- حنظله گوشی «نفتالی بِنِت» را هک کرد
- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
جمعه ؛ 28 آذر 1404 یادداشت ها / درس ونزوئلا!
کیهان
درس ونزوئلا!
جعفر بلوری
1- «ونزوئلا کاملاً توسط بزرگترین ناوگان دریایی که تاکنون در تاریخ آمریکای جنوبی تشکیل شده است، محاصره شده است...این ناوگان بزرگتر خواهد شد و شوکی که به آنها وارد میشود، چیزی نخواهد بود که قبلاً دیده باشند؛ تا زمانی که تمام نفت، زمین و سایر داراییهایی را که قبلاً از ما دزدیده بودند، به ایالات متحده آمریکا بازگردانند. به دلیل سرقت داراییهای ما و دلایل بسیار دیگری از جمله تروریسم، قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان، رژیم ونزوئلا به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی تعیین شده است.» اینها اظهارات دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکاست که روز سهشنبه در شبکه اجتماعی «سوشال تروث»، ضمن «تروریستی نامیدن دولت مادورو» منتشر کرده است. دیروز صبح نیز اعلام شد او چهارشنبه ساعت 9 شب به وقت واشنگتن (صبح پنجشنبه به وقت تهران) سخنرانی میکند که وقتی شما در حال مطالعه این یادداشت هستید، احتمالا آن سخنرانی نیز-که ما فکر میکنیم درباره ونزوئلا است- ایراد شده است.
2- ترامپ پیش از این بارها اعلام کرده بود، قصد دارد به ونزوئلا حمله زمینی کند. حالا هم میگوید که ونزوئلا را با بزرگترین ناوگان دریایی تاریخ آمریکا محاصره کرده است. «دلیل» یا به عبارت بهتر «بهانهای» که او برای محاصره یا حتی حمله احتمالی به ونزوئلا بیان کرده است را، بالا عینا از او نقل قول کردیم. ولی توصیه میکنیم بازگردید و این دلایل را یک بار دیگر با دقت بخوانید. ترامپ میگوید ونزوئلا زمینها، نفتها و داراییهای آمریکا را دزدیده است! این اظهارات واقعا چقدر صحت دارند؟ مادورو کدام سرزمین آمریکا و کدام چاههای نفت این کشور را کِی و با کدام نیروی نظامی و.... دزدیده است؟ بخوانید:
3- ونزوئلا و آمریکا مرز زمینی ندارند و فاصله بین نزدیکترین نقاط مرزی دو کشور (از طریق دریا) حدود 2هزار و 200 کیلومتر است (از سواحل ونزوئلا تا جنوبیترین جزایر آمریکا مانند پورتوریکو). بین این دو کشور، اقیانوس اطلس و دریای کارائیب قرار دارد! حالا شما بفرمایید، ونزوئلا چگونه میتواند زمینها و نفتهای آمریکا را دزدیده باشد؟! این دو کشور، اختلاف مرزی و سرزمینی - مثل آنچه مثلا بین هند و پاکستان بر سر کشمیر وجود دارد- هم ندارند. نتیجهای که میخواهیم از این توضیحات بگیریم، موضوع این یادداشت است: «آمریکا برای دشمنی یا تجاوز به یک کشور، لزوما نیاز به دلیل نمیبیند؛ اما تا دلتان بخواهد بهانه میآورد و این بهانهها گاهی به مسخرگی جملات است که ابتدای این یادداشت از او نقل قول کردیم.» لذا دوستانی که میگویند، «باید بهانه را از دشمن گرفت» تا نتیجه بگیرند «برویم و با آمریکا مشکلاتمان را حل کنیم» نه شناختی از آمریکا دارند و نه شناختی از سیاست دارند و نه حتی روابط بینالملل را میفهمند. البته این، خوشبینانهترین حالت نگاه به این دوستان است!
4- آنچه بین ونزوئلا و آمریکا میگذرد، خیلی شفاف، واضح و گویا است. دلیل دشمنی آمریکا با ونزوئلا مزخرفاتی که ترامپ میگوید نیست. ونزوئلا یک کشور مملو از نفت و عضو اوپک است و طبق اظهارات مقامات آمریکایی، نفت این کشور میتواند نیاز 100 سال آینده آمریکا را تامین کند. ونزوئلا یکی از بزرگترین ذخایر طلای جهان را دارد که میزان آن تا 7 هزار تُن تخمین زده شده است. ونزوئلا الماس، و ذخایر عظیم «بوکسیت» دارد که برای تولید آلومینیوم ضروری است. ونزوئلا مملو از آهن، زغال سنگ، نیکل، فسفات و مس است. این کشور آمریکای لاتین صاحب هشتمین ذخایر گاز جهان است و در یک کلام «ونزوئلا معدن طلای منابع طبیعی است» و آمریکا چنین کشوری را در موضع «ضعف» دیده فلذا، به دنبال این ثروت تمام ناشدنی است. کشوری مثل آمریکا برای حمله یا محاصره کشوری مثل ونزوئلا نیازی به «دلیل» ندارد! فقط کافی است مثل آب خوردن و به دروغ بگوید ونزوئلا نفت و سرزمینهای آمریکا را دزدیده و واشنگتن قصد دارد آنها را پس بگیرد!
5- ونزوئلا یک کشور سکولار با تنوع مذهبی است. اکثر جمعیت آن مسیحی (عمدتاً کاتولیک) هستند و بر اساس قانون اساسی، دولت هیچ دینی را به رسمیت نمیشناسد و آزادی ادیان را نیز کاملا پذیرفته است. این کشور در قانون اساسی خود (به ویژه ماده ۵۹) بر جدایی دین از سیاست تأکید دارد یعنی یک کشور صد در صد سکولار! همان که غربیها میخواهند. ونزوئلا در واقع، یک نمونه زنده و جلوی چشمی برای فهم این امر بدیهی است که، مسئله آمریکا با دیگر کشورها، مسئله هستهای، مذهبی، حقوقبشری، تروریسم، ایدئولوژی و... نیست و نمیشود از شر چنین کشوری از طریق گفتوگو، مذاکره و عقبنشینی و... در امان ماند و خلاص شد. تجربه جنگ اوکراین و اتحادیه اروپا نیز نشان داد، برای کشوری مثل آمریکا تفاوتی بین ونزوئلا و ایران و اوکراین و آلمان و اتحادیه اروپا وجود ندارد. هرکشوری را در موضع ضعف ببیند- نه که لزوما ضعیف باشد- علیه آن به شکلی ورود میکند. اوکراینِ ضعیف شده را به شکل خفتباری وادار به تسلیم میکند و سرزمینهایش را به روسیه میبخشد تا روسیه جنگ را متوقف کند و ترامپ در دنیا بگویند «من باعث صلح در اوکراین شدم» و معادن ارزشمندش را هم به بهانهای غارت میکند! حتی اگر لازم ببیند، در پیشنویس راهبرد امنیت ملیاش، علیه نزدیکترین متحدان غربیاش اقدام کرده و مینویسد باید برای تجزیه اتحادیه اروپا از طریق بیرون کشیدن ایتالیا، اتریش، لهستان و مجارستان از این اتحادیه تلاش کرد!
