اگر بیشتر میخواهید باید بیشتر بدهید؛ این جمله بخشی از تز «توافق موقت» است که جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا در سفر به سرزمینهای اشغالی از آن رونمایی کرده است. این طرح درست در آستانه مذاکرات هستهای در وین از سوی مقامات دولت بایدن طراحیشده و رابرت مالی دلال مذاکره و نماینده آمریکا در امور ایران خط به خط آن را اجرا خواهد کرد.
آمریکاییها طرح توافق موقت را بهعنوان آلترناتیو طرح ایران در لغو بدون پیششرط همه تحریمها روی میز قرار دادهاند. در این توطئه ضد ایرانی برجام چون یک بازار مکاره در نظر گرفتهشده که در آن هر چه قدر بیشتر امتیاز بدهی، بیشتر از مواهب بهرهمند خواهی شد. برخی آگاهان سیاسی گفتهاند که هدف دشمن از بیان «توافق موقت» کشیدن جمهوری اسلامی ایران به میانه میدان و زدن خنجرهای بیشتر به آن است.
از مدتها قبل نهادهای امنیتی در کشورهای غربی به این نتیجه روشن رسیدهاند که موتور پیشرفتهای اساسی ایران در حوزه فناوریهای مدرن (نظامی و غیرنظامی) غیرقابلکنترل است. موسسه واشنگتن در چند گزارش سریالی پیرامون مهار ایران مینویسد: برای کنترل کشوری مستقل و متکی به درون چون جمهوری اسلامی ایران باید زنجیرهای از بحران ایجاد کرد؛ یک سلسله بحرانِ وخیم و غیرقابل پیشگیری نتایج اجتماعی و سیاسیِ ناگزیری دارد.
این موسسه در ادامه گزارش خود به قلم مایکل سینگ مینویسد[۱]:
این سیاست شامل سه ستون اجرا و تقویت برجام، مقابله با فعالیتهای منطقهای ایران و تقویت ائتلاف منطقهای آمریکا است. ایران اکنون در مقایسه با گذشته قدرتمندتر شده است و در بیشتر مناطق خاورمیانه به اعمال قدرت و نفوذ میپردازد. این کشور اکنون از قیدوبند بیشتر تحریمهای بینالمللی که پیشازاین بر اقتصاد آن سایه افکنده و اهداف ژئوپلیتیک این کشور را تحت تأثیر قرار داده بود، آزادشده است. همزمان ائتلافهای آمریکا در خاورمیانه ضعیفتر از گذشته شده است که علت این مسئله تا حدی ناآرامیهای کنونی در منطقه و نیز کاهش حضور آمریکا و نیز فاصله گرفتن استراتژیک از شرکای منطقهای خود است.
میتوان صحت این گزارش امنیتی و ضد ایرانی را مورد آزمایش قرار داد. فرار شبانه سربازان تروریست ارتش آمریکا از فرودگاه کابل و زیر ضرب قرار گرفتن منافع نیروهای خارجی نشان میدهد که استراتژی فشار از بیرون بیثمر بوده و دشمن هر چه بیشتر تقلا کرده؛ بیشتر در باتلاق فرورفته و ضربه خورده است. حتی اقدامات نمایشی چون افزایش تعداد بمبافکنهای B-۵۲ در پایگاه دیه گو گارسیا در اقیانوس هند نیز نتوانست مؤلفه «تهدید خارجی» را فعال کند.
در وضعیتی که آمریکاییها هیچ گزینهای برای تهدید در وین ندارند و استراتژی فشار خارجی شکست مطلق خورده است، دستهای نامرئی از داخل فعالشده و جنگ ترکیبی (جنگهای مدرن هیبریدی) را جایگزین جنگ مستقیم کرده است! کارشناسان سیاسی اعتقاد دارند که آمریکاییها برای فرار از بنبست خودساخته به سیاست «آشوب از داخل و تحریم از خارج» روی آوردهاند. تضعیف موضع ایران در داخل از یکسو آمریکا را از فشار رفع تحریمها خارج میسازد و از سوی دیگر موجب تشدید فشار و تحریم میگردد. بهعبارتدیگر تنها کارت باقیمانده برای دشمن در وضعیت فعلی تحریم بیشتر با کمک آشوبطلبان است.
از اوایل دهه هشتاد پیشرانهای جنگ هیبریدی (ترکیبی از جنگ سرد و گرم) علیه کشورمان فعالشده است. ایجاد اجماع علیه ایران به بهانه پرونده هستهای و اعمال تحریمهای شورای امنیت، آغاز فرآیند جنگ ترکیبی است که با اقدامات جریان شبکه همکار داخلی (جریان نفوذ) به جنگ اطلاعاتی و سیاسی در فتنه ۸۸ تسری یافت.
