جمعه ؛ 30 شهريور 1403
11 بهمن 1400 - 11:22

یادی از آن سه شهید در گلستان هفتم

بهمن سال ۱۳۹۶ خیابان پاسداران تهران شاهد شهادت سه نیروی جان بر کفن نیروی انتظامی در هجوم گروهک تکفیری و آمریکایی دراویش گنابادی بود
نویسنده :
محسن رضوی
کد خبر : 10943

پایگاه رهنما:

۱- بهمن سال ۱۳۹۶ خیابان پاسداران تهران شاهد شهادت سه نیروی جان بر کفن نیروی انتظامی در هجوم گروهک تکفیری و آمریکایی دراویش گنابادی بود. در آن ماجرای خونین و عبرت‌آمیز عزیزترین فرزندان انقلاب اسلامی توسط باند جنایتکار تابنده به شهادت رسیدند. هم‌زمان با ماجراجویی فرقه گنابادی در تهران، دسیسه‌ای دیگر در واشنگتن در جریان بود. دولت وقت آمریکا به دنبال آن بود با روشن کردن شعله‌های آتش در ایران، فشار تحریم‌ها را بالا ببرد. در این مسیر سرویس‌های امنیتی غربی با استفاده از مشتی زنگی مست به شیوه لات‌های دوره قجری خیابان‌های بخشی از تهران را بستند تا برنامه فشار به ایران کلید بخورد. اما خون‌های پاک ریخته شده بر زمین در خیابان گلستان هفتم نقشه دشمن را بر هم زد. حضور مردم انقلابی در آن ماجرا فتنه را در همان نطفه اولیه خفه کرده و جنایتکاران با حکم دادگاه به سزای اعمال خود رسیدند. شاید از بی‌سلیقگی شهردار وقت بود که مجسمه آن سه شهید در خیابان پاسداران ساخته نشد تا در تاریخ ثبت.

۲- ماجرای قداره کشی باند تابنده نشان داد که همواره در تاریخ انقلاب اسلامی؛ فرقه‌ها علیه جمهوری اسلامی صف‌کشیده و یکی‌یکی نقاب را کنار گذاشته‌اند. از اسلحه‌کشی منافقین در سال ۱۳۶۰ تا قمه‌کشی فرقه شیرازی و سپس ماجرای دراویش گنابادی نشان داد که هرکجا اسلام ناب و انقلاب اسلامی درخشش دارد، رد پای آلوده انگلیسی‌ها نیز قابل‌مشاهده است. در طول ۴۳ سال گذشته همواره سفارت انگلیس در باغ قلهک پناهگاه جریان‌های التقاطی بوده و از دوران قاجار تا به امروز، چون مادری از طفل خویش حمایت کرده است.

۳- با گذر ۴ سال از حادثه خونین گلستان هفتم هنوز ابعاد آن به‌خوبی تحلیل و تشریح نشده است. در آن ماجرا نورعلی تابنده در یک بیانیه قابل‌تأمل نوشته بود که مخالف خشونت است، رهبر قطب انحرافی پس از شهادت سه نیروی ناجا در اطلاعیه‌اش تأکید کرد که کلاس‌های خود را تعطیل کرده و مخالف خشونت است. تابنده قدرت‌نمایی خیابانی شاگردانش را نشانه‌ای بر غلبه احساسات بر عقل خواند. حال مواضع این لیدر انگلیسی را با میرحسین موسوی در روز عاشورا در فتنه ۸۸ مقایسه کنیم. در آن روز موسوی با موضع ساده لوحانه مشتی منافق، بهایی و سلطنت‌طلب را مردان خداجو نامیده و همه آن‌ها را زیر چتر خود آورد. موسوی گمان می‌کرد این اضافه‌وزن به‌دست‌آمده از اغتشاشگران و آشوب‌طلبان باعث می‌شود تا فضا به سود او تغییر کند. این قمار بزرگ باعث مرگ سیاسی او شد. اما تابنده مسیری دیگر در نظر گرفت، او در اوج آشوب‌ها از فرزندان معنوی‌اش اعلام برائت کرد. هدف آن بود که بتواند فرقه را در شرایط سخت حفظ کند!