6- در چنین دنیایی و در مقابل چنین کشوری فقط و فقط یک راه مقابله وجود دارد: باید قوی و متحد بود و این قدرت و اتحاد را به رخ کشید. دلیل کرنش همین آمریکا در مقابل روسیه و چین (به راهبرد امنیت ملی آمریکا که چندی پیش منتشر شد رجوع شود) اقتدار آنهاست. مخاطب این بخش، برخی جریانهای سیاسی و مدیران دولتی هستند که، درست عکس این رویکرد عمل میکنند. در حالی که مسئولیت اداره کشور بر عهدهشان است و باید پاسخگوی عملکردشان باشند، خود را کنار کشیده و در قامت یک اپوزیسیون، از شرایطی که خود به وجود آوردهاند انتقاد میکنند. مشکلاتی را که خود مستقیما مسئول یا عامل بروز آنند، چند برابر بزرگتر نشان داده و در نهایت نیز به عنوان راهحل، آدرس مذاکره با همین آمریکا را میدهند! برخی آنقدر وقیحند که میگویند، با نزدیکی به چنین کشوری نه تنها میشود تحریمها را برداشت و به اقتصاد سر و سامانی داد، حتی میتوان 1000 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کرد! دروغی بزرگتر از دروغهای ترامپ درباره ونزوئلا! با کشوری که بدون کوچکترین شرم و خجالتی، اتهام دزدی «سرزمین» را به کشوری در آن سوی اقیانوس میزند نمیتوان پای میز مذاکره نشست و 1000 میلیارد دلار از کنارش به جیب زد.
7- اما کلام آخر. یکی از چهرههای سیاسی نزدیک به مدعیان اصلاحات که جریان سیاسی مطلوبش در راس امور است و باید پاسخگوی عملکرد افتضاح اقتصادی این جریان سیاسی در این روزها باشد نوشته است: «ایران با بحرانی بیسابقه روبهرو است.... مدیریت اقتصادی و اجرائی کشور وارد مرحلهای شده که نیازمند اقدامات اضطراری است.» او و امثال او در نهایت نتیجه میگیرند باید رفت و با آمریکا و ترامپ به طور مستقیم مذاکره کرد! آنها با این موضعگیریها دنبال چه هدفی هستند؟ آیا وقتی میگویند «دچار بحران بیسابقه شدهایم و وارد وضعیت اضطراریم» در حال ارسال پیام قدرت به دشمن هستند؟! این کشور چند بار باید تقاص ارسال پیام ضعف و در نتیجه، اشتباه محاسباتی دشمن را بدهد؟! آیا این طیف که بلافاصله و فردای جنگ 12 روزه، همان خواسته و آرزوی ترامپ و نتانیاهو را در قالب «لزوم تغییر پارادایم» دنبال میکردند، پس از شکست در آن جنگ، جنگ را از عرصه سخت به عرصه معیشت و اقتصاد و جنگ نرم نکشیدهاند؟ به نظر میرسد کشیدهاند!
جوان
وحدت حوزه و دانشگاه شكست دشمن را تضمين ميكند
حسین عبداللهیفر
وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان يكي از علل موجده انقلاب اسلامي، علل مبقيه آن نيز به حساب ميآيد. بر همين اساس معمار بزرگ انقلاب اسلامي با نگاهي دورانديشانه و حكيمانه روز شهادت «استاد شهيد دكتر محمد مفتح» را به عنوان «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نامگذاري فرمود تا هم توطئه استعمارگران در تقابل ميان اين دو نهاد تاثيرگذار را در كشورمان خنثي كند و هم ثمره پيوند علم و ايمان، سياست و ديانت، دانش و دين، آگاهي و اخلاق را به منصه ظهور برساند.
چنانچه شخصيتهاي حوزوي و دانشگاهي مانند دكتر مفتح، علامه مطهري، آيت الله بهشتي و. . . از اين دوگانههاي به ظاهر متضاد، دو بال ساختند و با عروج خويش، نشان دادند وحدت حوزه و دانشگاه نه تنها ممكن بلكه يك ضرورت است. چراكه اساساً اگر اتفاق نظر حوزه و دانشگاه بر سر پيروزي انقلاب اسلامي صورت نميگرفت، چنين پديدهاي به اين سرعت شكل نميگرفت. امري كه نه تنها ممكن است بلكه به تمام معنا خود را در پيروزي انقلاب اسلامي نشان داد و با وحدت و اتحاد اين دو نهاد علمي و ديني پيشتاز، بيداري بخش و خط شكن ملت به ميدان آمد و تحول عميق انساني مدنظر نهضت اسلامي را به منصه ظهور رساند.
اين وحدت در حالي رخ داد كه نه تنها ميان آن دو فاصله زيادي وجود داشت بلكه نظام استكباري و استبدادي برنامهريزي دقيقي براي تقابل ميان آن دو ايجاد كرده و علم و دين، سياست و ديانت، آگاهي روز و تقيدات مذهبي در نقطه مقابل يكديگر تعريف ميشدند.
در چنين شرايطي، استادان و دانشجويان، طلاب و علماي ديني در خط مقدم مبارزه قرار گرفتند تا انقلاب ملت ايران به پيروزي رسيد. بدون ترديد بقاي انقلاب، تحقق آرمانهاي آن و استمرار تحولي كه انقلاب در زمينههاي مختلف به ويژه تحول انساني جهت تأمين كادر و مديران مورد نياز كشور در گرو تحكيم پيوند اين دو نهاد مؤثر و مهم ميباشد. آنچه ضرورت اين وحدت را صدچندان ميسازد، خصومتها و دشمنيهاي نظام سلطه است كه جنگ 12 روزه يكي از نمونههاي اخير و بارز آن ميباشد. به نظر ميرسد مهمترين محورهاي وحدت حوزه و دانشگاه در شرايط كنوني عبارتاند از:
الف) بقای انقلاب اسلامي تا تحقق كامل آنها: در جنگ 12 روزه دشمنان ملت ايران نشان دادند براي تجزيه ايران و براندازي نظام اسلامي برنامهريزي جدي كرده و مترصد فرصت ميباشند. وحدت حوزويان و دانشگاهيان ميتواند شكست دشمن و نوميدي دشمن را تضمين نمايد.
