حجتالاسلام والمسلمین اسماعیل سعادت اهل خشتِ استان فارس است، اما وصلت با کرمانیها موجب شد تا در دوران جنگ تحمیلی در کنار رزمندگان کرمانی قرار گیرد و با حاج قاسم سلیمانی آشنا شود. آن آشنایی که از سال 61 شکل گرفت، تا آخرین روزهای حیات سردار سلیمانی ادامه یافت.
سعادت در دوران جنگ مسئول نمایندگی ولی فقیه در لشکر 41 ثارالله و سپاه استان کرمان بود. از سال 79 تا پایان دهه هشتاد نیز مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه شد و پس از آن تاکنون همچنان در آن نیرو مشغول به فعالیت است.
در دورهای که سعادت مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس سپاه بود، سه اتفاق مهم در منطقه غرب آسیا رخ داد که شامل حمله آمریکا به کشورهای افغانستان و عراق و وقوع جنگ بین حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی است که به جنگ 33 روزه معروف شد. در گفتگوی ذیل به چگونگی آشنایی وی با سردار سلیمانی و نقش حاج قاسم در اتفاقات افغانستان و عراق پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
تسنیم: در دومین سالگرد شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار داریم. طی دو سال گذشته در خصوص نقش این شهید در دفاع مقدس، مقابله با رژیم صهیونیستی و مبارزه با داعش سخنان بسیاری مطرح شده، البته همچنان نیازمند واکاوی و بررسی است. اما به نظر میرسد ابعاد بسیاری از زندگی و فرماندهی سردار شهید سلیمانی ناشناخته مانده است. درخواست دارم در این گفتگو به ناگفتههایی از مجاهدتهای این شهید پرداخته شود.
ابتدا بفرمایید که شما از چه زمانی با سردار سلیمانی آشنا شدید و همراهیها و همکاریهای شما در سه چهار دهه گذشته به چه صورت بوده است؟
سعادت: بسم الله الرحمن الرحیم. مبدا آشنایی بنده با حاج قاسم در جنگ و دفاع مقدس است. من قبل از ورود به سپاه پاسداران، به صورت بسیجی و نیروی تبلیغی در جبههها حضور یافتم. در یکی از سفرها که مربوط به سال 61 است، به لشکر 41 ثارالله رفتم و در آن سفر به حاج قاسم آشنا شدم.
بنده پس از آنکه وارد سپاه شدم، مسئول عقیدتی و نمایندگی ولی فقیه در سپاه منطقه شش (استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان) شدم. این منطقه در جبهههای جنگ دو یگان رزم داشت که یکی لشکر 41 ثارالله به فرماندهی قاسم سلیمانی و دیگری تیپ زرهی ذوالفقار به فرماندهی حمید عربنژاد (مدیرعامل کنونی شرکت هواپیمایی ماهان) بود. البته پس از مدتی سپاههای منطقهای منحل و سپاههای استانی مورد توجه قرار گرفت.
بنابراین سپاه منطقه شش و سپاه استان کرمان به لحاظ ساختاری با لشکر ثارالله مرتبط بود و بنده در آن زمان همکاریهایی با حاج قاسم داشتم. پس از مدتی و در سال 64 در لشکر ثارالله واحد نمایندگی ولی فقیه ایجاد شد و بنده با حکم آیتالله محلاتی نماینده امام خمینی (ره) در سپاه، مسئول آن واحد شدم و طی مراسمی به طور رسمی به مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در لشکر ثارالله معرفی شدم. در آن مدت من مدام بین سپاه استان کرمان و مقرهای لشکر ثارالله در جبهههای جنگ در رفت و آمد بودم. در این رفت و آمدها تعاملات، موانسات و جلسات بسیاری با حاج قاسم داشتم.
پس از پایان جنگ تحمیلی، وقفهای در همکاری من با حاج قاسم پیش آمد و در سال 79، سه سال پس از انتخاب سردار سلیمانی به عنوان فرماندهی نیروی قدس سپاه به آن مجموعه پیوستم و مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیرو شدم.
