جمعه ؛ 30 شهريور 1403
23 آبان 1400 - 14:44
بررسی ماهیت و ابعاد جنگ شناختی

سواد رسانه ای راه نجات از جنگ شناختی

در یک دهه گذشته بارها اصطلاح جنگ روانی را از سوی رسانه و بسیاری از افراد شنیده­ایم و تا به امروز بسیاری از افراد جامعه که از دانش ارتباطاتی بالاتری برخوردار هستند، حتی نسبت به بسیاری از تاکتیک­های جنگ روانی، نیز آشنایی دارند.
کد خبر : 10223

پایگاه رهنما:

در یک دهه گذشته بارها اصطلاح جنگ روانی را از سوی رسانه و بسیاری از افراد شنیده­ایم و تا به امروز بسیاری از افراد جامعه که از دانش ارتباطاتی بالاتری برخوردار هستند، حتی نسبت به بسیاری از تاکتیک­های جنگ روانی، نیز آشنایی دارند. اما در چند سال اخیر، اصطلاح تازه دیگری تحت عنوان جنگ­های ادراکی و شناختی به حوزه مطالعات مربوط به این حوزه وارد شده است که شکل جدیدی از تنازعات فکری و تمدنی را پدید آورده است.

  • جنگ شناختی چیست؟

جنگ شناختی (Cognitive warfare)  به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفته‌تر، عمیق‌تر و وسیع‌تر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکه‌ای (با زیرساخت رسانه‌های نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام می‌گیرد. شاید بهترین جمله­ای که می­تواند تفاوت جنگ روانی و جنگ شناختی را توصیف کند این باشد که در هنگام جنگ روانی، توجه مخاطب از یک سوژه تغییر خواهد کرد اما در جنگ شناختی، برداشت و ذهنیت مخاطب از آن سوژه تغییر می­کند. اطلاعات جعلی و دستکاری شده می­تواند برداشت شما را تغییر دهد و شما را به اشتباه بیندازد، اما تغییرات ذهنی و شناختی کاری می­کند که شما حتی اگر در معرض اطلاعات درست نیز قرار گرفتید، نتیجه دریافتی مشابه همان اطلاعات جعلی باشد و این موضوع با تغییرات شناختی ممکن می­شود. در حقیقت در جنگ روانی، تاکتیک­های عملیات روانی، داده­های دستکاری شده را به دستگاه پردازشگر که همان ذهن است وارد می­کنند، اما در جنگ شناختی خود دستگاه پردازشگر (ذهن) دچار دستکاری و تحول می­شود تا اهداف از پیش طراحی شده محقق گردد و مباحث به‌گونه‌ای دیگر و با ضریبی متفاوت در ذهن مخاطب رمزگشایی و فهم شوند. این اهداف، همان گفتمانی است که باید مورد پذیرش مخاطب قرار بگیرد. بنابراین جنگ شناختی در مرتبه­ای پیچیده­تر و حرفه­ای تر از جنگ روانی قرار می­گیرد. از آنجا که در جنگ شناختی ذهن­ها مورد حمله قرار می­گیرند؛ نمی­توان دشمن، سلاح و روش­های حمله آن را مانند جنگ­های فیزیکی به نمایش درآورد. به همین دلیل جنگ شناختی جنگی نامرئی توصیف می­گردد و در آن نمادها، نشانه­ها و کلمات قربانی می­گیرند. از آنجا که تغییرات جنگ شناختی بر روی ذهن­ها است، فرسایشی بودن خاصیت دیگر این نوع چنگ است، چرا که تغییرات ذهنی نه یکباره بلکه به صورت آرام و تدریجی رخ می­دهد. در جنگ­های فیزیکی سربازان نظامی در خط اول حمله قرار دارند و مردم عادی تا زمانی که از میدان نبرد فاصله داشته باشند در امان هستند. اما در جنگ شناختی نخبگان فکری جامعه که در عرصه رسانه فعالیت دارند در خط اول حمله قرار می­گیرند و تیرهای جنگ شناختی اذهان آحاد جامعه را هدف قرار می­دهد. به عقیده کارشناسان این حوزه در جنگ شناختی مهم‌ترین و دلهره آمیزترین قسمت جنگ، تلفات انسانی آن است. در جنگ سخت وقتی یک نفر مجروح یا کشته می‌شود صرفا یک نفر از جبهه خودی کم خواهد شد، اما در جنگ شناختی وقتی یک نفر نسبت به اعتقادات و تفکر خود بدبین می‌شود علاوه بر این‌که یک نفر از گروه خودی کم شده، یک نفر هم به گروه دشمن زیاد می‌شود. در عرصه شناخت، بی‌نهایت سناریو توسط بی‌نهایت کنشگر می‌تواند اتفاق بیفتد که به‌هیچ‌عنوان قابل پیش‌بینی و تخمین نیست. به‌هیچ‌وجه نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه اقداماتی، توسط کدام کنشگران، در چه زمانی و برای تکمیل پازل‌های چه سناریویی قرار است انجام پذیرد. بلکه تنها بعد از انجام عملیات می‌توان آن را تحلیل کرد و متوجه شد که چه سناریوی شناختی‌ای در دستور کار بوده است. هدف اصلی در هر جنگی شکست و از میدان به در کردن رقیب هست، اما در جنگ شناختی، اهداف و شیوه­های متفاوت‌تری نسبت به همه جنگ‌ها دارد. برخی از این شیوه‌ها و اهداف که در نوع خود نشان از پیچیدگی این نوع جنگ دارد عبارتند از: اعتماد زدایی، اعتبارزدایی، مشروعیت زدایی، قداست‌زدایی، ناامیدسازی و ناکارآمد‌نمایی یک کشور و جامعه را به افراد آن جامعه تلقین می‌کند و درواقع مردم جامعه که اصلی‌ترین سرمایه اجتماعی یک کشور هستند را به‌راحتی نسبت به جامعه و کشور بدبین می‌کنند و امید به آینده را در آن‌ها از بین می‌برند و مردم نسبت به اعتقادات به چشم خرافات نگاه می‌کنند و حالت رویگردانی اجتماعی به آن‌ها دست می‌دهد.