ب) مقابله با جنگ شناختي دشمن با زنده نگه داشتن ارزشهاي انقلاب: هنگامي كه جبهه درگيري دشمن بيش از آنكه متوجه جغرافياي سرزميني و فروپاشي شكلي نظام اسلامي باشد، متوجه فكرها، مغزها، دلها و روان هاست كه رهبر حكيم انقلاب اسلامي از آن به عنوان درگيري رسانه اي، تبليغاتي و رواني ياد فرموده و تأكيد كردند؛ آرايش تبليغاتي بايد در مقابل دشمن به سمت هدف دشمن برود. دشمن ميخواهد معارف اسلامي، معارف شيعي، معارف انقلابي را بزند.
ج) شتاب علمي كشور و تسريع در روند علوم جديد:اكنون كه دشمنان ملت ايران نشان دادند از همه توان و امكانهاي خود براي حذف اسلام و ايران بهره گرفته در جنگهاي نوين مثل جنگهاي رباتيك، سيگنالي، ماهواره اي و سايبري با استفاده از آخرين فناوريهاي روز و بهره ميگيرند. بر دانشگاهيان و حوزويان لازم است با سرعت بخشيدن، پيشرفتهاي علمي رايانه اي، دانشهاي ارتباطي، فناوريهاي نوين و نسلهاي جديد حوزههاي دفاعي و امنيتي مانع پيشي گرفتن دشمن شده تا با حفظ موازنه قدرت علمي – تكنولوژيك زمينه توهم دشمن و اشتباه محاسباتي آن را خنثي سازند. به ويژه آنكه در اين علوم جديده موضوع الهيات مطرح شده و مباحث فقهي و كلامي عديدهاي ايجاد شده كه ورود جدي حوزههاي علميه را ميطلبد.
ه) حل مشكلات كشور و رفع ناترازي ها:بدون ترديد عدم جايگزين كردن انرژيهاي جديد و ضعف در به كارگيري دانش و فناوريهاي نو موجب بروز مشكلات زيادي براي كشور شده كه همچنان از سوختهاي فسيلي استفاده كند. به ويژه آنكه روند مصرف عمومي بيش از حد سرانه مصرف دنياست. سرعت بخشيدن به روند بهرهبرداري از فناوريهاي نو در صنعت و كشاورزي و مصارف عمومي وحدت حوزه و دانشگاه را ميطلبد. ضمن آنكه جلوگيري از روند اسراف و تبذير بنابر توصيه اخير رهبر معظم انقلاب يكي از رسالتهاي حوزه و دانشگاه ميباشد.
آرمان امروز
ایران و راهبرد ثباتسازی
حسن بهشتی پور
در شرایط کنونی، سه عامل اساسی مانع از آغاز جنگی گسترده است: اسرائیل درگیر بحرانهای داخلی، فشارهای بینالمللی و محدودیتهای عملیاتی است. گشودن جبههای جدید علیه ایران، ریسکهایی دارد که تلآویو در این مقطع توان مدیریت آن را ندارد.
ایران نیز با وجود آمادگی دفاعی، تمایلی به ورود به جنگی پرهزینه ندارد؛ جنگی که میتواند مسیر توسعه اقتصادی و ثبات منطقهای را مختل کند.
آمریکا درگیر اولویتهای داخلی و رقابتهای ژئوپلیتیک با چین و روسیه است و از هرگونه درگیری جدید در خاورمیانه پرهیز میکند.
با این حال، پایین بودن احتمال جنگ—حتی اگر کمتر از ۱۰ درصد باشد—به معنای صفر بودن آن نیست. در محیطی که سوءمحاسبه، اقدام شتابزده یا حادثهای غیرمنتظره میتواند بحرانساز شود، بیتوجهی به این احتمال خطایی راهبردی خواهد بود. در چنین شرایطی، دیپلماسی نه یک انتخاب لوکس، بلکه ابزار ضروری مدیریت بحران است. اگر تنشها مهار نشوند، حتی احتمالهای کوچک نیز میتوانند به واقعیت تبدیل شوند. دیپلماسی فعال میتواند کانالهای ارتباطی را باز نگه دارد ، سوءتفاهمها را کاهش دهد، هزینههای تنشآفرینی را برای طرف مقابل افزایش دهد، و مسیرهای کنترل بحران را تقویت کند. این همان منطقی است که بر اساس آن می توان گفت «هزار ساعت مذاکره بهتر از یک ساعت جنگیدن است.»
یکی از نکات مهم ، خنثیسازی نگاه ارزشی به مذاکره است. مذاکره نه تقدس دارد و نه مذمت؛ ارزش آن به زمان، هدف و طرفهای گفتوگو بستگی دارد.
در پرونده ایران و آمریکا نیز تا زمانی که دو طرف در رویکردهای خود تجدیدنظر نکنند، انتظار توافقی جدید واقعبینانه نیست. اما این به معنای کنار گذاشتن مذاکره نیست؛ بلکه به معنای ضرورت طراحی چارچوبی دقیقتر، شفافتر و قابل راستیآزمایی است برای اینکه تنش کنونی مدیریت شود .
یکی از ضعفهای تاریخی بسیاری از توافقات بینالمللی، نبود سازوکارهای روشن برای اجرای تعهدات، نظارت بر پایبندی و تعیین هزینه نقض توافق است. باید توافق به گونه ای تنظیم شود که اگر طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد، از پیش مشخص شود چه اقداماتی انجام خواهد شد. باید توجه داشت که مذاکره موفق تنها محصول گفتوگو نیست، بلکه نتیجه طراحی دقیق سازوکارهای اجرایی بعد از توافق است.
ایران در سالهای اخیر نشان داده که به دنبال حفظ منافع ملی و جلوگیری از بیثباتی منطقهای است. این رویکرد نه از موضع ضعف، بلکه از درک هزینههای سنگین جنگ و اهمیت ثبات برای توسعه کشور ناشی میشود. در همین چارچوب، گفتوگو بدون تضمین کامل به نتیجه رسیدن، میتواند چارچوبی برای کاهش تنش و مدیریت بحران ایجاد کند. در فضای پرتنش منطقه، جنگ محتمل نیست اما خطر آن نیز کاملاً منتفی نشده است. راهحل پایدار نه در تشدید تقابل، بلکه در تقویت دیپلماسی، طراحی سازوکارهای دقیق توافقات، و حفظ کانالهای ارتباطی است. در جهانی که یک اشتباه کوچک میتواند به بحرانی بزرگ تبدیل شود، عقلانیت حکم میکند که دیپلماسی میدان بیشتری داشته باشد.