تسنیم: در دورانی که سردار سلیمانی فرمانده قرارگاه نیروی زمینی سپاه در جنوب شرق کشور بود، شما در کرمان حضور نداشتید؟
سعادت: پس از پایان جنگ تحمیلی به نیروی دریایی سپاه رفتم و مسئول نمایندگی ولی فقیه در آن نیرو شدم. در مدت ده سالی هم که در نیروی دریایی بودم، با حاج قاسم ارتباط داشتم. من با ایشان اُنسی پیدا کرده بودم که آن اُنس مانع از قطع ارتباط ما میشد. ایشان هرگاه برنامهای تبلیغی داشتند بنده را دعوت میکردند و در جمع پاسداران و بسیجیان لشکر ثارالله حضور پیدا میکردم. بالاخره آن اُنس موجب شده بود تا از یکدیگر بیخبر نباشیم.
تسنیم: شما تا چه زمانی مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس بودید؟
سعادت: بنده در سال 90 از مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس تودیع شدم، اما حاج قاسم از بنده خواستند در نیرو بمانم و در مسئولیت دیگری مشغول به کار شوم. ایشان در این رابطه نامهای نیز به رهبر انقلاب نوشتند و درخواست فرمودند تا بنده به منظور انجام امور فرهنگی و دینی در نیروی قدس باقی بمانم که رهبری نیز موافقت فرمودند.
پس از شهادت حاج قاسم نیز سردار قاآنی درخواست فرمودند که در نیرو باقی بمانم و همچنان در مسئولیت سابق خود مشغول به کار هستم.
** توصیه حاج قاسم به احمدشاه مسعود برای نجات افغانستان چه بود؟
تسنیم: حضور شما در نیروی قدس سپاه همزمان با حمله آمریکا به افغانستان است، نقش سردار سلیمانی در مقابله با آمریکا در آن برهه چه بود؟
سعادت: آمریکاییها القاعده و طالبان را عامل حمله به برجهای دوقلو در تاریخ یازدهم سپتامبر سال 2000 میلادی اعلام کردند. مقر القاعده و طالبان نیز در کشور افغانستان بود. در حالی که آمریکاییها طالبان را بر سر کار آورده بودند، خودشان نیز با حمله به افغانستان آنها را از قدرت کنار زدند و با اجرای یک کودتا طالبان را سرنگون کردند.
در این وضعیت ایران چه کاری باید انجام میداد؟ اگر دست روی دست میگذاشتیم و تماشاگر میشدیم، آمریکا بر افغانستان سلطه کامل پیدا میکرد و خطراتی را متوجه مرزهای ما میساخت. بنابراین حاج قاسم به یاری مردم مظلوم افغانستان شتافت و اجازه نداد که آمریکا به طور کامل بر افغانستان تسلط پیدا کند.
ایشان در این راستا به افغانستان سفر کرد تا نیروهای همسو را سامان دهد. حاج قاسم با نیروهای جبهه شمال دیدار کرد. اما متاسفانه آنها در ابتدا حالت انفعال داشتند و منتظر بودند که ببینند چه اتفاقی رُخ خواهد داد. سردار سلیمانی آنها را متوجه ساخت که اگر آمریکاییها بر افغانستان تسلط پیدا کنند، دیگر کاری نمیتوانند بکنند. از این رو از آنها خواست تا به کابل بروند و با نیروهایشان در وزارتخانهها و ادارات مستقر شوند. جمله کلیدی حاج قاسم این بود که "سرنوشت در کابل و نه در پنجشیر مشخص خواهد شد."
بنابراین نیروهای مجاهد شمال به کابل رفتند و در نهادهای دولتی مستقر شدند. وقتی هم که آمریکاییها از آسمان به زمین آمدند و وارد شهر کابل شدند، متوجه شدند ادارات تحت تسلط نیروهای مجاهد شمال است. این اتفاق مانع از تسلط کامل آمریکا بر افغانستان شد.
در ادامه پس از اینکه آمریکاییها در افغانستان مستقر شدند، حاج قاسم برای کاهش قدرت آمریکا و برای اینکه از انتصاب فردی وابسته به آمریکا بر حاکمیت افغانستان جلوگیری کند، موضوع "دموکراسی" را مطرح کرد و از نیروهای مجاهد شمال خواست تا پیگیر این موضوع باشند.
گام سومی که حاج قاسم در آن مقطع در همراهی با ملت افغانستان و نیروهای مجاهد شمال برداشت، طرح "تدوین قانون اساسی" و تشکیل "لویی جرگه" یا همان مجلس موسسان برمبنای منافع مردم افغانستان بود تا یک دولت قانونی و بر اساس رای و نظر مردم و نه خواست آمریکاییها شکل بگیرد. در آن قانون حقوق تمامی مردم و شهروندان همچنین شیعیان محترم انگاشته شده بود. شیعیان افغانستان تا پیش از آن فقهشان تابع اهل سنت بود؛ یعنی در دادگاهها، آموزش و پرورش و... متون فقهی اهل سنت برای شیعیان معیار بود. آمریکاییها تلاش داشتند تا در افغانستان جنگ بین شیعه و سنی به وجود بیاورند، اما حاج قاسم بین مردم افغانستان وحدت به وجود آورد.