  • راه مقابله با جنگ شناختی

در جنگ شناختی هم مانند جنگ روانی، اگر به سواد رسانه­ای مسلح باشیم می­توانیم تا حد زیادی از مغلوب شدن نجات پیدا کنیم. اما این سواد رسانه­ای باید آحاد جامعه از مردم و مسئولان را در بربگیرد. سواد رسانه برای مسئولان و افراد تاثیرگذار در جامعه، چندین برابر افراد عادی جامعه اهمیت دارد. اگر یک فرد اثرگذار با سواد رسانه­ای آشنا نباشد می­تواند در جنگ شناختی به مهره­ای ارزشمند برای دشمن تبدیل شود. افراد تاثیرگذار با اقدامات و اظهارات غلط و حاشیه­برانگیز گل­های زیادی را روانه دروازه خودی می­کنند.

تدوین سیاست­های دقیق رسانه­ای نیز به پیروزی در جنگ شناختی کمک می­کند. به این منظور لازم است علاوه بر آنکه دولت­ها یک نقشه رسانه­ای کلی برای خود تدوین کنند، تمام زیر مجموعه­ها نیز برای طرح­ها و برنامه­هایشان پیوست رسانه­ای در نظر بگیرند و پیش از اجرای هر طرح واکنش­های رسانه را پیش­بینی و نحوه مواجهه با آن را در نظر بگیرند. نکته مهم جنگ شناختی، روایت­گری­ است و باید برای آنکه غلبه دشمن نشویم باید بتوانیم پیش از آنکه توسط دشمن روایت شویم، خودمان روایت­گر باشیم. یعنی در جنگ شناختی هم مانند جنگ فیزیکی، توجه به زمان و سرعت کافی داشتن از ارزش بالایی برخوردار است. روایت اول دست برتری دارد و اگر برای روایت رویدادها دیر بجنبیم، دشمن روایت خودش را به ذهن­ها غالب خواهد کرد. البته علاوه بر سرعت عمل، کیفیت نیز مهم است و نباید کیفیت اطلاعات فدای سرعت اطلاعات گردد. در جنگ شناختی نمی­توان با سطحی­گرایی و پروژه­های زودبازده به نتیجه رسید و پیروزی در این جنگ در گرو صبوری و بصیرت­افزایی است.

ارسال نظرات