نمایی از جنگ اطلاعاتی و سیاسی (جنگ های ترکیبی) در فتنه سال ۸۸
پلن B: هم آشوب؛ هم دیپلماسی
مردادماه سال جاری رابرت مالی در پاسخ به سؤال خبرنگاری پیرامون بازگشت آمریکا به برجام گفت: واقعیت آن است پروژه دولت ترامپ در اعمال فشار حداکثری علیه ایران شکست خورد؛ اما برای لغو تحریمها باید یادمان باشد که هر تعهد؛ تعهد به بار میآورد. اشاره دیپلمات آمریکایی آن بود که ابتدا جمهوری اسلامی ایران باید به تعهدات سال ۲۰۱۵ بازگردد تا شرایط برای برداشتن تحریمها بررسی شود. [۲]نمای بیرونی خواسته آمریکاییها بسیار ساده و آسان است؛ گویی میتوان در آنی به نقطه صفر بازگشته و همهچیز عادیسازی شود؛ اما زیرپوست این خواسته ساده؛ پلن B بهعنوان بخشی از جنگ ترکیبی و هیبریدی در حال وقوع است.
در این رویکرد بهصورت همزمان جنگ دیپلماتیک با ایجاد اجماع و انزوا؛ جنگ اقتصادی از طریق اعمال تحریم؛ جنگ اطلاعاتی با ایجاد شبکه همکار؛ جنگ سایبری و اختلال در سیستمها و جنگ سیاسی برای ایجاد دوگانگی و آشوب اجراشده است.
پایگاه تحلیلی گلوبال ریسرچ در گزارشی مینویسد: آمریکا و رژیم عربستان برای مجبور کردن ایران به خروج از منطقه، طرحی را برای ایجاد ناآرامیهای قومی در ایران کلید زدهاند؛ این طرح شامل تحریک به آشوب در داخل مناطق مرزی و ایجاد تهدیدهای تروریستی در داخل ایران است.
گوشه ای از پروژه جنگ هیبریدی
دشمن چگونه میتواند در جنگ ترکیبی بازی کند؟
حوادث رویداده در شهر اصفهان نمونهای قابلاعتنا در این ماجراست. هفته گذشته؛ هوشمندی نیروهای مؤثر میدانی در انعکاس مطالبات بر حق کشاورزان باعث ایجاد یک همگرایی ملی در کشور شد. حضور بهموقع رسانه ملی و حذف شدن رسانههای زائد و بدخواه خارجی صحنهای شورانگیز در بیان یک میل منطقهای ایجاد کرد. پخش سرود ملی کشورمان در آغاز این تجمع اعتراضی؛ تأمین امنیت مردم توسط مردم (با چتر حمایتی از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی) در کنار رود زایندهرود و حضور مقامات سیاسی، استانداردی از یک تمرین سیاسی و حرکت مدنی موفق و مسالمت آمیز را به تصویر کشید.
این همایش سیاسی تا حدی چشمگیر بود که صدای ضدانقلاب خارج نشین را نیز درآورد
اصلاحطلبان رادیکال نیز این سطح از انعطاف از سوی مقامات انتظامی شهر اصفهان را برنتابیده و و میل به شورش کور شهری داشتند. برای عناصر نشاندار محفل لیدر اصلاحات برگزاری تجمعات مسالمتآمیز نمیتوانست تنور رادیکالیسم را داغ کند. نکته قابل توجه آنکه در طی هفته گذشته اصلاحطلبان مطالبات و تجمعات آرام کشاورزان را پوشش رسانهای نداده و بهمحض به آتش کشیده شدن چادر کشاورزان توسط عناصر مشکوک وارد زایندهرود شدند تا از آب گلآلود شده ماهی بگیرند. هسته سخت اصلاحات در جلسات درونسازمانی به این نتیجه رسیده است که برای فرستادن پالس مثبت به آمریکاییها باید با پروژه مهار ایران همکاری تنگاتنگ داشته و تا سطح نیروی پیادهنظام برای آنها تغییر وضعیت دهد.