ابومهدی المهندس و سردار شهید قاسم سلیمانی
** سردار سلیمانی مجاهدین عراق را متقاعد کرد تا با آمریکاییها همکاری نکنند
تسنیم: آمریکا مدتی پس از حمله به افغانستان، به عراق نیز حمله کرد. آمریکاییها در آن حمله توانستند به سرعت پیشروی و صدام را سرنگون کنند. حضور آمریکاییها در شرق و غرب ایران، تهدیدی جدی برای کشورمان به حساب میآمد. سردار سلیمانی در این بازه زمانی چه اقداماتی برای مقابله با آمریکاییها و دور کردن تهدید و خطر از ایران انجام داد؟
سعادت: زمزمه حمله آمریکا به عراق که پیش آمد، حاج قاسم جلسات بسیاری با مجاهدین عراقی برگزار کرد که بنده در برخی از آن جلسات حضور داشتم. موضوع آن جلسات این بود که "اگر آمریکاییها به عراق حمله کردند و وارد این کشور شدند، چه خواهد شد و چه باید کرد؟" برخی معتقد بودند که باید دست در دست آمریکاییها داد و برای سقوط صدام با آنها همکاری کرد، اما حاج قاسم معتقد به همکاری با آمریکا نبود و میگفت باید تهدید وجود آمده را به فرصت تبدیل کنیم. آمریکا برای حاج قاسم خط قرمز بود و میگفت ما هیچگاه نباید با آمریکاییها همراهی داشته باشیم. سردار سلیمانی همراهی با آمریکا برای سقوط صدام را از چاله بیرون آمدن و به چاه افتادن میدانست.
برخی از افرادی که در آن جلسات حضور داشتند با حاج قاسم مخالفت کردند و گفتند شما نمیدانید که صدام چه بلایی بر سر ملت عراق آورده است و هرکس که بخواهد صدام را سرنگون کند، با او همکاری خواهیم کرد. حتی یکی از آنها گفت: "اگر شمر هم بخواهد صدام را سرنگون کند، با او همکاری خواهیم کرد" که حاج قاسم برآشفت و گفت: "آن کس که بخواهد با شمر همکاری کند، خودش هم شمر خواهد شد."
به هر ترتیب حاج قاسم، مجاهدین عراقی را متقاعد ساخت تا با آمریکاییها همکاری نداشته باشند. حاج قاسم آمریکا را دشمن اصلی میدانست و تا آخر هیچگاه نگاه مهر به آمریکا نداشت و بلکه در سرتاسر عمر نگاهش قهری بود. آمریکاییها هر جا که پا گذاشتند، حاج قاسم در مقابل آنها بود. مرجعیت عالی شیعه در عراق نیز این نگاه را داشت و حاج قاسم با ایشان هماهنگ بود. آیتالله العظمی سیستانی معتقد بود که نباید با آمریکاییها همکاری کرد و سر یک سفره نشست.
احمد چلبی از سیاسیون فعال و شیعی عراق بود که دیدگاههای سکولاری نیز داشت، اما با این وجود مورد احترام آیتالله سیستانی و سردار سلیمانی بود که البته در پایان گرایش مذهبی یافت و عاقبت بهخیر شد. بوش به عراق سفر کرد و از چلبی خواست تا به دیدارش برود. بوش که میدانست ارتباط چلبی با آیتالله سیستانی خوب است، از او خواست تا به دیدار آیتالله سیستانی برود، سلامش را ابلاغ کند و از او بخواهد تا برای گفتگو در مورد عراق و شیعیان دیداری داشته باشند.
چلبی به دیدار آیتالله سیستانی رفت. خودش میگفت صحبتهایم را که شروع کردم و سلام بوش را رساندم، آقا به یکباره بلند شد و از اتاق بیرون رفت. هرچه در اتاق منتظر ماندم تا ایشان بازگردد، خبری نشد. از اتاق بیرون آمدم و به فرزندش آقامحمدرضا گفتم: چه شد؟ ایشان پاسخ داد که "آقای چلبی مگر شما آقا را نمیشناسید و نمیدانید که چه نگاهی به آمریکاییها دارد؟ پیام مهر بوش را برای آقا میآورید؟ ایشان ناراحت شد و دیگر برنمیگردد." شیعه هیچگاه در عراق در کنار آمریکا نبود و با آمریکاییها همکاری نکرد. اکنون نیز بیت شیعی اصرار بر خروج آمریکاییها از عراق دارد.