حجتالاسلاموالمسلمین محمدمهدی ایمانیپور
جایزه جهانی امام خمینی(ره) در نخستین دوره برگزاری خود، تنها یک رویداد تشریفاتی یا یادبود تاریخی نیست، بلکه تلاشی است برای بازخوانی «مکتب امام(ره)» بهمثابه یک پروژه زنده گفتمانساز در جهان امروز؛ جهانی که از یکسو با بحران هویت، معنا و فرسودگی نظم لیبرال و از سوی دیگر با جنگ روایتها، اسلامهراسی و سلطه فناوری و سرمایه دستبهگریبان است. این رویداد و اقدام فرهنگی - تمدنی، میکوشد نام و اندیشه امام خمینی(ره) را به یکروند و کانون گفتوگوهای جدید درباره عدالت، معنویت، مقاومت و انسان متعالی بدل کند و در قالب یک «دیپلماسی دعوتمحور»، شبکهای جهانی از اندیشمندان، کنشگران و نخبگان را پیرامون این مضامین گرد آورد. نگاه به امام(ره) بهعنوان «شخصیت گفتمانساز تمدنی» و فراتر از تصویر یک رهبر سیاسی صرف؛ بازتعریف هویت انسان متعالی در برابر انسان تکساحتی و ماشینیزه شده؛ نقد عقل محاسبهگر خودبنیاد و مواجهه با بحران معنا و سلطه دیجیتال؛ برجستهسازی امام بهعنوان الگوی مقاومت و الهامبخش تجربههای جمعی عدالتخواهانه؛ و در نهایت، تبیین «دیپلماسی دعوت» در برابر اسلامهراسی و رادیکالیسم خشونتورز به نام دین، از اهدافی است که میتواند مبین برخی مواهب برگزاری این رویداد باشد. این محورها که در ادامه شرح داده میشود، چهارچوبی فراهم میآورد تا «جایزه جهانی امام خمینی(ره)»، بهجای آنکه تنها یک مراسم سالانه باشد، در جایگاه یک نهاد روندساز و ذائقهساز به سکوی دائمی تولید فکر، گفتوگوی تمدنی و بازتعریف نقش جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کنشگری فرهنگی و فکری در عرصه بینالمللی تبدیل شود.
1- اندیشه امام خمینی(ره) بهعنوان «پروژه گفتمانساز تمدنی»
برگرفته از چهارچوب نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی به امام خمینی(ره) بهعنوان «امامِ گفتمانساز و الگوی تمدنی»، برگزاری «جایزه جهانی امام خمینی» را میتوان یکی از مهمترین ابزارهای دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی در مقطع کنونی برشمرد؛ چراکه براساس این نگاه، امام خمینی(ره) صرفاً یک رهبر تاریخی نیست، بلکه منبع الهام برای بازخوانی اسلام، عدالت، مقاومت و معنویت در سطح جهانی است و هر ابتکار بینالمللی مرتبط با ایشان، میتواند به تولید گفتمان، شبکهسازی نخبگانی و مشروعیتبخشی نرم به جمهوری اسلامی ایران کمک کند.
این رویداد صرفاً پاسداشت اندیشه و یادمان گذشته نیست که البته آن هم در سطح خود میتواند قابلتقدیر باشد. امام خمینی(ره) «صاحب مکتب» و «منشأ گفتمانی» است که تداوم انقلاب، در تداوم و روزآمدسازی آن مکتب است. نگاه ما بر این است که جایزه جهانی بهعنوان سکوی ترویج و نظریهپردازی پیرامون «مکتب امام» در حوزههایی مانند عدالتخواهی، مردمسالاری دینی، استقلال، ظلمستیزی و معنویت عمل کند و فراتر از یک مراسم تشریفاتی یا نمادین در قامت یک «پروژه گفتمانساز تمدنی» معرفی شود. این جایزه محدود به سطح سیاسی صرف نبوده و مقصود ارتقای سطح بهسوی انسانشناسی و فلسفه فرهنگ است. جایزه جهانی امام خمینی(ره) نقطه تمرکز گفتوگوی تمدنی، دیپلماسی فکری و شبکهسازی جهانی ایران است.
2- مکتب امام و بازتعریف هویت انسان متعالی
در ادبیات عرفانی و فلسفی مرتبط با امام، انسان حقیقتی «لاحد» و متصل به امر الهی تصویر میشود، نه موجودی صرفاً مادی و محاسبهگر. «انسان در اندیشه امام» و نقد انسان تکساحتی برآمده از خرد تکنولوژیک، فنسالار و سرمایهطلب بستری برای بازگرداندن بحث انسان متعالی و کرامت روحانی به متن گفتوگوی جهانی است. در مطالعات انسانشناختی درباره امام، بر فطرت نورانی انسان و قابلیت او برای تعالی و خلافت الهی تأکید میشود. محورهایی از جایزه که حول «فطرت، خودِ حقیقی و بحران هویت مدرن» طراحی شدهاند، میتوانند به انسان امروز کمک کنند تا هویت خود را نه صرفاً بر اساس مصرف، فردیت منفصل و رقابت، بلکه بر اساس اتصال به خدا، مسئولیت اجتماعی و خودشناسی معنوی بازتعریف کند. بازخوانی امام در قالب ابتکار «جایزه جهانی امام خمینی(ره)» بنا دارد در همانجایی وارد میدان شود که بشر امروز در آن گرفتار است؛ انسان تکساحتی و گرفتار در جاهلیت مدرن؛ منقطع از وحی و امر متعالی؛ مغروق در فناوری، بازار و مصرفگرایی؛ هر لحظه به دنبال سود و منفعت بیشتر و درعینحال دچار «خلأ معنا و هویت» و از آن مهمتر ناهوشیار و منگ درباره این نیاز فطری و خواست روحانی. در این چهارچوب، امام نه یک چهره تاریخی، بلکه «تذکردهنده درباره انسان متعالی» و محرک بازتعریف انسان در عصر بهاصطلاح مدرن است. هدف جایزه امام این است تا از اندیشمندانی که در جهت بیدارگری و هوشیارسازی بشر جدید مجدانه مجاهدت و تلاش علمی میکنند، تقدیر به عمل آورد و با تشکیل اجتماعی از ایشان نسبت به همافزایی این تلاشها حول نام مبارک و مکتب متعالی حضرت امام(ره) همت گمارد. این اتفاق مهمترین رسالتی است که دستگاه دیپلماسی فرهنگی ایران برای خود متصور است.