تندروهای بدخو از مدتها قبل نوید میدادند که پس از آبان ۹۸؛ آبانهای دیگری نیز در راه است
علیرضا علوی تبار، فعال اصلاحطلب و از تئوریسینهای این جریان خاص سیاسی در یادداشتی با عنوان "رادیکالیسم و تندروی" منتشر شد، مینویسد:
ازنظر «روش» مبارزه و فعالیت سیاسی، میتوان سه روش را از یکدیگر متمایز ساخت: «روش غیرقانونی و خشونتآمیز»، «روش قانونی و خشونت پرهیز» و «روش غیرقانونی اما خشونت پرهیز». روشهایی چون نافرمانی مدنی و اعتصاب در برخی از جوامع غیرقانونی هستند، اما خشونتآمیز نیستند. روش مبارزه انقلابی هم غیرقانونی و هم خشونتآمیز است. خط قرمز اصلاحطلبی خشونت (اقدام علیه افراد و اموال) است. اما اصلاحطلبان ممکن است از روشهای «قانونی» و «غیرقانونی اما خشونت پرهیز» بهره بگیرند! جالبتوجه آنکه ۳ ماه قبل از آبان ۹۸ علوی تبار از لزوم اشغال مراکز حساس نظام در مسالمت کامل! نیز سخن گفته بود!
ایجاد آلودگی امنیتی در میان اصلاحطلبان تندرو مسبوق به سابقه است؛ محمود میر لوحی از اعضای وابسته به حزب منحله مشارکت که این روزها پس از پایان مسئولیت در شورای شهر در اطراف یک حزب سیاسی بی شناسنامه در شرق تهران پرسه میزند، در یادداشتی در روزنامه خانوادگی آرمان مینویسد: باید تا پایان سال ۱۴۰۰ برای نظام چالشهای اساسی ایجاد کنیم تا نظام تصمیمگیری کشور دست به انتخاب سخت بزند.
در روزهای پایانی سال ۲۰۰۷ آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی با مساعدت و گرا دادن اصلاحطلبان افراطی، ضمن تصویب سه قطعنامه (۱۷۳۷، ۱۷۳۴، ۱۸۰۳) نسل اول تحریمها علیه ایران را تصویب و اجرایی ساختند. پس از شکست تز فشار از پایین و چانهزنی از بالا هسته سخت اصلاحات روی طرح فشار از درون (شورش) و امتیاز گیری از بیرون (دیپلماسی خارجی) سوار شده است.
سعید حجاریان دراینباره در وبسایت مشق نو مینویسد:
برخی از دانشجویان تحکیم وحدت (گروه افراطی طیف منحله علامه) از ما انتقاد میکردند که تز چانهزنی از بالا و فشار از پایین ما به ازای خارجی ندارد، آنها اشتباه میکردند؛ این تاکتیک در ساحت سیاستِ عملی همهجا کاربرد دارد و حتی بدیهی است. شاید بهتر باشد بگویم، اساساً حرفی نو بهحساب نمیآید زیرا بشر روزانه از این تاکتیک استفاده میکند، بیآنکه نامی از آن ببرد. باید توجه داشت که جملگی اعتراضات صنفی واجد چنین خصوصیتی هستند؛ یعنی معترضان فشاری وارد میکنند و مطالبهای دریافت میکنند. حتی، در دوره انقلاب هم بهقدری فشار شرایط انقلابی سنگین بود که آمریکا حاضر شد کلید ارتش را به دست رهبر انقلاب بسپارد. [۳]
روزنامهٔ آمریکایی والاستریت ژورنال در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹ با اشاره به سفر محسن مخملباف به واشنگتن و درخواست وی برای تشدید تحریمها علیه ایران، به نقل از مخملباف مینویسد: ما به تحریمهای اقتصادی که فشار را بر ایران زیادتر میکند محتاجیم. ما میخواهیم اوباما بگوید که او پشتیبان دمکراسی است. اگر چنین نگوید طرفداران خود را در ایران از دست خواهد داد.
در پشت پرده ماجرای مشکوک اصفهان دستهای آلوده شبکه نفاق (بهعنوان نیروی میدانی مداخلهگر)؛ اصلاحطلبان رادیکال (نیروی میدانی بازیساز) و برخی آنارشیستهای چپگرا (نیروی میدانی ساختارشکن معروف به گرگهای تنها) قابلمشاهده است.هر سه گروه یک سناریو تمرین شده را پیش از مذاکرات آتی در وین پیش برده و برای یک سفارشدهنده مشترک دست به اقدام زدهاند. ورود اسلحه غیرمجاز در مبادی ورودی به استان اصفهان بهمنظور آشوب سازی باهدف بالا بردن التهاب اعتراضات تا سطح سرریز کردن آن و نیز زنجیره کردن اغتشاشات قومی در استانهای همجوار بهمنظور ایجاد شورش سراسری بخشی از نقشه دشمن است که با رصد پاسداران گمنام امام زمان (عج) شناسایی و منهدم شده است.