راهبرد حاج قاسم در بحث عراق توجه به بیت شیعی، بیاعتنایی به آمریکاییها، تدوین قانون اساسی با رعایت حقوق تمامی مذاهب و اقوام، برقراری وحدت و ایجاد دولت اسلامی بود. دشمن تلاش بسیار زیادی انجام داد تا عراق را تجزیه کند، اما موفق نشد.
حاج قاسم اجازه نداد یک وجب از خاک عراق جدا و آن کشور تجزیه شود. او مدافع قدرت و استقلال مردم عراق بود و اجازه نداد با جدایی اقلیم، عراق تجزیه شود و آسیب ببیند. حاج قاسم در دفاع از اقلیم کردستان نقش بیبدیلی ایفا کرد. داعش که به اربیل رسید و اقلیم در آستانه سقوط قرار گرفت، مسعود بارزانی با حاج قاسم تماس گرفت و درخواست کمک کرد. سردار سلیمانی به او گفت تا صبح اربیل را حفظ کن، من صبح به آنجا خواهم آمد، اما حاج قاسم تحمل نکرد و شبانه به همراه نیروهای زبده و عملیاتیاش به اربیل رفت.
چند روز بعد از این اتفاق، جان کری وزیر وقت امور خارجه آمریکا به اقلیم کردستان سفر کرد. کری در آن سفر از بارزانی پرسید که چرا از ایران درخواست کمک کردید و پای سردار سلیمانی را به اقلیم باز کردید؟ بارزانی پاسخ داد که اگر به شما میگفتیم تا شما بررسی میکردید و به کمک ما میآمدید، اقلیم سقوط کرده بود. من شب با سردار سلیمانی تماس گرفتم. او گفت صبح میآیم، اما زودتر از آنچه وعده داده بود آمد و کردستان را نجات داد.
سردار قاسم سلیمانی، حجتالاسلام سعادت مسئول وقت نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس و سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان
** ماجرای دیدار سیدحسن نصرالله با رهبر انقلاب پس از جنگ 33 روزه
تسنیم: جنگ 33 روزه و پیروزی که جبهه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی به دست آورد موجب شد تا نام سردار سلیمانی بیش از گذشته به چشم آید. دلیل موفقیت حاج قاسم در آن جنگِ سخت چه بود؟
سعادت: حاج قاسم در جنگ 33 روزه نقش محسوس و حضور فیزیکی داشت. این موضوع پنهان نیست و همه اطلاع دارند که حاج قاسم در جریان آن جنگ در لبنان حضور داشت و قدم به قدم همراه با نیروهای حزبالله لبنان بود و در کنار سیدحسن نصرالله و عماد مغنیه جنگ را مدیریت و فرماندهی کرد.
حضور سردار سلیمانی به عنوان سرباز و نماینده رهبر معظم انقلاب در آن جنگ به حدی اثرگذار و مهم بود که وقتی دبیرکل حزبالله لبنان پس از جنگ با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کرد، در آن دیدار فرمود: "من به اینجا آمدهام تا پیروزی در جنگ 33 روزه را به شما تبریک بگویم؛ چراکه فرمانده میدان شما بودید و اگر شما نبودید ما این پیروزی را نداشتیم." مقام معظم رهبری به سردار سلیمانی اجازه دادند که به لبنان برود و در کنار سیدحسن نصرالله در برابر رژیم صهیونیستی بجنگد.
حاج قاسم میگفت در جنگ 33 روزه فشار فوقالعادهای بر حزبالله لبنان وارد شد. یک بار دیدم سیدحسن نصرالله بغض گلویش را فشرده و این آیه از سوره احزاب را میخواند که «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» (یاد آرید وقتی که در جنگ احزاب، لشکر کفار از بالا و زیر بر شما حملهور شدند و آنگاه که چشمها حیران شد و جانها به گلو رسید و به وعده خدا گمانهای مختلف بردید، مؤمنان حقیقی به وعده حق و فتح اسلام خوش گمان و دیگران بدگمان و ترسان بودند.)