همانطور که مکرر گفته شده انقلاب اسلامی و وجودی ملت ایران چهبسا بدون نفس قدسی امام راحل انجامشدنی نبود و در هیچکجای جهان هم جز با این نام و تفسیر شناخته شده نیست. همانطور که این اندیشه ملت ایران را از زیست اینجهانی و ماتریالیستی که روزگاری گرفتار آن بود، منفک کرده و متوجه عالم روح و معنا کرد که شأن راستین و متعالی انسان در آن قرار دارد؛ ما معتقدیم در روزگار جدید که ابنا بشر سرگرم، گرفتار و محصور لذات پیچیده، نوظهور و البته سطحی و زودگذر آن هستند و مهمترین سرمایه انسان، یعنی فرصت تأمل و تفکر درباره هویت و معنای زندگی و خلقت از آنان ربوده شده است و سطحی از «بیتفاوتی»، «بیآرمانی» و «شیءشدگی» کاپیتالیستی بر وجوه مختلف زندگی انسان سایه افکنده، باز هم مهمترین عامل احیای انسان مدرن و توجه دادن او نسبت به این غفلت بزرگ از دل مکتب احیاگر امام خمینی(ره) بیرون خواهد آمد. ملتهای دنیا چه بدانند چه ندانند از درون تشنه دستیابی به این معرفت هستند و بر ما که خود از این نعمت بهرهمند شدیم، واجب و لازم است تا این سرمایه عظیم، یعنی این بینش را که مرحمت اسلام عزیز به ما بوده بدون روتوش و بیواسطه به سمع و نظر ملتهای دنیا برسانیم و از هر آنکه در این مسیر گامی برداشته و بر میدارد، حمایت کنیم.
3- مکتب امام در برابر عقل محاسبهگر خودبنیاد و بحران معنویت دیجیتال
تحلیلها، امام را «حکیم متأله» معرفی میکنند که عقل و وحی را در یک منظومه واحد و نه در تقابل با هم میفهمد. برجستهسازی این الگو در آثار نظری، هنری و پژوهشی، نقدی جدی بر عقلانیت صرفاً ابزاری و محاسبهگرِ جهان مدرن است و نشان میدهد که عقلِ متصل به وحی، قادر به اداره زندگی فردی و اجتماعی در عصر فناوری نیز است. این مفهوم بنیادینی است که نیاز است دروازههای گفتوگوی جهانی درباره آن همواره گشوده باقی بماند.
مکتب امام نسبت به خطرات «ماشینیزه شدن» و بحران معنویت دیجیتال و بحرانهای ناشی از برساختههای روایی رسانهزده، همواره هشداردهنده، زنده و پویاست. امروز که لحظات بسیاری از عمر انسان در گشتوگذار در شبکههای ارتباطی سپری میشود، پژوهشهای فلسفه فناوری از «بحران معنویت» و «غرقشدن انسان در بمباران اطلاعات و مصرف تکنولوژی» سخن میگویند. فناوری این امکان را دارد که انسان را به موجودی تکبعدی، شیءنگر و سرگشته دائمی بدل میکند. انذار نسبت به این جهان ماشینی و رسانهزده که در آن روایتها بهجای حقایق نشستهاند و از برند و تصویر کشورها بهعنوان یکی از مهمترین اقدامات دیپلماتیک کشورها در این جهانهای برساخته سخن رانده میشود، ما معتقدیم این نور حقیقت است که میتواند تمامی این تصویرسازیها را کنار بزند و مکتب امام همان تریبونی است که نسبت به این وضعیت و طرح راهحلهایی برای حفظ هویت الهی انسان در دل جهان دیجیتال و بهرهگیری صحیح و هوشمند از مواهب آن هشدار میدهد و البته این مقصود، هرگز به معنای ضدیت با آن بخش تسهیلگر امورات زندگی بشر نیست که از مواهب و مزایای فناوری است؛ بلکه یک مواجهه با سوژگی است. تحقیقات تمدنی اخیر، نهضت امام را تلاشی برای مواجهه با «سوژه مدرنِ خودبنیاد» و بازگرداندن انسان به هویت اتصالی به خدا تحلیل کردهاند. امام، انسان و جامعه را از خواب ساختارهای سلطه (سرمایه، رسانه، قدرت سیاسی و فناوری) بیدار کرد و مکتب او «نهیب بیدارکننده» و الگویی برای مقاومت در برابر بلعیدهشدن در ساختارهای فناورانه و مادی است.
بهاینترتیب، همانطور که گفته شد بازخوانی امام و برگزاری جایزه، نه یک یادمان گذشته، بلکه یکی از معدود ابتکاراتی است که در بخشی از اهداف خود بنای این را هم دارد که مستقیماً به قلب جاهلیت مدرن و بحران انسان بهاصطلاح مدرن بزند و «انسانِ متصل، متکامل و متعالی» را در برابر «انسانِ منفرد و ماشینیشده» احیا کند.
امام بهعنوان الگوی مقاومت
4- و تجربههای جمعی مطالبهگر«زندگی متعالی» و «عدالت جهانی»
مکتب امام خمینی(ره) صرفاً در بعد نظری خلاصه نمیشود؛ بلکه دستورالعمل اجرایی در احیای روحیه استقلالطلبی دارد؛ استقلال بهمثابه آزادی در قاموس یک ملت. ادبیات اجتماعی متأثر از اندیشه امام، بر امت، جماعت مؤمنان، همدلی و مسئولیت نسبت به محرومان تأکید دارد، نه انسان منفردِ خودبسنده. «تجربههای جمعی مطالبهگر زندگی متعالی» و انجمنها، حرکتهای مردمی، کنشهای داوطلبانه و اجتماعی الهامگرفته از این نگاه و شبکهها و اجتماعهای انسانی مطالبهگرِ احیای انسانیت متعالی مصادیق عملیاتی شده آموزههای مکتب امام هستند. آموزههای مکتب امام همانطور که ملت ایران را بیدار و هوشیار کرد، همواره الهامبخش جنبشهای مقاومت و عدالتخواه در گوشهگوشه دنیا بوده و شمار زیادی از کنشگران و اندیشمندان با الهام از این گفتمان در حوزه مقاومت، عدالتطلبی اجتماعی و مبارزه با سلطهطلبی فعال هستند و مجاهدتهای ایشان مصداق بعد عملی این گفتمان است و بهنوعی این افراد تشکیلدهنده شبکه جهانی عدالتخواهان، برابریطلبان و آزادیخواهان در جهان امروز هستند.