۴- زمستان سال ۹۶ را همیشه باید در خاطر سپرد، یک ماه قبل از عرض‌اندام خیابانی فرقه گنابادی در خیابان (در دی‌ماه) پیاده‌نظام دشمن به خیابان آمد تا زمستان سخت برای نظام بسازد. آن زمان را به خاطر بیاورید که کشور در آشوب ضدانقلاب بود. اموال عمومی را آتش می‌زدند و به کلانتری‌ها حمله می‌کردند و شعار‌های ساختارشکنانِ کف خیابان شنیده می‌شد و امنیت جان و مال مردم مورد خدشه قرارگرفته بود. نمایندگان لیست امید آن روز‌ها با مردم نامیدن آشوبگران، مسئولین را به شنیدن صدای آن‌ها دعوت می‌کردند. محمود صادقی از لزوم شنیدن صدای مردم می‌گفت؛ غلامعلی جعفر زاده از اینکه باید تمهیداتی اندیشیده شود که مردم بتوانند حرفشان را به گوش حاکمیت برسانند؛ احمد بیگدلی می‌گفت: گروهی از مردم که موفق به بیان خواسته‌های خود نشده‌اند، در این روز‌ها از راه‌های مختلف نظر خود را بیان کردند! محمدرضا تابش با هشدار دلسوزانه نامیدن آشوب‌های خیابانی، گفت که بروز اعتراضات مردمی نشان داد که صدای مردم به‌خوبی شنیده نمی‌شود. حجم اظهارنظرات این چنینی در مورد لزوم شنیدن اعتراضات بالاست و در این مجال کوتاه نمی‌گنجد. نمایندگان اصلاح‌طلب یک ماه بعد از خاموش کردن آتش فتنه و پس از آشوب جنایت‌بار دراویش گنابادی در تهران، از حق آنان برای اعتراض دفاع کردند! حسن روحانی نیز در حرم امام خمینی (ره) گفت که حکومت‌ها باید صدای نصیحت، خواست، مطالبه، انتقاد و اعتراض مردم را به‌خوبی بشنوند. ماجرای عجیبی بود. معدوم روح‌الله زم در مصاحبه‌ای با یک شبکه ماهواره‌ای دراین‌باره نکات مهمی بر زبان آورده و گفته است، ما بی‌جهت به حسن روحانی و لیست امید رأی ندادیم، ما تحلیل داشتیم، رأی دادن به اصلاح‌طلبان از سر دلدادگی به آن‌ها نبود. ما به آن‌ها رأی دادیم، چون می‌دانستیم می‌توان نظام را با حمایت از اصلاح‌طلبان به نقطه‌جوش برد.

۵- هنگامی‌که ائتلاف داعش، حزب بعث و فرقه شبه عرفانی نقشبندیه، سلسله جنایت‌های تروریستی و اشغال شمال عراق را تدارک می‌کردند، آمریکا و برخی دولت‌های غربی از این حرکت به‌عنوان جریان اجتماعی و مذهبی سرکوب‌شده و مشروع یاد می‌کردند و دولت عراق را تحت‌فشار می‌گذاشتند. فرقه صوفی مآب نقشبندیه، وابسته به عزت ابراهیم (معاون صدام و از سران حزب بعث) است. زمینه ملحق شدن نقشبندیه به داعش را بعثی‌ها فراهم کردند. ارتش نقشبندی از سال ۲۰۰۹ موردتوجه نیرو‌های آمریکایی مستقر در عراق قرار گرفت. این گروه در میان تظاهرکنندگان استان‌های سنی نشین عراق در سال ۲۰۱۳ نفوذ کردند و به‌تدریج با پلیس و ارتش درگیر شدند. داعش با استفاده از نقشبندیه سعی کرد افراد بیشتری جذب کند. فرقه گنابادی در ایران برادر دوقلوی فرقه تروریستی نقشبندیه در عراق است. هر بار که داعش در منطقه نبض می‌گیرد، فرقه‌های صوفی مسلک نیز از زیر خروار‌ها خاک بیرون آمده و عرض‌اندام می‌کنند. رصد این روز‌های داعش در سوریه و نیز برگزاری کلاس‌های آنلاین فرقه گنابادی در تهران نتایج قابل‌تأملی برای اهل نظر دارد! پس از ماجرای قداره کشی فرقه گنابادی در تهران، یکی از عوامل اصلی این گروهک اعدام و برخی دیگر به حبس محکوم شدند. برخورد قضایی با این گروهک دست‌ساز و انگلیسی تنها فاز اول برخورد با این غده سرطانی بود. پس‌ازآن ماجرا سایت وزارت امور خارجه فرانسه در تحلیلی قابل‌تأمل نوشت: اروپا علاقه دارد بداند که مشکل جمهوری اسلامی ایران با مجذوب علی شاه در چیست؟ پاسخ به این سؤال ریشه در همان روایتی دارد که در ۴۳ سال گذشته جای جلاد و شهید را عوض کرده است.

 

ارسال نظرات