سردار سلیمانی در حالات معنوی نیز در کنار رزمندگان حزبالله لبنان و سیدحسن نصرالله بود. من در جنگ حالات معنوی فراوانی از حاج قاسم دیدم. آن چیزی که حاج قاسم را در شرایط سخت جنگ حفظ میکرد، اتکایش به خدا، توسل به اهل بیت و اشک در درگاه الهی بود. وقتی شرایط در جنگ 33 روزه بر رزمندگان سخت شد، رهبر معظم انقلاب به سردار سلیمانی فرمودند که به رزمندگان اسلام بگویید که دعای جوشن صغیر بخوانید. وضعیت بهگونهای شد که در هر جمعی از رزمندگان حزبالله حضور پیدا میکردی، مراسم قرائت این دعا برپا بود.
بنابراین از نقش معنوی و عرفانی حاج قاسم در جنگ 33 روزه و آن پیروزی نباید غفلت کرد. در آن دوره یک ستاد پشتیبانی از جنگ در تهران تشکیل شد که مسئولیت امور فرهنگی و پشتیبانیهای فرهنگی با بنده بود و از این بابت بنده اطلاع دارم که حاج قاسم چهمقدار بر توسل به اهل بیت (ع) و توکل به خداوند توجه داشتند و دیگران را نیز متوجه این امر مهم میساختند. در نهایت نیز همگان دیدید که ائمه اطهار به کمک رزمندگان حزبالله لبنان آمدند و حتما آن خاطرهای که سردار سلیمانی از آن جنگ در خصوص عنایت حضرت فاطمه زهرا (س) تعریف کردند و بارها از شبکههای سیما نیز پخش شد را شنیدید.
** اماننامهای که حاج قاسم به یکی از اشرار داد
تسنیم: یکی از ابعاد نظامیگری سردار سلیمانی که در مبارزه با داعش بیشتر به چشم آمد، اسلامی جنگیدن بود. این ویژگی چه مولفههایی داشت؟
سعادت: حاج قاسم از دوران دفاع مقدس نگاهش این بود که ما باید بر مبنای ارزشهای اسلامی با دشمن بجنگیم. او میگفت: "دشمن، دشمن است، اما نباید به این دلیل که دشمن است، حقوق شرعیاش را زیرپا بگذاریم و مسائل شرعی را نسبت به او رعایت نکنیم." توصیه حاج قاسم به نیروهای لشکر ثارالله در هنگام عملیاتها این بود که ارزشهای اسلامی رعایت شود.
صبح روز اول عملیات والفجر هشت، رزمندگان، اسرا را از آن سوی اروند به عقب منتقل کردند. اولین گروه از اسرا که از قایق پیاده شدند، یکی از نیروهای حاج قاسم به استقبال آنها رفت. آنها را در آغوش گرفت و بوسید. تعدادی از اسیران همان جا بر زمین نشستند، زار زار گریه کردند و صدای هق هقشان بلند شده بود. حاج قاسم نیروهایش را اینگونه تربیت کرده بود.
حاج قاسم در برخورد با اشرار در جنوب شرق کشور نیز اینگونه برخورد کرد. سردار سلیمانی برای یکی از اشرار بزرگ آن منطقه اماننامه فرستاد. او خودش را تسلیم کرد، اما حاج قاسم اقدامی خلاف آن امان نامه انجام نداد، بر سر پیمانش ایستاد و حتی برای او حقوق مشخص کرد و به او حقوق داد.
حاج قاسم در برخورد با تکفیریها نیز علیرغم آن درندگیها و وحشیگریهایی که آنها داشتند، از مرز عدالت تعدی نکرد. در خصوص اموال مردم نیز این مستندها دیدید که ایشان چگونه بر حفظ اموال تاکید داشتند و خودشان هم اگر استفادهای میکردند، ما به ازای آن را پرداخت میکرد. حاج قاسم در تمامی جنگها بر مبنای آموزههای اسلامی و دستورات الهی عمل کرد.
سردار سلیمانی مجاهد و عارف بود. هیچگاه نماز شبش حتی در سختترین شرایط نیز ترک نشد. نیروهایش نیز اینگونه بودند. غواصان لشکر وقتی خودشان را به آب میزدند، در آب نماز شب میخواندند. نیمههای شب وقتی به حسینیه لشکر میرفتی، انگار وقت نماز مغرب و عشاست. حاج قاسم یک عارف بزرگ بود. نیروهایش را نیز عارف تربیت کرده بود. راز موفقیت حاج قاسم اشک به درگاه الهی و اهل بیت (ع) بود.
ارسال نظرات