جایزه امام، محوری برای بازتولید گفتمان امام در سطح جهانی است و بنا دارد به تولید نظریه، پژوهش، هنر و فرهنگ در چهارچوب آن کمک کند و نشان دهد این اندیشه فراتر از رهبر سیاسی دورانمند، حامل پیامهایی درباره آزادی، عدالت و استقلال است که در عرصه بینالملل قابلیت گفتوگو پیدا میکند.
5-«دیپلماسی دعوت» در برابر اسلامهراسی و رادیکالیسم خشونتورز به نام دین
یکی از راهبردهای اصلی ایران در برابر اسلامهراسیای که غرب آن را هدایت میکند، «دعوت»، گفتوگو و ارائه صورتبندی اصیل از اسلام است؛ راهبردی که ریشه آن را از نامه پیامبر به پادشاهان تا نامه امام خمینی(ره) به گورباچف و نامههای رهبری به جوانان جهان و دیگر ملتها میتواند مصداق و نمونه داشته باشد. جایزه جهانی امام خمینی(ره)، بر ارتباط با نخبگانی تأکید دارد که با تمرکز بر گفتمان مکتب امام راحل باب تعامل با افکار عمومی جهان را از مسیر ترجمه، پژوهش و گفتوگو گشودهاند و مصداق همین دیپلماسی «دعوتمحور» هستند که تأثیر زیادی بر ارائه تصویر واقعی از اسلام و ایران دارد.
یکی از مسائل مبتلابه امروز، همزمانی این اسلامهراسی ساختاری در غرب با رشد گرایشهای افراطی و خشونتورز به نام دین است. بازخوانی چهره فقهی - عرفانی و سیاسی امام که در آن عقلانیت، اخلاق، معنویت و مسئولیت اجتماعی در کنار هم قرار میگیرند در قالب آثار برگزیده جایزه، یک الگوی «اسلام سیاسی اخلاقی و مردمی» و یک «روایت سوم» را در برابر قرائتهای هم اسلامهراسانه و هم افراطگرایانه عرضه میکند.
پیگیری این اهداف نیازمند ایجاد یک «مرجعیت علمی» در حوزه مطالعات مربوط به امام خمینی(ره) است و ما به دنبال این هستیم که جایزه جهانی امام خمینی(ره) به کانون شبکهسازی مراکز پژوهشی، اتاقهای فکر و دانشگاههای جهان تبدیل شود که البته مؤید رسالت سازمان فرهنگ و ارتباطات در عرصه دیپلماسی علمی و فکری و موازی با دیپلماسی رسمی هم قلمداد میشود. جمهوری اسلامی ایران نه فقط یک بازیگر سیاسی، بلکه یک کنشگر فرهنگی و فکری فعال در موضوع عدالت، معنویت و مقاومت در افکار عمومی نخبگان جهان است و رویداد جایزه جهانی امام خمینی(ره) که با حضور اندیشمندان و پژوهشگرانی از کشورهای متعدد برگزار میشود و جایزه آن عالیترین نشان بینالمللی ایران به شمار میرود به دنبال این است که باب گفتگوهای تمدنی، فرهنگی، فلسفی و کنشگری در این عرصه را گشوده نگه دارد. پرداختن به نظریههای نوین برگرفته از مکتب و اندیشه امام در موضوعاتی مانند بحرانهای هویتی، جنگ اطلاعاتی، سلطه دیجیتال، فلسطین، مهاجرت، نابرابری، مسائل زنان، کودکان، محیطزیست و... نشان میدهد که امام خمینی(ره) صرفاً یک رهبر تاریخی ایرانی نیست، بلکه اندیشه متعالی ایشان که برگرفته از اسلام ناب است، منبع چهارچوبهای تحلیلی برای فهم و نقد مسائل جهان امروز است و این جایزه بنای دعوت برای گفتوگو درباره این موضوعات را دارد.
6- جایزه جهانی امام خمینی(ره)؛ رویدادی برای «روندسازی» در حوزه اندیشه
بررسی نظام سیاستی غرب نشان میدهد محافل غربی نظام غیررسمی مهمی در هژمونسازی از ارزشهای مدنظر خود دارند و تلاش میکنند بخش مهمی از اقدامات خود را از طرق غیرمستقیم و غیررسمی پیش ببرند. برخی ممکن است تصور کنند ایجاد رویدادهایی مانند جایزه امام خمینی(ره) اقدامی صرفاً تشریفاتی و نمایشی است و بیبهره یا حداقل کمبهره از عقبههای عمیق اندیشهای و فکری است و توصیه به رویکردهای غیررویدادی درباره این مباحث داشته باشند؛ اما واقعیت این است که در جهان معاصر «رویدادها» میتوانند به ایجاد «روندها» و شتاب دادن به تولید ادبیات، نشر و روزآمدسازی محتوا کمک کنند.
با عبور از مناقشه بر سر مثال و با علم به همتراز ندیدن مثال پیش رو با آنچه درباره ساحت حضرت امام(ره) مدنظر سیاستگذاران جایزه جهانی امام خمینی است؛ اما برای مثال این نکته قابلتأمل است که غرب با ساخت رویدادهایی مانند اعطای جایزه اسکار، عملاً به دنبال این است که بخشی از جریان فیلمسازی در جهان را خطدهی و جهتدهی کند یا به طور مثال جایزههایی مانند گلدنگلوب، گرمی و امی و... وجود دارد که بر مصرف محصولات فرهنگی و ذائقهسازی میان مخاطبان اثر دارد و همین «مصرف» رکن بنیادین تولید و توزیع در حوزه محصولات فرهنگی، مباحث نظری و حتی معارف انسانی است. نهادسازی مراکزی همچون آیاسآی، اسکوپوس، الزویر و تیلور اند تامسون برای نمایهکردن مقالات علمی در دنیا، صرفاً یک امر نمایشی یا تشریفاتی نیست؛ بلکه قصد دارند علاوه بر اینکه به تازهترین منابع تحقیقاتی بشر با کمترین هزینه دست یابند، یک «روند» و زمینه در اختیار داشته باشند تا این مطالعات را در جهاتی که مدنظر خودشان است، هدایت و آن را برجسته کنند و آنچه را نمیخوانند به چشم محافل اندیشهورز درآید در حالت سانسور قرار دهند. به نظر میرسد جهان غیرغربی در این زمینه نیازمند تحرک بیشتر است. جوایزی مانند جایزه امام خمینی(ره) میتواند به ایجاد یک «روند» مهم در دنیا کمک کند، یعنی تولیدات بیشتر، باکیفیتتر و تبلیغات وسیعتر برای اندیشه، مکتب مترقی و بسیار غنی امام خمینی(ره). بهویژه در حال حاضر که غرب با «بحران معنا و هویت» روبهروست، حتماً نظریات بدیل میتواند بهتر شنیده شود
خراسان
مسیر بازآرایی آرایش رسانه ای
سپهر خلجی
وطن امروز
الزامات تبیین هنرمندانه دفاع مقدس
امیرعباس نوری
چرا «اخراجیها» یک تحول بزرگ در سینمای ایران شد؟ چرا «لیلی با من است» یک ژانر جدید و موفق در سینمای ایران بود؟ چرا «ضدگلوله» توانست توجهات زیادی را به خود جلب کند؟
قاعدتا سادهترین و سریعترین جوابی که میتوان به این سوالها داد، مردمیسازی است.