در آبان سال ۹۸ برای اولین بار اغتشاشگران برای تجمع و حمله، از الگوی «گرگ تنها» پیروی میکردند که در آن افراد بهصورت لحظهای و گسترده بدون اینکه از قبل شبکهسازی شوند، در یک جا تجمع میکردند و با پیدا کردن یکدیگر بهصورت دسته جمعی به محلی حمله کرده و دست به تخریب و غارت میزدند.
شکستن خط انتقال آب توسط گروههای آموزش دیده
بنا به نقل منابع مطلع، هدف آشوب سازان آن بود که با آتش زدن چادر کشاورزان اصفهانی آنها را به سطح شهر کشانده و با بستهشدن خیابانها اصلی فرصت برای فاز دوم عملیات (با رمز شورش از اصفهان تا خوزستان) مهیا شود. پس از جدا شدن صف کشاورزان و مردم شریف اصفهان از آشوبطلبان، گروهی با حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر پس از درگیری محدود با مأموران انتظامی صحنه را ترک میکنند.
بخشی از سلاح های گرم کشف شده در استان اصفهان، یک ماه قبل از آغاز اغتشاشات
انتقال جنگ امنیتی به خانه پوشالی دشمن
باید به جملات ابتدایی این گزارش بازگردیم؛ جایی که مشاور امنیتی بایدن از تیم مذاکرهکننده کشورمان خواسته که اگر بیشتر (رفع تحریم) میخواهد؛ باید بیشتر بدهد! این سناریو یک بخش نهان و یک بخش آشکار دارد. گوشهای از توطئه دشمن روز گذشته در شهر اصفهان و در یک مانور ضعیف توسط ضدانقلاب و همکاران شبکهای آنها اجرا گردید. بهخوبی میدانیم که دشمن جنگ امنیتی بهعنوان یکی از شقوق جنگ هیبریدی و ترکیبی را در منطقه ممنوعه آغاز کرده است. آمریکاییها حالا بهصورت علنی میگویند: یا برجام یا آشوب انتخاب با شماست! پاسخ جمهوری اسلامی ایران در برابر چنین نقشهای قابلملاحظه و درخشان است.
انستیتو خاورمیانه در گزارشی درباره وضعیت قدرت دریایی جمهوری اسلامی ایران در خلیجفارس و مکران مینویسد: آنها (ایران) تنها با ۳۰۰ مین دریایی میتواند تنگه را تا چندین سال ببندد بدون آنکه آمریکا و دیگران بتوانند اقدام مؤثری انجام دهند. نویسنده گزارش در ادامه یادداشت خود آورده است که: رفتار امارات در ماههای اخیر باعث شد که ایرانیها سیطره خود بر شاهراه دریای سرخ و باب المندب را افزایش دهند.
واقعیت میدانی آن است که وضعیت جهانی اقتصاد، رقابتهای بینالمللی و فرار آمریکا از منطقه، انرژی، ترابری و لجستیک جهانی در دوران پساکرونا هیچ شباهتی با ۲۰۱۵ و دنیای «جهانیشدن» ندارد و جمهوری اسلامی ایران نیز دستکم به بخش امنیتی انتظاراتش دستیافته است. هدف مذاکرات وین نه رسیدن به یک توافق موقت، بلکه پذیرفته شدن جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرت مسلم هستهای و درعینحال تعهد و اطمینان در رد نشدن از این مرز است (امری که به فروپاشی نظام NPT خواهد انجامید). در مقابل آزادی پولها و منابع بلوکه شده و عدم دخالت در توافقات اقتصادی بین دولتی از چین تا امارات قابلانتظار است.
تا پیش از سال ۲۰۰۸ آمریکاییها به ایران فشار میآوردند که در برابر پیشرفتهای هستهای توسعه نظامی خود را محدود کند. حالا آن معادلات بهگونهای جدیدتر رخنمایی میکند: در برابر ماندن ایران در برجام؛ ارتش تروریستی آمریکاییها و سایر نیروهای خارجی باید تا سرباز آخر از منطقه ما بیرون بروند، در جنگ هیبریدی دست روی دست بسیار است!
[۱] https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۶/۰۱/۰۹/۱۳۶۶۴۲۲
[۲] http://irdiplomacy.ir/fa/news/۲۰۰۴۳۹۳
[۳] https://mashghenow.com/?p=۵۱۶۸
ارسال نظرات