشور از طریق هستهای باشد. وی معتقد است: ما درکشور برای دستیابی به برق پایدار و تنظیم فرکانس نیاز به برق هستهای داریم. درست است گاز و انرژی خورشیدی داریم ولی باید بین تولید انرژی و روشهای مختلف آن، تناسب باشد. محاسبات علمی نشان میدهد باید حدود 10 هزار مگاوات برق از 123 هزار مگاوات را به صورت هستهای تأمین کنیم. ما هر سال رشد مصرف داریم و باید نیروگاههای جدید بسازیم. وی همچنین در پاسخ به افرادی که میگویند به جای انرژی هستهای میتوان روی انرژی خورشیدی سرمایهگذاری کرد، میگوید: این هم خوب است؛ اما به شرطی که تولیدکننده سلول های خورشیدی هم باشیم و راندمان و صرفه اقتصادی آن را در نظر بگیریم. نیروگاه هستهای و دیگر نیروگاههای سیکل ترکیبی 24 ساعته میتوانند فعال باشند اما نیروگاه خورشیدی که 24 ساعته برق تولید نمیکند. در زمان مصرف بهینه بین ساعت یک تا شش عصر نیروگاه خورشیدی میتواند به کمک ما بیاید. باید همه چیز را به اندازه داشته باشیم. نه هسته ای را خیلی بزرگ کنیم که باعث ترس همگان شود؛ نه همه توان را تنها روی انرژی خورشیدی بگذاریم.
ممکن است کسی ادعا کند که فریدون عباسی، چون از نیروهای نظام جمهوری اسلامی است، سیاستهای نظام را توجیه میکند و نمیتوان نظر او را کارشناسی دانست! اما جالب آنکه اکبر اعتماد –پدر صنعت هستهای ایران و رئیس سازمان انرژی اتمی در زمان پهلوی دوم- که پابند نظام شاهنشاهی است و اساساً به لحاظ اعتقادی با جمهوری اسلامی همراه نیست نیز همین ادعاهای فریدون عباسی را در مصاحبه با سایت بیبیسی فارسی مطرح میکند. اعتماد در پاسخ به این پرسش که «خب پس چرا انرژی بادی يا خورشيدی نه؟» گفت: اولا هنوز در هيچ کجای دنيا، اين انرژی ها خيلی ارزان نيستند و قيمت رقابتی ندارد. در اين موارد بايد سرمايهگذاری کرد برای آينده، مثل اتم. مساله ديگر اين است باد و خورشيد پخش هستند و نمی توانند انرژی متمرکز ايجاد کنند، بعد اينها هميشگی نيستند. بنابراين شما بايد منابع ديگری که هميشگی و متمرکز داشته باشيد. همه اينها خوب هستند و بايد رفت دنبال آنها.
با وجود اینکه اولاً تحریم را نباید هزینهی صنعت هستهای حساب کرد و در ثانی، به گواه اندیشمندان هستهای در جمهوری اسلامی ، ایران در آینده به انرژی هستهای برای تامین برق و ... نیاز دارد، محسن رنانی هیچ یک از این حرفها را ملاک قرار نداده و با تکیه بر اظهارنظر یک استاد فیزیک ادعا کرده است که تمرکز ایران بر انرژی هستهای نه تنها فایدهای ندارد، بلکه هزینه نیز دارد. همانطور که در ابتدای یادداشت اشاره شد، شاید امروز این ادعای او عجیب نباشد، اما حتماً در تاریخ افرادی خواهند پرسید که وی چطور، چنین بدیهیاتی را در تحلیلهایش کنار گذاشته بود و بر خلاف منافع ملی سخن میگفت؛ همانطور که امروز ما در مورد تئوریسین نظریهی (!) «نفت؛ مادهی بیارزش بدبو»، چنین میپنداریم.
ارسال نظرات