در همه این فیلمها شخصیتهای فیلم، تودههای جامعه بودند که هر کدام یک زندگی معمولی داشتند و از قضا شخصیتهای داستان هیچگونه سنخیتی با کلیشههای رایج مربوط به قهرمانان دفاع مقدس نداشتند اما وقتی به پدیده جنگ و دفاع مقدس پیوند میخورند، تبدیل به قهرمانان و الگوهای جامعه میشوند.
نویسندهها و کارگردانهای این فیلمها بدرستی متوجه شدند باید تعریفی ساده و عامهفهم از انسان دفاع مقدس ارائه کنند؛ تعریفی که بسیار سهلالوصول است و همه اقشار جامعه، براحتی با آنها ارتباط برقرار میکنند. از همه مهمتر، این تعریف ساده و سهلالوصول از انسان دفاع مقدس، یک تعریف واقعی است. یعنی مابهازای این افراد در همه اقشار جامعه قابل شناسایی است. به همین خاطر است که مخاطب براحتی با قهرمانان این فیلمها همزادپنداری میکند و نویسنده و کارگردان نیز کار سختی برای شخصیتپردازی این افراد ندارند.
هرچند در هر ۳ مورد، هنر نویسندگان و کارگردانان این بود که توانستند بخوبی تغییرات این شخصیتها را وقتی با پدیده جنگ درگیر میشوند، نشان دهند.
«مجید سوزوکی»، «صادق مشکینی» و «سلیم» هر ۳ افراد معمولی جامعهاند که وقتی با جنگ پیوند میخورند، دچار تغییرات و تحولات درونی میشوند، به گونهای که جنگ باعث میشود آنها به افراد جدیدی تبدیل شوند.
اما هنر منحصربهفرد هر ۳ فیلم، پرداخت واقعبینانه به مفاهیم انسانساز دفاع مقدس بود. هر ۳ فیلم بشدت ضد شعارزدگیهای معمول فیلمهای دفاع مقدس بودند؛ فیلمهایی که به مدت ۲ دهه کلیشههای ثابتی از انسان دفاع مقدس ارائه داده بودند. مهمترین دلیل موفقیت «لیلی با من است»، «اخراجیها» و «ضدگلوله»، شورش علیه این کلیشهها بود و همانگونه که گفته شد، پرداخت هنرمندانه و واقعی به سیر تحول و تغییر افراد معمولی جامعه در زمان مواجهه و درگیر شدن با پدیده دفاع مقدس، نقطه تمایز این فیلمها با دیگر آثار دفاع مقدسی بود.
به صورت خلاصه، هنر هر ۳ فیلم، ابتدا شخصیتپردازی باورپذیر قهرمانان و کاراکترها و در ادامه واقعنگری در تاثیرپذیری این کاراکترها از مفاهیم دفاع مقدس بود.
در واقع مخاطبان این فیلمها هم با شخصیتها احساس نزدیکی کردند و با آنها ارتباط گرفتند و هم تاثیرپذیری این کاراکترها از فضای جنگ و مفاهیم و ارزشها و هنجارهای دفاع مقدس را پذیرفتند.
اگر قرار باشد همه این ویژگیها و نقاط تمایز این فیلمها در یک کلمه و عنوان خلاصه شود، باید گفت هر ۳ فیلم به معنای واقعی کلمه، مردمی بودند؛ هم کاراکترها مردمی بودند و هم مفاهیمی که در دفاع مقدس روی این کاراکترها تاثیر گذاشت، مفاهیم عمومی بود که فصل مشترک همه آحاد و اقشار جامعه ایرانی است؛ از جمله میهنپرستی، تعصب نسبت به وطن، تاکید بر ارزشهایی مانند غیرت نسبت به خانواده و ناموس، ایثار و از خودگذشتگی.
در «اخراجیها» هنر نویسنده و کارگردان این بود که توانست بخوبی و به صورت باورپذیر نشان دهد جسارت و غیرت مجید سوزوکی به عنوان یک لات جنوب شهری، چگونه در دستگاه دفاع مقدس تبدیل به شهامت، از خودگذشتگی و شهادت میشود. در واقع این ویژگیهای مجید سوزوکی چه در ابتدا و چه در انتهای فیلم، ثابت مانده بود. تفاوت مهم این بود که این ویژگیها وقتی از فضای دفاع مقدس ملهم میشود، تغییر نمیکند و از بین نمیرود، بلکه دچار تحول بنیادین میشود و در مسیر متفاوتی ظهور و بروز مییابد. در واقع ظاهر حفظ میشود و باطن تغییر میکند. اینجاست که نویسنده و کارگردان هنرمندی خود را نشان میدهد و دست روی هویت میگذارد. در واقع مجید سوزوکی رزمنده دفاع مقدس، به لحاظ ویژگیهای شخصیتی، همان مجید سوزوکی لات پایینشهری است اما هویت این ویژگیها متحول میشود. در واقع ویژگیهای مجید سوزوکی در خدمت مفاهیم ارزشمندی به کار گرفته میشود. پیام اصلی فیلم همین است: «هویت». در قالب یک شخصیتپردازی باورپذیر، مفاهیم این هویت شناسانده میشود.
در برخی دیگر از آثار نمایشی دفاع مقدس نیز این گزاره کم و بیش و در قالبهای دیگر دیده میشود.
در «روز سوم» محمدحسین لطیفی نیز کم و بیش همین شخصیتپردازیها مشاهده میشود. کاراکترهای «روز سوم»، در جنگ خودشان هستند. همان جوانان پرشور جنوبی و البته جوانانی از دیگر مناطق کشور که در مواجهه با جنگ، ویژگیهای مشترک آنها در مسیر دیگری ظهور و بروز مییابد؛ نمایش هنرمندانه تعصب و غیرت داشتن نسبت به وطن و ناموس. کاراکترهای این فیلم که از نقاط مختلف کشور دور هم جمع شدهاند، روی یک موضوع اتفاق نظر دارند؛ نجات یک دختر؛ که استعارهای زیبا از وطن و میهن است. آنها جانشان را در این مسیر میدهند تا ناموسشان و میهنشان به دست دشمن و اجنبی نیفتد. محمدحسین لطیفی در «روز سوم» به دور از هر نوع شعارزدگی، پرداختی باورپذیر به مفاهیمی مانند وطندوستی دارد و نشان میدهد اختلافات داخلی، چگونه در مواجهه با یک هدف مقدس مشترک، یعنی دفاع از میهن، رنگ میبازد. حتی کاراکتر امیر (با بازی برزو ارجمند) که با شخصیت اول مرد فیلم (رضا با بازی پوریا پورسرخ) دارای اختلافات خانوادگی و ناموسی است، جانش را برای نجات خواهر و ناموس او (سمیره) فدا میکند. هنر لطیفی پرداختی هنرمندانه و باورپذیر به این تناقض است. اینکه امیر، یک جوان متعصب خرمشهری، دنبال کشتن کسی (رضا) است که به زعم خودش با ناموسش بیمهری کرده اما در نهایت جانش را برای نجات ناموس رضا میدهد؛ در ظاهر یک نمایش شعاری و دور از واقعیت و غیرقابل باور است اما کارگردان، چگونه این تناقض را حل کرده و برای مخاطب باورپذیر میکند؟ با مطرح کردن مفهومی مقدس و ارزشمندتر: میهن!
امیر یک ناموسپرست است. به همان دلیلی که دنبال کشتن نامزد سابق خواهرش بود؛ در آخر، جانش را برای نجات ناموس نامزد سابق خواهرش فدا میکند، چون پای دشمن در میان است.
به عبارتی ویژگی امیر، ناموسپرستی است و این ویژگی او در یک مسیر اشتباه، یعنی کشتن رضا ظهور و بروز پیدا کرد اما جنگ باعث شد این ویژگی، یعنی ناموسپرستی در مسیر درست و ارزشمند متبلور شود؛ ناموسپرستی در مقابل دشمن.
این سیر تحول در اتمسفر جنگ امکانپذیر میشود؛ جایی که افراد خودشان، منافعشان و باورهایشان را برای یک هدف مشترک بالاتر و مهمتر فدا میکنند.
ویژگیهای کاراکتر امیر، مانند کاراکتر مجید سوزوکی اخراجیها، در سراسر فیلم حفظ شده است اما ظهور و بروز این ویژگیها به خاطر تغییر و تحول هویتی دفاع مقدس، متفاوت شده است.
دلیل اینکه مخاطب با این تغییر و تحولات همراهی و همزادپنداری میکند و آن را میپذیرد، این است که خود او نیز به مفاهیم و ارزشهای مطرح شده در فیلم معتقد است. به عبارتی نویسنده، کارگردان، شخصیتهای فیلم و تماشاگران، همه در یکسری مفاهیم، ارزشها و باورها اتفاق نظر دارند و هنر نویسنده و کارگردان، انتقال پیامها در بستر این مفاهیم، ارزشها و باورهاست. این همان چیزی است که رهبر انقلاب تحت عنوان «هنرمندی» در روایت تولیدات دفاع مقدس مطرح کردهاند.
ایشان در دیدار عوامل کنگره بزرگداشت شهدای استان البرز تاکید کردند: «انتقال ارزشها و انگیزههای دوران دفاع مقدس به نسل جدید، نیازمند کار هنرمندانه و پیگیری بیوقفه است».
اما الزامات تبیین هنرمندانه مفاهیم و ارزشهای دفاع مقدس چیست؟
اشاره این نوشته به برخی آثار سینمایی حوزه دفاع مقدس، در واقع تاکید بر یک نکته مهم است و آن مردمیسازی تولیدات است. تولیدات حوزه دفاع مقدس، چه در قالب آثار نمایشی باشد، چه در حوزههای دیگر مانند شعر و رمان و موسیقی و یادمان، باید ذیل اولویت مفاهیم و ارزشهای مشترک عمومی جامعه انجام شود. تجربه نشان داده در تولیدات دفاع مقدس، هرچه دایره مفهومی گستردهتر شود و ارزشهای مشترک عموم جامعه مورد نظر قرار بگیرد، اقبال عمومی به این تولیدات بیشتر میشود.
انحصار در کلیشههای جنگ، یعنی محدود شدن مفاهیم و ارزشها و این در تعارض با واقعیتهای دفاع مقدس قرار دارد.
این البته صرفا یک تاکتیک روانی برای جذب مخاطب نیست، بلکه عین واقعیت است. انسان دفاع مقدس، در هیچ قالب و کلیشهای محدود نمیشود. به تعداد شهروندان ایران، شخصیتهای متفاوت و ممتاز دفاع مقدس وجود دارد، چرا که جنگ، صحنه و میدان حضور همه مردم است.
وقتی کلیشهها کنار گذاشته شود و گستره دفاع مقدس، به پهنای همه ایران تعریف شود؛ گام نخست و البته شرط لازم مردمیسازی تولیدات و آثار دفاع مقدس برداشته میشود.
این مهم، در تعریف و ظهور و بروز مفاهیم دفاع مقدس هم باید رعایت شود.
تصویرسازیهای ابرقهرمانی با تم عرفانی اگرچه یکی از واقعیات دفاع مقدس بود و نمونههای زیادی از تبدیل افراد عادی به رزمندگان عارف و سالک وجود دارد و حتما باید بخشی از تولیدات دفاع مقدس به این موضوع اختصاص یابد اما غالب شدن این تصویرسازیها و تبدیل شدن کلیشههای این تصویرسازی به پروتکلهای الزامی شخصیتپردازی تولیدات دفاع مقدس، نمونه بارزی از تحدید مفاهیم و ارزشهای دفاع مقدس است. تحدید انسان دفاع مقدس به ابرقهرمانان عارف و زاهدمسلک، نمودی از مقاومت در برابر واقعنگری درباره این برهه حساس و درسآموز از تاریخ ایران است.
بله! مفاهیم و ارزشهای دفاع مقدس از چنان جاذبه و کششی برخوردار بود که یک بنای روستایی داوطلب را به یک قهرمان شجاع عارف تبدیل کرد. همانگونه که یک جوان تازهداماد جنوب شهری را برای رفتن روی میدان مین نیز داوطلب میکرد.
ارسال نظرات